چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳

در تبِ خواهش ها – مرضیه شاه بزاز

غارها امن ترین خانه اند

و در انتهای غبارِ تاریکی،

به سنگی چسبیده خفاشی

بر خود می لرزد

آی ترس آشیان کرده در پیچ  پیچ  تار        

یا سنگ را آوار

یا گریبان این خانه را رها کن.

.

یادت می آید

هر دم مان سپیده بود و

مهمیز بر زمان و اخگر در پیرهن

از کنار ایست ها و  سوت ها 

می راندیم و   

تا  شیفتگی را به آنسوی ابدیت برسانیم

در بزم آزمون آتش می رقصیدیم؟

نه منجنیق را نیازی بود و نه آتش گلستان شد

ما را سرشت از آتش بود.

.

یادت می آید

چون یاغیان نخستین

برهنه و دست، خالی

از یخدیواره ها صعود می کردیم

تا آتشی بر فرازشان بیفروزیم؟

.

اکنون ماییم و دستهای پر، اما لرزان

ماییم و کتابهای خوانده، تفسیرها

با صد معادله ی نود مجهولی لاس می زنیم

تماشاگر پاییزیم و باغ و بیرحمی توفانها!

.

فردا دوباره با هم

گذر را متر می کنیم

و قدم زنان بر برگهای ریخته

از باریکه ی جوی نمی پریم

همانجا می نشینیم و

بی پوزش از کودکان زمین           

تئوری بقا را باز دوره می کنیم.

.

.

آتلانتا اول جولای ۲۰۲۴

divanpress.com

مرضیه شاه بزاز

https://akhbar-rooz.com/?p=245039 لينک کوتاه

4 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x