دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳

دیدار از نمایشگاه آرزو مجتهد زاده فرد، “پوسته زمین” – حمید حسینی

شادی دیدار از نمایشگاه "پوسته زمین" کار پر از زیبایی آرزو مجتهد زاده را همچنان با خود دارم. آفرینشی فوق العاده با کیفیتی شایسته حضور در مهمترین نمایشگاهای هنری

شادی دیدار از نمایشگاه “پوسته زمین” کار پر از زیبایی آرزو مجتهد زاده را همچنان با خود دارم. آفرینشی فوق العاده با کیفیتی شایسته حضور در مهمترین نمایشگاهای هنری.

مضمون کار آرزو فریاد برای حراست از “مادر زمین” است. این فریاد را در زیباترین شکل و شمایلش می‌آفریند، بنحوی که نگاه را خیره میکند، دل را به واکنش و اندیشه را به تحسین وامیدارد.

مجموعه بهم پیوسته ایست از آفرینش هنری، ظرافت فنی، تعهد اجتماعی- انسانی و اراده انجام کاری بی بدیل که وجدان بشری را مورد خطاب قرار میدهد برای نگاه بیشتر به “مادر زمین”. 

 در این کار سخت موفق است. بیش از دوسال برای ساخت و پرداخت آن کار کرده است. 

به او تبریک میگویم و برایش آرزوهای بزرگ دارم برای آفرینش های بیشتر و بیشتر.

در آستانه روز زمین (۲۲ آوریل) و یاد دیداری که از نمایشگاه آرزو مجتهد زاده در مادرید پایتخت اسپانیا داشتم بر آن شدم که با برگذاری مصاحبه ای با این هنرمند برجسته و متعهد هم وطنان و همه پارسی زبانان را با مضمون اجتماعی و مترقی اندیشه ها و کار او آشنا کنم. در زیر متن این مصاحبه را ملاحظه می کنید.

آرزو مجتهد زاده فرد، متولد ارومیه، تحصیلات خود را در کارگردانی سینما مقطع لیسانس بپایان رسانده و همچنین دارای فوق لیسانس در رشته زبان شناسی است.

دغدغه حراست از محیط زیست را در همیشه زندگانی خود داشته است و در کنار آن عشق به طراحی لباس را در دل و جان.

خود را خبرنگار “مادر زمین” و هنرمندی چند رشته ای معرفی میکند. دوستانش او را بانوی گایا (بانوی مادر زمین) خطاب می کنند و برای او زمین بمعنای عشق، فراوانی و زیباییست.

«۱۳ و یا ۱۴ ساله بودم که بنظرم رسید بجای بدور انداختن شلوار جین کهنه ای که داشتم از آن استفاده بهینه ای بکنم. بدنبال این فکر از آن جلیقه زیبایی را طراحی کردم و در آوردم. این کار مورد استقبال تمامی آنهایی قرار گرفت که آنرا تن من دیدند و زیبایی آن را ستودند. این اتفاق باعث تشدید اشتیاق من به کار طراحی و خیاطی شد که دیگر پرداختن به انها را کنار نگذاشته و ادامه داده ام تا به امروز.

از آن هنگام بود که اکثر لباسهای مورد استفاده ام را خودم طراحی میکنم و میدوزم. یکی از انگیزه های من در کار طراحی آن بود که لباسهای کهنه ام را دور نریزم بلکه آنها را تبدیل به طرحهای تازه و استفاده های تازه بکنم. همیشه در میهمانیها از آنها استفاده کرده ام و همیشه مورد تحسین بخاطر زیبایی آنها بوده ام. این دغدغه در طول زمان در وجودم تبدیل به این باور شد که هیچ چیز را نباید دور انداخت بلکه راه استفاده مجدد از آن ها را باید پیدا کرد.»

ارتباط این دغدغه را با زمین و محیط زیست میتوانید توضیح دهید؟

من از گذشته های دور، زباله های خشک و تر را از یکدیگر جدا میکردم و بیاد دارم مامورین جمع آوری زباله از من سوال میکردند، چرا اینکار را میکنید؟

عشق به زمین را همیشه در وجودم داشتم و از بی توجهی مردمان به آن عذاب میکشیدم. همیشه زمبن را یک موجود زنده میدانستم و دارای روح و جان. این امر امروز با دست آوردهای تازه علمی باثبات رسیده است. ولی ما انسانها با رفتار هایمان بان آسیب میزنیم، ارتعاش آنرا پایین میاوریم بنحوی که طغیانهای گاه و بیگاه او را در نقاط مختلف شاهد هستیم. همیشه از اینکه زباله ها را بزمین عزیزمان میسپاریم دل نگران بودم و با اطرافیانم در این ارتباط به بحث می نشستم.

به درختها عشق میورزم، این احساس را از زمان کودکی داشتم و زمانهای بسیاری را در طبیعت میگذراندم، با حشرات اصلا از قبیل عنکبوت و زنبور اصلا  مشکلی ندارم.

مواظبت کردن از طبیعت را همیشه از وظایف خود و دیگران میدانستم، شاید نتیجه اموزشهای پدرم بوده است. باید اذعان کنم که خود را نسبت به زمین و نگهداری از آن متعد میدانم.

در کاری که در پیش چشمهای شماست و آنرا نظاره میکنید میخواهم بگویم که در زباله ها باید با دقت بیشتری نگاه کنیم تا زیبایی نهفته در آنها را ببینیم. آنها با رنگهای زیبایشان ما را مورد خطاب قرار میدهند و از ما میخواهند که با آنها مهربان باشیم. من در طول سالیان درازی که رابطه ای عاطفی و عمیق با طبیعت داشته ام باین نتیجه رسیده ام که زباله ها میتوانند در نساجی مورد استفاده قرار بگیرند. این افکار تا بامروز بمانند حلقه های زنجیر مرا به طبیعت و مادر زمین پیوند داده اند.

بارها و بارها از خودم سوال کرده ام از همه این داده ها، از همه این احساسات و احساس مسئولیت در قبال مادر زمین چگونه استفاده کنم و در خدمت چه اهدافی؟

باین نتیجه رسیده ام که همه آنها را به عینیت بکشانم و در معرض دید همگان قرار دهم و تلنگری به انسانها بزنم.

پس شما همدل هستید با کسانی که محیط زیست را در اندازه های جهانی در خطر میبینند؟

کاملا همدل هستم. در این ارتباط بسیار مطالعه میکنم. فکر میکنم بلحاظ حقوقی قوانین لازم برای حفاظت از مادر زمین و نوع استفاده از منابع آن وجود ندارد. بر این باور هستم که مادر زمین هیچ چیز بدی را بما نداده است و اگر مشکلاتی در ارتباط با آن وجود دارند راه حل آنها را هم ارائه کرده است. متاسفانه انسانها رفتار درستی با مادر زمین ندارند.

بیاد داشته باشیم وقتی اتوموبیل را اختراع کردیم همراه با آن قوانینی را آفریدیم که استفاده از این وسیله را بی خطر کند، همین کار را باید برای رابطه بهتر و سالم تر با مادر زمین بانجام برسانیم. در این زمینه ایده هایی دارم و حتما آنها را خواهم نوشت و ارائه خواهم داد. باید ایده هایی از اینگونه را به قانون تبدیل کنیم و در مقابل مردم قرار دهیم تا آنها را اجرائ کنند.

وظیفه دولتها را در این رابطه چگونه میبینید؟ جنگهایی که جریان دارند، بمبهایی که منفجر میشوند، انرژیهای فسیلی که همچنان استفاده مشوند، نقش همه اینها را در آلوده کردن محیط زیست تا چه حد میدانید؟

اکر بخواهیم در باره مجموعه موارد بالا صحبت کنیم آنگاه به روندی میرسیم که در حال منهدم کردن کره زمین است. جنگهایی که در نقاط مختلف زمین جریان دارند از عمده ترین آنها هستند. باید همه دست در دست هم بگذاریم و باین جنگها پایان دهیم.

منهم از جمله کسانی هستم که همه روند ها را با انرژی توضیح میدهم، همه چیز انرژی است. باید همان میزان انرژی را که از مادر زمین میگیریم باو باز گردانیم، نمیتوانیم همه نابسامانی‌ها را ایجاد کنیم و توقع داشته باشیم که راحت زندگی کنیم. زمین مادر واقعی ماست، باید او را گرم در آغوش بفشاریم. پروژه آینده من به جنگ ها و قدرت ویرانگر آنها خواهد پرداخت.

در نمایشگاه شما هستم و آنرا کاری فوق العاده ارزیابی میکنم، ایده آن چگونه بوجود آمد و آیا از نتیجه آن راضی هستید؟

بیش از دو سال و نیم است که برای برپایی این نمایشگاه کار میکنم. ایده آن از زمانی در من شکل گرفت که وارد اسپانیا شدم. در ایران در کارگاهی که داشتم هسته های انبه را نگهداری میکردم، البته نمیدانستم چرا؟ ولی میدانستم که باید آنها را جمع کنم و روزی بکارم خواهند آمد. هم زمان زیبایی گل کاکتوس فکر و ذهنم را بسیار به خود مشغول میکرد. کم کم مثل یک مجسمه ساز به آنها شکل دادم و با علاقه ای که به طراحی داشتم دوخت و دوز را هم وارد این روند کردم. شاید بتوانم بگویم تا ۶ و ۷ ماه پیش ایده نهایی ام را برای شکل دادن پیدا نکرده بودم. آنچه را که اکنون ملاحظه میکنید از بهم پیوستن صد ها قطعه از پوست میوه ها، برگ درختان، هسته میوه ها که معمولا منزل آخرینشان ظرفهای زباله است بوجود آمده اند.  درخت در  تفکر و همچنین افرینشهای هنری من جایگاه ویژه ای دارد. خیلی از اوقات لحظات بسیاری را در میان درختان میگذرانم، آنها را در آغوش میگیرم، با آنها حرف میزنم و از آنها نیرو میگیرم. در این کارم درخت را بصورت آفریده ای که از آسمان آمده نشان میدهم. اگر دقت کنید درخت را توسط زنجیری شکل گرفته از دیگر عناصر با بقیه جهان پیوند داده ام. تمام قابهایی را که در این جا می بینید مواد اولیه شان را از پارکها جمع آوری کرده ام و در خانه تراششان داده ام تا بصورت فعلیشان در آمده اند.

در قاب اول یک لباس را گذاشته ام، یعنی پیوند آن چوب و آن قاب با پوشش انسان و دنیای نساجی. در تصور من همه رفتار های ما در نهایت به پوشش ما میانجامند. بدیگر سخن آنچه انجام میدهیم در نهایت بر تن ما می نشینند. در قاب آخر که بصورت نساجی است از پوست میوه هایی است که خودم و خانواده ام خورده ایم. پوست آنها را بصورت پارچه از طریق یک چرخ نخ ریسی که آنهم ساخت خودم است بهم اتصال داده ام.

حالا شما می توانید تصور کنید که تمام اینها تاریخ مصرفشان تمام شده بود و باید بدور ریخته میشدند. دانه دانه اینها که شما در این جا ملاحظه میکنید اگر به پارکها ببریم دو باره به طبیعت باز میگردند و دگر باره سبز میشوند.

یعنی شما میخواهید بگویید تمامی آنچه را که مصرف میکنیم و حتی آنهایی را که زباله میدانبم باید به طبیعت بازگردانیم. آیا در رساندن این پیام موفق بوده اید؟

فکر میکنم با این کارم توانستم بگویم که میتوان از عدم چیزی را خلق کرد. بازدید کنندگان از نمایشگاه بارها و بارها بمن گفتند چقدر زیبا توانسته ام حرفهایم را بزنم.

آیا فکر میکنید کارتان یک آفرینش هنری است؟

من فکر میکنم همه در حال افرینش هستیم، منتهی یکی این کار را هدفمند انجام میدهد و دیگری نه. من سالیان دراز برای دل خودم می آفریدم ولی حالا میخواهم اینکار را هدفمند انجام دهم. در عین حال دوست دارم تاکید کنم که آنرا یک آفرینش هنری میدانم چون هر چیزی که از عدم بوجود آید یک آفرینش هنری است.

از نظر شما هنر چیست؟

زمانی جمله ای خواندم با این مضمون: چه چیزی مینواند ما را از شر خودمان نجات دهد؟ تولید زباله شری است که ما انسانها آنرا برای خودمان بوجود آورده ایم. اگر به اقیانوسها نگاه کنیم متوجه میشویم که به حریم طبیعت چگونه تجاوز میکنیم. فقط خود ما هستیم که میتوانیم خودمان را نجات دهیم. باید با هم صحبت کنیم، باید آفرینش هایمان را نماد یک فریاد کنیم برای نجات مادر زمین.

هر روز وقتی غذا میخوریم و آنچه را که اضافه میاید به سطل آشغال میریزیم، اگر خوب دقت کنیم همه آن مواد فریاد میکنند که ما زیبا هستیم، ما خوش رنگ هستیم، ما میتوانیم بیافرینیم، ما نماینده همه زباله های دنیا میتوانیم باشیم، بما توجه کنید.

ما باید مشاهده کردن را یاد بگیریم، باید نسبت بانچه نگاه میکنبم حساس باشیم، احساسات مسئولانه مان را باید به دیگران منتقل کنیم. من مطمئن هستم هر آنکس که اینها را میبیند وقتی در خانه اش میوه ای پوست میکند، بیاد خواهد آورد که یک نفر میخواست از طریق این دانه ها و پوستها حرفی بزند. در این حالت قطعا حواسش را بیشتر جمع خواهد کرد.

آیا هنوز وقت برای نجات “مادر زمین” وجود دارد؟  

البته خیلی دیر هست ولی هنوز وقت داریم. هر کسی نشانه هایی میبیند، همه دارند راجع به همه چیز حرف میزنند، مثلا گرمایش زمین، اینها نباید در حد شعار بمانند. باید کاری کنیم. این کار را میتوانیم از داخل خانه هایمان شروع کنیم. باید فرهنگ سازی کنیم، از مدرسه ها باید شروع کرد، ولی متاسفانه کاری عمیق صورت نمیگیرد.

“ مادر زمین” داره طغیان میکند، جنگلها میسوزند، یخها دارند آب میشوند، باید همه متحدا برای نجات ” مادر زمین ” کاری کنیم. من دعوت میکنم همه راه حل ها را قانون کنیم و از داخل خانه ها و آشپزخانه‌ها شروع کنیم.

وضعیت محیط زیست در ایران چگونه است؟  گفته میشود خاک داره نشست میکنه، رودخانه ها، دریاچه ها و آبهای زیرزمینی در حال خشک شدن هستند، در آنجا چه باید کرد؟

اسم ایران که میاید من منقلب میشوم. من عاشق ایرانم هستم.

فعالین محیط زیست از مشکلات میگویند و از راه حل ها، ولی من بعنوان یک هنرمند باید بگویم برای خشک شدن دریاچه رضاییه ساعتها گریستم ولی میدانم با گریستن کارها درست نمیشوند. مسئولین میباید دلسوزانه عمل میکردند ولی اگر دلشان میسوخت وضع اینگونه نمیشد. خیلی از مسائل سیاسی شده در حالیکه این مشکلات نباید سیاسی شوند. وضعیت محیط زیست در ایران اسف بار است. بارون میاد ولی تبدیل به سیل میشه، همه جای دنیا سیل میاد ولی در ایران در صد آن بسیار بالاست. از این بارانها و سیلابها استفاده بهینه نمیشود. سد سازیهای بی رویه و خیلی چیزهای دیگر. در کشور هیچ نظمی وجود ندارد و همه چی در حال از بین رفتن است.

آرزوی گرامی، من سوال دیگری ندارم، شما اگر سخنی دارید تا در بخش پایانی با خوانندگان در میان بگذارید لطفا بیان کنید.

میخواهم تاکید کنم روی واژه مهربانی. اگر میخواهیم با ” مادر زمین” مهربان باشیم در ابتدائ باید ما انسانها، با هم با مهربانی رفتار کنیم، در آن صورت مبتوانیم با هر موجود دیگری مثل گیاهان، حیوانات و نهایتا ” مادر زمین ” که مادر واقعی ماست بدرستی رفتار کنیم. باید بتوانبم با یکدیگر گفتگو کنیم. همیشه حواسمون باین باشه که دبگران هم حرفی برای گفتن دارند. اگر اینچنین رفتار نکنیم هیچ اتفاق مثبتی روی نخواهد داد.

باید بتوانبم یک زندگی بدون جنگ و همراه با صلح را در ” مادر زمین ” ( گایا ) باتفاق هم بسازیم. باید پیوسته ” گایا ” را در آغوش بگیریم و باو بگوییم چقدر دوستش داریم، در این حالت او هم ما را در آغوش مادرانه اش پناه خواهد بود. دوست دارم صحبتم را با شعری از هاتف اصفهانی باتمام برسانم:

چشم دل بازکن که جان بینی

آنچه نادیدنی است آن بینی

گر به اقلیم عشق روی آری

همه آفاق گلستان بینی

دل هر ذره را که بشکافی

آفتابیش در میان بینی.

https://akhbar-rooz.com/?p=244250 لينک کوتاه

4 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x