برخلاف برداشت عمومی، جمهوریخواهی تنها اصرار بر سر شکلی از حکومت نیست، بلکه در ایران بیش ار هرچیز شناسنامه صدای سومی است که در تمایز با شکلهای اقتدار سنتی، موروثی و اقتدار کاریزماتیک دینی ایران شکل گرفته است.
. جمهوریخواهی بهعنوان بستر اصلی دموکراسی خواهی پارلمانی در ایران موضوعیت پیدا کرده و شکلی از اقتدار مدرن وعقلانی و اصلیترین و مطلوبترین شکل گذار از استبداد دینی کنونی به نظامی دموکراتیک در ایران است. همچنین سه مزیت جمهوریخواهی در ایران را برشمرده و گفتم: مطلوبیت جمهوریخواهی، فعلیت جمهوریخواهی و کم هزینگی راهبردهای گذار توسط جمهوری خواهان به دمکراسی آن را از دیگر بدیل ها متمایز می کند. در واقع جمهوریخواهی نه فقط همچون مطلوب ترین شکل اقتدار عقلانی راه دموکراسی را در ایران هموار می کند، بلکه این جریان کم هزینهترین گذار به دموکراسی را تضمین می کند. اگر بپذیریم که اصلاحطلبان در بهترین حالت ضمن حفظ نظام می توانند اصلاحاتی ایجاد کنند، اما تلاش آنها برای حفظ و تداوم حکومت فعلی هزینه سنگینی بر جامعه تحمیل میکند. در عین حال استراتژی های براندازای قهری نیز هزینه سنگینی می توانند به جامعه تحمیل کنند. این در حالی است که روش های قهری سرنگونی نظام می تواند به بازتولید استبداد تبدیل شود و بخت تحقق دموکراسی را می کاهد. جمهوریخواهان اما اگرچه در محتوا بر رادیکالیزم ساختارشکنانه تاکید دارند، اما بر تغییر مسالمت آمیز تاکید میکنند و از این نظر رویکردی اعتدالی دارند. همچنین سیاست تحول طلبی جمهوریخواهان مروج رواداری و رویکردی برای دربرگیرندگی و مشارکت همه جریانات و متکی بر گفتمان تعامل و رقابت سیاسی سالم است. چنین سیاستی با تکیه بر خشونت پرهیزی به سیاستی دربرگیرنده نظر دارد.
منظور از این تاکید ترویج ایده آشتی ملی نیست، بلکه هموار کردن راه تعامل ملی است که ضمن برسمیت شناختن رقابت سیاسی با دیگر جریانها، بر رویکرد تعاملی و رقابت غیر حذفی نظر دارد. این واقعیت که جمهوریخواهی همچون جریانی معتدل می تواند هم توسط اصلاح طبان، هم مشروطهخواهان، هم جریان های اتنیکی و هم جریانات چپ و رادیکال تحمل یا برسمیت شناخته شود، نشانگر ظرفیت آن در ایجاد تعامل و تعادل سیاسی در جامعه است.
همچنین مفهوم گذار برخلاف براندازی، مفهومی سلبی نیست. زمانی که از براندازی سخن گفته می شود – چه درشکل کودتا، چه حمله نظامی و چه انقلاب قهری- تاکید بر جنبه سلبی در برچیدن حکومت برجسته است. اما گذار در بنیاد مفهومی ایجابی است که در آن بلافاصله پرسش گذار از جمهوری اسلامی به چه ساختاری دیگری جنبه کانونی می یابد. پرسشی که از منظر جمهوری خواهان محتوای آن گذار از نظام استبداد دینی حاکم به دموکراسی و جمهوریت است. اشکال گذار متنوع است و امروز نمیدانیم گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی الزاما بهشکل مسالمتآمیز خواهد بود یا جامعه به خشونت روی خواهد آورد. با این همه الگوی مورد نظر ما انقلابهای قهری نیست، بلکه مدل های مشابه نظیر گذار در آفریقای جنوبی، شیلی و لهستان بیشتر مورد نظر است. گرچه ایران با این کشورها قابل مقایسه نیست و احتمالا مسیر متفاوتی را با توجه به استبداد جمهوری اسلامی و خشونت لجام گسیخته آن طی کند.
به هر رو تاکید بر گذار مسالمتآمیز، جریان تحولطلبی را هم از جریان براندازی و هم از اصلاحطلبی متمایز میکند. اصلاحطلبان در بهترین حالت ممکن است بتوانند تغییرات جزیی در زندگی مردم ایجاد کنند امابه فکر عبور از نظام حاکم نیستند و با ساختار شکنی مرزبندی صریحی دارند. در حالی که جمهوری خواهان در راهبرد گذار تحولطلبانه خود از نوعی پساساختارگرایی حرکت می کنند که درآن هم مطالبه محوری و هم تلاش برای تغییر ساختارها به یکدیگر گره خورده است. این در حالی است که ساختارگرایان کلاسیک برآنند فتح قدرت سیاسی مقدمه هر تغییری است و هم از این رو به جنبش مطالبهگری یا برخورد ابزاری داشته یا نگاه تحقیرآمیز و کم اعتنا به آن دارند و در هم شکستن ماشین دولتی را هدف اصلی خود می دانند. تحولخواهی اما با نگاهی جامعه محور بر مبارزه برای تغییر ساختار از طریق تقویت جامعه مدنی و توسعه جنبش مطالبهمحوری تاکید ویژه ای دارد. پساساختارگرایی بهجای دوگانه اصلاح یا انقلاب به آمیخته و سنتزی از هر دو نظر دارد. نظریه ای که از باور به انقلابی معجزهگر یا باور به امکان پذیری تغییر ساختاری یک شبه به دور است و به تغییرات ساختاری و انقلاب مسالمت آمیز همچون یک روند مینگرد.
جمهوریخواهان باورمند به گذار تحولطلبانه بر جامعهمحوری بهجای دولتمحوری تاکید دارند. جامعهمحوری به معنای تکیه بر تقویت جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی در برابر اقتدار حاکم است که آن را هم از رویکرد اصلاحطلبی و هم از آن دسته براندازانی قهری که بهدنبال آلترناتیوسازی در خارج از کشور یا کودتا یا حمله نظامی هستند، متمایز میکند. این جریان بخت این را دارد که تضمین بیشتری برای تامین دموکراسی داشته باشد. البته یک سیاست دمکراتیک تنها بر تحول مسالمتآمیز متکی بر جنبشهای اجتماعی و بسیج هرچه بیشتر مردم و همگرایی بیشتر اپوزیسیون دموکراتیک و همپوشی جنبشهای اجتماعی استوار نیست. در هر سیاستورزی دموکراتیک توجه به اهمیت مدیریت تضادها و سازماندهی گفتوگوهای ملی بخشی از آن است است. جمهوریخواهان ساختارشکن و اعتدالگرا از این مزیت برخوردار هستند که مناسبترین بستر برای سازماندهی مدیریت اختلاف را ارائه می دهند که خود در استراتژی گذار به دموکراسی اهمیت کلیدی دارد.
در پایان باید اشاره کنم که تحریم ۶۰ درصدی در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری و عدم مشارکت بیش از نیمی از جامعه در دور دوم وهمچنین درصد بالای دیگر اشکال رای های اعتراضی نشان میدهد که صدای ساختارشکنان – چه تحریمیان و چه دیگر رای های اعتراضی- به گفتمان بزرگی در جامعه تبدیل شده است . ساختارشکنی الهام گرفته از جنبش مهسا و دیگر جنبش های ساختار شکن پیشین که نشان از حضور پرقدرت این جریان اجتماعی است.
پررنگی جنبش تحریم به جریان ساختارشکن دموکراتیک و تحولخواه مجال رویش بیشتری داده است. این به رغم این واقعیت است که همزمان شاهد پیشروی خاکستری رنگ اصلاحطلبان شدیم. در واقع هم راست افراطی در نظام و هم راست افراطی در اپوزیسیون به عقب رانده شده اند. این انتخابات سنتز استیصال دو جانبه مردم و نظام بوده است. از یکسو نشانگر استیصال مردمی که در خیزشهای اجتماعی متعدد تا کنون نتوانستند حکومت را سرنگون کنند. از سوی دیگر ناشی از بن بست سیاست خالصسازی بود که نظام را دچار استیصال و تن دادن دوباره به انتخابات رقابتی محدود وادار کرد. رقابت ها و چالش های جدی تر بین ساختار شکنان و مدافعان نظام به ویژه با مرگ خامنه ای یا حتی در همین دوره دور از انتظار نیست. اما به نقد می توان گفت در پی این انتخابات شاهد گسترش شکاف های سیاسی در نظام و به عقب رانده شدن ولو محدود و نسبی راست افراطی در نظام و در اپوزیسیون خواهیم بود که هر دو به سود جامعه و گسترش جنبش های اجتماعی ساختار شکن دمکراتیک است که خواستار تغییرات ساختاری و گذار از کلیت این نظام است!
* چکیده متن سخنرانی در سمینار هم اندیشی اتاق فکری جمهوری خواهان ایران که در ۷ ژوئیه در بروکسل ایراد شد
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- تاملاتی درباره خودانگیختگی و اراده گرایی در جنبش های اجتماعی و رویکرد سوم – مهرداد درویش پور
- چگونه خیزش مردمی پنجاه هفت به “انقلاب واپس گرا” منجر شد؟ – مهرداد درویش پور
- درس های جنبش زن زندگی آزادی و اهمیت فمینیزه کردن سیاست – مهرداد درویش پور
- سه شکل رای اعتراضی در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو – مهرداد درویش پور
عالی بود اقای درویش پور