پیش بهسوی جبههای علیه تمامیتخواهان و ویرانیطلبان
پس از شکست سخت و باورنکردنی «هسته متصلب» نظام در انتخایات ریاستجمهوری ۱۳۹۶ و پیروزی استثنایی حسن روحانی و نیروهای مردمی و اصلاحطلب طرح چندلایه امنیتی دولت پنهان تحت عنوان «یکدستسازی قدرت» در راستای تسخیر گامبهگام بخش انتخابی نظام کلید خورد.
این طرح که با تخریب سیستماتیک و پلکانی حسن روحانی و دولتش در حوادث دی ۹۶ و اعتراضات آبان ۹۸ و همچنین انتخابات مهندسی شده مجلس در سال ۱۳۹۸ و ریاستجمهوری ۱۴۰۰، انتخاباتی که در نهایت بهنظر میرسید با ابراهیم رئیسی در جایگاه ریاستجمهور این طرح را به سرانجام رسانیده باشد، اما خروجی این طرح با کارنامه فاجعهبار ابراهیم رئیسی و دولتش در سه سال حکمرانی او و همچنین انتخابات مشروعیتسوز مجلس در اسفند ۱۴۰۲ فاجعهبارتر از آن بود که حاکمیت بتواند نسبت به آن اظهار رضایت نماید و با آن نهایتاً کشور را برای روز X (روز جابهجایی در جایگاه مقام عظمای ولایت) آماده نماید. با و یا بدون دخالت نیروهای امنیتی داخلی با خارجی سانحه هوایی سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی و همراهانش برای کانونهای پنهان قدرت دوباره فرصت و «مائده آسمانی» بود تا به این بهانه دگربار پایان بردن پروژه امنیتی «خالصسازی در ساحت قدرت» را وارد دستورکار و چرخه اجرایی نماید.
برطبق این تمهیدات و برنامهریزیها انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری تیر ۱۴۰۳ بایستی انتخاباتی باشد که در عین داشتن مزیتهای سه انتخاباتهای مهندسی شده گذشته درعینحال مشارکت نیروهای اپوزیسیون اصلاحطلب داخل نظام را نیز به شکلی ممکن و تضمین کند. تحت این چیدمان نظری و اجرای عملی آن بود که در نهایت انتخابات تیر ۱۴۰۳ شکل گرفت. انتخاباتی که حال با دو نامزد اصلاحطلب میانه –مسعود پزشکیان- و سعید جلیلی یک پایدارچی جزمگرا و متوهم کسی که خود را اندیشه ناشناخته قرن میپندارد بهعنوان نماینده دولت پنهان به دور دوم رفته است.
سکوت و عدم درک ما از شکلگیری وضع موجود و شرایط سیاسی کشور امّا میرود که دوباره همانند سال ۱۳۸۴ برایمان مشکلآفرین شود. کسانی که خودخواهانه و از سر لجاجت با حاکمیت ولایی در روز ۸ تیر در خانه ماندند و در رأیگیری شرکت نکردند باید پاسخگو باشند که آیا اصولاً توان ترسیم پیامدها و ماحصل فاجعهبار این رأی ندادن خود را دارند. ملتی که ۶۰ درصد آنها در انتخاباتی به این مهمی شرکت نمیکند نباید در درجه نخست از خودش بپرسد، واقعاً بهدنبال چه چیزی است؟
– آیا روحالقدس باید برای ما تغییر را ممکن سازد، و یا اینکه
– سربازان بیگانه در کولهپشتیهای خود آزادی و دمکراسی برای ما به ارمغان خواهند آورد. چه زیبا گفت آن پیر خردمند «آزادی[حکومت ملی و مردم نهاد] نه گرفتنی است و نه دادنی، بلکه یاد گرفتنی است.»
سالهای آیندۀ و در پیش رو اگر دور دوم انتخابات منجر به انتخاب رئیسجمهور دیگری غیر از مسعود پزشکیان شود سالهایی بهمراتب نکبت بارتر از دوران هشتساله محمود احمدینژاد خواهندشد، چراکه ما در سال ۱۳۸۴ از درون ۸ سال دوران طلایی اصلاحطلبان از جنس خاتمی با همه امکانات و مزایای سیاسی، اقتصادی که کشور در آن سالها بدست آورده بود و دارا میبود وارد بدترین دوران حکمرانی یک رئیسجمهور شدیم که تنها فقط و فقط به خاطر ناتوانی و انفعال ما از درک و تشخیص وضع موجود و وصل شدن ناخواسته آن با منویات دولت پنهان فاسد و اختلاسگر و دستنشانده نیروهای نظامی – امنیتی همانهایی که از خود بهعنوان رکن چهارم نظام نام میبرند، شکل گرفت. حال ما دوباره با این پرسش مواجه هستیم که آیا دگربار نیز آرزوی تکرار همان سالهای پررنج و محنت را برای خود و میهنمان داریم؟
این بار اما شرایط بهمراتب غامضتر و خطرناکتر از سال ۱۳۸۴ است چرا که ما امروز از درون سه سال دوران حکمرانی ناتوانترین و ناکارآمدتربن دولت تاریخ پس از انقلاب میخواهیم تغییر را در کشور رقم بزنیم و بهراستی اگر رقیب مسعود پزشکیان پیروز مرحله دوّم انتخابات گردد ما با تالی بهحق احمدینژاد مواجه خواهیم بود که با تصورات و توهمات متحجرانه و آخرالزمانی خود و محافل «زر و زور و تزویر» در این میهن حریف و طرفحسابی ایدهآل برای نیروهای سلطهگر منطقهای و جهانی برای به زیریوغ کشیدن هرچه بیشتر کشور ما خواهد بود. شرایط بغرنج امروز کشور پس از دوران سه ساله دولت ناتوان و ناکارآمد ابراهیم رئیسی از ما فراست و بصیرت بیشتری برای مواجهه و پاسخگویی با مشکلات را طلب میکند.
راز و رمز شکست تمدنها و نظامهای سیاسی نداشتن توانایی و انعطاف در ارائه پاسخهای مناسب در برابر پرسشها و متغیرهای زمانۀ درحال دگرگونی میباشد. ما و تمام کسانی که (حتی رهبران و کنشگران ارشد محصور و محبوس) حال بهنحوی با آراء و مواضع خود در شکلگیری و ادامه وضع موجود میتوانند مستقیم و یا غیرمستقیم دخیل باشند نمیتوانیم پاسخ خود در مقابل انتخابات سال ۱۴۰۰ را در تیر ۱۴۰۳ بدون تغییر حتی یک نقطه و ویرگول تکرار کنیم. فراست سیاسی و بر سر موضع بودن چیز دیگری است! امروز ما باید با تمام «ِعده و عُده» خود وارد دور دوم این کارزار انتخاباتی سرنوشتساز شویم. الان زمانی است که ما باید به ایران فکر کنیم! حتی رهبران محبوس و محصور ما نیز باید خودانگیخته با ارسال پیامهای خود خروش و مشارکت منسجم در این پیکار ملی را رهبری کنند.
برای نجات ایران از شرایط بنبست کنونی اگر نمیخواهیم کشور را دودستی در اختیار ائتلاف نیروهای تمامیتخواه و ویرانیطلب دستگاههای نظامی – امنیتی سپاه و بسیج و پایدارچیهای حجتیهای – آخرالزمانی و همپیمانان آنها در خارج از کشور قرار دهیم بر ماست که با درک صحیح از وضعیت موجود و شرایط اضطراری که وقوع آنها هر لحظه دیر یا زود برای کشور و رأس نظام اجتنابناپذیرتر میباشند با تمام توان و به دور از لجاجتهای ناشی از سالهای طولانی رنج و محنت و عسرت ملی باید به میدان آمده و میهنمان را از سقوط دوباره در ورطه هلاکتبار دیگری نجات دهیم.
هدف عاجل در حال حاضر اما در ورای همۀ اختلافنظرها و زاویای دید متفاوت باید «اتحاد حول محور جلوگیری از تسخیر پاستور» توسط دولت پنهان باشد، چراکه استقرار رئیسجمهور دلخواه کانونهای نامرئی قدرت یعنی در گام نخست داشتن گارانتی برای دست درازی هرچه بیشتر بر منابع و رانتهای عدیده ثروت و قدرت که در حکومت و قوه مجریه تقسیم میگردند. و همچنین در گام بعدی قرارگرفتن در موقعیت برتر برای در اختیارگرفتن کنترل بر روی فرآیند تعبیه رهبری آینده، کاری که آنها بهرحال نهفقط در دوران خمینی و بلکه حتی در دوران خامنهای نیز موفق به انجام آن نشدهاند. اینجاست که جمهوریخواهان سکولار، ایرانخواهان مشروطهخواه و طرفداران جمهوری اسلامی غیرولایی میتوانند جبههای برای دفع این آفت بزرگ شکلگیری حکومتی ولایی و نئوصفوی در ایران تشکیل بدهند.
مردم عزیز ایران نگذاریم ایران طالبانی شود!
بهپا خیزید و بهپا خیزیم، این جماعت که امروز برای بردن سعید جلیلی به پاستور غزم را جزم کرده است، به هیچ دینی و به هیج عهد و پیمانی باور ندارد. اینها با همین نیت پلشت خود حتی به ابراهیم رئیسی، رییسجمهور منتخب خودشان نیز رحم نکردند، اینها بالگرد او و همراهانش را دچار سانحه کردند تا با تصحیح انتخاب خبط خود در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰بتوانند در این زمان اندک باقیمانده با استفاده از اقتدار «ولیفقیه ثانی» شخصی با کمترین درجه از محبوبیت و اقتدار بالفعل و بالقوه را در پاستور مستقر کنند. این مهمترین بخش از ریلگذاریهای لازم برای روز تعبیه جانشین آیتالله خامنهای در روز X میباشد.
این جماعت نه شیرند و نه پلنگ بلکه روباهان و کفتارهایی با پیشانیهای پینه بسته هستند،
دریغست که ایران ما ویران شود/
کُنام این روبهان و کفتارها شود!
بی زحمت یکی یه جوالدوز به این اقا بزنه شاید از خواب گران بیدار شد . اقا ما بودیم که نسخه پیچ طالبان ودیگر شرکا ی بنیاد گرا بودیم . ما بودیم که اسیرکشی ، زخمی کشی ، شاعر کشی ،زن کشی ، کودک کشی دختر کشی را باب کردیم . ما بودیم که باب کردیم شرط ورود یک دختر به بهشت تبدیل ان به زن است با ایه ی تجاوز .طالبان باید هنوز چند واحد در مکتب ما پاس کنند . اقا بیدار شو. کجایی تاریخ و جغرافیای شما کجاست ؟ ما هزار سال +پانصد سال + چهل و چهار سال محکوم به زندگی هستیم که شعور پدید اورندگانش بیشتر از مکه و حومه نبود . برای فهمش احتیاج به ریش بلندان شالمه بندو شالمه بندان ریش بلند نیست ، اندکی سواد و اندکی شعور بس است . قرار بوده به مظلومیت نداشته امامش گریه کند . انجا که زورش نرسیده شهید نمایی می کند ، انجا که قدرت دارد چنان شهید می کند که روضه کربلا یش مضحکه ای برای امروز است .گزارش هایی می رسد از رنج انسان اکنونی اینجایی که ایرانش نام است که اگر خدایی بود چشمانش کاسه خون بود .از گریستن به حال ما .
“اینجاست که جمهوریخواهان سکولار، ایرانخواهان مشروطهخواه و طرفداران جمهوری اسلامی غیرولایی میتوانند جبههای برای دفع این آفت بزرگ شکلگیری حکومتی ولایی و نئوصفوی در ایران تشکیل بدهند.”
اینچنین جبهههایی عملا موجودند ، ولی ضعیف!
جبهه ضد دیکتاتوری ضد ولایت فقیه نباید پیش شرط تعیین کند ،باید نزدیکی ایجاد کند بدون ترس و از همه امکانات و جریانات سود برد .
با درود
آقای قهرمانی
شما جز آن ۳۰ درصد بازنده رفراندم” انتخابات ریاست جمهوری “هستید یا ۷۰ درصد پیروز؟