پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳

پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳

عروج پزشکیان و زمین سخت مناسبات داخلی و خارجی – سهراب مبشری

از نظر میلیونها ایرانی، مسعود پزشکیان نسبت به مقاماتی که داشته و در قیاس با جنایتکاران و اراذل و اوباش حاکم و از جمله رقیبان پزشکیان در انتخابات، کمابیش خوشنام زیسته است. او امیدوار است چنین بماند. این آرزویش برآورده نخواهد شد. پزشکیان که در یک موقعیت استثنایی عروج کرده، مانند سلف خود فرود سختی خواهد داشت، اما این بار نه با بالگرد بر دامنه کوه های زیبای آذربایجان، بلکه بر زمین سخت مناسبات قدرت در ایران و پیرامون ایران.

مناسبات قدرت در ایران

مسعود پزشکیان رئیس جمهور نظامی خواهد بود که کانون قدرت آن، در جایی دیگر است. خودش هم گفت که سیاستهای کلی را رهبر تعیین کرده است و کار رئیس جمهور، اجرای همان سیاستهاست. چنین وانمود کرد که ریشه مشکلات، سوء مدیریت در اجرای سیاستهای کلی است، و اگر مدیریت خوب جای مدیریت بد را بگیرد، خیلی از گره ها باز خواهد شد. به احتمال زیاد می داند که چنین نیست، اما شاید امیدوار است رهبر را قانع کند  که برخی از سیاستهای کلی تعدیل شوند. پیش از او نیز کسانی امیدهای مشابه داشته اند و ناکام مانده اند. دلیلی وجود ندارد که تجربه پزشکیان موفق تر از تجربه های مشابه قبلی از کار درآید.

حتی شاید شرایط برای تجربه جدید نامساعدتر از تجارب قبلی باشد. شماری بیش از آنان که به پزشکیان رأی داده اند، چنان زخم خورده و عاصی اند که دیر یا زود اعتراض خود را بار دیگر نشان خواهند داد. کانون قدرت نظام کماکان مصمم است که اعتراض را سرکوب کند. پزشکیان به احتمال زیاد و به نشان حرفهایی که زده است، در کنار قدرت سرکوبگر و در برابر مردم معترض خواهد ایستاد.

یک جای دیگر کار هم لنگ است. به پزشکیان هم آن مرد فقیری رأی داد که پدرش را کول کرده بود و در حال حرکت به سمت صندوق انتخابات، به فارسی سلیس و قابل چاپ بدون ویرایش، انگیزه اش برای رأی دادن را بیان می کرد، و هم برخی میلیونرهای دلاری تهران نشین. اگر فرخی یزدی زنده بود دوباره به ما می گفت این دو صف را کاملا از هم جدا باید نمود. پزشکیان با وعده بیرون آوردن جمهوری اسلامی از قفس، حمایت بخش از اقشار فوقانی را کسب کرد. چنین گشایشی اگر هم به رغم هشدار رهبر در هر حدی تحقق یابد، گره از کار سوخت بران بلوچ و کولبران کرد که بخش کوچکی از آنها هم به پزشکیان رأی دادند نخواهد گشود.

در ماه های نخست جنبش ژینا، با دوستی بحثی درباره اوضاع همان ماه ها داشتم. گفتم دوام اعتراض را تنها می توانم بر بستر وخامت اقتصادی توضیح دهم، زیرا سرکوب زنان و حجاب اجباری سابقه بیش از چهل ساله داشت. نگاه دوستی که با او سخن می گفتم حاکی از این بود که سخن مرا نپذیرفته است. به گمانم او نیز می خواست خطاب به من همان حرفی را بزند که این روزها زیاد می شنویم: نسل زِد، مثل نسلهای قبلی سر به زیر نیست و ظلم را بر نمی تابد. این سخن را که می شنوم، یاد هم نسلی هایم می افتم که چشم در چشم رئیسی و پورمحمدی دوختند و در چندمتری چوبه دار سر فرود نیاوردند. کماکان معتقدم پیشگامان جوان اعتراض در هر نسلی وجود دارند، اما فقط زمانی دیده می شوند که توده میلیونی را پشت سرِ صف مقدم ببینند. ده ها میلیون ایرانی یا دچار فقر شده اند یا خود را در حال سقوط مداوم به ورطه فقر می یابند – از کولبر گرفته تا مابقی اکثریتی که سفره اش در سالهای اخیر بسیار کوچکتر شده و همچنان در حال کوچکتر شدن است. رهبر خطاب به حامیان اصلاح طلب پزشکیان گفت آویزان شدن به آمریکا مشکلات کشور را حل نخواهد کرد. تحریم کنندگان انتخابات هم به حامیان پزشکیان می گویند آویزان شدن به رهبر گرهی از کار نخواهد گشود. هر دو درست می گویند.

ایران به مثابه جبهه بالقوه جنگ جهانی سوم

برخی معتقدند که مورخان در آینده، لشکرکشی روسیه به اوکرایین را آغاز جنگ جهانی سوم خواهند نامید. هنوز امیدوارم حق با این ناظران بدبین نباشد، ضمن این که نظرشان را چندان بی پایه نمی بینم. جوزف بایدن که در برابر ترامپ کم آورد و به قول عوام به تته پته افتاد، اخیرا دوباره جان گرفت و در اجلاس سران ناتو در واشینگتن سخنان غرایی در توضیح سیاست جهانی ایالات متحده و ناتو داشت. او از چهار کشور در جبهه مقابل آمریکا نام برد: روسیه، چین، ایران و کره شمالی. این آدرس دادن مشخص، تصادفی نبود. از نظر سیاست گزاران آمریکایی، رویارویی جهانی با آنچه حکومتهای خودکامه می نامند، چند کانون اصلی دارد، درست مانند جنگهای دیگر دو قرن اخیر. غربی ها به جهان این گونه می نگرند: داغ ترین کانون، فعلا جنگ اوکرایین است. جنگ غزه هم چیزی نیست جز نبرد برای به عقب راندن جمهوری اسلامی. دو کانون بحران هم در شرق آسیا وجود دارد: شبه جزیره کره که در آن ممکن است کار به جنگ اتمی بکشد، و تایوان به عنوان محمتل ترین جبهه جنگ علیه چین.

کسی که جهان را این گونه می بیند، خود را برای جنگ جهانی سوم آماده کرده است. او در مواجهه با جمهوری اسلامی به چیزی کمتر از تسلیم تهران و پایان اتحاد جمهوری اسلامی با روسیه و چین راضی نمی شود. فعلا ابزار مقابله با جمهوری اسلامی، در حد کوبیدن نظامی برخی از متحدان منطقه ای تهران مانند حماس و حزب الله و یمن از یک سو و تحریم حداکثری اقتصادی از سوی دیگر است. برنامه هسته ای جمهوری اسلامی اکنون دیگر تنها یکی از موارد اختلاف با تهران است. درِ قفس را باز نخواهند کرد مگر این که سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی زیر و رو شود و نظام حاکم بر ایران، در جنگ جهانی جاری یا آتی لااقل اعلام بیطرفی کند. شاید حتی به این بیطرفی هم رضایت ندهند، همان گونه که در دو جنگ جهانی قبلی نیز به اعلام بیطرفی ایران وقعی نگذاشتند.

این همان زمین پیرامون ایران است که پزشکیان بر آن فرود سخت خواهد داشت. برجام را ترامپ پاره کرد و بایدن هم آن را احیا نکرد. اکنون دیگر چند برجام و چند نرمش قهرمانانه ضرورت یافته است. همان گونه که غرب مصمم به تحمیل این نرمشها به تهران است، حاکمیت جمهوری اسلامی هم لااقل تا کنون مصمم به ادامه سیاست خارجی فعلی خود است. شاید حتی اگر ظرفیت زیر و رو کردن سیاست خارجی در نظام جمهوری اسلامی وجود داشته باشد، این ملاحظه در درون حکومت و نه فقط در بیت رهبری عمل می کند که عقب نشینی کامل در سیاست خارجی همان و فرو ریختن ارکان قدرت داخلی همان.

قدرت مردم در چیست؟

تصویر بالا معطوف به مناسبات قدرت حاکم در درون و پیرامون ایران است. آنچه در حسابهای صاحبان قدرت معمولا بدان کم بها داده می شود، قدرت مردم است. این قدرت در چیست؟

به طور قطع می توان گفت قدرت مردم در امیدهای واهی نیست، نه امید به پزشکیان و حامیان اصلاح طلب او و نه امید به آن نوع رژیم چنج که اپوزسیون غربگرای جمهوری اسلامی تبلیغ می کند. این اپوزیسیون، دست به یک انتخاب زده است: در جنگ جهانی، چه سرد چه گرم، باید کنار دمکراسی ها و در مقابل دیکتاتوری ها ایستاد. دمکراسی ها هم یک رهبری شناخته شده دارند و یک مرکز سنجش. وزارت خارجه آمریکا به انتخابات ایران نمره مردودی داده است. اگر از این وزارت فخیمه بپرسیم چه رأی گیری هایی نمره قبولی می آورند، مثلا ممکن است بگویند برزیل و آرژانتین. روی همین دو کشور تمرکز کنیم. اولی سالها توسط سوسیال دمکراتها به رهبری لولا دا سیلوا و سپس خانم دیلما روسف اداره شد، فردی که مانند اکثر چریکهای فدایی زنده خودمان سیری از سلول زندان دیکتاتوری تا سوسیال دمکراسی طی کرد. نتیجه چه شد؟ نارضایتی گسترده ده ها میلیون برزیلی و روی کار آمدن یک لات قلدر به نام بولسونارو. در آرژانتین همین سناریو تکرار شد و فعلا یک لمپن که جایش در بیمارستان روانی است بر آن حکومت می کند. بر خلاف ایران، مکانیسم صندوق رأی در برزیل و آرژانتین وجود دارد و با همین مکانیسم بولسوناور برکنار شد. اما هر سه کشور با همه تفاوتها، یک وجه اشتراک دارند: کانون قدرت، ریاست جمهوری نیست. در ایران، کانون قدرت بسیار عریان عمل می کند و نام مشخصی به نام نظام ولایت دارد. در دو کشور دیگر، کانون قدرت را همه نمی بینند، همان مناسبات قدرت و مالکیت تنیده در مناسبات جهانی که نمی گذارد یک رئیس جمهور یا اکثریت پارلمانی سوسیال دمکرات، در حدی قابل اعتنا از شکاف عمیق طبقاتی بکاهد. ورشکستگی برنامه سوسیال دمکراسی و لیبرالیسم، به سر بر آوردن فاشیسم منجر می شود.

از نظر من، قدرت مردم زمانی می تواند محاسبات بالایی ها چه در درون و چه پیرامون ایران را بر هم بزند که مرحله توهم زدایی را نسبت به سرابهایی که صاحبان قدرت و ثروت به مردم نشان می دهند، پشت سر بگذارد. منظورم زدودن توهم نسبت به کل نظام حاکم بر ایران و همچنین توهم در مورد چشم اندازی است که کل اپوزیسیون غربگرا فرا روی مردم قرار می دهد. این توهم زدایی دوگانه آسان نیست چرا که هر دو نوع توهم، از زدودن توهم مقابل تغذیه می کنند.

آخرین تجربه یعنی تجربه جنبش ژینا را پیش رو داریم. وقت آنست که به دستاوردهای این جنبش و بهایی که مردم برای آن پرداخته اند بنگریم. تردیدی نیست که تداوم مقاومت زنان و به ویژه زنان جوان در برابر حجاب اجباری، یک دستاورد مهم جنبش ژیناست. بر این دستاورد، باید امتناع از شرکت در انتخابات اخیر از سوی اکثریت واجدین شرایط را نیز افزود.

این دستاوردها به چه بهایی به دست آمده اند؟

سنگین ترین بها، پرپر شدن گلهایی مانند نیکا و سارینا و کیان است، صدها جان جوان که جنایتکاران حاکم گرفتند. در کفه بهای پرداخت شده از سوی مردم، چشمهایی که کور شدند و انسانهایی که آواره شدند نیز بس سنگینی می کنند. بدترین فجایع آوارگی، غرق شدن در آبهای مدیترانه و مانش بود.

بهایی دیگر نیز پرداختیم. میدان دار شدن طرفداران غرب که زننده ترین نماد آن، بالا رفتن عکس پرویز ثابتی در گردهمایی های خارج از ایران بود، اما به این زننده ترین جلوه محدود نماند. وقتی بایدن و ماکرون و شولتس و ترودو و نتانیاهو از زن، زندگی و آزادی سخن می گویند، مراسم جایزه صلح نوبلی که نویسنده پیام تشکرش لابد برای احتراز از ناسپاسی، درباره جنایات غرب در غزه جیک نمی زند، تعجب آور نیست. می گویم جنایات غرب، زیرا بدون حمایت همه جانبه آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و کل ناتو و کل اتحادیه اروپا، اسرائیل نمی توانست چهل هزار نفر را بکشد که اکثرشان زن و کودک بودند.

داوری درباره مقایسه دستاوردها با بهایی که پرداخته شد را به خواننده وا می گذارم. امید من این است که مردم ایران بسیار زودتر از آنچه منادیان سرابها می انگارند، توجه خود را بر عامل اصلی قدرتشان متمرکز کنند، که چیزی نیست جز آگاهی و سازماندهی حول خواستهای ملموس در ارتباط با زندگی خودشان.

بگذارید در خاتمه یک پرسش فرعی را هم با کسانی که در خارج از ایران پای صندوقهای رأی جمهوری اسلامی رفتند در میان بگذارم: آیا از نظر اخلاقی درست می دانید که به خیال خود، در سرنوشت یک رأی گیری دخالت کنید که عواقب آن متوجه زندگی دیگران است و نه شما؟

https://akhbar-rooz.com/?p=245824 لينک کوتاه

3.5 15 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
توکلی
توکلی
2 ماه قبل

آفای مبشری گرامی این که پرسیدید:
“آیا از نظر اخلاقی درست می دانید که به خیال خود، در سرنوشت یک رأی گیری دخالت کنید که عواقب آن متوجه زندگی دیگران است و نه شما؟”

کاملا درست و بجاست.

اما این سوال درست را به خیلی از فعالیت‌های ایرانیان در مهاجرت باید وارد دانست:
مثلا: آیا از نظر اخلاقی درست می دانند که به خیال خود، در سرنوشت یک ملت دخالت کنند که عواقب آن متوجه زندگی دیگران است و نه خودشان؟ آنجا که خواهان حمله نظامی، منطقه پرواز ممنوع، تحریم، فشار حداکثری، قطع روابط دیپلماتیک و … می شوند؟

آخرین ویرایش 2 ماه قبل توسط توکلی
F Sharifi
F Sharifi
2 ماه قبل

مقاله مورد توجه اقای الف ب قرار گرفته است .
بیانگر این مب باشد که ج.ا از این نوع مقالات راضی است .

سعید یکتا
سعید یکتا
2 ماه قبل

آقای سهراب مبشری،نوشتارخود را با پیش درآمد «پیش گویانه» شروع کرد:
“پزشکیان که دریک موقعیت استثنایی عروج کرده، مانند سلف خود فرود سختی خواهد داشت، اما این بار نه با بالگرد بر دامنه کوه های زیبای آذربایجان، بلکه برزمین سخت مناسبات قدرت درایران و پیرامون ایران.”
با این وجود نوشته را خواندم پّرازموضوعات بی ربط ومربوط به عنوان نوشتارکه واقعا ازیک کنشگرچپ گرا انتظار بیشتری میرود.درپایان نوشته هم گریزی به بیماری مزمن مخالفان جمهوری اسلامی می کند:
“بگذارید درخاتمه یک پرسش فرعی راهم با کسانی که درخارج ازایران پای صندوقهای رأی جمهوری اسلامی رفتند در میان بگذارم:آیا از نظر اخلاقی درست می دانید که به خیال خود، درسرنوشت یک رأی گیری دخالت کنید که عواقب آن متوجه زندگی دیگران است ونه شما؟”
بر باورمن برخلاف نظرآقای مبشری مردم ما دریک وضعیت استثنائی گیرکرده اند که در جهان همتا ندارد.حزب کارگردرانگلستان پیروز شد، راست افراطی فرانسه بزیر کشیده شد، ترامپ در ۲۰۲۰ شکست خورد و… در ایران این طور نیست.تمام

الف باران
الف باران
2 ماه قبل

گفته میشود که رھبری برای روی کار آوردن عمال خویش ، در ترکیب ھیات دولت، دخالت مستقیم می کند، و قوانین جمهوری اسلامی را به زیر پا می گذارد.وقتی وزیری از جانب رھبری مورد تائید قرار گرفت و بر مقام خویش ابقاء شد، معنی این،آن است که نه رئیس جمهور و نه مجلس شورای اسلامی حق ندارند،این وزیر را برکنار کرده و با تصمیم رھبری از در جنگ در آیند.این تصمیم رھبری ھم مجلس شورای اسلامی و ھم شخص رئیس جمهور را به یک باره بیکاره نموده و از آنها سلب مسئولیت می کند.این وضعیت در جمهوری اسلامی ھم جدید نیست ، از ھمان بدو آغاز کار جمهوری اسلامی وجود داشته است و تناقض میان جمهوریت و اسلامیت است.تناقض میان انتظار مردم از انقلاب و موانع و تواضع که آخوندھا بر پیکر انقلاب دوختند.آیا این توضیح برای درک منشاء اختالفات کافی است ؟ چرا این اختلاف را نمی توان ناشی از این تناقض دانست، زیرا ھم مجلس و ھم شخص ریاست جمهوری و ھم کلیه وزراء با این کیفیت از ھمان روز نخست آشنا بودند و ھستند.ھمه میدانند که ولی فقیه حرف آخر را می زند .

نصیر
نصیر
2 ماه قبل

من وقوع جنگ آنطور که نویسنده محترم متصوراست را بعید می‌دانم؛ چرا که جنگ هم اکنون برپاست.
پزشکیان انتخاب دوم حاکمیت بود، انتخاب اول قالیباف بود که حتی با رونمایی برگه رای رهبر هم نتوانست به دور دوم راه یابد.
پزشکیان آمده است تا با شل کردن گشت ارشاد و کنسرت و … دهان بخش متوهم طبقه متوسط را ببندد تا بار دیگر همچون دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ سرکوب فرودستان را تایید کند و نمایندگان اصلاح طلبشان خط دهند که علاوه بر سر به پای پا پتی ها هم شلیک کنید!
و اما سیاست خارجی نظام قابل دفاع است. نه فقط حکومت که ایران در صورت معطل غرب ماندن همه چیز را باخته و از مسیر تاریخ بازمیماند و شاید صدها سال کمر راست نکند (اگر یکپارچه بماند).
اما اطرافیان پزشکیان با عزم معطل غرب ماندن آمده اند.‌ باین امید عبث که ارباب نفسی تازه گرفته و هژمونی خود را گسترش هم دهد!
پس باید منتظر تصفیه ها و حذف هایی در بین اطرافیان پزشکیان بود.
پاشنه آشیل حکومت اما فساد است. شاید حذف چند اولیگارش برای ادب مابقی آنها کارساز باشد!

آخرین ویرایش 2 ماه قبل توسط نصیر
الف باران
الف باران
2 ماه قبل

سیستم اقتصادی مسلط بر کشور ایران، سرمایهداری از نوع تجاری،انگلی،دلالی،ِربایی، اسلامی،رانتی،نئولیبرالی و عمیقا ارتجاعی و متکی به سیاستهای اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول بوده و بغایت فاسد می‌باشد ! هیئت حاکمه چنین نظمی،با مجموعه ای از آدمهای باعمامه و ریشدار بنام”آخوند و یا ملا “و بدون عمامه با و یا بدون ریش و با نظارت کامل”ولایت مطلقه فقیه ” اداره میشود که همچون ُاسلاف شان به ثروت اندوزی و مکنت به سرمایه‌داری و تقدس مالکیت خصوصی بر کارخانه‌ها،بانکها،زمین‌ها،جنگلها ومعادن اعتقاد راسخ دارند!انان با چنین اعتقادی بیش از چهل و پنج سال است که ثروت‌های روی زمین و زیر زمین را میچاپند و در این کار، مردمانی بی رحم،غدار، تبهکار و فریبکارند! فقط انسانهای آگاه واقفند که بدون تشکیلات بدون رهبریت،بدون سازماندهی،بدون داشتن تئوری انقلابی،بدون حزب و بدون مشارکت میلیونی کارگران و زحمتکشان کشور،نمیتوان چنین رژیم سفاکی را با انواع و اقسام نیروهای سرکوبگرش به زیر کشید و نظم نوینی را مستقر ساخت !!

کمال
کمال
2 ماه قبل

۱_واشنگتن پشت گزارش داد که اسرائیل و حماس توافق کرده‌اند که در حکومت آینده غزه از اسرائیل و حماس خبری نخواهد بود این یعنی پایان حاکمیت حماس بر غزه چنین رویدادی بدون موافقت جمهوری اسلامی نبوده است آقای مبشری همچنان کلیشه ای تحلیل می کند از نظر من بر آمدن پزشکیان با دوران خاتمی و روحانی از نظر اولویت های نظام تفاوت بسیاری دارد
۲_سهراب از رأی دهندگان در خارج پرسیده چرا در سرنوشت مردم ایران در داخل دخالت کرده اند همین سوال را می‌توان از تحریمی ها پرسید اگر جلیلی پیروز می شد آیا تحریمی ها نقش خود را در پیروزی طالبان ایران و به دنبال آن سرکوب زنان در خیابان ها و ادامه فساد گسترده در کشور را می پذیرفتند؟

F Sharifi
F Sharifi
2 ماه قبل

اقای مبشری همان حرفهای اقای یزدی را بسیار سیاستمدارانه تر تکرار میکند !
از جنگ جهانی سوم صحبت میکند تا هم ترسی واهی در خواننده ایجاد کند تا در نتیجه گیری و یا پایان مقاله بتواند به زندانی نرگس محمدی شبیخون بزند !

من از جناب مبشری می‌پرسم برای پایان نسل کشی فلسطنیان در غزه و یا براندازی فاشیسم اسلامی در ۳۰ سال اخیر چه حرکت مثبتی انجام داده است ؟

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x