کابوسِ وحشت است این خوابِ خوفناک،
یا قیامت گونه فاجعه ئی در آوارِ مرزهایِ سوخته؟
هنگامِ وقوعِ واقعه،
آن جماعتِ خفته مجالِ جرعه آبی نیافت
تا به نوبتِ بسمل
سوزِ عطش بشوید از گلویِ تپیده به خون.
و دریغا که داغدیده را
گزیری مگر زدودنِ خون به سیلِ خون بنماند؛
و گردونهیِ دوّارِ انتقام
در خامِ اندیشه دگر باره به گردش اوفتاد.
***
[چندان که پرده بازِ ریاکار
ریسمان ز دستِ لعبتکان گسست،
خیلی خِرد باخته به آهنگِ انتقام
تیغ از نیامِ کینه برآهیخت،
و فضیلتِ انسان را گردن بردرید].
آه،
نگاه کن!
اینک این رهِ عافیت نیافته
عموزادهگانند
در آوردگاهِ خفیفِ خرافه…
و اکنون-
نه شهد و شیر-
که زهرآبهیِ خون بود
جاری به جویبارِ بهشتِ وهم آلود!
***
پس آنگاه، ناخدا
سکانِ فرسوده وانهاد
تا به گل اندر بنشیند سفینهیِ خاک
در خَلابِ جهل و خرفتی.
و ابلیسِ شاد مست
یکهتازِ صحنِ زمین شد.
**********
تیبوران- ۸ اکتبر ۲۰۲۳