دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳

گذر – مرضیه شاه بزاز

دیدمش

از خیسی موی، توفان پریشان کرده

ابر تنهایی* می بارید بر سر او

لحظه هاش گویی نه حال و نه پیش و نه پس

به گریزی از مرکز خاک، دو پای و دو دست

نه نگاهش به کس

بر همه بسته دو گوش و

غرق سودایی شده

جامه، بی تن، کرده چون بیرق جنگ بر تیرِ چراغ آویزان

.

پنجه بر بازو بر گردن راه شیری

دست خود می بوسید!

مردمک، گنبد بر سوی دگر می چرخاند.

.

.

نه نگار کسی!

لب سرخپوشش از شاخه ی توت

طعنه ی رنگ به بیرنگی شهر!

غربت آوازش، 

از زمان و نتِ طیف رفته برون،

در گوش دگر میپیچید.

نه به بندی، گلو

نه به کیفی پر از بیمه و کارت، آویزان

لای سطرها سفید

جنگ هست و نیست را بی پروا                

از نوع دگر می خندید.

.

.

تازه از خوردن گندم فارغ                 

همه سدها ویران شده بود

گذر آبشار از دره ی  دون           

نه النگویی و نه حلقه به دست

اسب خورشید را هی می کرد!

.

.

*تنها بودن

.

آتلانتا، ژوئن ۲۰۲۴

divanpress.com

مرضیه شاه بزاز

https://akhbar-rooz.com/?p=243046 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x