این روزها که شخصیت و عزت مردم ایران در هاویه بحران اقتصادی و معیشتی حکومت ساخته میسوزد و دود میشود با موجی از سختگیریهای سیستماتیک و سازمانیافته خشن علیه زنان به جرم بدحجابی روبرو هستیم. اجتماعی نومید که هر آن زیر فشار نگاه ذلتبار و خوارکننده صاحبخانه، صاحبکار، صاحبان و مشتریان فروشگاههای بزرگ و مدرن و آراسته در شمال شهر، صاحبان خودروهای میلیاردی، صاحبان خانههای لاکچری خرد میشوند، همزمان در آستانه جدا شدن از گردونه حقوق شهروندی و پرت شدن به پرتگاه ژرف حاشیهنشینی اقتصادی و اجتماعی و جامعه رمهوار است؛ در چنین کشاکشی حجاب بهانهای میشود برای پرت کردن جامعه ایرانی در گرداب بی حقی عمومی و زمینهسازی برای برداشتن گام دوم انقلاب.
حقوق عمومی در قلمرو خصوصی
چندی پیش ویدئویی منتشر شد از برخورد گشت ارعاب با زنی که دختر بیمارش را اسیر کرده و میبردند و مردانی که به نظاره این رفتار قرونوسطایی مأموران ایستاده بودند. ویدئو موجی از همدردی رقتآمیز با مادر دختر بیمار و سرزنش مردان نظارهگر در فضای مجازی به راه انداخت. نکته جالب و تناقضآمیز اینکه تقریباً در همین کشواکشها قطعهای از ترانهای در فضای مجازی با نام “از نردبان بودن بسیار غمگینم” با موجی از ویدئوها و موشن گرافیها فضای مجازی را پر کرد. به جامعهای که از سویی خواستار پشتیبانی از زنان و هر کس که دچار آزار و ستم مأموران قرار گرفته و از سویی دیگر به انتشار چنین ویدئوهایی دست میزند جز اسیر بودن در چنبره توهم و تناقض آموزههای فردگرایانه چه نامی میتوان نهاد! شاید ازنظر منتشرکنندگان ویدئو “از نردبان…” و همدردی با زنانی که در چنگال گشت ارعاب میافتند تناقضی وجود نداشته باشد، اما نمیتوان با این یک بام و دو هوا انتظار مساعدت اجتماعی فقط در زمینه حجاب داشت. نمیتوان از نردیان بودن بسیار غمگین بود اما انتظار همبستگی رانده شدن فوج فوج شهرنشینان به حاشیه شهرها، کودکان زباله گرد، زنان دستفروش و سرپرست خانوار که به شدت توسط کارفرمایان استثمار میشوند، طبقاتی شدن آموزش و بهداشت و سایر تناقضها و بیعدالتیها و لگدمال کردن حقوق اولیه انسانی را دید و دم برنیاورد. آنقدر فیلم و ویدئو از برخورد مأموران گشت ارعاب با زنان فضای مجازی از توییتر تا تلگرام و اینستاگرام و غیره را فراگرفته که یکصدم آن در زمینه حق قانونی و به مراتب مهمتر سقطجنین، ازدواج کودکان زیر سن قانونی، نوزاد فروشی و اجبار زنان به فرزندآوری توسط همسران معتاد و همسرکشی و دخترکشیهای ناموسی واکنش نشان داده نشده. شاید منتقدان این نوشتار استدلال کنند چون برخورد مأموران گشت ارعاب با زنان درملأعام روی میدهد ازاینرو واکنشهای بیشتری را برمیانگیزد، اما همین موضوع نشان دهنده سلطه تصور یا اعتقاد به تفکر نردبان بودن است. این درست که حکومت هیچ اعتراضی را برنمیتابد و آن را به شدت سرکوب میکند، اما عدم حضور زنان برای احقاق حقوق خود منحصر به محرومیتهایی مانند حجاب اجباری یا حضور در میدانهای ورزشی و آواز زنان نمیشود، بلکه در جریان اعتراضهای معلمان، پرستاران و بازنشستگان بهجز اعتراض معلمان که زنان حضور نسبتا بیشتری داشتند، شاهد عدم حضور زنان در اعتراض به دستبرد به حقوق عمومی آنها هستیم. حقوق زن نتیجه حضور متحد و سازمان یافته زن در اجتماع است. نمیتوان با توجه به جمعیت فراوان زنان با تحصیلات دانشگاهی حقوق زن را تنها در نوع پوشش خلاصه کرد. همینجا باید تأکید کرد آزادی انتخاب نوع پوشش بدیهیترین حق زن و در اینجا شاید سمبل آزادی فردی زن است و هرگونه دخالت دولت یا هر نهادی دیگر در این زمینه جز سرکوب خشن ابتداییترین حقوق فردی تعریف دیگری ندارد. اما ما موضوع برخورد با بی حجابی را فراتر از یک تصمیم ساده بخشی از دولت یا حتی حکومت میبینیم. به این اعتبار جان مایه سختگیری حکومت در مورد حجاب را باید در برنامههای کلان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جست که حکومت قرار است در “گام دوم انقلاب” آنها را اجرایی کند، و جامعه ایران را به پیشا انقلاب مشروطه بازگرداند. لذا گذشته از آنکه حجاب اجباری زمینهساز سرکوب گسترده زنان در همه عرصهها گردیده و مبارزه برای آزادی انتخاب نوع پوشش مبارزه در راستای برآوردن حقوق اجتماعی زنان است، اما محدود کردن مبارزه بر انتخاب نوع پوشش بدون توجه به سایر عرصههای محرومیت و تبعیض جنسیتی، از ایدئولوژی فردگرایانهای زاده میشود که حق اجتماعی فرد را به قلمرو خصوصی میراند و موجب انحراف جنبش زنان از دستیابی به حقوق اجتماعی و فردی آنان خواهد شد. از این رو بایستی مبارزه علیه حجاب اجباری را فراتر از یک امر فردی، امری اجتماعی انگاشت و مبارزه علیه حجاب اجباری را در پیوند با سایر حقوق فردی و اجتماعی زنان مانند حضور آزادانه زن در جامعه، آزادی حق انتخاب شغل، انتخاب همسر، مسافرت، زندگی فردی، مزد برابر برای شغل برابر، جایگاه شغلی برابر با مردان در همه زمینهها از جمله در پستهای مدیریتی، قضاوت و وکالت و به طور کلی علیه تبعیضهای جنسیتی و نگاه مردسالارانه دید.
*“از نردبان بودن بسیار غمگینم!” نام ترانه جدیدی از محسن چاوشی
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- جاوید رحمان؛ با زنان و دختران در ایران به عنوان شهروند درجه دو رفتار میشود
- بیانیه زنان سینماگر ایرانی در اعتراض به آزار جنسی و خشونت علیه زنان در سینما
- ویژگی های “جنبش من نیز در ایران” و آنچه که می تواند از فمینیسم مدافع الغای نظام زندان در آمریکا بیاموزد- فریدا آفاری
- گزارش سمینار دوسالانه ی بنیاد روزا لوکزامبورگ