نازک بین-یکشنبه، ۱۷ دی۱۴۰۲، پنجاه و ششمین سالگرد درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختی است. جهان پهلوان غلامرضا تختی (۱۹۳۰-۱۹۶۸)، قهرمان المپیک ۱۹۵۶ و قهرمان دو دوره کشتی جهان، اسطوره نه فقط کشتی، بلکه ورزش ایران است.پهلوانی که در تمام میدان های اجتماعی ، ورزشی و سیاسی، به عنوان نماینده پهلوانان و جوانمردان ملیت های اصیل ایرانی مورد احترام و ستایش بوده است. عشق، علاقه و شیفتگی به تختی که از ریشههای ساده و شخصیت متواضع و خاکی اش از جنس مردم و عیار فقرا سرچشمه میگیرد، او را در زمان حیات اش برای بخشهای عظیمی از جامعه ایران ، تعریف و نشانه گذاری شد. جهان پهلوان ،از نظر اخلاقی ورزشکار نمونه و از نظر سیاسی-اجتماعی فردی متعهد، متواضع و فروتن بود، که از نیازهای ضعیفان و حقوق فقرا دفاع می کرد. جوانمردی، بزرگواری و صفات انسانی غلامرضا تختی هرگز فقط محدود به حوزه های اجتماعی و نگرش او به مردم جامعه اش نبود. بلکه، اخلاق و رفتار انسانی تختی با حریفان اش در مسابقات ورزشی، خاطرات فراموش نشدنی از انسانیت و نجابت برای رقیبان اش و عالم کشتی به یادگار گذاشته است. به خاطر همین صفات پهلوانی است،وقتی در مسابقه ای مغلوب می شد و یا مدال طلا نمی گرفت، در باور، رفتار، کردار و اعتقاد مردم تسبت به تختی تغییری ایجاد نمی شد و همچنان در دلها و قلبهای مردم جای داشت. جهان پهلوان طلا را بی ارزش کرد. ولی به جای اش عیار انسانیت را بالا برد!
« هیچ چیز نمیتواند مرا خوشحال کند؛ پول، مدال طلا، عشق و حتی عشق… نسبت به این مردمی که به فرودگاه آمدهاند، احساس شرمندگی میکنم. راستی چقدر محبت بدهکارم!؟ من چرا باید کشتی بگیرم؟ چرا باید همراه تیم مسافرت کنم، تا سبب این همه مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به این پرسش را میدانستم، من هم میتوانستم ادعا کنم چون دیگران هستم … وقتی کسی نداند چه عاملی سبب خوشحالیاش خواهد شد، بیتردید نخواهد توانست بگوید چرا کشتی میگیرد و چرا همراه تیم مسافرت میکند.»
وسعت نگاه تختی به مسائل، فراتر از یک انسان معمولی بود. نگاهی که در آن ذرهای ریا و خودشیفتگی وجود نداشت .تختی تجسم پوریای ولی بود. داستان کشتیاش برای فینال و مبارزه برای طلا با الکساندر مدوید قهرمان بزرگ کشتی روسیه و اسطوره کشتی جهان و رقیب همیشگی جهان پهلوان تختی ، به داستانهای مهم تاریخی تبدیل شد. بعد از کشتی با الکساند مدوید، اعجوبه کشتی جهان ، یوری شاهمرادف، سرمربی وقت تیم ملی کشتی اتحاد جماهیر شوروی( در سال ۱۹۹۱ اتحاد جماهیر شوروی منحل شد) به طرف تختی میرود و او را در آغوش گرفته و میبوسد. تختی علت این کار را بازگو نمیکند و مسوولان که از رفتار شاهمرادف متعجب شده بودند از خودش میپرسند . شاهمرادف میگوید که کتفو کمی پای چپ مدوید آسیب دیده بود و درد میکرد. تختی هم این را میدانست، ولی در تمام مدت کشتی حتی یک بار هم به طرف چپ مدوید نرفت.
زنده یاد عطالئه بهمنش، مفسر و گزارشگر برجسته ایران، تعریف می کرد, تختی در کشتی با علی اف روسی ,وقتی می خواسته زیر یک خم ,علی اف را بگیرد, به یاد نصراله چاه کن محله شان بوده که در ته جاه مشغول چاه کنی است. بعد از پایان این کشتی ،جهان پهلوان این موضوع را پنهان نکرده و گفته است: درفکر نصراله چاه کن محله مان بودم که زیر یک خم علی اف را گرفتم!
در اینجا به خاطره ای از زنده یادصدرالدین الهی, استاد محقق نویسنده و از روزنامه نگاران صاحبنام ایران ، (قبل از اینها در ستون ورزشی اخبار روز این قسمت آمده در زیر را آورده بودم) اشاره می کنم:
ما اینجوری ریش نمی تراشیم
فشار پنهان و آشکار به زندگی پهلوان شروع شده بود. مردم می دانستند که کمک های سازمان های دولتی که بطور غیررسمی و بدستور شاه و اطرافیانش به قهرمانان می شد تا غم نان نداشته باشند در مورد تختی هر روز کم و کمتر می شد. دوستان نزدیک که به مناعت طبع و بلند نظری های او آشنا بودند، می گفتند او این فشارها را می دید. اما شکایتی بر لب پهلوان نبود. از سوی دیگر، همه آنها که پهلوان جوانمرد را از نزدیک می شناختند در پی چاره بودند تا شاید گرهی از کار او بگشایند. در این میان کیهان ورزشی تنها راه پیوند میان قهرمانان و مردم بود و به این جهت روزی یکی از دوستان کیهان ورزشی به سراغ دُری آمد (دری از نویسندگان برجسته و دبیر کیهان ورزشی)و پیشنهادی آورد. پیشنهاد این بود که نماینده تیغ صورت تراشی “ناست” آمده تا در صورتی که تختی موافقت کند .عکسی از او در حال ریش تراشیدن با تیغ ناست بگیرد و روی بدنه اتوبوس ها و تابلوهای اعلانات بزنند و در اعلانات سینمائی و روزنامه ها جا بدهند، به جای اعلانی که رستم را با آن ریش دو شقه نشان میداد و با شعار “ناست سوسمار نشان، هی می تراشد… هی می تراشد”. به مضمون اینکه حالا پهلوانی چون تختی که رستم زمانه است با تیغ ناست صورت خود را می تراشد. صاحب اعلان به پول آن زمان پانصد هزار تومان به تختی میداد. پول خوبی بود و می شد دوسه تا آپارتمان خرید و از دلهره اجازه نشینی رهائی یافت. مشورتی صورت گرفت و قرار شد روزی تختی دعوت شود که در اتاق دفتر خانم حمیدی منشی دکتر مصباح زاده (بنیانگذار روزنامه کیهان)با صاحب اعلان و واسطه در اینباره با هم صحبت کنند و به توافق برسند. آن روز آمد. من سر کارم بودم. البته تختی اصلا نمی دانست که چه طرحی در کار است. سر ساعت قرار صاحب آگهی آمد. دُری ،آنها را به اتاق هدایت کرد و برگشت، خوشحال از اینکه طرفین مشغول مذاکره اند. یک ربع بعد تختی آمد توی محوطه تحریریه کیهان ورزشی. بر افروخته و پریشان. بلند شدیم، تعارفش کردیم که بنشیند، چائی بنوشد. قبول نکرد. همان طور سرپا ایستاد. با همان لحن ساده پهلوانانه اش گفت: – ما مرخص می شیم. لطفا ما رو دیگه واسه اینجور کارها خبر نکنین. به این آقام بگین ما اینجوری ریش نمی تراشیم. در آن وقت، دُری از همه ما بیشتر خجالت کشید، چون باعث دعوت آن جلسه او بود.
جهان پهلوان،یکی از سه کشتی گیر ایرانی (امامعلی حبیبی و عبدالله موحد) است. که تصاویرش در تالار مشاهیر فیلا (اتحادیه گشتی جهان) در قاب افتخارات نصب شده است. تختی در ورزش پهلوانی و زورخانه ای نیز،تبحر داشت و سه بار قهرمان ایران شد.
شادروان حسین شاه حسینی، از دوستان زنده یاد حسین آقای فکری و از اعضای جبهه ملی و از یاران مرد بزرگ تاریخ ایران محمد مصدق بود. شاه حسینی که بعد از تاسیس جمهوری اسلامی ایران، رئیس سازمان تربیت بدنی و رئیس کمیته ملی المپیک و معاون مهدی بازرگان بود، تعریف می کند:
«در کابینه اسدالله علم،قرار شد که در تهران انتخابات شورای شهر برگزار شود، به همین سبب گفتند کاندیدایی معرفی کنید. آن زمان عدهای از رؤسای اصناف کاندیدا معرفی میکردند. جلسه مهمی در خانهای در میدان شاپور برگزار شد. آقای اسدالله علم هم به همراه حسن کلانتری پیشکار خود آمد و پیشنهادهایی به مرحوم ابراهیم کریم آبادی کرد. ابراهیم کریم آبادی رئیس صنف قهوهچی، از صنوف بسیار بزرگ ایران بود و در کارهای سیاسی ایران نقش داشت. علاوه براین آقای کریم آبادی تحصیلکرده و عضو شورای جبهه ملی و وکیل دادگستری بود، و سابقه بسیار خوبی هم داشت. آنها پیشنهاد کردند که تختی کاندیدای تهران شود و بعد عضو انجمن شهر گردد ،تا او را شهردار کنند. وقتی این موضوع را به تختی گفتند، او گفت: ما را هم مثل دیگران آلوده میکنید، ما نمیتوانیم زیربار حکومتهای فردی برویم. ما صاحب نظر هستیم، اگر بخواهیم با جمع کارکنیم خودمان تصمیم میگیریم.روزی اگر موقع آن رسید ومردم گفتند، بسیار خوب، ما هم خواهیم بود. ولی کسی که آدم را نصب میکند، همان طورهم میتواند عزل کند، در نتیجه ما این کار را نمیکنیم.»
… چنین شد که پهلوان ما رفت:
«او که روزی روی قلبها راه میرفت، اینک روی دوشها قرار گرفته است. اما این که اینجاست، او نیست: او همچنان در دلهاست. روی قلبهاست و بر تارک آسمان گام میزند. او رستم دوران ماست، او نخواهد مرد و نمرده است، او رفت تا با تاریخ اساطیر و پهلوانان نامی بپیوندد.»
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- مالک چلسی و کلاهبرداری حرفه ای در فوتبال؛ بنجامین باتن در شهر میلان
- تهمت ها و بی اخلاقی های گزارشگر صدا و سیمای میلی به کیمیا علیزاده؛ نتایج بازیهای روز سوم
- جذاب و با کلاس: منچستر سیتی ۴ رئال مادرید ۳؛ تساوی تیم فوتبال بانوان افغانستان در تبعید؛ لیورپول-ویا رئال
- ملاقات رئیس جمهور آلمان با علی کریمی؛ تیم مراکش تمام ۲۵ میلیون دلار را صرف امور خیریه می کند؛ خرید مردم با لیونل مسی
امامعلی حبیبی نماینده مجلس شد و هنرپیشه فیلم ببر مازندران .
تختی در پیشنهاد برای تبلیغ تیغ ناست گفته بود: “من از این پولها نخورده ام و نخواهم خورد!”
دانش آموز ابتدایی بودم که خبر “خودکشی” جهان پهلوان در کشور پیچید؛ به اتفاق برادرم که دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود؛ در مراسم چهلم تختی شرکت کردم. راهپیمایی بزرگ و مراسمی در ابن بابویه با حضور چند صد هزار نفر! وقتی دانشجو بودم متوجه شدم که زنده یادان ضیا ظریفی و جزنی و.. پشت برگزاری آن تظاهرات بودند.
شعاری که زیاد تکرار شد :
تختی جهان پهلوان؛ کشته به دست گرگان
درود بر روانت؛ درود بر مرا مت