دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳

غزلی به رنگ خون – “برای ندا آقاسلطان در سالگرد قتل او” – خسرو باقرپور


ای غربتِ دیر و دور و محزون
کوهِ تو سیاه و تیره هامون

روز و شبِ تو گرفته چون قیر
دل‌مرده‌ترین به رُبعِ‌ مسکون

پاشیده دلم ز ابر تیره
افکنده سرم چو بیدِ مجنون

نور از دل و دیده ام بُرون شد
از بس نشدم ز خانه بیرون

داد از ستمِ سیاهِ قُطبی
گرما کم و سردی اش دم‌افزون

“خردادِ” خروش چون درآمد،
اُمیدِ روان شدم چو کارون

صد چلچله خون‌بهای “آبان”
بستانده خزان غرامتِ خون

“دی” در سر من خیالِ خامی
در دل غمِ عالمی هم اکنون

رهزن زده گردنِ خیابان
چهرش شده رنگ خون و گلگون

“بهمن” چو بزد رَهِ اُمیدم
اشگم برود ز چشمِ می‌گون

۳۰خرداد ۱۳۸۸

* تصویر متن: تصویری که در ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ برادر ندا آقاسلطان به مناسبتِ سالگرد قتل خواهرش منتشر کرده است.

https://akhbar-rooz.com/?p=244252 لينک کوتاه

5 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهمن پارسا
بهمن پارسا
10 روز قبل

خسرو جان، ینی واقعن دمت گرم، کیف کردم. روان ، محکم،خیال انگیز و خلاصه حالی کردم. در ضمن ممکن است که این مصراع جوری ناقص باشد: گرمای کم و سردی اش دم افزون؟؟؟
«شاید گرمای کم و سردی اش افزون» بوده؟!
یه عزت زنده باشی.

خسرو باقرپور
خسرو باقرپور
9 روز قبل
پاسخ به  بهمن پارسا

مهر و درود. “گرما کم و سردی‌اش دم‌افزون”، همانگونه که در شعر آمده، درست است.

آخرین ویرایش 9 روز قبل توسط خسرو باقرپور
مهرداد ۱
مهرداد ۱
14 روز قبل

آقای خسرو 
ممنون که به یاد جوانان ایران هستی و جنایات رژیم را فراموش نمیکنی!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x