تشکیل دو کشور، ملموس ترین راه حل برای مسئله ی فلسطین، ازسال ۱۹۹۳ (پیمان اسلو) تاکنون بوده است. اما بسیاری معتقدند که باجنگ غزّه، این راه حل نیز مانند دیگر ابتکارات صلح خاورمیانه، به خاک سپرده شده است. اگرچه سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) هنوزازپروژه ی دو دولت دفاع می کند اما دولت افراطی و راستگرای حاکم براسرائیل، اصولاً هیچ حقّی برای فلسطینی ها دراین زمینه قائل نیست. برای حماس نیز تشکیل کشور فلسطینی، از اولویت برخوردار نیست زیرا این گروه، به مثابه ی یک گروه نیابتی، درپی گسترش اسلام به سراسر منطقه است و از آنجائیکه حکومت دولت یهود را بر سرزمین مقدس فلسطین به رسمیت نمی شناسد لذا، راه حل دو کشور را نیز رد می کند. ازاین نظر، موضع حماس و ناسیونالیست های افراطی اسرائیل، در یک راستا قرار دارد. در میان این دو رویکرد افراطی، دولت خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس قرار دارد که در زمینه ی امنیتی، با اسرائیل همکاری می کند و لذا، در برابر حماس قرار گرفته است. حملات چند ماه اخیر حماس به کرانه ی باختری نیز ناشی از نارضایتی این گروه از عملکرد محمود عباس می باشد و نشانگر تمایل حماس به تضعیف حکومت سازمان آزادیبخش فلسطین درکرانه ی باختری است.
حکومت خودگردان فلسطین ، بااتکاء به مشروعیت بین المللی خود ، غزّه راتحت تحریم مالی قرارداده واین امر ، درکنارمحاصره ی اقتصادی اسرائیل ، فشارمضاعف بردولت ومردم غزّه وارد می کند. احتمالاً محمود عباس برروی این گزینه حساب بازکرده که جنگ تمام عیاردرغزّه ، به برچیده شدن دولت حماس می انجامد واین گروه رابه همکاری بادولت خودگردان وامی دارد. اما این احتمال بسیاربعید بنظرمی رسد زیرا حماس مایل نیست کنترل توان نظامی خودرابدست سازمان آزادیبخش فلسطین بسپارد. رهبران این گروه ، احتمالاً الگوی لبنان رادرپیش خواهند گرفت. بدین معنی که مانند حزب الله لبنان ، قدرت نظامی خودرا همچنان حفظ کرده وآنرا درخدمت امنیت سیستم سیاسی فلسطین قرارخواهدداد. اما حماس سعی می کند کنترل غزّه راباتمام توان در دست خود نگهدارد. قبل ازجنگ غزّه، حماس رهبری یک دولت سنّی مذهب رابانهادهای دولتی وخدمات عمومی ، دردست داشت وازحمایت شبکه ای ازمتحدین منطقه ای ( حزب الله ، ایران ، قطر ، ترکیه ) برخورداربود. درعین حال ، برخی ازحامیان حماس موافق راه حل دودولت ، وبرخی دیگرمخالف آن هستند. اما درهرحال ، هرگونه پیمان صلح میان اسرائیل وفلسطین ، ضمن اینکه مشروعیت منطقه ای اسرائیل رابرسمیت می شناسد ، راه رابرای همکاری کشورهای محافظه کارعربی با اسرائیل نیز هموارمی نماید. اگرچه هیچیک ازاین کشورهارانمی توان دوست اسرائیل نامید ، اما واقعیت این است که حمایت ایشان از حماس ،چندان بامخالفت اسرائیل روبرو نمی شود. اسرائیل قبلاً حتی به قطراجازه داده بود که حقوق کارکنان غیرنظامی دولت غزّه راپرداخت نماید که البته بامخالفت محمود عباس روبرو شده بود. (۱)
باتوجه به شرائط پیچیده ی موجود، اکنون سه دولت در منازعه ی اسرائیل- فلسطین درگیرند: حماس در غزّه، دولت خودگردان در کرانه ی باختری، و اسرائیل. حصارهای بلندی که اسرائیل به دور خود و فلسطین کشیده، به این وضع منجر شده است. بنظر اسرائیل، یک جنبش فلسطینی که به لحاظ ایدئولوژیک، سر سازگاری با دولت یهود ندارد، نمی تواند منادی صلح و دموکراسی در خاورمیانه گردد. معهذا، جنگ فعلی میان اسرائیل و حماس، بنظر بسیاری از کارشناسان، حداقل یک فایده دارد و آن اینکه پروژه ی فراموش شده ی دو دولت در سرزمین فلسطین را دوباره زنده کرد و آن را بدستور کار جامعه ی جهانی تبدیل نمود. به نظر اکثر دولتهای غربی و اغلب ناظران بیطرف خاورمیانه، این عادلانه ترین راه حل برای مشکل دیرپائی است که ۷۶ سال وجدان جهان را آزرده ساخته است. اما بنظرمی رسد این راه حل، اگرچه هنوز از نظر جامعه ی بین المللی، روی میز قرار دارد، حداقل از نظر دو بازیگر از سه بازیگر صحنه ی فلسطین، مردود می باشد. حکومت اسرائیل در دهه های اخیر، بویژه در مقاطعی که بنیامین نتانیاهو قدرت را بدست داشته است، با احداث مجتمع های مسکونی برای شهرک نشین های اسرائیلی، هرگونه ادعای فلسطینی ها را برسرزمین اجدادی خود، نادیده گرفته و پروژه ی گسترش کشور یهود از رود اردن تا دریای مدیترانه را با جدّیت دنبال کرده است. بنظر می رسد جنگ غزّه، دستاویز لازم را برای سرعت بخشیدن به این پروژه، در اختیار افراطیون یهود قرار داده باشد.
وقتی نیروهای سیاسی فلسطین، شرکت در فرآیند صلح اسلو را پذیرفتند، در واقع با راه حل دو دولت در سرزمین فلسطین، موافقت کردند. فرض اصلی در قرارداد اسلو این بود که دولت خود گردان، اداره ی تمامی سرزمینهای اشغال شده درسال ۱۹۶۷ (بیت المقدس شرقی، غزّه و کرانه ی باختری رود اردن) را بدست بگیرد. تشکیل دولت خودگردان فلسطین (PA)، مهمترین دستاورد پیمان اسلو بود که به اسرائیل اجازه می داد به شهرک سازی در سرزمین فلسطین ادامه دهد. اسرائیل با استفاده از این فرصت، تلاش کرد تا ترکیب جمعیتی منطقه را تغییر دهد. اما پس از انتفاضه ی دوم (۲۰۰۵-۲۰۰۰)، اسرائیل یک بند مهم از قرارداد اسلو را که همانا تردد آزادانه ی فلسطینی ها میان بیت المقدس شرقی، غزّه و کرانه ی باختری بود، نقض کرد و این نقاط را به مناطق بسته تبدیل نمود. از آن پس، اندشه ی تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی، بتدریج رنگ باخت، ساخت شهرک های یهودی نشین سرعت گرفت، شرق بیت المقدس بطور کامل به کنترل اسرائیل در آمد و غزّه بطور مستمر زیر بمباران ارتش اسرائیل قرار گرفت. از آن پس، برخی روشنفکران اسرائیلی و فلسطینی، اندیشه ی تشکیل یک دولت واحد اسرائیلی – فلسطینی رابا گرایش های غیرقومی؛ سکولار و دموکراتیک مطرح نمودند. اما اعلام دولت اسرائیل بعنوان یک دولت نژادپرست در اسناد سازمان ملل متحد و گزارش های حقوق بشری، عملاً راه را بر این پروژه بست. از آن زمان تاکنون، دولتمردان اسرائیلی، پیوسته اندیشه ی دولت واحد دموکراتیک و سکولار برای کل سرزمین فلسطین را رد کرده و پروژه ی کشور یهود، از رود اردن تا دریای مدیترانه رابجای آن نشانده اند. (۲)
بدین ترتیب، هم اندیشه ی دو دولت و هم راه حل یک دولت واحد، به محاق فرو رفت و اکنون فقط پروژه ی “سه دولت” روی میز باقی مانده که با جدیّت توسط افراطیون حاکم بر اسرائیل دنبال می شود. لازمه ی این پروژه، جابجائی گروه های بزرگی از فلسطینی های شرق بیت المقدس، غزّه و کرانه ی باختری، و اعزام آن ها به آنسوی مرزهای ۱۹۴۸ اسرائیل، یعنی مصر، اردن، و لبنان است. بولدوزرهائی که اکنون بدنبال تانک های اسرائیلی در غزّه روانند، مجری این پروژه اند و فلسطینی ها را بسوی گذرگاه رفح و شبه جزیره ی سینا سوق می دهند. راه حل سه دولت، به معنی پاکسازی قومی است که به موجب حقوق بین الملل، جرم محسوب می شود. دهه هاست که نخبگان حاکم بر اسرائیل، بدنبال فرصتی برای اجرای این پروژه می باشند که اکنون حماس این فرصت را در اختیار آن ها قرار داده است.
پس از “عملیات تیغه ی حفاظتی” (operation protective edge) در سال ۲۰۱۴، دادستانی دادگاه کیفری بین المللی، پرونده ای را برای فلسطین گشود و تحقیقات پیرامون آن را آغاز کرد که تاکنون ادامه دارد. اگرچه این تحقیقات تاکنون به جائی نرسیده اما در جریان جنگ جاری غزّه، دادستان این دادگاه، به گذرگاه رفح سفرکرد و بستن این گذرگاه را بر روی کمک های بشردوستانه، مصداق جنایت علیه بشریت نامید. بنابر این هم دولت واحد مبتنی بر آپارتاید، و هم پروژه ی سه دولت، مصداق پاکسازی قومی و جنایت علیه بشریت می باشند. حال سئوال اینجاست که آیا دادگاه بین المللی کیفری، در برابر پروژه ی سه دولت سکوت خواهد کرد یا بنیامین نتانیاهو را به عنوان طراح و مجری این پروژه، به دادگاه خواهد کشاند؟ (۳)
زیرنویس
۱)Netanyahus “three state” solution , www.peoplesworld.org
۲)A three- state solution for Israel and Palestine? , www.noahpinion.blog
۳)A three-state solution to the Israel-Palestine dispute , www.e-ir.info