سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

حجاب، معمای توسعه‌نیافتگی در ایران – علی طایفی

پدیده حجاب و پوشش زنان در ایران و البته در جوامع اسلامی پدیده‌ای بشدت  حساس، تاریخمند، دینمدار و قدرت‌محور است. چه بسا بتوان گفت پوشش زنان مهم‌ترین ابزار و نماد تفکیک جنسیتی و سرکوب‌ زنان در جامعه به شمار می‌رود. این روایت گویای اهمیت نه دینی بلکه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پوشش در ساختار و نهاد دین، سیاست و قدرت در جامعه است. به بیان دیگر حجاب پیش از آنکه امری دینی باشد، امری اجتماعی و سیاسی است که حوزه دین، فرهنگ، اقتصاد و نظام حقوقی را تحت تاثیر قرار داده است. از اینرو جنبش یا هرگونه کنشگری به سود یا علیه حجاب امری راهبردی در همه حوزه‌های حیات انسان ایرانی است. 

از قره‌العین به عنوان اولین زن آگاهی که در عصر ناصری در فضای عمومی کشف حجاب کرد و امری خصوصی را به میدان عمومی کشاند و سپس در ۱۲۳۱ به دستور ناصرالدین شاه در سرکوب بابیان اعدام شد تا مهسا امینی که بخاطر حصر و جبر حجاب توسط نظام اسلامی کشته شد، همواره پوشش زنان یکی از مسایل مهم اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، دینی و امری توسعه‌ای بوده و هست. اگرچه نطفه ایده رهایی زنان از حجاب و پوشش اجباری یا چادر و چارقد  با سال‌های پیش از جنبش مشروطیت می‌رسد و زنان و مردان بسیاری برای رهایی زنان از حجاب سنتی و اجباری کوشیدند ولی این قصه پر غصه همچنان ادامه دارد. 

به روایت تاریخ، مقوله حجاب بطور سنتی در عصر پیشامدرن یا سده‌های پیشین نزد اقوام و ایلات مفهومی صددرصد ضد اجتماعی نبوده و در جامعه خشن و ستیزه‌جوی مردانه دارای کارکردهای امنیتی درمقابل حملات بیگانگان یا در دشمنی‌های قومی، حفاظت در مقابل سرما و گرمای شدید، مراقبت از کودک و حمل او در زمان کوچ و جابجایی در حیات چندجانشینی و ..  داشت. با نزدیکتر شدن به عصر نوین و بروز تضادهای ساختاری ‌ کارکردی میان نقش زنان در نهادهای مدرن بروکراسی، آموزش و بهداشت، حضور اجتماعی آنان در جامعه  ضروری تلقی شد.  همین ضرورت، زمینه ساز بروز تضادهای اجتماعی تاسیسات و کارکردهای مدرن آن با نهادهای سنتی در جامعه ایلیاتی و سنتی گردید. 

از همین منظر حجاب دارای اهمیت کارکردی بود. بدین معنا که یکی از کانونی‌ترین سازوکارها و بسترهای رهایی زنان از چنیره ساختار پدر/مردسالار در‌ جامعه زدودن حجاب بوده و هست. پوشش اجباری تدریجا به مهم‌ترین ابزارهای سرکوب، کنترل و اعمال قدرت جامعه بخصوص جامعه مردانه علیه زنان  تبدیل شد. از همین رو در فرایند مدرنیزم در ایران، رهایی زنان از حجاب و اختیارِ پوشش آزاد راه گریز ناپذیر و ناگزیر ورود زنان در عرصه جامعه و پذیرش نقش‌های اجتماعی و  فرهنگی برای توسعه خود و جامعه‌ای است که در آن به حیات اجتماعی می‌پردازد. 

حجاب و تضادهایش با جامعه نیز امری تاریخی است. از همان ابتدای مدرنیزم رضاخانی در ایران و رشد نهادها و نمادهای نوسازی از بالا به پایین در جامعه، کشف‌حجاب به یکی از مهم‌ترین سیاست‌های نوسازی و مدرنیزم در ایران مبدل شد. شوربختانه بدلیل از بالا به پایین بودن این سیاست و مردانه بودن آن، تضادهای حاصل از کشف حجاب به جایی رسید که زنان در یک فضای دوچهرگی به حیات خود ادامه دادند. از یکسو پوشش آزاد، به پوششی اجباری از سوی حکومت مبدل شد. از سوی دیگر اگرچه بخشی از جامعه بسوی‌ پوشش آزاد روی آورد ولی جامعه مردسالار در عصر پهلوی‌ها زنان را همچنان زیر نقاب و پوشش اجتماعی و فرهنگی محصور و محبوس نگاهداشت. 

تمام عصر پهلوی‌ها زنان به یک عامل اصلی و معمای توسعه‌ جامعه مبدل شدند. کشف حجاب از بالا سرانجام به جایی رسید که با انقلاب ۵۷ بخش بزرگی از جامعه با سرنگونی نظام پهلوی، به پذیرش حجاب اجباری روی آور‌د. چرخه شوم حجاب‌اجباری خواه در کشف آن یا جبر آن سبب‌ساز تضادآفرینی امر حجاب در جامعه و در رویارویی با نهاد قدرت و الگوهای توسعه‌ در‌کشور گردید. مدار بسته “اجبار در پوشش و عدم پوشش” چنان سیکلی از  ستیزه‌های اجتماعی را فراهم ساخته است که قریب بیش از یکصد سال از نیروی توسعه کشور صرف کشمکش پوشش زنان و مدیریت آن توسط مردان گردیده است. 

از اینرو حجاب در‌گذار نسلی یکی از مرکزی‌ترین چالش‌های قرن گذشته در ایران معاصر است و این روند همچنان ادامه داشته و خواهد داشت. حاکمیت و جامعه ایران بدلیل رویارویی با پیشبرد نسخه‌های نوسازی از بالا و از بیرون از کشور در عصر پهلوی از یکسو و اعمال نسخه‌های اصلاح جامعه از بالا و از دل تاریخ اسلامی و دینی پس از انقلاب ۵۷ از سوی دیگر، زمینه وقفه و سکته طولانی و قدرتمندی در توسعه اجتماعی و فرهنگی در کشور را مهیا ساخت. مکانیزم تعقیب و گریز زنان در طی یکصد سال خواه برای گریز از اجبار در‌ آزادی پوشش و زدودن حجاب در جامعه و خواه برای گریز از پوشش و حجاب اجباری، زنان جامعه ایران را به مسیله و ملعبه جدی در فرایند رشد و توسعه جامعه ایران مبدل ساخته است. 

به بیان دیگر، تمشیت و مدیریت مردانه توسط مردان در طی یکصد سال پرچالش در تاریخ معاصر ایران حاکی است که مردان بدلیل تعصبات دیرین و سنتی خود در جامعه و نهادهای قدرت در آن از حکومت تا خانواده و از آموزش تا نهاد حقوقی و قضایی، زنان را ابزار کنترل و سرکوب کرده و محملی برای کشمکش‌های هستی‌شناختی در توسعه کشور مبدل ساخته‌اند. 

از رضاخان تا خمینی و انصار هردوی ایشان همگی بدون توجه به حق انتخاب زنان توسط خود زنان برای انتخاب پوشش و ورود به جامعه، نسخه‌هایی از بالای هرم قدرت به پایین تجویز کرده و می‌کنند. امری که بجای سعادت انسان، به سعایت و ذلالت موقعیت زنان منجر شده است. تا چنین چرخه مردانه‌ای از توسعه و جایگاه انسانی زنان در‌ جامعه اصلاح نشود، پوشش و حجاب همچنان معمای توسعه‌نیافتگی جامعه ایران باقی خواهد ماند. 

https://akhbar-rooz.com/?p=245851 لينک کوتاه

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x