“غولسازی از رقیب”
“تراشیدن دو منطق متفاوت برای یک عمل واحد (انتخابات)”
محور تبلیغی، غولسازی از رقیب، شگرد قدیمی و دو منظوره اصلاحطلبان حکومتی در تمام انتخاباتهای گذشته بوده است:
-قبل از انتخابات: ترساندن مردم در جهت جذب رای آنان
-بعد از انتخابات و در صورت موفقیت در کسب آراء: توسل به بهانههای “نمیگذارند کار کنیم” و “رئیسجمهور که کارهای نیست”، بر اساس همین خط تبلیغی و در بزنگاه عمل به وعدهها، دست مردم را در پوست گردو گذاشتن و به سراغ بیزینسهای خود بر سفره انقلاب رفتن.
در صورتیکه پذیرش واقعیت انتخابات که شرط اصلی موفقیت در آن تعامل با رقیب است با غولسازی از رقیب در تناقض است.
بیایید قدری دقیقتر شویم:
اولا در بستر این خط تبلیغی که از جلیلی و جریان همراهش یک غول خودسر، مستقل و فعال مایشاء میسازد، هسته سخت قدرت بدون هرگونه اختیار و صرفا ناظر در نظر گرفته شده است.
در حالیکه در واقعیت امر کاملا برعکس است و جلیلی هم مثل روحانی، خاتمی، پزشکیان، قالیباف و … یک کارگزار دست به سینه برای نظام است و همانقدر در زمان نیاز نظام به خریدن زمان قدرت مانور دارد که ظریف در زمان نیاز نظام به مذاکره اعتبار دارد.
وانگهی اگر واقعا جلیلی یک غول بی شاخ و دم با این حد از قدرت باشد، با وجود او و جریان متبوعش در تمام ساختارهای موازی، چگونه قرار است با صرف حضور اصلاحطلبان در دولت، شاخ این غول قدرتمند همهکاره شکسته شود!
از نگاهی فراتر به مساله، اساسا شما وقتی میتوانید در یک انتخابات برای آینده وعده بدهید که امکان تعامل با رقیب سیاسی در آینده برایتان میسر باشد، اگر رقیب واقعا یک گوریل زورمند بیمنطق است، امکان دادن وعده برای آینده که مستلزم تعامل با او است هم کلا منتفی میشود و این دوگانه کلا نقض غرض خواهد بود.
خط تبلیغی دوم به دنبال ارائه دو تفسیر متفاوت از فرایند واحد -انتخابات- است که توسط اصلاح طلبان حکومتی و تئوریپردازان نیابتی آنان تهیه شده حول مثال زیر، با تیراژ بالا در رسانههای مختلف در حال گردش است:
“دور اول رأی ندادی، پیامت را به نظام و دنیا رساندی! دور دوم اما یک قیام بزرگ علیه اقلیت است و فرق میکند و …”
اما آیا واقعا چنین است؟
در نگاه اول به این تفسیر چنین به نظر رسانده میشود که گویا با نظامی با کمال دقت نظر و شعور سیاسی طرف هستیم که به مردم خود چنین میگوید:
“مردم عزیزم!
علت عدم شرکت ۶۰ درصدی شما -که البته بیش از اینها بود- در دور اول را که دلیلش انتقاد به من و چالش مشروعیتم بود، کاملا فهمیدم. از طرفی دلیل حضور گستردهتر شما در دور دوم [با فرض بالا رفتن مشارکت] نیز کاملا برایم روشن است که اولا قطعا با دور اول متفاوت بوده، هیچ ربطی به مشروعیت من ندارد و ثانیا واضحا فقط در رد یک اقلیت است!!”
در حالیکه اگر واقعا با سیستمی چنین فهیم و منعطف در شنیدن صدای مردم روبرو بودیم، در شرایط خیلی بهتری از امروزمان قرار داشتیم و اساسا نیاز به ساخت چنین استدلالاتی! نمیرسید.
اما در واقعیت قضیه اگر حضور بیشتری در دور دوم تحقق یابد، براساس بیش از چهار دهه تجربه، شاهد چنین تفسیری خواهیم بود:
“مردم همیشه در صحنه ایران وقتی دیدند که درصد مشارکتشان در دور اول انتخابات به محملی برای سوءاستفادهی رسانههای بینالمللی در جهت نشان دادن بیمحلی مردم به نظام تفسیر شده، در دور دوم با حضور انبوه خود پای صندوقهای رای، به وظیفه شرعی و ملی خود در تایید نظام جمهوری اسلامی عمل کردند و حماسهای دیگر آفریدند تا مشت محکمی بر دهان یاوهگویان و استکبار جهانی بزنند.”
بله!واقعیت براساس چارچوبهای موجود و تجربههای گذشته -و نه آرزوسازی و قلب واقعیت برای فریب- شکل میگیرد.
البته قلب واقعیت برای گروهی که بارها ثابت کرده، دغدغهای جز داشتن سهم بیشتر از سفره ندارد، به سادگی آب خوردن است.