رفیق به خون خفته محمودآبخو از رفقای چپ آبادان بود.
او در دوره ی دبیرستان به علت داشتن سری پُرشور و سیاسی، در محیط آموزشی و همچنین محل سکونت اش چهره ای شناخته شده بود.
درقیام مردم علیه حکومت استبدادی شاه، مبارزه ی رفیق ِ جانباخته با ایدئولوژی “م – ل” و با هواداری از سازمان چریک های فدایی خلق، عمق و شدتی بیش از پیش یافت.
بعداز چیره گی ملایان بر تخت سلطنت، رفیق محمود به موازات فعالیت سیاسی به کار فرهنگی و تبلیغی مانند: برپایی نمایشگاه عکس از مبارزه خلق سلحشور کورد و خواندن اشعاری که خود سروده بود در منطقه ی مسکونی کارگران شرکت نفت مبادرت می ورزید.
با شروع جنگ عراق و ایران و در ضعف و ازهم گسیخته گی نیروهای مسلح کشور، سلاح های بی شماری بین نیروهای مردمی و داوطلب ِ مدافع میهن توزیع شد. رفیق محمود هم یکی از آن نیروهای فداکار، از خود گذشته و داوطلب نبرد و دفاع از مهین بود.
در طی مدت کوتاهی که از شروع جنگ سپری شده بود این رفیق از انجام هر نوع خدمت و وظیفه ای چون تدارکات و جنگیدن کوتاهی ننمود.
در تاریخ ۲۶/۷/۱۳۵۹ رفیق فدایی در حالیکه مسلح بود در حوالی منزل شان در منطقه ی کارگری “پیروزآباد” توسط لکه های ننگ ساکن همان منطقه یعنی ایادی گمراه و واپس گرای رژیم که محمود را به خوبی می شناختند دستگیر و با خودرو به مسجد پیروز آباد منتقل می شود.
از نظر این جمود فکران ِ انحصار طلب، دفاع از سرزمین و زادگاه فقط در انحصار “خودی” بوده و “چپ” در این کارزار جایگاهی نداشته و ندارد. به ویژه که مسلح هم باشند.
در بی دادگاه چند دقیقه ای تفتیش عقاید، که در مسجد پیروزآباد برگزار شد رفیق محمود از ایدئولوژی خویش، مشی سازمان فداییان خلق (اکثریت) و آرمان و آماج های آن دفاع کرده، همچنین دفاع از میهن را برای تک تک آحاد ملت با هر نگرش و عقیده ای امری بدیهی و غیر قابل انکار می خواند.
جاسوسی برای عراق! اتهامی واهی و شاخداری بود که حاکم شرع وقت با نام حقیقی محسن محمدی عراقی متولد نجف و مهاجر به ایران (آیت الله محسن اراکی دبیر کل فعلی مجمع جهانی تقرب مذاهب اسلامی) با تمسک به آن، حکم بر اعدام رفیق محمود آبخو داد.
جوخه آتش اجرای حکم متشکل از همان لمپن های مذهبی منطقه کارگری ِ پیروزآباد شرکت نفت آبادان بودند.
جنایتکاران خودکامه به این بسنده نکرده و بعداز مدتی تحت عنوان اشکال در همجواری با مزار شهدای جنگ، بدون اطلاع و اجازه ی خانواده ی رفیق شهید، اقدام به نبش قبر و انتقال جسد به نقطه ای دیگر از گورستان آبادان کردند.
گرامی باد یاد و نام رفقای به خون خفته.
۲۶/۷/۱۳۵۹
قاسم مهرآور