یکشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳

یکشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳

قدم سوم – نینا کومار

به یک تعبیر، نقد آسان است. به این دلیل ساده که نقد، کمی مثل نمره دادن به دیکته می ماند. اما به قول معروف دیکته ننوشته غلط هم ندارد. اما تصحیح ابراز بیان خواست اجتماعی به صورت مانیفست، برنامه یا منشور مطالبات با تصحیح دیکته این فرق را دارد که تصحیح آن از طرف نویسندگان آن انجام می شود. یعنی رابطه استاد شاگردی این جا وجود ندارد. در این نوشته کوتاه، به جای خرده گیری به «منشور مطالبات حداقلی تشکل های صنفی و مدنی ایران» بعضی ویژگی های آن را مرور می کنیم. 

انتشار «منشور مطالبات حداقلی تشکل های صنفی و مدنی ایران» را می شود قدم سوم در جنبش حال حاضر کشورمان دانست.  

قدم اول زمانی برداشته شد که بعد از جرقه حاصل از کشته شدن ژینا امینی به دست ماموران امنیتی، حاضران در مراسم به خاکسپاری او در شهرستان سقز، با وجود خشم فروخورده حاصل از سرکوب پیش و پس از حاکمیت جمهوری اسلامی، شعار «زن، زندگی، آزادی» را به عنوان شعار محوری فریاد زدند. این شعار سه ویژگی منحصر به فرد دارد. یکی این که وصف حال است: زن جوانی به ناحق کشته شده بود و این شعار می گوید همه زنان حق زنده ماندن و زندگی آزاد را دارند. دوم این که این شعار فقط از وضع فاجعه آمیز حاکم بر جامعه نمی گوید، بلکه خواست زندگی انسانی و آزاد را در خودش دارد. به قول معروف فقط این نیست که این شعار بگوید چه نمی خواهد، این شعار در عین حال دارد می گوید چه می خواهد. نکته سوم این که این شعار این قابلیت را دارد که به مطالبات دیگر در جامعه گره بخورد. اما برای این گره خوردن لازم بود که این شعار در جامعه پژواک پیدا کند.  

قدم دوم، پژواک قدم اول بود. اما هر پژواک واقعی باید خواست واقعی خود مردم را بیان کند. در کنار خیابان، یکی از راه های بیان این مطالبات ابراز نظر در شبکه های اجتماعی و یکی از این شبکه ها توییتر بود. با استفاده از این شبکه، خواننده، ترانه سرا و آهنگ ساز جوانی توانست قدم دوم را بردارد. آهنگ «برای… » اثر شروین حاجی پور دو کارکرد مهم داشت. از طرفی توانست با الهام از زبان خود مردم در شبکه توییتر، نشان دهد مردم از شعارِ محوری «زن، زندگی، آزادی» به صورت دقیق تر چه می خواهند. از این ترانه می فهمیم که خواست مردم هم آزادی های مدنی و سیاسی است، هم برابری امکان زندگی شایسته، هم لزوم پایان دادن به حاکمیت خرافه و «مغزهای پوسیده»، هم احترام به هم نوع،  چه ایرانی چه «افغانی» و هم حفظ محیط زیست. از طرف دیگر این هنرمند متعهد جوان با ابزار هنر خود توانست این خواست را، که حالا نسبت به شعارِ محوری دقیق تر شده بود، به سرودی بسیار فراگیر درآورد. اما خواست اجتماعی باید هنوز مشخص تر بیان می شد. برای این، جنبش بایست قدم سومی بر می داشت.  

قدم سوم، در ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ و با انتشار «منشور مطالبات حداقلی تشکل های صنفی و مدنی ایران» برداشته شد. مثل دو قدم قبلی، این منشور از دل خود جامعه بیرون آمده است: امضای بیست نهاد صنفی و مدنی در پای این منشور بود. انتشار این منشور دو نکته حیرت برانگیز دارد. این نوشته در حالی انتشار پیدا می کند که حاکمیت جمهوری اسلامی تشکل های مستقل را به هر شکل ممکن سرکوب می کند و طرح این مطالبات در غیاب امکان هرگونه حزب، سندیکا، شورا و انجمن آزادِ به رسمیت شناخته شده در کشور شکل می گیرد. در عین حال، بر خلاف محدودیت هایی که در هر شعار و ترانه هست، این منشور توانسته است مطالبات حداقلی گسترده ترین بخش های جامعه را به شکلی روشن و مشخص بیان کند. از طرفی منشور می گوید چه نمی خواهد. اینها از آن جمله اند: تبعیض جنسی، جنسیتی، قومی، زبانی، طبقاتی، عقیدتی، ملی، مذهبی، انزوای کشور، نابرابری اقتصادی، تخریب زیست محیطی، خصوصی سازی، کار کودکان، ارگان های سرکوب، زندان، قصاص، اعدام، شکنجه. از طرف دیگر می گوید چه می خواهد. این ها از جمله مطالبات منشور است: برابری حقوقی زن و مرد، آزادی بی قید و شرط داشتن و بیان عقیده و مذهب و عدم اعتقاد به مذهب، آزادی تعلق جنسی و جنسیتی، آزادی تحزب، تشکل و اعتراض، آزادی فوری و بی قید و شرط زندانیان سیاسی و عقیدتی.  

اما آیا منشور از دل تمام جامعه بر آمده است؟ حتما این طور نیست. انتظار چنین چیزی ناشی از دور بودن از شرایط ما در ایران است. آیا این ها همه آن چیزی است که منشور می تواند بخواهد؟ حتما این طور نیست. بند آخر آن را با هم بخوانیم: «مطالبات مطروحه در این منشور، محورهای کلی مطالبات ما امضا کنندگان را لحاظ و بدیهی ست در تداوم مبارزه و همبستگی خود به صورت ریز و دقیق تری به آنها خواهیم پرداخت.» 

اما می شود دید تا همین جا هم این جنبش توانسته از دو خطر پرهیز کند. این جنبش، و در قدم سوم آن این منشور، از یک طرف، با نه گفتن به همه شکل های حاکمیت های مستبد و نابرابر، راه بازگشت به استبداد غیردینی پیش از بهمن ۵۷ را سد می کند. از طرف دیگر، با تاکید بر مجموعه ای گسترده از مطالبات آزادی خواهانه و برابری طلبانه از انحراف و محدود کردن آن به بخش کوچکی از خواست ها جلوگیری می کند. 

با این توضیحات، خیلی آسان می شود امیدوار بود که قدم های بعدی این جنبش استوارتر، مشخص تر و عملی تر خواهند بود.  

https://akhbar-rooz.com/?p=195386 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
1 سال قبل

من واقعا برای هر نوشته ای این عبارات را تکرار کرده ام دوستان شما تعریف درستی نه از منشور دارید و نه از شورا . هر شورائی مجری مطالبات یک گروه اجتماعی تعریف شده ایست که ریز مطالباتش را کاملا تخصصی و مطابق منافع مجمع عمومی آن شورا تعریف می کند کار منشور امری ست در رابطه با سیاست و قدرت و شکل ساختاری عمومی یک حکومت است پس فرق منشور سلطنت طلبها با این منشور را ببینید آنها فقط سه اصل دارند که برای خودشان گویاست و برای دیگران گنگ . از اینرو اگر ما به نکاتی که ارتباط ساختاری دارند را بشکافیم به همان نتیایج مورد نظر خواهیم رسید این منشور اگر گفته شده حداقلی بخاطر حجب و حیای نویسندگان بوده وگرنه هیچ چیز کمی ندارد مگر صراحت علنی . و این هم بخاطر علنی و نیمه علنی بودن این تشکلهاست که مثلا نمی توانستند بگویند سرنگونی جمهوری اسلامی ولی می گویند این حکومت ناکارآمد است . اما تصور کنید که شما در خارج کشور خوب لم داده اید حالا با افتخار سه مرحله ی مهمی را طی کرده ایم که ما زیر آتش یک حکومت بی رحم بیان کرده ایم وگرنه همین الان دنبال سلطنت طلبها باید می دویدید و با التماس می گفتید حداقل اعتصاب را قانونی کنید سندیکا را قانونی کنید و امثالهم اما حالا می گوئید جزئیاتش گفته نشده است زیرا چپ سنتی هیچی در بساطش نه بوده و نه هست از ۱۹۱۷ تا امروز حتی یک انقلاب اجتماعی سازمان نداده است چرا ؟ چون کمونیست و چپ نیستند اینها روشنفکران بی خاصیت هستند که حتی خانواده هایشان هم از اینها در عذاب هستند انقلاب پیش کش .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x