Le Magasin de Ben: Tout est art
فروشگاه «بن»، نام چیدمان معروفی از هنرمند فرانسوی سوئیسی تبار، «بنجامین ووتیه» [Benjamin Vautier] است که به Ben شهرت دارد. «بن» متولد سال ۱۹۳۵ در شهر ناپل ایتالیا ، از پدری سوئیسی و مادری ایرلندی است که پس از جنگ به فرانسه آمدند و از سال ۱۹۴۹ در شهر «نیس» در جنوب فرانسه مستقر شدند. بن، نقاش، شاعر، تصویر ساز، راوی و بازیگر نمایش، هنرمند دیداری-شنیداری، منتقد هنری، چیدمانساز، عکاس، مجسمهساز و ایدهپرداز مشهوری است که از پیشقراولان جریان هنری «فلوکسوس» [Fluxus] به شمار میرود که طی دهههای ۶۰ و ۷۰ در جوامع هنری و رسانهای اروپا رواج بسیار داشت و «رئالیسم نو» لقب گرفته بود.
«فلوکسوس» در زبان لاتین به معنای «جریان سیال» یا «پیوند مشترک» آمده است. در دو دهه پس از جنگ جهانی دوم، شبکهی بینالمللی وسیعی از هنرمندان مختلف از جمله، آهنگسازان، طراحان، مُدیستها، نمایشپردازها و شاعران برای ترکیب ژانرها و انواع مختلف هنری با هم مرتبط شدند؛ که مدعی نوعی «جنبش میانرسانهای» بودند و آشکارا از «روح دادائیسم» الهام میگرفتند. آنها در ۱۹۶۰، مانیفستی ارائه دادند و خود را با این نام معرفی کردند و گفتند که از آشناییزداییهای گاه رادیکال پرهیز نخواهند داشت.
«ژرژ مژیوناس» [George Maciunas] شاعر و هنرمند امریکایی لیتوانیایی تبار، در سال ۱۹۶۳ مانیفست این جریان را نوشت که در زمانهی خود پرآوازه شد. این جنبش هنوز هم ادامه دارد و اعضای آن در باز تعریف مفاهیم هنری میکوشند و ژانر مطرحی از هنر پستمدرن به شمار میروند. موجهای هنری متعددی مانند «نئو داداییسم»،«موسیقی صنعتی»، «موسیقی نویز»، «هنر عوام/ مردمی» [Pop Art]، «نمایشهای اجرا محور»[Performance Art] و «فوتو رئالیسم» را منتقدان وابسته و مشتقشده از جنبش «فلوکسوس» میدانند. (۱)
«بن» در سال ۱۹۵۸، در شمارهی ۳۲ خیابان Tonduti de l’Escarène نیس، مغازهی کوچکی دائر کرد که ابتدا در آن صفحههای موسیقی دست دوم، دوربینهای مستعمل و نگاتیو و ابزاری از این قبیل میفروخت. رفته رفته، «فروشگاه بن» به یک پاتوق هنری برای جلسات گروهی جوانان بدل شد و بحثهای مرتبط با جنبشهای آوانگارد در همان مکان کوچک، که دیگر جایگاه نمادین یافته بود، انجام میشد. «بن» با هر چه که به دستش میرسید، مغازهاش را تزیین میکرد و قسمتهایی از اشعار و متنهای خودش و دوستان نزدیکش را بر در و دیوار آن مینوشت. برخی نوازندهها و اجراکنندگان نمایشهای بالبداهه، که بعدتر به شهرت رسیدند، در «فروشگاه بن» برنامه اجرا کردند و شهرت این مکان به تمامی فرانسه و ایتالیا و اسپانیا نیز رسید. این فروشگاه، در قلب زندگی روزمره، هنر را از فضاهای رسمی و نمایشگاهی و تالارهای آلامد، به میان جامعه، کارگران و گردشگران کشانید و کمتر جوانی در نیس وجود داشت که در آن دوران به «فروشگاه بن» نرفته باشد.
بن، عنوان «N’importe quoi» [خرت و پرت] (۲) را برای فروشگاهش انتخاب کرد که گویی هر چیزی از جنس هنرهای آوانگارد و ابتکارات ذوقی را در برمیگرفت.
«فروشگاه بن» تا سال ۱۹۷۳ برقرار بود و در سال ۱۹۷۴، توسط «موزهی ملی هنرهای مدرن» خریداری شد و در سال ۱۹۷۷، پس از افتتاح «مرکز ملی هنر و فرهنگ ژرژ پمپیدو»، که بزرگترین موزهی مدرن و پستمدرن جهان است، به آنجا منتقل و مونتاژ شد و هم اکنون در سالن سوم، طبقهی چهارم موزه، که سالن«بن یا زیباییشناسی چیدمان بداهه» [Ben ou l’esthétique du bricolage] نام دارد، واقع است.
بر دیوارهای این «سرهمبندی بداهه»(بریکولاژ)، که دقیقاً به صورت واقعی منتقل و بازسازی شده، نقاشیها، نشانهها، اشیاء، و نوشتههایی وجود دارد که گویی هر یک واتاب خبر یا وضعیتی ویژه بوده که داستان خود را میطلبد. بر یک ضلع این اتاقک که ابعاد ۴۰۲ × ۴۴۶ × ۵۹۶ سانتیمتر دارد، آینه و در طرف مقابل عکسی از «بن» و فروشگاهش در نیس نصب شده است.
«بن» معتقد بود: «هنر حتماً باید جدید باشد و شوک ایجاد کند.» میگفت: «همه چیز هنر است و هنر همه چیز است و در هنر همه چیز ممکن است.» او دست به کارهای عجیب و غریب میزد، مثلاً در سال ۱۹۶۲، پانزده روز را در ویترین یک گالری در لندن به سر برد! یا در سال ۱۹۶۴ آنقدر جیغ کشید که صدایش دیگر در نمیآمد! (۳)
در موردی دیگر ، نمایشگاه/مجموعهای با عنوان «مجسمههای زنده» ترتیب داده بود که با مردم کوچه و خیابان قرارداد امضاء میکرد و آنها را به تماشا میگذاشت! گاهی هم خط یا خطوطی روی صورت یا لباس آنها میکشید و موقعیت را به سمت یک «میزانسن اجرای فوری» پیش میبرد.
او در سال ۱۹۶۴ با «آنی باریکالا» ازدواج کرد و در سال ۱۹۶۵، با دختر تازه متولد شدهاش، «اوا کونگوند» که در آن زمان سه ماهه بود، نیز قرارداد امضاء کرد و او را هم در مجموعه گذاشت! مجموعهای بینظیر از الهامبخشی و طنز و انبوهی از طرحهای بعدی!
منتقدان به طعنه مینوشتند:« حالا چشمچرانی از دخترهای مینیژوپ پوشیده هم کار هنری لقب گرفته!» و «بن» خونسردانه پاسخ میداد: «همینطور است و هنر شامل تماشا هم میشود!» تابلو-نوشتههای «هیچ» در سال ۱۹۶۴ و «به جای دیگر بنگرید» در سال ۱۹۶۵ مربوط به همین دوره از فعالیتهای اوست.
«بن» به طور خلاقانهای آوانگارد بود. او را در فرانسه با کارهای «لیتریستی» (وابسته به جنبش [Lettrisme] (4) هم میشناسند. نوشتههایی که گاه گستاخانه، وانمایی خشم، تردید، افسردگی یا بطالت نسل جوان تعبیر میشد.
برخلاف انتظار، محافل هنری پاریس، از خلبازیهای جوانان نیس، استقبال کردند و نسبت به آن کنجکاو شدند. مطالب متعددی دربارهی تعاریف جدید «اصالت هنری» و اینکه «هنر چیست؟»، نوشته شد که حتی به دژ تسخیرناپذیر «بوزار» هم راه یافت. در سال ۱۹۷۷ پاریس، میزبان یک نمایشگاه گروهی از کارهای «بن» و همقطارانش با عنوان «دربارهی نیس» بود و البته این وظیفهی نامعمول به طور واضحی به مرکز تازه بنیاد «ژرژ پمپیدو» سپرده شد، که در آن موقع پاریسیها از معماری ویژه و «دل و روده بیرون ریخته شدهی آن» [Inside out] ، دل خوشی نداشتند و برخی برای اعتراض، هر چند وقت یکبار، خودشان را از لولههای نمای بیرونی ساختمان آن آویزان میکردند و تا آمدن پلیس فریاد میزدند، «این لوله-شیشهها، معماری شهر را به گند میکشد!» برای آنها، چنین ساختمان غیرمتعارفی، آن هم وسط متروپلیس، دقیقاً مانند یک دهنکجی بیادبانه به تمدن پاریسی شمار میرفت. حالا، که دری به تخته خورده و یک عده هیپی- بوهمی از «نیس» با برخی لباسهای پاره و سیگارهای ماریجوانا و چکمههای بدترکیبشان مشهور شدهاند و راهشان به پاریس باز شده، همان بهتر که جایشان در آن ساختمان «نامتعارف» به گفتهی آنها، «بدترکیب» باشد! چنین هم شد و چه خوب جا افتاد!
«پونتوس هالتن»، منتقد هنری- در مقدمهی کاتالوگ نمایشگاه نوشت : «هنر معاصر بدون فعالیتها و کارهایی که در «نیس» و آن حوالی رخ داد، هویت ویژهای نداشت و آمادهسازی این رویداد بر عهدهی «بن» بوده است!»
«بن» از واگذاری فروشگاه و در واقع ایدهای که چندین سال به بار آورده بود، سود خوبی کسب کرد و با پولی که از «موزهی ملی هنرهای مدرن» گرفت، توانست یک ویلا در ارتفاعات «نیس» بخرد و به سوژههای دیگر بپردازد.
کارهای بن در دهههای بعد در جایهای مختلف از جمله ساختمانهایی در پاریس یا شهرهای دیگر اروپایی اجرا شد که اغلب آشکارسازی نوشتههای او به شیوههای مختلف و تکرار و تاکید آنها با ابزار دکوراتیو است. مثلاً او در دانشگاه پزشکی نیس، کاری با عنوان «اتاق فکر» انجام داد که مشتمل بر ۶۰ نقل قول بود؛ یا در کاری دیگر، بر فراز ساختمانی در پاریس، بر روی یک تخته سیاه بزرگ، نوشت: «میباید مراقب کلمات باشید!»
«فروشگاه بن» را امروز در مرکز ژرژ پمپیدو میتوان دید و از رهگذر آن، عصیان، خلاقیت و نگاه هنری و عناصر کارکردی دیگر، در دهههای گذشتهی فرانسه را، متناسب با «روح زمانه» دریافت.
۴ ژوئن ۲۰۲۳
۱-اعضای Fluxos عمدتاً به «اکتسیون»(یا «ایونت» به قول «جرج برکت» عضو شاخص گروه که شیمیدان بود) و «هنر خیابانی» میپرداختند. تفاوت این نمایشها با «هپنینگ» این بود که اغلب در یک طرح از پیش طراحی شده اجرا میشدند. جشنوارههای فلوکسوس در شهرهای مختلف اروپا از جمله آمستردام، کپنهاگ، دوسلدورف، لندن و پاریس و همچنین نیویورک برگزار شد. دیگر اعضای گروه عبارت بودند از روبر فیلیو (فرانسوی) دیک هیگینز (آمریکایی)، یوکو اونو (ژاپنی) و ولف فوستل (آلمانی) و آلیسون نولز (بانوی هنرمند آمریکایی). ماتسیوناس هماهنگ کننده و سردبیر بسیاری از نشریات این گروه، معتقد بود که «هنرهای زیبا»به دلیل هدر رفتن مواد و منابع انسانی باید کنار گذاشته شود. برپایی کارنمای «ویروس فلوکسوس» در کلن در سال ۱۹۹۲ نشان داد که ایده فلوکسوس دوباره جان گرفته است.
دایره المعارف هنر، رویین پاکباز، فرهنگ معاصر، چاپ اول، ۱۳۹۵، جلد اول، صص۳۰۲-٣٠٣.
۲-عبارت N’importe quoi مفهومی معادل «چرند» یا «چرت و پرت» دارد. همچنین میتوان به جای چنین عنوانی، «خرت و پرت»، «خردهریز»، «زلم زیمبو» یا از همه بهتر، «خنزر پنزر» گذاشت؛ البته در مورد آخر، مشروط به این است که سایهی «هدایت»، بار معنایی جانبی مزاحمی بر مدلول تحمیل نکند!
۳- همان، جلد دوم، صفحه ۱۰۲۰.
۴- جنبش Lettrisme به گمانم معادل فارسی ندارد. علاقهمندان به این جنبش ادبی، در دهههای ۴۰ و ۵۰ اروپا، به نوعی ساختارشکنی در «زبان» دست میزدند و با تغییر حروف و هجاها- به ویژه در شعر- میکوشیدند که در مفهوم ارائه شدهی کلمات، گاه حتی به میانجی تغییر نوشتار یا افزودن اشکال یا موارد گرافیکی، دخالت کنند تا وانمایی جدیدی را رقم بزنند. لتریستها نشانهسازی و درک مفهومی متفاوت از «موسیقی شعر و زبان» و عیانسازی مدلولات شناختی یا شخصی شاعر/ مولف در نوشتن، گفتن یا سرودن را تعقیب میکردند. مفهومی که در مقولهی نقد ادبی، در ایران توسط دکتر رضا براهنی بنیاد گذاشته شد و به «نظریهی زبانیت در شعر» معروف است، تا اندازهای به نگاه و کارکرد لتریستها شباهت دارد.