شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳

شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳

چرا “نه” به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ – خانلر کوشکی     

انتخابات در دنیای متمدن راه کاری است که مردم می توانند نماینده یا نمایندگان خود را برای شرکت در نهادهای تصمیم گیری انتخاب کنند و نقش خود را با  شرکت در اداره امور تامین نمایند. این ابزار و حق رای مردم در پی سال ها مبارزه بدست آمده است. این حق اجتماعی می تواند در سطوح مختلف شوراهای شهر و روستا، محل کار، قوه قانون گذاری، قوه مجریه و قوه قضاییه اجراشود و تضمیین کننده مردمی بودن نظام سیاسی است.

حکومت ها ملزم هستند که شرایط را برای تحقق این حق عمومی فراهم کنند. همه حکومت ها نسبت به این حق شهروندی برخورد یکسانی ندارند. حکومت های دیکتاتوری به آن بهایی نمی دهند؛ یا انتخاباتی ندارند و یا اگر داشته باشند آن زیر نظارت کامل خود و جهت سلط خود بکار می گیرند.

نظام های دمکراتیک یکی از وجوه دمکراتیک بودن خود را تعهد و اجرای انتخابات آزاد می دانند. مردم نیز در این گونه کشورها برای حقوق اجتماعی خود ارزش قائل بوده و از آن در جهت کسب سهم و نقش خود در اداره امور استفاده می کنند. قدرت سیاسی مشروعیت خود از این راه بدست می آورد.

حکومت هایی نیز هستند که با انتخابات برخوردی دو گانه دارند. رای مردم را تا آنجا قبول دارند که در جهت منافع قدرت  اقلیت حاکم باشد. جمهوری اسلامی این گونه است. انتخابات در جمهوری اسلامی زیر نظارت اقلیت حاکم صورت میگیرد. دستگاه انتصابی عریض و طویل و سراسری و غیر پاسخگوی شورای نگهبان را برای نظارت و کنترل کامل انتخابات بوجود آورده است. وظیفه این دستگاه انتخاب مدیران و مدبران جامعه بر اساس معیارهای نانوشته و معرفی آن ها به مردم برای رای دادن است.

این دستگاه نظارتی منصوب مقام ولایت فقیه در طی حیات خود ضوابط، شروط و سلایق خود را چنان تنظیم کرده که تنها عده ای بسیار خاص را شایسته انتخاب شدن معرفی می کنند. مسیر خالص سازی به مرحله ای رسیده که با هر کس به گمان خود اندک زاویه ای احساس کنند آن ها  را کنار می گذارند.  روشی روشن و آشکار به قول ریاست این شورا، مسیری مستقیم، ما هستیم که تشخیص میدهیم چه کسی جدا از سوابق، خدمات و سرسپردگی اش در چه دوره مناسب است. معیار اصلی سرسپردگی به مقام ولایت و سلیقه روز رهبری است.

نتیجه این سیاست روی گردانی اکثریت جامعه در بازیهای انتخاباتی است. شرکت ۷-۲۰در صد مردم در انتخابات چند ماه پیش مجلس به اندازه کافی گویا است.

اکنون انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ فرارسیده است. ظاهرا از انتخابات مجلس درس گرفته اند و یا می خواهد نشان دهند که درس گرفته اند. ولی پوست کلفت تر و بی اعتنا تر از آن هستند که از مردم درس بگیرند.

فردی را در گروه ۶ نفره  منصوب خود برای رقابت در انتخابات ریاست جمهوری همراه با ۵ نفر شناسنامه دار با سوابق سهیم در حکمرانی همراه با فساد و جنایت  قرار داده اند. شخصی سالم و تا حدی متمایل به مردم و مورد نظر اصلاح طلبان.

اکنون این سئول همیشگی مطرح می شود، که باید در انتخابات شرکت کرد یا نه.

چه معیاری برای پاسخ درست داریم. بیشترین یک معیار مطرح شده است؛ تاثیرگذاری در تصمیم ها و برنامه های حاکمیت و پیش گیری یا کند کردن روند تخریب ها و سلطه نیروهای ارتجاعی.

عده ای این میزان تاثیر گذاری را صفر یا ناچیز می دانند و پاسخ آن ها “نه” به شرکت در انتخابات است. عده ای دیگر به حداقل امکان تاثیرگذاری از روی ناچاری بسنده می کنند و پاسخ آن ها “بله” است.

هر دو گروه فقط رفتار، ظرفیت اصلاح پذیری و شکاف های درون حاکمیت را ملاک قرار می دهند و به طرف مقابل یعنی مردم؛ سطح انتظارات مردم، خواسته های مردم؛ تجربه انتخاباتی مردم و نگاه مردم به کل حاکمیت توجه کم تری دارند.   

  این معیارها برای همه کشورها یکسان نیست. سطح فضای دمکراتیک جامعه، یکدستی و سلطه حاکمیت و استعداد تاثیر پذیری آن، آگاهی مردم از حقوق خود و تجربه انتخاباتی می تواند معیاری برای پاسخ به شرکت در انتخابات باشد.

برای نمونه در حکومت های بیگانه از انتخابات مانند طالبان، عربستان؛ کویت اگر زمانی برگذاری انتخابات را بپذیرند و مردم را صاحب حق رای بدانند، گامی به پیش است و می توان برای استمرار این حق و کسب آگاهی و تجربه هم برای مردم و هم برای حاکمیت به شرکت در انتخابات با همه نواقص آن پاسخ مثبت داد.

در رابط به ایران این حق از دوران مشروطه شناخته شده و تجربه شده است و مردم تجربه گرانبهایی به خصوص در دوران جمهوری اسلامی در شرکت کردن و یا نکردن آگاهانه در انتخابات دارند.

 برخورد و ترفندهای حاکمیت در هر دوره متفاوت است، ضمن پای بندی به اصل خدشه ناپذیر فقط خودمان در مواردی برای کسب مشروعیت و یا به ناچار از قحط الرجال روزنه باریکی را گشوده اند. مورد اخیر انتخابات ریاست جمهوری از این نمونه است که تکیف را مانند انتخابات مجلس و یا دوره قبل ریاست جمهوری با تک کاندیدای خود روشن نکرده  است. از این رو نیروهای سیاسی در مقابل این تصمیم قرار گرفته اند که شرکت کنند و یا نکنند.

شاید بتوان موارد زیر را به عنوان معیاری برای تصمیم گیری بکار گرفت.

  1. میزان دمکراتیک بودن فضای انتخابات
  2. طبقه حاکم و امکان تاثیرپذیری
  3. درجه آگاهی مردم از حق رای و انتخابات
  4. حد انتظارات و خواسته های مردم و فاصله آن با برنامه های حاکمیت

۱- میزان دمکراتیک بودن فضای انتخابات

فضای انتخاباتی در زیر سلطه شورای نگهبان و نیروهای امنیتی در پایین ترین درجه از صفت دمکراتیک بودن و آزادی قرار دارد. شورای نگهبان پاسدار اصلی انتخابات است. این شورا بر اساس معیارهای سلیقه ای و هر بار با سلیقه ای خاص بر مبنای حد انتظار خود از شایستگی و سرسپردگی و تسلیم پذیری افراد دست به گزینش می زند و رای دهنده را به انتخاب کسانی آزاد می گذارد که اکثریت مردم آن ها را از جنس خود نمی دانند.

با این وجود در بضی موارد در میان افراد گزینش شده برای نمایندگی مجلس، افرادی که در سمت مردم هستند یافت می شوند. رقابت های قومی در شهرستان ها مردم را بدون توجه به نظر حاکمیت و یا ارزیابی درست از امکان تاثیرگذاری فرد منتخب در جهت منافعش پای صندوق رای می برد. در اینجا شناخت مردم از حق رای خود و تلاش در نشان دادن آن قابل ارزش است. از این رو اگر فقط همین موضوع را در نظر بگیریم نمی توان انتظاری یکسان از همه افراد در جغرافیای متنوع ایران داشت. در بعضی مناطق ترجیح مردم شرکت در انتخابات است؛ برای نمونه از ورود فرد مورد نظر امام جمعه جلوگیری کنند.

۲– طبقه حاکم و خاصیت تاثیرپذیری آن     

جمهوری اسلامی حاکمیتی دینی است با هژمونی روحانیت شیعه. بر مبنای اعتقادات خود دارای اصولی و فروعی برای  حکمرانی است. در این  میان جایی برای مواردی فرعی با کمتری اصطکاک با باورهای دینی وجود ندارد. سر سختی عده ای از این دین باوران تا حدی است که  رای مردم ارزشی ندارد و اگر بتوانند بساط همین انتخابات را بر می چینند.

 حاکمیت در طی حیات خود به مرور کلیه فعالان سیاسی را که حتی اندکی با روش آن ها اختلاف داشتند از صحنه رقابت های سیاسی کنار گذاشته است. سیاست خالص سازی مداوم را در پیش گرفته که با هستی آن عجین است و پایانی ندارد. کسانی که اکنون برای اداره امور باقی مانده اند عده ای بی سواد، فاسد و جنایتکار هستند. ۵ نفر دست چین شده کاندید ریاست جمهوری گویای این واقعیت است. هر چه گشتند کسی به سرسپردگی رئیس جمهور قبلی نیافتند. او شاید یک استثنا بود هم در کشتار و بی رحمی و هم در بی سوادی و نوکری ولی فقیه.

این روند خالص سازی و خالی کردن صحنه سیاسی جامعه از افرادی سالم و دلسوز فاصله حاکمیت با مردم را تا حدی غیرقابل ترمیم عمیق کرده است. حاکمیت مدت ها است که مشروعیت ندارد. پاسخ آگاهانه مردم، بی تفاوتی و تحریم انتخابات بود، شرکت تنها ۷-۲۰ در صد مردم در انتخابات گذشته مجلس عمق فاصله مردم از قدرت حاکمه را نشان می دهد.

اندکی روزنه گشایی در گزینش کاندیدهای ریاست جمهوری در پیش و دادن مجوز به فردی سالم و نه چندان سر سپرده  ترفندی است برای به میدان اوردن مردم و بهره تبلیغاتی از آن.

تجربه روسای جمهور گذشته رفسنجانی، خاتمی و روحانی  که در سیاست کسی بودند با حمایت میلیونی و حرفی برای گفتن داشتند، نشان داد که این مقام اجرایی چنان زیر سلطه هسته اصلی قدرت و محاصره افراد و نهادهای قدرت است که هر کسی در این مقام قرار بگیرد چاره ای جز اجرای برنامه های تدوین شده ندارد. گفته تنها کاندید سالم “قرار نیست ما برنامه ای جدید تدوین کنیم” در همین ابتدای معرفی خود، گفته ای است درست و شفاف و با پرهیز از فریب مردم.  دیگران این نتیجه را دیرتر گرفتند و به زبان آوردند.

با این واقعیت نمی توان هیچ گونه تاثیر گذاری در سمت و سوی خواسته های مردم از جانب فردی در مقام ریاست جمهوری انتظار داشت. اگر این موضوع را معیار شرکت در انتخابات بگیریم؛ پاسخ عدم شرکت است.

۳– میزان آگاهی مردم از حق رای و شرکت در تصمیم گیری های مربوط به خود

مردم ایران از دوران مشروطه و به خصوص در دوران جمهوری اسلامی رای دادن و برخورد با انتخابات را تجربه کرده اند. درک مردم از صرف آگاهی و شناخت بسیار فراتر رفته است. اکنون به شرکت در هر انتخابی اشتیاق نشان نمی دهند. می خواهند در کلیه مراحل منجر به انتخابات و نه تنها در مرحله آخر رای دادن خود نقش داشته باشند.

در طی دوران جمهوری اسلامی چندین انتخابات را تجربه کرده اند. در تعدادی از آنها با شور و شوق و آگاهانه و با امید شرکت کردند. گر چه آنچه را که می خواستند نشد ولی باز هم به انتخابات پشت نکردند و به حداقلی رضایت دادند.

از آن طرف نیروهای سیاسی جانب حاکمیت به روی آوری گسترده مرم به  انتخابات روی خوش نداشتند. بقای خود را در شرکت حداقلی حامیان خود می دانستند. حاکمیت و هسته سخت قدرت و مقام ولایت مطلقه در پی افرادی سرسپرده و ذو ب شده در خود بودند.

این شیوه حکمرانی انتخابات را از معنی و کار کرد اصلی خود تهی کرد و تنها ظاهری بر جای گذاشت برای نمایش های بیرونی. مردم از انتخابات  آگاهانه روی گردان شدند و در انتخابات گذشته مجلس اکثریت ۸۰ در صدی مردم شرکت نکردند.

اگر معیار تشوق مردم به شرکت در انتخابات با هدف فهم ارزش حق رای و کسب تجربه است، مردم ایران از این مرحله بسیار فراتر رفته اند. با این معیار پاسخ به شرکت در انتخابات “نه” است.

۴– حد انتظارات و خواسته های مردم و فاصله آن با انتظارات حاکمی

انتظارات مردم بسیار فراتر و متفاوت از برنامه و اهداف نظام است. این خواسته ها در حوزه های اقتصادی، سیاسی، کارگری، معیشتی، فرهنگی و اجتماعی با الگوهای تحمیلی حاکمیت نزدیکی ندارد. البته نمی توان انتظار داشت که حاکمیت خود را یکباره با همه خواسته های مردم همراه کند. حاکمیت از حداقل همراهی عبور کرده و به مرحله تقابل، رودر رویی و دشمنی با اکثریت مردم رسیده است.

 حاکمیت در مقابل اعتراضات خیابانی جوانان، دانشجویان، کارگران، معلمان، بازنشستگان چون دشمنی خارجی برخورد میکند، دست به کشتار و کور کردن می زند. در موضوع ساده حجاب از کلیه امکانات خود برای مقابله با دختران و زنانی که مخالف حجاب اجباری هستند استفاده می کند و با سرکوب، زندانی کردن و انواع آزارها سعی در خاموش کردن صدای آن ها دارد.

حاکمیت برای خود این اصل را در دستور کار همه نهادی های حکومتی قرار داده که “در برابر هیچ یک از خواسته های مردم نباید عقب نشست”.

اگر این موضوع را معیار شرکت در انتخابات قرار دهیم، باز هم پاسخ “نه” است.

معیارهای حداقلی چهارگانه فوق و با پرهیز از هر گونه آرمان خواهی و انتظاری خارج از ظرفیت این نظام و نگاه به وضع فعلی آن باهمه بدی ها آن است. آیا می توان از همین انتخابات صوری حداقل  تغییر انتظار داشت؟ آیا حاکمیت قابل اصلاح است؟ ایا تن به حداقل خواسته های مردم می دهد؟ آیا رئیس جمهوری که اندک گرایشی به خدمت به مردم دارد می تواند گامی در رفع مشکلات زندگی مردم بر دارد؟ دیدیم که جواب همه این ها “نه” است.  

 این حاکمیت در طی حکمرانی خود چنان تخریب و صدماتی در همه عرصه های زندگی وارد آورده که مدت هاست مشروعیت خود را با هر رنگ و لعابی که بخود گیرد از دست داده است. این حاصل جمع کلیه معیارهای انتزاعی برای تصمیم گیری شرکت در انتخابات است.

***  

قصد نقد اصلاح طلبان و محکوم کردن آن ها در عبور از روزنه ها نیست. آن ها نیرویی مهم و تاثیرگذار هستند. تجربه شرکت در حاکمیت را دارند، از نیرو و تشکیلات لازم برخوردارند؛ می توانند سیاست های خود را با توجه به وزن خود و شرایط تعریف کنند.

آن ها در انتخابات گذشته مجلس آن را تحریم کردند. و آنقدر شهامت داشتند که  آن را علنی اعلام کردند. اکنون آن ها فقط و فقط چون یکی از کاندید ها با بقیه فرق دارد، فاسد نیست و سالم است و به آنها نزدیک است قصد شرکت در انتخابات را دارند.

دلیل  آنها به این تغییر روش و روی آوری به انتخابات گزینش این فرد  است. آن را نشانه ای از تغییر روی کرد در بالا می دانند. روزنه ای  گشوده شده و برای پیش گیری از تخریب بیشتر از آن باید استفاده کرد.

نگاه به دست سخاوتمند حاکمیت برای گشایش روزنه ای نمی تواند اساس سیاست ورزی باشد. عامل اصلی تدوین سیاست مردم هستند. منظور دنباله روی نیست. درک خواسته های مردم است.  آیا از این روزنه های باریک می شود کاری به نفع مردم کرد؟ سهیم شدن در قدرت با کسب چند صندلی با چه هدفی؟

باید دلیل گشایش این روزنه را شناخت. آیا این گشایش ناشی از فشار جنبش های اعتراضی مردم است؟ در این صورت قابل احترام و استفاده است. و یا ناشی از تضادهای درونی حاکمیت و ناتوانی، جناحی دست به دامان مردم شده اند؟ که این هم قابل اعتنا و استفاده است. و یا سیاست و ترفندی شناخته شده، موقتی و گذرا فقط برای چند روز انتخابات و با هدف فریب مردم و حتی فعالان سیاسی؟ در این صورت از این روزنه نه کسی عبور می کند و نه پیامی به گوش نگهبانان آن خواهد رسید. 

این روزنه با هدف گشایشی به نفع مردم و عقب نشینی انحصاری انتخابات نیست. آنها در هر گامی تحکیم پایه های قدرت خود را برتر از هر نفع اندکی برای مردم می دانند. این روزنه باریک و تاریک و بی عمق نمایشی از سیاست نیرنگ و فریب است. انتخاب اصلاح طلبی نحیف در مقابل پنج گردن کلفت فاسد سابقه دار که نمونه ای از دستگاه عریض و طویل فساد هستند بی معنی بودن روزنه را نشان می دهد. بیچاره کشتی گیر نحیف اصلاح طلبان با چه گرگ هایی باید روبرو شود.

بر فرض که پزشکیان به ریاست جمهوری برسد که بعید نیست، اگر حاکمیت بخواهد؛ آیا او سرنوشتی بهتر از رفسنجانی، خاتمی و روحانی خواهد داشت. اگر آنقدر وفادار به وعده های خود باشد و بخواهد با کمترین انحراف قدمی از مسیر تدوین شده رهبری بر دارد و آنهم در مواردی اندک چنان تحت فشار هسته اصلی قدرت و سر سپرگان به رهبری همین پنج کاندید گردن کلفت و ریشه دار قرار می گیرد که آرزوی کناره گیری می کند؛ اگر بگذارند. او باید تا آخرین لحظه در صحنه بماند و چنان عذابی بکشد که  دیگر کسی خیال وارد شدن به این میدان را نداشته باشد.

***

خرد جمعی مردم به چنان حدی رسیده که انتظار دست آوردی از انتخابات ندارد. این احساس فقط ناشی از کمبودها و ندانم کاری های حاکمیت نیست بیش از این ها نتیجه لگد مال کردن کرامت انسانی و ارزش های یک زندگی شرافتمندانه است که از تجربیات روزانه در روح و روان جامعه نشسته است. تغییر این احساس جمعی با روزنه گشایی صورت نمی گیرد. زمانی این احساس تغییر می کند که به صورتی واقعی شاهد راه و روشی نو باشد.     

هر راهی می رویم که برای پایبندی به باور اصلاح تدریجی جامعه و پرهیز از دگرگونی ناگهانی و غیر قابل کنترل و دست اندازی قدرت های سلطه جهانی که می تواند زیان های جبران ناپذیری به بار آورد، مسیری بی خطر بیابیم، با وجود این دستگاه ولایت فقیه و شخص خامنه ای و شورای نگهبان و هژمونی دینی راهی گشوده نمی شود.  

خانلر کوشکی –  ۱ تیر ۱۴۰۳

https://akhbar-rooz.com/?p=244218 لينک کوتاه

3.7 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x