شنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۳

شنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۳

کیمیاگری که غوره را حلوا می کند (یادداشتهایی پراکنده بر اشعار خرسندی) – مرضیه شاه بزاز

سراغ سفره ها نفتى نیامد

ولیکن در عوض نان را گرفتند

تصور کنید یک موجود عاصی و حسابی به ستوه آمده از شرایط دور و برش که به هیچ کس بدهکار نباشد، به کسی  گوش ندهد و بی نگاهی به اطرافیان، هیچ مصلحتی را اندیشه به سر نباشد، و نگران قضاوتها  نباشد و بخواهد که در و دیوار بشکند تا رها شود، و بخواهد از جهان اجبارات و تعارفها به در زند. حال تمام این تلاشها و رفتارهای فیزیکی را به  نوشتار ترجمه کنید، می شوند نوشته ها و طنزهای خرسندی. 

خرسندی، نویسنده ای رند و گستاخ است و عاصی. جامعه اش را خوب میشناسد، چرا که  آگانه در آن و با آن زیسته و ژرفایش را تجربه کرده، فرهنگ جامعه اش را نیز خوب می شناسد ولی بدان گردن نمی نهد. حکومت معاصر ایران را نیز خوب می شناسد و مدام بر علیه تمام سیستم و حاکمان بر آن می نویسد. با هیچ ریسمانی به جایی و گروهی و مکتبی وابسته نیست، بجز به بینش و قضاوت های تیز انسانی و انسان دوستی خودش و نه در چارچوب مکتبی. مصلحت اندیش هم که گفته شد، نبوده و نیست.

خرسندی به نقش خود در ادبیات ایران به خوبی آگاه است  و نه فروتنی ریاکارانه دارد و نه غروری شاهانه، به زبانی ساده: کار خودش را می کند بدون توجه به میلیونها چشم قضاوت کننده ی با صلاحیت و یا بی صلاحیت!

آیا اصول نقدِ طنز همانند نقد شعر یا داستان جدی است؟ کم و بیش، اما طنز حداقل یک فاکتور  مهم سنجشی دارد که با ادبیات جدی متفاوت است. طنز نویس باید از زاویه ای غیر متعارف به سوژه بنگرد و در پرداخت و بیان موضوع نیز باید تکنیکی ظریف بکار برد تا خواننده را غافلگیر کند و او را به جایی که انتظارش را ندارد برساند. اضافه بر دیگر توانایی ها، طنز نویس باید زیر و زبر فرهنگ خوانندگان و تاریخچه ی اجتماعی آنها را بشناسد، تا طنز موثر واقع شود و بر رگ خنده ی خوانندگان خود دست یابد. بسیاری از ما که به کشورهای خارجی سفر می کنیم، تا سالها طنزهای آنها را خنده دار نمی یابیم و چندین سال طول می کشد تا پس از آشنایی با فرهنگ آنها، کمی بفهمیم و بخندیم. طنز غالبا انتقادی است و در بیان، موضوع و واژه ها را هنرمندانه از جایگاه معمول خود به در می برد. طنز خرسندی اینگونه است.

طنزهای خرسندی، نثر و شعر، در ساختار و بینش، یگانه اند. می تواند تراژدی، را به شوخ طبعی برگزار کند و گاه غافلگیرانه می تواند تکمه ی عواطف را سخت بفشارد  (شعر سقوط هواپیمایی که دو جوان ایرانی نیز مسافر آن بودند)* ، یا با شیطنت بسراید و عصا قورت داده ترین شخص را به قهقهه بیاندازد، بخوانید “آداب وامداری” و یا “شرفیابی به حضور فرزند” را در کتاب “شعرانه”. خرسندی، کیمیاگری که غوره را حلوا می کند و تجارب تلخ زندگی را شیرین بیان می کند. 

دشواری شعرهای خرسندی، سبک و ژانر آنها ست. خرسندی اگر که نه تنها ، ولی یکی از انگشت شماران شاعرانی است که به بیشتر سبکها و قالبهای شعری زبان فارسی سروده است، سبک:خراسانی، هندی، عراقی. قالب و ساختار و ژانر: قصیده و قطعه و غزل و رباعی و مسمط، مستزاد، منثورات و شعر نو و آزاد. دست در اشعار حافظ و سعدی و شاملو (پریا) می برد و شعری جدید می آفریند، گاه از شعر اصلی ژرفتر و مفرح تر.  پرداختهای موضوعی خرسندی رندانه و فرز هستند، آه و ناله نمی کند و می کوبد و می کوبد. موضوع اصلی را مرکز اندیشه ی شعر قرار می دهد، به چون و چرایش می پردازد، رندانه و بی هیچ ملاحظه ای خواننده را می خنداند  و ضربه  آخر را در آخر شعر، بر سر و دل خواننده میکوبد.

شعرهای خرسندی را می شود از نوع موضوعی به چند دسته تقسیم کرد که بیشترین آنها و اگر که نه همه، اعتراضی هستند واکثرا بر علیه حکومتها و بخصوص حکومت جمهوری اسلامی و سران آن. هر چند خرسندی شبانه روز موضوعات روز را دنبال می کند و جهانِ سرشار از سوژه را با نگاهی تیز برانداز می کند، اما صرفِ وجودی جمهوری اسلامی به لیست موضوعات او هر دم می افزاید. رندی که شبانه روز به گوشه و کنار جهان سر می زند و با بینشی تیز مشکلات و تعارضات سیاسی-اجتماعی را به بند شعر و طنز می کشاند. از فولکلور نیز  غافل  نمی ماند، البته در کارهای کمتر جدی اش. “یک وطن دارم … برای بچه های ایران”، “اتل متل توتوله…..”. https://www.youtube.com/watch?v=vjRwGeoD9rg

شعر “روزنامه ی خدا”، که فریبکاران دین ها را به چالشی منطقی می کشاند، بی ادعای نقد و فلسفه، تمیز و رندانه ثابت می کند آن سیستم اعتقادی و نقشی از جهان که برای ما (اکثر مردم جهان) از جهان و آفریدگارش ترسیم کرده اند و اعتقادی نهادینه شده در فکر و بینش ما شده است، کارِ کارگزاران دینی است ( اینجا مذاهب ابراهیمی). این شعر خدا را یک ژورنالیست بی استعداد و قلابی تصویر می کند که گزارشی ناقص و بی محتوا و ارزش به خورد مردم می دهد.

 این نشریه به ظاهر اگر ناشرش خداست

کار همین آخوند و خاخام و کشیش ماست.

این شعر در ساختاری محکم و در قالب قطعه سروده شده که ابتذال موضوع های مطرح شده در ادیان را رندانه ردیف می کند تا مسخرگی آنها و نوع برخورد ادیان با مشکلات انسانی برای خواننده نمایان شود و  خود خواننده را به آنجا می راند که به باد تمسخرشان بگیرد. و چه خوب که مردم دانا را کاری به مذهب نیست:

خواننده بین مردم دانا و نکته سنج

نشریهٔ خدا به خدا یکنفر نداشت

و یا دید و ارزش هنر و ادبیات را در مذاهب اینگونه می سراید:

مسئول نقد شعر و هنر (اسم مستعار)

جز فحش بد به اهل ادب یا هنر نداشت

و یا بزرگان ادیان:

در صفحه ی “مشایخ برجسته ی جهان”

جز عکس گاو و طرح سگ و نقش خر نداشت

http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=60411

برخی از اشعار خرسندی با وجود طنز خفته در آنها، تمام خصوصیات شعر مدرن غربی (با برخی خصوصیات فارسی) را در خود دارند برای مثال، شعر بهار آمد:. در این شعر ، فصل و گل و بلبل انسان-انگار (personifying)  شده اند، طنزی سراسر عاطفه و اندوهی آشکار، آنها را در ظرف کشوری دیکتاتوری به دست حکومتی قاتل می سپارد تا آنها را چون فرزندان ایران دستگیر کنند و به زندان ببرند. ماهیت رژیم و قاضی رژیم را پیش می کشد. شعر روان و یکدست است، آنچنان که قلم خرسندی می سراید. واژه ها ساده و محاوره ای هستند، جمله بندی کوتاه و ساده، قافیه ها اکثرا طبیعی و موزون. شعر تا حدی روایتی است، اتفاقات بیشتر اعلام می شوند تا به تصویر کشانده شوند. زیر بازوی بهار را دو پاسدار گرفته اند و این خود فضای وحشت را می آفریند.  بازجویی از بلبل از روابطش با گل، چه آشنا سوژه ای برای ما ایرانیان است. شعر در قالب مثنوی است (هر دو مصراع یک بیت هم آوا هستند). متافرهای نهادینه شده در فرهنگ فارسی آنچنان ساده و ماهرانه بکار گرفته شده اند که سخت می توان گفت که بهار و گل و بلبل همانا مبارزین دگراندیشی هستند که روزانه به زندان می روند و عطر گل مرام و اندیشه ی آنهاست. در هنگام سرودن این شعر، خرسندی به تفاوت سمبولیسم و تشبیه و متافور نیندیشیده (که مثلا جایی بگوید اندیشه ی نوین آنها چون عطر گل)، عطر گل خود متافری است از اندیشه ی نو اندیشان، به تعبیری. خرسندی بدون اندیشیدن به تکنیکهای شعری می سراید و این وظیفه ی منتقدان است که اشعار او را بشکافند و به نقد بگیرند.

اصغر آقا بیا بهار آمد

تحت حفظ دو پاسدار آمد

آمد از راه ماه فروردین

از همانجا روانه شد به اوین

عطر گل در کمیته شد محکوم

منتقل شد به جای نامعلوم

موقع بازجویی از بلبل

شد سئوال از روابطش با گل

قاضی دادگاه اسلامی

تبر و داس را شده حامی

گفت ما می زنیم از ریشه

گل فکر و گیاه اندیشه . . . . . . .

خرسندی گاه انسان انگاری را وارونه می کند و انسان را غیرانسان می نماید و از زبان آنها می گوید:

شعر دردناک “کاش من هم اورانیوم بودم”

کاش من هم اورانیوم بودم
محترم قدر یک اتم بودم

تا حکومت مرا غنی میکرد
مثل مشکینی و کنی میکرد

این نوع مرا بیاد شعر چند صدایی زمین سترون تی اس الیت می اندازد  که انگار بیتهای اولش از زبان یک  “دانه” است.

و یا در شعری دیگر تشبیه ی یدیع بکار گرفته:

گاه چون زخمم، گهی چون پانسمان

خرسندی به حزب و مکتبی وابسته نیست، آزادانه  انتقاد می کند و می کوبد، اما اگر پیش بیاید، شرافتمندانه قضاوت می کند:

چپ چپ و سلطنت طلب ها، راست

هر دوتا احترامشان برجاست

لیک در پشت این اپوزیسیون

 توی اینترنت و تلویزیون

 آنکه فرصت طلب تر از همه است

آنکه ته لیس قاب و قابلمه است

آنکه خوشخدمت و جلب شده است

آن، چپ سلطنت طلب شده است!

شعر “خر فروش دوره گرد”، اثباتی است بر ادعای آزادگی خرسندی، یک ابله یا دشمن را به نفع ابله یا دشمن دیگری، از میدان به در نمی برد، همزمان همه را برهنه می کند و بی آبرو، چنانکه هستند. شرق و غرب و تلاشهای جور و ناجور رژیم را یکسره کوبیدن. این شعر در صفحه ۴۱ کتاب “شعرانه” منتشر شده و شاید که در سایت “اصغر آقا” نیز باشد.

http://www.asgharagha.com/

خر برای رهبری در غرب، با چشمان آبی

طرح پالانش مد روز اروپا می فروشم

زبان شعری خرسندی بی لکنت است. خرسندی پر کار، اکثرا برای اتفاقات جاری ایران و گاه  اتفاقات کشورهای خارج از ایران می نویسد و بدین دلیل شاید لازم باشد که برای برخی از شعرهایش جریان تاریخی را که بدان اشاره کرده در پانویس بنویسد، چرا که ما جریانات تاریخی مشابه  فراوان داریم.

نمی توان از طنز تلخ اخیر او “بیانیه گروهی از هموطنان در تشویق اسرائیل” گذشت و چیزی نگفت. در این نوشته ی کوتاه، خرسندی بسیار مختصر و مفید، بیانیه ای از جانب برخی از هموطنان ” (همگی دانیم اکثرا هواداران کی) تدوین کرده که منعکس کننده ی خصوصیات و موضع گیری سیاسی و ضدانسانی آنهاست، بدون بیان هیچ قضاوتی، فاشیسم نوین سیاسی و اغتشاش فکری و حتی بیسوادی آنها را نیز در خواندن و نوشتن زبان  فارسی به نمایش گذاشته است.  عکس همراه نوشته نیز خود واقعیتی را را بیان می کند و بر گویایی نوشته می افزاید. نگران کشته نشدن و زنده ماندن مجروحان فلسطینی! 

آیا شعر خرسندی با آیندگان و جوانان امروزه ارتباط برقرار می کند؟ این دو، پرسشهایی جداگانه هستند، شاید با برخی از جوانان امروز کمتر، چرا که بی تعارف، اکنون فرهنگی بسیار سطحی و نیمه مبتذل همراه با بیسوادی در بین برخی از جوانان ایران (منهای جوانان با سواد و بخصوص روشنفکر) حاکم است، و این خود نیز عکس العملی در مقابل فرهنگ مذهبی و خرافی  هست که رژیم حاکم بر ایران به ملت تزریق می کند.  ولی با آیندگان و بخصوص فرزانگان  ارتباط برقرار خواهد کرد، چرا که آیندگان به ژرف خواهند رفت. خرسندی یکی از شاعران معاصری است که اشعارش مانا هستند و بدون شک ژرف و گسترده  و رندانه! گنجی برجسته در گنجینه ی ادبیات ایران!

———

*تیتر و متن این شعر را نتوانستم بیابم، اما در ذهنم مانده.

آتلانتا، دهم ژانویه ۲۰۲۴

Divanpress.com
مرضیه شاه بزاز





https://akhbar-rooz.com/?p=245753 لينک کوتاه

3 6 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Respectful
Respectful
1 ماه قبل

درود بر نویسنده محترم مقاله. از مطالعه اش لذت بردم.

مرضیه شاه بزاز
مرضیه شاه بزاز
1 ماه قبل
پاسخ به  Respectful

و درود به شما خواننده ی عزیزی که با احترام به این مقاله، نظر خودتان را بیان کردید. سپاس!

مهدی فلاحتی
مهدی فلاحتی
1 ماه قبل

هرچه درباره ی آثار هادی خرسندی نوشته شود، کم است. خرسندی، درخشان است؛ حادثه یی ست در شعر و ادبیات طنز. دم شما گرم.

مرضیه شاه بزاز
مرضیه شاه بزاز
1 ماه قبل
پاسخ به  مهدی فلاحتی

سپاس و کاملن موافقم، قدر زر زرگر شناسد (منظورم شمایی، نه خودم)، و ایکاش نقدی ژرف و صبورانه می نوشتم و نه پراکنده. امیدوارم بزودی بنویسم و آنهایی که بهتر نقد می نویسند نیز بنویسند. فکر کنم دشمنان خرسندی (رژیم ایران) بهتر خرسندی و تاثیر نوشته هایش را می شناسند تا برخی از دوستان ( دلیلش توظئه ی ترور او که خوشبختانه خنثی شد). سپاس آقای فلاحتی!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x