شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳

شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳

در سایه روشن زمان – علی اردلان

دستان خونینش

ناپیداست

و موسیقی چشمانش

سه چهره از دریاست.

در گذار

از مرگ ست

 و بازگشت  به دنیائی

که ظاهرا زیباست.

در میانه ی شهوت و خون بود

که ماه به پنجره گفت:

-زنده ی نامیرا

مرده دلی تنهاست.

.

وقتی که می خواند

وقتی که ماه

به تنی تب زده می ماند

صندوقی را میراند

که به اندازه تن مرگ

پر از رویاست.

سفر

دریاست

و دریا

رویاست.

در خواب دریا

ماه در افق پیداست.

.

در اعماق تاریک اش

و در راه سنگلاخ و باریکش

صدایی به گوش میرسد

هراس آور و

مشحون از خون؛

خون عشق

خون روز

و خون این باور؛

که زندگی

زشت است و

هم زیباست.

.

به وقت پرواز

به شب زدگانی رسید

که شکست خورده بودند

و در اسارت مرده بودند

به آنهایی که هرگز

آسوده نخوابیدند

و یا کسی را به آغوش نکشیدند.

میرسد به شب ها

شب ها

شب ها

تا درتنگدستی سه رویا

و درهر چه که دریاست

سخن باشد.

میرود

تا آن تاریخ به خون خفته

به پروازدرآید

( پرواز شب

در عبور ازگرمی تن ها

چون پرواز شبپره

در تمنای مرگ است

و مرگ بسان آتشی  سیاه

درخاطرش

گرم است).

زمان سوار بر مرکب تناقض هاست

تا بسوی لحظه ای براند 

که عشق را فرجامی

بس تلخ باشد.

تلخ بدان بابت

که زشتی چهره اش در نگاه دیگران

آیینه ای را ماند.

.

چه تمنایی ست

در این زشتی هراس آور،

که زیبایی را به زانو در می آورد

و از مخلوق لعنت زده ای 

که در ورای زمان ها میگرید،

اسطوره میسازد.

.

غمزده ای

که آزاد نیست

رستگارنیست

تنهاست

تا همیشه تنهاست…

علی اردلان

۱۷ خرداد ۱۴۰۳

https://akhbar-rooz.com/?p=243423 لينک کوتاه

4 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x