شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳

شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳

همه جان بوی خون بود؛ گزارش نیویورک تایمز از بمباران مدرسه سازمان ملل توسط اسرائیل

خبرنگار نيويورک تايمز روز پنجشنبه با حضور در بيمارستان شهدای غزه، بمباران يک مدرسه ی متعلق به سازمان ملل را گزارش کرده است. ارتش اسرائيل مدعی است اين حمله به دقت برنامه ريزی شده بود. يک امدادگر پزشکان بدون مرز اما می گويد بسياری از کشته شدگان زن و کودک بودند: دیگر نمی‌دانم چگونه این شرایط را توضیح دهم تا مردم متوجه وخامت وضعيت بشوند. کجای کار انسانیت اشتباه بوده که به اینجا رسیده‌ایم؟

نیویورک تایمز در گزارشی پیرامون حمله ی اسرائیل به مدرسه ی سازمان ملل در غزه نوشت: در حالی که سپیده دم پنجشنبه فرا می‌رسید، هیثم ابوعمار به جستجوی خرابه‌های مدرسه‌ای پرداخت که به او و هزاران آواره دیگر غزه پناه داده بود. او ساعت‌ها به دیگران کمک می‌کرد تا اعضای بدن عزیزانشان را پیدا کنند.

ابوعمار، کارگر ساختمانی ۲۷ ساله، گفت: “دردناک‌ترین چیزی که تاکنون تجربه کرده‌ام، جمع کردن این تکه‌های گوشت با دستانم بود. هرگز فکر نمی‌کردم که مجبور به انجام چنین کاری باشم.”

اوایل صبح پنجشنبه، حملات هوایی اسرائیل به این مدرسه، ده‌ها نفر را کشت که به گفته ارتش اسرائیل، حداقل نه نفر از آنها شبه‌نظامی بودند.

در طول روز، اجساد و اعضای بدن انسان ها که از زیر آوار بیرون کشیده می شدند، در پتوها پیچیده شده، در کامیون‌ها و وانت ها گذاشته شده و به بیمارستان شهدای الاقصی، آخرین مرکز بزرگ پزشکی که هنوز در مرکز غزه فعالیت می‌کند، منتقل می شدند.

ارتش اسرائیل مدعی است این حمله هوایی را به دقت برنامه‌ریزی کرده بود. دریاسالار دانیل هاگاری به خبرنگاران گفت نیروهای اسرائیلی سه روز شبه‌نظامیان را در مدرسه‌ای که به پناهگاه تبدیل شده بود، تحت نظر داشتند قبل از اینکه به آنها شلیک کنند.

او گفت: “ارتش اسرائیل و شین‌بت راه حلی برای جدا کردن تروریست‌ها از افرادی که به دنبال پناه هستند، پیدا کردند.”

اما گزارش‌های پزشکان محلی و خارجی و خبرنگار نیویورک تایمز در روز پنجشنبه از بیمارستان نشان داد که غیرنظامیان نیز کشته شده‌اند.

بیرون از سردخانه بیمارستان، جمعیت برای گریه و دعا بر سر اجساد جمع شده بودند. راهروهای بیمارستان پر از افرادی بود که با التماس کمک و یا حداقل کمی آرامش می‌خواستند.

دختری جوان با پای خون‌آلود فریاد می‌زد: “مامان! مامان!” مادرش گریه‌کنان در راهروهای بیمارستان به دنبال او می دوید.

وزارت بهداشت غزه اعلام کرد از حدود ۴۰ نفر کشته شده در حمله، ۱۴ نفر کودک و ۹ نفر زن بودند. بعداً، آسوشیتدپرس به استناد سردخانه بیمارستان گزارش داد حداقل ۳۳ نفر، از جمله سه زن و نه کودک کودک کشته شده اند.

بیمارستان شهدای الاقصی به نمادی از تلفات سنگین جانی در مرکز غزه و همچنین اضطراب در میان غزه‌ای‌هایی که به دنبال مکانی امن هستند، تبدیل شده است.

در هفته‌های اخیر، منطقه با آوارگانی که از حمله به رفح فرار کرده بودند، پر شده است. قبل از شروع این حمله، رفح اصلی‌ترین مکان پناه برای غیرنظامیان بود و بیش از نیمی از جمعیت نوار غزه را در خود جای داده بود.

روز چهارشنبه، اسرائیل اعلام کرد عملیاتی جدید علیه شبه‌نظامیان حماس در مرکز غزه، جایی که بسیاری از غزه‌ای‌هایی که از رفح فرار کرده بودند به آنجا پناه برده بودند، آغاز کرده است.

سردرگمی و هرج‌ومرج در بیمارستان

حمله به مجتمع مدرسه در ساعات اولیه روز بعد، حدود ساعت ۲ بامداد رخ داد.

از زمان آغاز حمله اسرائیل به غزه در اکتبر، چنین مدارسی برای پناه دادن به غزه‌ای‌هایی که به دلیل درگیری مجبور فرار از خانه‌های خود شده‌اند، استفاده می شود.

به گفته کارکنان بهداشتی، در دو روز گذشته بعد از حملات جدید اسرائیل، بیمارستان شهدای الاقصی ۱۴۰ نفر کشته و صدها زخمی را پذیرش کرده است.

کارین هیوستر، پرستار گروه بین‌المللی پزشکان بدون مرز که در بیمارستان کار می‌کند، گفت: “این هرج‌ومرج کامل است، تلفات جمعی یکی بعد از دیگری اتفاق می افتد و ما لوازم پزشکی کمتر و کمتری برای درمان داریم.”

در زمان بازدید نیویورک تایمز از بیمارستان شهدای الاقصی، پزشکانی دیده می‌شدند که برای رسیدن به اتاق‌های عمل به زحمت از میان جمعیت وحشت‌زده عبور می‌کردند. در میان این آشفتگی، خانم هیوستر گفت، پزشکان گاهی افراد به شدت زخمی را به اتاق‌های عمل می‌بردند، و وقت ارزشمند خود برای کسانی که هنوز شانس زنده ماندن داشتند را هدر می‌دادند.

خانم هیوستر گفت که بیشتر افرادی که در چند روز گذشته درمان کرده است، زنان و کودکان بودند.

اوج ناامیدی

ابوعمار بعد از ظهر پنجشنبه، پس از دفن یکی از دوستانش که از زیر آوار مدرسه بیرون کشیده بود، بار دیگر به بیمارستان برگشت.

او این بار، با برادر دوستش همراه بود و سعی می‌کرد برای او جایی در راهروی نزدیک درب ورودی پیدا کند. صورت همراه او با ترکش پاره شده بود و یک زخم عمیق در پای راستش داشت.

اما او تنها کسی نبود که از رسیدن کمک ناامید بود.

در اطراف آنها افراد زخمی دیگری بودند، برخی روی زمین در خون خودشان دراز کشیده بودند، برخی دیگر روی تخت‌ها کمک می‌طلبیدند. مردی که صورتش از سوختگی و غبار انفجار صبح سیاه شده بود، به دو خویشاوند همراهش التماس می‌کرد صورتش را با تکه‌ای مقوا باد بزنند.

صحنه‌هایی از مرگ

در سردخانه در میان مرده ها، تقریباً به اندازه راهروهای بیمارستان و زنده‌ها هرج‌ومرج بود. اجساد در همه جا پراکنده بودند، خویشاوندانشان گریه می کردند و فریاد می زدند. همه جا بوی خون بود.

جمعیت خارج از سردخانه متناوباً کم و زیاد می‌شدند، کفن به اندازه ی کافی وجود نداشت، اجساد را در پتوها پیچیده بودند، بر روی وانت‌ها می گذاشتند تا به محل دفن برده شوند. خویشاوندان و دوستان برای دعا، قبل از انتقال مردگان در اطراف وانت ها صف می‌کشیدند. حتی عابران در خیابان می‌ایستادند تا به آنها بپیوندند.

خانم هیوستر گفت: “چه زمانی این وضعیت برای بشر غیرقابل تحمل می‌شود؟ دیگر نمی‌دانم چگونه این شرایط را توضیح دهم تا مردم متوجه وخامت وضعیت بشوند. کجای کار انسانیت اشتباه بوده که به اینجا رسیده‌ایم؟”

https://akhbar-rooz.com/?p=243100 لينک کوتاه

1 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حامد شهامت
حامد شهامت
29 روز قبل

مرگ بر حماس یاهو – لعنت بر هیتلر
مرگ بر نتان یاهو – لعنت بر آیشمن
مرگ بر خامنه ای – لعنت بر خمینی
مرگ بر رضاشاه – لعنت بر رضاخان

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x