شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳

شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳

خیالی متفاوت از کنش‌گری در روز رای‌گیری – هوشنگ کوبان

اگر اپوزیسیون چپ در اتحاد با یکدیگر در شرایطی که عملا جز تحریم راه دیگری برای امر سیاسی باقی نمانده، تاکتیکی همانند لنین از خود نشان می‌داد و با کیوان همصدا می‌شد، شاید جمهوری‌خواهان در طیف‌های دیگر را هم با خود همراه می‌کردند و بعد با رسانه‌ای کردن این تصمیم جدید، در جمعه روزی سوای آنچه جمهوری اسلامی در سر می‌پروراند، رقم می‌زدند

پیش از ورود به بحث برای رفع هرگونه سوءتعبیر لازم می‌دانم بگویم که صاحب این قلم نه در رای‌گیری هفته‌ی پیش شرکت کرد و نه تمایل دارد در جمعه‌ی پیش رو پای صندوق‌های ولی فقیه برود. 

موضوع مشارکت در انتخابات یا تحریم آن هرچند داغ‌ترین بحث این روزهاست، اما خواهیم دید که با تمام شدن معرکه‌گیری حکومت بزودی فروکش خواهد کرد و هر کس به سر کار خود برخواهد گشت؛ روز از نو خواهد بود و روزی از نو. 

آنچه تا اینجا می‌دانیم: 

بخش بزرگی از رای‌دهندگان به پزشکیان و تحریم‌کنندگان جزو مخالفان رژیم‌اند، و در یک قیام توده‌ایِ احتمالی، شانه به شانه‌ی یکدیگر خواهند ایستاد. چه می‌توان کرد که در شرایط فعلی هیچ‌کدام تمایل به هزینه دادن برای گذار از وضع فعلی ندارند. این را که بخش مخالف در جمعِ رای‌دهندگان چنین تصمیمی گرفته‌اند،   نباید مستقیما مربوط کنیم به دولت‌محوری یا جامعه‌‌گریزیِ آنان. زیرا شرایط برای بربالیدن امر سیاسی فعلا مهیا نیست. 

بررسی اپوزیسیون راست را در این نوشته معوق می‌گذاریم و به رویکرد چپ توجه خود را معطوف خواهیم کرد. چراکه موضع راست، براندازانه و گوشه‌ی چشمش طنازانه متوجه دول غربی و اسراییل است.

کانون مرکزیِ چپ داخل کشور که عمدتا در زندان‌های رژیم به سر می‌برند تا همین دیروز یک‌سره رای‌گیری را تحریم کرده بودند. و همین به تنهایی می‌تواند برای اغلب ما در حکم قطب‌نما عمل کند. زیرا امر سیاسی در گرو کنش جمعی و‌ همسوگرایانه است. 

اما دیروز از کیوان صمیمی ویدیوئی در فضای مجازی منتشر شد که در آن او‌ خبر از شرکت در رای‌گیری روز جمعه‌ی آینده می‌داد و مخاطبانش را متوجه خطر جلیلی می‌کرد بدون آنکه از پزشکیان انتظار بزرگی داشته باشد. این در واقع منطق عمده‌ی کسانی است که تصمیم گرفته‌اند در روز جمعه پای صندوق‌های رای بروند. 

در مخالفت با این منطق تا به امروز نویسندگان و فعالان بسیاری نوشته‌های مبرهن و روشنی به انتشار سپرده‌اند. موضوع اصلی برای این نویسندگان حتی‌المقدور کوشش در کم کردن مشارکت است. این هدف که: رژیم ببیند جز همان حدود ۲۰ درصد پایگاه اجتماعی دیگری ندارد. اما آیا رژیم بهتر از ما این را نمی‌داند؟ بهتر از ما می‌داند چون ما هیچ وقت نمی‌توانیم درصد حقیقی مشارکت در انتخابات‌شان را بدانیم، اما آنان خوب می‌دانند. این نکته‌ی تلخ را هم از من بشنوید که برای دنیا (غرب) هم چندان انتخابات ایران مسئله‌ی مهم و حادی نیست، به‌خصوص که آنان در این ایام درگیر مسائل بسیار خطیر سیاسی خود هستند، هم در اروپا و‌هم در امریکا. 

در سخنان کیوان آنچه برای من جالب بود این نکته است که وی گفت: «این تصمیمِ یک شخص حقیقی است و من به تنهایی این تصمیم را گرفته‌ام مستقل از آن جریانی که به آن وابسته هستم.» همین نشان می‌دهد که کیوان پیش از اعلام تصمیمش احتمالا آن جریان را با خبر کرده بوده و احیانا آنان را نیز ترغیب کرده که مثل او‌ عمل کنند اما موفق به اقناع‌شان نشده است. 

حال تصور کنیم چه می‌شد اگر کیوان می‌توانست رفقایش را به رفتن پای صندوق برانگیزاند. اگر آن جریان سیاسی با صمیمی همراه می‌شدند‌ و بعد البته زندانیان سیاسی هم به آنان می‌پیوستند، بدون تردید با حفظ شرط همسوگرایانه‌ی کنش جمعی، این می‌توانست تبدیل به یک امر سیاسی شود. 

در تاریخ نمونه‌های آن وجود دارد: 

در جریان انقلاب روسیه در فوریه ۱۹۱۶ بعد از شورش بزرگی که به پا شده بود، کرنسکی رئیس دولت وقت شد. از ژوییه ‌۱۹۱۷ ارتش روسیه‌ی تزاری در جریان جنگ جهانی اول در وضع اسفناکی قرار داشت. جنگ مغلوبه شده بود، و به واسطه‌ی تبلیغات حزب بلشویک در ارتش، شمار بزرگی از سربازان روس از جنگ روگردان شده و به خانه‌هایشان بازگشته بودند. یکی از فرماندهان اصلی جنگ به نام کورنیلوف اعلام کرد که حکومت مرکزی در پطرزبورگ از میدان جنگ بی‌خبر است، و از مدیریت کشور عاجز شده است و خواست با گروهی از سربازانش به پایتخت، پطرزبورگ، برود و با کرنسکی مذاکره کند. در راه سربازانش دچار تفرقه شدند و در نهایت یکی از نمایندگانش به نام کریموف با گروهی از سربازان راهی پطرزبورگ شد. لنین در این وهله تاکتیکی نبوغ‌آمیز از خود نشان داد و اعلام وفاداری از حکومت مرکزی کرد، و مردم را به طرفداری از کرنسکی فرخواند. علت این کار او این بود که حزب بلشویک در آن روزها غیرقانونی اعلام شده بود و بسیاری از سران حزب در زندان بودند. خود ولادیمیر ایلیچ هم فراری و مخفی بود. کرنسکی رئیس دولت موقت، که در وضع بحرانی قرار داشت، مجبور شد با بلشویک‌ها متحد شود. به این ترتیب شورش کورنیلوف سرکوب شد، و عملا بلشویک‌ها اداره‌ی کشور را به عهده گرفتند. راه تا اکتبر ۱۹۱۷ دیگر چندان دور نبود.

اگر اپوزیسیون چپ در اتحاد با یکدیگر در شرایطی که عملا جز تحریم راه دیگری برای امر سیاسی باقی نمانده، تاکتیکی همانند لنین از خود نشان می‌داد و با کیوان همصدا می‌شد، شاید جمهوری‌خواهان در طیف‌های دیگر را هم با خود همراه می‌کردند و بعد با رسانه‌ای کردن این تصمیم جدید، در جمعه روزی سوای آنچه جمهوری اسلامی در سر می‌پروراند، رقم می‌زدند. در این صورت، رژیم هرگز نمی‌توانست شمار جدید رای‌دهندگان را به حساب خودش بنویسد، چون تعداد جدید با آمار جمعه‌ی قبل در تضاد می‌بود. و از آنجا که پیش‌تر اپوزیسیون چپ تصمیمش را رسانه‌ای کرده بود، جای سوء‌استفاده‌ی حکومتی باقی نمی‌ماند. و دیگرمهم هم نبود که رژیم روز اعلام نتایج به رای اکثریت تن می‌دهد یا نه.

این رویکرد جدید از آنجا که برخلافِ نفی‌گرایانه و پاپس‌کشانه بودن کنش تحریم، حرکتی ایجابی می‌بود و به روانه شدنِ سیل‌وار جمعیت پای صندوق‌ها منجر می‌شد، می‌توانست یک شور و‌هیجان اجتماعی پدید بیاورد تا مردم یک بار دیگر طعم کنش جمعی را بچشند. تجربه‌ی به دست آمده از این کنش همدلانه‌ی جمعی بر مسیر تشکل‌های جدید اجتماعی نور می‌انداخت.

https://akhbar-rooz.com/?p=245231 لينک کوتاه

2.7 9 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نادر
نادر
22 ساعت قبل

جناب کوبان، مقاله شما ابدن پیچیده نبود فقط مثل تمامى حامیان خجالتى استمرار حکومت جمهورى اسلامى با انواع و اقسام صغرى و کبرى چیدن همراه بود. اگر راى دادن به یک حزب اللهى منجمد فکر و سرکوبگر (پزشکیان) از نظر شما پذیرفته شده هست که خوب شهامتش را داشته باشید بگوئید و بروید راى بدهید. جناب آقاى حسن نکونام هم مزاح فرموده اند و شما و کیوان صمیمى را از لنین آگاه تر دانسته اند (شاید آقاى نکو نام معنى آگاه بودن را نمیداند و تنها خواستند لطیفه اى بگویند) ضمنن مریدان امام راحل (از جمله کیوان ملى-مذهبى) یادشان رفته که امامشان گفت “دمکراتیک و ملى هر دو فریب خلق اند) بنابراین ایشان و شما اول بروید این تضاد ملى و مذهبى را حل کنید

حسن نکونام
حسن نکونام
22 ساعت قبل

به آقایان سیروس و نادر، و با درود! هر دو نوشته آقای کوبان، ساده و روشن است، و با مسئولیتی که احساس میکند، بر نکات درست و مهمی انگشت میگذارد. من هیچکدام از شما عزیزان را نمیشناسم، اما حرف ها و دغدغه های کوبان، روشنتر از آنست که، جائی برای سوء برداشت و یا دریافت اشتباه ایجاد کرده باشد. در دورانی که وجود انسان ها چپ، و بویژه چپ خواهان همبستگی و باورمند به « خرد جمعی» حکم کیمیا را دارد، وجود کوبان ها ارزشمند است، و بایستی دستشان را بگرمی فشرد، و در کنارشان قرار گرفت، تا همبسته بتوانیم باری را که، بر کول جنبش چپ سنگینی میکند، به سرمنزل مقصود برسانیم. بعد از این همه تاریخ و تجربه های تلخی که ما چپ ها، متحمل شده ایم، باید بپذیریم که، در جنبش چپ هم « تنوع دیدگاه » وجود دارد. شکست تفکر «اردوگاهی» آسان بدست نیامد. ۱۱۰ سال از آن جریان میگذرد، و اگر ما هنوز هم، بر همان تفکر خیمه بزنیم، محکوم به تکرار تراژیک و یا کمیک تجارب تاریخی هستیم. چنین مباد! شادو تندرست باشید.

کهنسال
کهنسال
1 روز قبل

-فروردین ۵۸ تیم پزشکی شامل ۹مبارز انقلابی ازجمله دکتر لطف اله نژادیان ودکتراسعد وزیری برای کمک رسانی به مردم ترکمن صحرا و شورای دهقانی خلق ترکمن از سنندج عازم ترکمن صحرا بودند.متاسفانه این انسانهای فداکار در یک تصادف خونین جان خود را ازدست دادند. 
-هدف از ذکر اسامی معدودی از پزشکان جان باخته؛ گرامیداشت یاد انسانهای شریفی است که به عهد خود با مردم وفادار مانده ودیگر میان ما نیستند(تو بودی رستم دستان! نه با کاووس؛بر کاووس! ) و فرق آنان با پزشکیان وزیر و وکیل مجلس..؛ شیخ‌الاسلام زاده همکار لاجوردی؛ مجید سمیعی ها….که همدست و حامی قاتلان بوده و هستند.
– یاد آوری برادران کیوان صمیمی گرامی؛ اشاره ای به انقلابیونی است که هیچگاه توهمی نسبت به رژیمهای ارتجاعی شاه و شیخ نداشته و به مبارزه ای قهرآمیز برای درهم شکستن ماشین دولتی نه از طریق آرا و اصلاحات و…بلکه از طریق انقلاب داشتند(علیرغم اشتباهاتی که می توانستند داشته باشند).

کهنسال
کهنسال
1 روز قبل

بازنشستگان تامین اجتماعی(۴میلیون و۶۰۰هزار نفر-با خانواده ۱۵ میلیون نفر)سالها در گرما و سرما برای همسان سازی حقوق خود درخیابانها زجرمی کشند.حال درشب انتصابات رئیس تامین اجتماعی:”به لطف خداوند متعال وباهمکاری سازمان برنامه و نظام پولی وبانکی کشوروعزیزانی که درسازمان تلاش کردند،این منابع تأمین شده وطی ساعات آینده مبلغ ۳میلیون تومان(علی الحساب)به حساب همه مستمری‌بگیران وبازنشستگان عزیزسازمان تأمین‌اجتماعی و…واریز میشود.”
ابر و باد و مه و….در کارند تا حکومت جانیان چند روزی بیشتر به عمر ننگین خود ادامه دهد.
یاد عزیز برادران کیوان صمیمی؛[ساسان(مجاهدین م.ل)و کامران (اتحادیه کمونیستها ) که درسالهای۵۴ و۶۱در تهران و آمل به جوخه های اعدام سپرده شدند]گرامی باشد.
جلیلی نماد داعش شیعی ودکترپزشکیان همدست وحامی داعشیان!
اسماعیل نریمیسا پزشک محبوب مردم اهواز،استاد دانشکده پزشکی،۶تیر۵۹اعدام شد.یکی از”جرائم” اومداوای مجروحان “انقلاب” فرهنگی بود!

هوشنگ کوبان
هوشنگ کوبان
1 روز قبل

متن پیچیده نبود. چندین بار تاکید بر کنشگری جمعی و نیز تاکید بر موضع کانون مرکزی زندانیان سیاسی چپ انگارخوانده نشد. آنان برای ما در حکم قطب نما هستند. کیوان با تمام احترامی که برایش قایلم، به نظرم باید به رغم تمایلش کنار همرزمانش می ایستاد.
سخن نهفته در متن از جنس دیگری است: چگونه می توان از دوقطبی مشارکت و تحریم بطور هوشمندانه بیرون آمد؟ چگونه می توان واکنش را که از نظر روان شناسی فرویدی شکل دیگری از وضعیت فعلی است و ماندن در دایره ی منطقی نظام، تبدیل به کنشی جمعی کرد؟ وقتی با دشمن می جنگیم باید حواسمان باشد مکانیسم تفکرمان شبیه دشمنمان نشود.همه چیز البته در گرو کنش جمعی است. در فرصت کمی که هست البته تحریم. فقط انتقاد از طرف روبرو کافی نیست. لبه انتقاد همیشه اول باید به سوی خود باشد. باید از خود انتقاد کنیم که دفعه بعد با ذهن روشن تر دست به اقدام بزنیم.

نادر
نادر
1 روز قبل

جناب آقاى کوبان، آیا قبل از اینکه نوشته خود را براى چاپ ارسال کنید، یک مرورى بر آن کرده اید تا متوجه شوید سخنان شما در راستاى تمامى شیفته گان جمهورى اسلامى که قبال ان به جاه و منال رسیده اند و خواهان استمرار آن هستند از جمله کروبى، لاریجانى، ظریف، و دهها افراد و نیروها؟ همگى شما از جلیلى چهره خوفناک و مستبد ساخته و از بزشکیان چهره معصوم و پاکیزه، غافل از آنکه تمامى جناح ها و دسته بندى هاى رژیم خوفناک جنایتکار، و غارتگرند. آیا به سخنان پزشگیان و مخالفانس گوش داده اید تا متوجه شوید که او یک حزب اللهى منجمد فکر،ذوب شده در ولایت فقیه، از اراز و اوباشى که انقلاب فرهنگى اسلامى با کشتار دانشجویان تبریز شروع کرد،قتل زهرا کاظمى را حاشا کرد؟ بیکبار ایرانیان شدند ، عزیز و بزرگوار و غیره حالا شما دوران ١٩٠۵-١٩١٧ روسیه را همان دوران کنونى ایران دانسته اید و میخواهید کار لنین را کپى کرده و با یک ملى-مذهبى شیفته نظام اسلامى هم پیمان شوید.

حسن نکونام
حسن نکونام
2 روز قبل

به آقای کوبان گرامی، و با درود! هم خود شما و هم آقای صمیمی گرامی، از لنین ۱۱۰ سال پیش آگاه تر هستید، و هم شرایط امروز جامعه ایران و جهان، با شرایط ۱۱۰ سال پیش روسیه تزادی و جهان آنروز، بسیار متفاوت، و قیاس ناپذیر. به درستی نوشته اید که آقای صمیمی، نتوانست همرزمان خودش را هم قانع کند و کنش او فردی است. اما، جای بسیار خوشحالی است که، در همان دو سطر ابتدای نوشته خود، در «جهت درست تاریخ» قرار گرفتید. جنبش چپ ایران، به سرمایه هائی چون شما، نیاز مبرم دارد، و امیدوارم در پیوند دادن جنبش های مختلف بهمدیگر در جامعه ایران ، همچنان کوشا باشید. کوبان گرامی! بخوبی میدانی که مردم در همان دور اول، در بیشترینه خود، از حکومت ولایت فقیه، سلب مقبولیت و مشروعیت کرده اند. نیاز امروز ما، پیوند دادن جنبش کارگران، آموزگاران، زنان، دانشجویان و دانش آموزان، نویسندگان وهنرمندان،و اتنیک ها و ادیان و مذاهب و وابستگان جنسی و جنسیتی، که مورد تبعیض آشکار و سرکوب حکومت قرار دارند، و شکل گیری یک سیل بنیان کن است.

سیروس
سیروس
2 روز قبل

عنوان خوبی برای نوشته تان انتخاب کرده‌اید . رویاپردازی می‌فرمایید . حتماً در ادامهٔ خیالاتتان آقای صمیمی و زندانیان سیاسی ، کادرهای اصلی دولت پزشکیان میشوند .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x