شنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۳

شنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۳

چرا به هم اعتماد نمی کنیم؟ – مسعود نقره کار

اعتماد وجهي از همبستگي اجتماعي ست. در فضای بی اعتمادی و وجود  بحران اعتماد، جامعه  به خود و به رهبران و مسئولان اش اعتماد نخواهد داشت. برانگیختن حس اعتماد بر پایه های نوین  در شرایطی که دین و ایدئولوژی نقش تاریخی و اجتماعی شان رو به کاهش است پر...

اعتماد وجهی از همبستگی اجتماعی ست. در فضای بی اعتمادی و وجود  بحران اعتماد، جامعه  به خود و به رهبران و مسئولان اش اعتماد نخواهد داشت. برانگیختن حس اعتماد بر پایه های نوین  در شرایطی که دین و ایدئولوژی نقش تاریخی و اجتماعی شان رو به کاهش است پر اهمیت و ضروری ست. جامعه مدنی بدون حس اعتماد و اطمینان به یکدیگر پا نخواهد گرفت. معضل بی اعتمادی مُهر و نشانِ غیر سازنده و مخرب خود را بر عرصه هایی همچون دموکراسی ، جامعه مدنی ، حقوق بشر و…خواهد زد.

سخن ازگسترش شعاع  بی اعتمادی فردی و اجتماعی در میهنمان، حسرت خاطراتی که نشانه های اعتماد در جامعۀ ما تلقی می شدند را به جان و جهان مان می ریزد. به زمانه ای که  یک قول، یک مُهر، یک قَسَم،  یک موی سبیل، یک دست دادن به هم ( بزن قَدش)، یک شاهد برای پذیرش وانجام یک تعهد و معامله کافی بود. مسافران راه های دور زن و بچه هایشان( ناموس شان) را به لوطی ها و پاتوق دارهای محله می سپردند تا در غیاب آن ها مراقب و یاور خانواده باشند. در پرتو نوعی منش جوانمردی و عیاری وسنت های مشابه و نیز پاره ای ازویژگی های فرهنگ دینی ( صندوق های قرض الحسنه و…) و فرهنگ و اخلاق رایج در روابط بازار و خانواده و محله تاریخ ما شاهد نوعی از اعتماد سازی و اعتماد آفرینی  و پدیده ” اعتماد صمیمانه” در سطح روابط خانوادگی، محله و جامعه بود. این نوع اعتماد فردی و اجتماعی به گونه ای گسترده و در سطوح مختلف  جاری نبود اما به عنوان نگرشی فردی و شخصی، و اجتماعی عامل امنیت و آرامش و مهرورزی می نمود. با فاصله گرفتن از فرهنگ سنتی و پای گذاردن به عرصه تجدد و مدرن شدن، این نوع از اعتماد  به تدریج  دچار ضعف و کاهش شد بدون اینکه جایگزین قَدَری برای اعتماد آفرینی فردی و اجتماعی پدید آید، تا این حد که  معامله مالی، تجاری و اقتصادی کوچک و ناچیز، حتی در میان افراد یک خانواده بدون ضمانت های قانونی و اجرایی عملی نبوده و نیست. شاهدیم که روابط اجتماعی، شغلی، خانوادگی یا دوستانه  در مسیر کاهش اخلاق فرهنگی اعتماد آفرین چنان به سوی بی اعتمادی سوق یافته است که حتی در روابط  خانوادگی و آشنایان و وابستگان نزدیک عدم اعتماد به یکدیگر به روشنی به چشم می خورد چه رسد به روابط در سطوحی گسترده تر.

تغییرات بنیادین در جامعه و جهان  و شرایط پدیده آمده در زندگی بشر بر روابط انسانی و اجتماعی تاثیری ژرف داشته اند، که متاسفانه  کاهش اعتماد و گسترش بی اعتمادی  و بدگمانی در روابط و مناسبات فردی و اجتماعی نمونه ای از این تاثیرگذاری هاست.

با بزرگتر و پیچیده ترشدن جامعه، اعتماد فردی و اجتماعی کاهش یافته تا آن حد که بی اعتمادی مشکل بزرگ جامعه‌ی امروزما و بَدَل به یک بیماری مزمن شده است.

۱

” اعتماد” را ازاصلی ترین عناصر شکل دهندۀ رابطه و پیوند فردی و اجتماعیِ سالم و سازنده دانسته اند.

اعتماد را “تکیه کردن، متکی شدن به کسی و کاری را بی گمان به او سپردن” و” باور داشتن درستی دیگران ”  تعریف کرده اند. نوعی قضاوت یا باور درباره ویژگی های شخصیتی و رفتاری فرد یا گروه اجتماعی، باور به  تعهد متقابل و قضاوت در پیوند با انطباق گفتار و رفتاری که فرد یا گروه اجتماعی خود را متعهد به انجام آن اعلام کرده و قول داده است.

بدیهی ست از” اعتماد” به عنوان یک پدیده انسانی – اجتماعیِ پیچیده  و یک اطمینان فردی وعمومی در باره رویدادها، تعریف های متعدد و سیال در دوره ها و جوامع گوناگون داشته باشیم. تعریف های متعدد و مختلفی که  بیانگر رویکرد ها و مبنا ی نظری متنوع و گاه متفاوت اند.

 اعتماد  یک فرایند احساسی و عاطفی ، حس اعتماد واعتقاد به فرد و گروه  و رویداد است که  برالگوهای رفتاری افراد و گروها تاثیرمی گذارد. در پیدائی و یا فقدان اعتماد وجوه روان شناختی و جامعه شناختی توأمان ایفای نقش می کنند.

اعتماد پدیده ای حساس و شکننده است  سخت به دست می آید اما به سهولت می توان آن را از دست داد.

اعتماد درسطوح مختلف و ابعاد گوناگون تعریف و تبیین شده است، اعتماد میان دو فرد، اعتماد میان فرد و گروه های اجتماعی مختلف، اعتماد فرد یا مردم به حکومت و مسئولان، اعتماد نهادهای اجتماعی وحکومتی به یکدیگر و به مردم  و…

 اعتماد به افراد خاص، اعتماد به افراد یا نظام های انتزاعی و…”اعتماد صمیمانه” و “اعتماد تعمیم یافته” .

 اعتماد صمیمانه یا شخصی بین اشخاصی که شناخت و رابطه نزدیک دارند و اعتماد عام ، اعتمادی ست تعمیم یافته یا اجتماعی که در ابعاد روابط اجتماعی مطرح شده است.

“اعتماد عام تنها به افرادی که با هم رابطه وتعامل دارند محدود نمی شود و فراتر از سطح روابط فردی و گروهی به سطح گسترش می یابد. این نوع از اعتماد تا حدود زیادی  دستاورد دولت های مدرن و پدیدۀ دولت – ملت است.”

۲

 اعتماد فردی  فرایندی حسی، عاطفی و حدسی ست که بر مبنای شناخت، هماهنگی  گفتار و کردار و قابل پیش بینی بودن رفتار طرف مقابل، پدید می آید.

بی اعتمادی و سوءظن بین دو نفر، در حد معینی اختلال روانی تلقی نمی شود اما اگر شدید باشد و اختلال در روابط شخص ایجاد کند پارانوئید و برخی از اختلال های روانی مطرح خواهند شد. نشانه های بی اعتمادی در برخی از موارد زمانی بروز می کند که افراد به همدیگر بیش از حد معمول علاقمند و وابسته باشند، وابستگی بیش از حد به شریک عاطفی و دچار ترس از دست دادن گاه به بی اعتمادی منتهی می شود. 

 بی اعتمادی بی پایه پدیده ای تخریبی ست و بر روندهای روانی و عصبی انسان تاثیر منفی  می گذارد. بی اعتمادی دلایل فردی (چگونگی گذران دوران کودکی)  تجربه های خانوادگی و اجتماعی دارد. بسیاری از روانشناسان رخدادهای دوران کودکی را عامل اصلی بی اعتمادی دانسته اند. کودکانی که در خانواده های خود اعتماد را تجربه نکرده اند به دیگران اعتماد نمی کنند.

بی اعتمادی در میان دو نفر به گفتار و رفتار آن ها در قبال یکدیگر نیز ارتباط می یابد، برای نمونه دروغگویی در زندگی عامل بروز بی اعتمادی  می شود. تجربه های تلخ و دردناک، و پیامدهای ناشی از این نوع تجربه ها نیز می توانند عامل بی اعتمادی شوند.

فرد بی اعتماد عزت نفس از دست می دهد و دچار ترس و هراس از انزوا و طرد می شود و خود را سرزنش می کند. فرد بی اعتماد امید، توانایی همکاری و مشارکت در کارها و توان کارائی و حلاقیت خود را نیز به تدریج از دست می دهد. بی اعتمادی در یک رابطه دو یا چند سویه تضعیف و تخریب آن رابطه را سبب خواهد شد.

بی اعتمادی همراه با سوء ظن در بسیاری از افراد و خانواده های ایرانی به سلامت روان خانواده و جامعه لطمه زده است.

۳

اعتماد اجتماعی  حاصل فرایند روابط اجتماعی بین افراد و سازمان ها و نهاد های جامعه است. اعتماد اجتماعی از مهمترین و اصلی ترین عناصر تشکیل دهنده سرمایه های اجتماعی، سرمایه ای با ارزش و مولد،  و ضامن ثبات و پایداری جامعه است. اعتماد اجتماعی، اعتماد ی ست که از حد فردی به سطح اجتماعی گسترش یافته  و عاملی بزرگ درایجاد و تداوم امنیت و آرامش روانی مردم است و برای حرکت های موفقیت آمیز و ثبات اقتصادی و توسعه سیاسی و اجتماعی و مشروعیت یک نظام  ضروری ست. اعتماد اجتماعی پایه سلامتی روابط اجتماعی، تقویت همکاری و مشارکت  در عرصه های گوناگون حیات اجتماعی است و ازبنیان های اساسی موجودیت جامعه ست. اعتماد اجتماعی امید و رضایت مندی، فضای سالم تر و پویا تری را در جامعه برقرار خواهد ساخت و سبب بهبود کارآئی جامعه و کنش های جامعه مدنی خواهد شد.

در جامعه ای که اعتماد مردم به مسئولان و حکومت کم رنگ شود، نهادها و ارگان های رسمی اثرگذاری خود را از دست خواهند داد. مردم بی اعتمادی به مسئولان را به اشکال گوناگون در گفتار و کردار نشان خواهند داد،  و محیطی سرشار از سوء تفاهم ، سوء ظن و عدم شفافیت پدید خواهد آمد. بی اعتمادی به گفتار وکردار که ناشی از عدم انتظار نسبت به اعمال تعهدات فردی و اجتماعی ست، شیرازه گروه و جمع را از هم می پاشد.

برای حل  آسیب های اجتماعی  و روانی وجود اعتماد اجتماعی و عمومی ضروری به نظر می رسد به طوری که باعث پیدایش آرامش و امنیت روانی می گردد.

بی اعتمادی عمومی و اجتماعی مانع پیشرفت و توسعه، رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی،  و سبب هم گیسختگی روابط اجتماعی می شود و همدلی و همدردی و همبستگی بین مردم، و سازمان های سیاسی، اجتماعی، مدنی و صنفی را دچار اختلال  خواهد کرد و رفتارهایی ناهنجار و مخرب را سبب خواهد شد.

۴

گسترش گفتمان “اعتماد” فردی و اجتماعی در فرهنگ سیاسی میهنمان را باید به فال نیک گرفت. در شرایط حضور بی اعتمادی و بحران اعتماد در بسیاری از عرصه های زندگی سیاسی و اجتماعی، تقویت و گسترش شعاع اعتماد در جامعه و نقد بی اعتمادی و بدگمانی ضروری و حیاتی ست. نقد بی اعتمادی و بدگمانی بدون توجه به پیش زمینه های تاریخی و سیاسی، بدون توجه به اهمیت توسعه یافتگی سیاسی، بدون نقد ونفی پاره هائی از فرهنگ سیاسی در جامعه ما ( فرهنگ ” تئوری توطئه” و فرهنگ مذهبی تقیه و توریه و خدعه گری و….)، بدون نقد بیگانه هراسی و غرب ستیزی محقق نخواهد شد.

بی اعتمادی یا بحران اعتماد اجتماعی را پدیده ای حاصل فرایندهای روانشناسانه و جامعه شناسانۀ مستبدانه، سوداگرانه، غیراخلاقی و غیرفرهنگی نیز دانسته اند، فرایندهائی که مانع  همکاری، تعاون و پیوستگی و اقدام های مشترک در سطح مناسبات فردی و اجتماعی می شود. رکود اقتصادی و بحران های سیاسی و اجتماعی، بحران بی اعتمادی پدید می آورند و جامعه را به سوی از هم گسیختگی و آسیب های اجتماعی و روانی سوق می دهد. بنابراین شرایط  اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دموکراتیک، عادلانه، سالم و سازنده نیز اعتماد آفرین خواهند بود، به همین دلیل تحولات دموکراتیک، همکاری، مشارکت و دوری گزیدن از اقدامات خود محورانه و خودخواهانه، پذیرش صداقت و توانایی یکدیگر، پدیده هایی در دسترس و اعتماد آفرین هستند.

تحقق انتظارها و خواست های دیگران، انطباق کردار فرد و گروه با وعده ها و شعارهای داده شده  حس اعتماد  ایجاد می کند و تغییراتی را در فضای اجتماعی سبب می شود که به طور کیفی روابط در جهت تفاهم و توسعه پیش خواهند رفت.

آگاهی دادن و تاکید بر اینکه  راست گوئی و پرهیز از دروغ و فریبکاری، پذیرش سازوکارهای شهروندی، همدلی و همبستگی سبب گسترش و تقویت اعتماد می شود از کلیدی ترین اقدام هاست.

به تجربه خودمان دروغ گوئی و عوامفریبی  و ” خدعه” از سوی رهبران سیاسی و دینی (مثل وعده های آیت الله خمینی)  سبب گسترش بی اعتمادی نسبت به هر آنچه که رنگ و بوی سیاست و دین، به ویژه سیاست بدهد، خواهد شد. وعده ها و شعارهای تحقق نیافته، عامل مهمی در کاهش اعتماد در جامعه نسبت به وعده دهنگان و مسئولان است، حس مسئولیت پذیری در جامعه را کاهش خواهد داد و روحیه شهروندی و قانونمداری  تضعیف خواهد شد.

رواج رفتارهای خود خواهانه و خودشیفتگی ، عدم تحمل دیگران، فساد اخلاقی و مالی در فضای عاری از اعتماد مجال رشد می یابند. فرقه گرایی  تشدید بحران اعتماد و دامن زدن به  جداسازی و پراکندگی را بیشتر خواهد کرد. اعتماد بیش از حد به خود و بی اعتمادی به دیگران در کارهای جمعی راه به سوی خود محوری و خود خواهی و کمال پرستی خواهد برد. پایبندی به هنجارها و ارزش های مشترک و اهمیت دادن به  رفاه عمومی و تحقق عدالت اجتماعی اعتماد آفرین خواهند بود. اعتمادی که از طریق مناسبات مثبت اجتماعی و مبتنی به تعهد انسانی پدید آمده باشد.

اعتماد وجهی از همبستگی اجتماعی ست. در فضای بی اعتمادی و وجود  بحران اعتماد، جامعه  به خود و به رهبران و مسئولان اش اعتماد نخواهد داشت. وقتی مردم  اعتماد و اطمینان خود را از تأثیرگذاری مشارکت شان  بر فرایند اجتماعی بیهوده بپندارند جامعه به ورطه از خود بیگانگی در می غلطد و کانون های اصلی بی اعتمادی و تردید و سوء طن تقویت می شوند.

برانگیختن حس اعتماد بر پایه های نوین  در شرایطی که دین و ایدئولوژی نقش تاریخی و اجتماعی شان رو به کاهش است پر اهمیت و ضروری ست. جامعه مدنی بدون حس اعتماد و اطمینان بیکدیگر پا نخواهد گرفت. معضل بی اعتمادی مُهر و نشانِ غیر سازنده و مخرب خود را بر عرصه هایی همچون دموکراسی ، جامعه مدنی ، حقوق بشر و…خواهد زد.

نظام آموزش و پرورش و خانواده نقش مهمی در پیدایی، گسترش و انتقال مفهوم اعتماد فردی، اجتماعی وعمومی  دارند.

نهادها و سازمان های مسئول در جامعه و تلاش های فردی و گروهی در افزایش و گسترش شعاغ اعتماد عمومی در جامعه و پیشرفت در مسیر اعتماد آفرینی اثرگذار خواهند بود.

https://akhbar-rooz.com/?p=154892 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

مفاهیمی است که صفت خاصی را برای انسان تعریف می کند مثلن می گوید این فرد خوب است یا بد و یا …
مفاهمی است که به نیاز انسان ها ربط پیدا می کند.
“اعتماد” از آن مفاهمی است که به نیاز افراد ربط پیدا می کند؛
این نیاز گاهی در حوزه شخصی فرد پررنگ است؛ که در این حوزه فرد نیاز پیدا می کند به دیگری اتکا کند و یا نیاز پیدا می کند بخشی از کارهایش را به دیگری بسپارد و یا نفع شخصی اش ایجاب می کند در مواردی به دیگری متوسل شود که این متوسل شدنش یا ناشی از اعتمادیست که به دیگری پیدا کرده است و یا از ناچاری به دیگری متوسل می شود و یا می داند دیگری به او هم سود می رساند.
می دانیم نیازهای افراد در دوره های زمانی مختلف و با توجه به شرایط حاکم بر جامعه و در شرایط زیستی متفاوت ،فرق خواهد کرد؛
در دوره ای به لوتی ها متوسل می شود که این توسلش یا ناشی از اعتماد است یا نفع شخصی ایجاب می کند به لوتی رجوع کند .
ویا در دوره ای دیگر به مستبد حاکم متوسل می شود و…
در حوزه اجتماعی و سیاسی
افراد نیازشان را در متوسل شدن به یک نیروی جمعی می بینند
که در حوزه سیاسی طی تجربیات مختلف متوجه شدند
باید در متوسل شده یک دمکراسی حاکم باشد
اگر به یک فرد و یا گروهی اعتماد می کنند و یا نه اعتماد نمی کنند
اما به فرد یا گروه کاری را بهشان می سپارند برای یک دوره کوتاه باید باشد چنانچه رفتار غیر اعتمادی و یا غیر مسئولانه داشتند آن فرد یا گروه حذف شوند تا به فرد و یا گروه اعتماد آفرین دیگر رجوع کنند و…

سامان
سامان
2 سال قبل

ناله سر دادن و گفتن توضیح واضحات که عمری گریبان گیر ما هست . حتی بدین شکل سنتی انرا نمیتوان اسیب شناسی شمرد و برای ان چاره ای اندیشید یا پیشنهاد داد . بله با از بین رفتن جامعه سنتی ، اعتمادهای سنتی هم از بین رفته . اما ما به خوبی میدانیم چه چیزهایی وحدت افرین و اعتماد ساز هست و ان دو چیز هست . منافع و زیان مشترک ، حال اگر کسی بیاید که بر پایه اصول اخلاقی سنتی راهکاری ارائه کند . از همین حالا شکست خورده بدانید . روزگاری شعار میدادیم که درد ما درد شماست مردم به ما ملحق شوید ‌ انها هم یک نگاه میکردن و از پیاده رو به راهشان ادامه میدادند . فکر کنید طرف امده خرید یا یر کاری میرود و بر میگردد و من بگم قربون دستت یک تظاهرات هم با ما بیا ! حماقت کامل بود .
اما امروز کسانی که میدانند چه جیزهایی مردم را متحد میکند و چگونگی انرا باید با جامعه در ارتباط واقعی باشند . این واقعیت را باید پذیرفت که دغدغه مردم انواع ازادی نیست و معیشتی هست . اگر اتفاقی بین همه انها که در درون مخالفت میکنند یا دردبیرون ، راه حل به سادگی به دست میاید . اما اگر این حالت پیش نیاید سیستم به جهت اینکه به نقطه قابل برگشت با اصلاح رسیده با نداشتن اپوزیسیون حقیقی و الترناتیو بالقوه خودش فرو میپاشد . که تازه اول مشکلات مردم هست ‌‌ فقط باید انها که کاری ازشان بر میاید همل کنند . الباقی دیگه تخصص نمیخواهد تا مصیبت خوانی کند .

اگر

کیا
کیا
2 سال قبل

نهله بی اعتمادی ، زرنگی ، به سود خود بودن، تقلب و ریا در زمان شاه کاشته شد و درخت تنومندش هم در زمان حاکمیت مفت خورهای فعلی به ثمر رسید ، مردم و فرهنگ اجتماع هم به این مرض آلوده شده است .
کار سختی در پیش اپوزیسیون کوچک و سالم قرار دارد.

مانی فرزانه
مانی فرزانه
2 سال قبل

حکومت ها ی ایران بخصوص بعداز انقلاب مشروطه ، علی الخصوص حکومت جنایتکار دینی باعث از بین رفتن بسیاری از امبد ها و آرزو های شریف مردم شدند. دروغ ، دروغ ، دروغ ….

بعداز این حکومت نکبت ، تازه راه دشواری برای معالجه ی جامعه آسیب خورده در پیش داریم.
البته ، اگر تمامیت خواهان قبلی و فعلی مجال بدهند.

دکتر بهروز توکلی
دکتر بهروز توکلی
2 سال قبل

با درود فراوان آقای نقره کار و. با تشکر از زحماتی که در رابطه با نوشتن مطلب بالا متحمل شدید.
اما باید بگویم که شما موضوع اعتماد را در سطوح مختلف تشریح کردید ولی چیزی در مورد ’چه باید کرد’ نگفتید.
ما در دنیای پست مدرنیسم و بخصوص در دنیای هوش مصنوعی که با سرعت نور در حال شکافتن بن بست ها در همه زمینها، نه تنها علوم تجربی بلکه در زمینه علوم انسانی و اجتماعی میباشد، قرار داریم.
بطور خیلی خلاصه، دیگر زمان آن میباشد که موضوع ’اعتماد’ را هم باید با کمک Artifitial intelligence’ یا همان هوش مصنوعی ارتقا داد! مدل لوطی گری و داش مشتی و حضرت عباسی و ابوالفضلی متعلق به یک قرن پبش بود. در حال حاضر که عصر گوگل و اینستا گرام و آمازون و اپل و … میباشد باید برای تشخیص سره از ناسره، راست از دروغ، انسان و یا سیاستمدار خوب از بد و هزاران خوب و بد و مثبت و منفی از یکدیگر، دیگر زمان تجزیه و تحلیل فاکت ها، نمونه ها، داده های میلیونی و میلیاردی در عرض چند ثانیه میباشد! جوانان و نسل امروزی دیگر نمیتوانند با معیارهای گذشته زندگی کنند.
ما در زمینه کاری خودمان حدود دو دهه قبل به فکر حل معضل روحی و روانی و تنهایی و ایزوله شدن افراد مسن در جوامع پیشرفته تر سرمایه داری با کمک تکنولوژی جدید بر آمدیم!
بنابراین بحث ’اعتماد’ هم از این راه حل مستثنی نیست!
زمانی میشود به شخصی، سیاستمداری و سیستمی اعتماد بیشتری داشت که ثمره کارش شفافت تر و روشن تر باشد. شفافیت هم بدون زیر ذره بین گرفتن اعمال و کردار اشخاص و جریانات قابل تشخیص و مقایسه نیست! و بدون قیاس تشخیص خوب و بد امکانپذیر نیست (یعنی همان اصل دیالکتیکی تضاد ) که ریشه فلسفه جهان بینی از هزاران سال پیش بوده است!
پس راهی جز سر سپردن به علم و منطق با کمک ابزارهای مدرن وجود ندارد!
اگر ضروری شد حاضرم این بحث را بطور آزاد دنبال کنیم.
با تشکر
دکنر بهروز توکلی

کارگر کمونیست
کارگر کمونیست
2 سال قبل

اعتماد داشتن و یا نداشتن مربوط به شیوه های باز تولید زندگی است. وقتی شیوه های بازتولید زندگی بر اساس رقابت باشد، اعتماد کردن و اعتماد نکردن هر دو راز بقاست. دموکراسی نمیتواند میان انسانها حس اعتماد و دوستی و همکاری را تشویق کند چون خودش بر اساس رقابت است. حکم اخلاقی این مقاله با پیشنهادش به دموکراتیک کردن ساختار سیاسی جامعه، نفی شده است – مگر اینکه منظورش از دموکراسی، دموکراسی مستقیم باشد که واژه ای دولتی نیست.
حس اعتماد و حس دوستی و همکاری فقط وقتی ممکن است که شیوه های بازتولید زندگی بر اساس رقابت شکل نگیرد. برای همین است که کمونیسم راه حل است. در سیستم کمونیستی جامعه، شیوه بازتولید زندگی بر اساس رقابت نیست، بلکه بر اساس علم و همکاری است.
در تصاد با ارتجاع سرمایه داری حاکم که دائم در حال تشویق مردم به دیکتاتوری های کوچک و بزرگ، محلی و ملی، ملی و بین المللی است، باید فرهنگ اقتدارگریزانه-کمونیستی شکل داده شود. در این فرهنگ رقابت باید نفی شود و باید همه در شناخت و امکانات مالی بهم یاری برسانند. جامعه کمونیستی از ابداع فرهنگ اقتدارگریزانه شکل میگیرد.
کمونیسم و اقتدارگریزی را نباید پیچیده کرد و برایش قول و قرار و معیارهای پیچیده بوجود آورد. سیستم کمونیستی فرهنگ سازی باید همیشه داوطلبانه و اختیاری باشد و نقد آتوریته هیچ وقت به تابو تبدیل نشود. در این سیستم، توده ها وابسته به رهبران نیستند بلکه انسانهائی مستقل هستند. از آنجا که انسانها موجوداتی خلاق هستند، فرهنگ سازی اقتدارگریزانه-کمونیستی همیشه ممکن است.
در شرایط اجتماعی امروز جامعه ایران که توده ها علیه وضعیت معیشتی خود به خیابانها آمده اند و در خفا علیه ارتجاع در فکر کردن و اندیشیدن هستند، تبلیغ و ترویج اقتدارگریزی کمونیستی کلید ایجاد اعتماد، ثبات و رشد این جنبش ها و واکسن جلوگیری از سلطه ارتجاعی دیگر در آینده می باشد. اقتدارگریزی کمونیستی سیاست نیست، نوعی زندگی در تضاد با ارتجاع موجود در ایران و جهان است. اقتدارگریزی کمونیستی بساط تمام انواع نهادهای سلطه از جمله دولت را در عمل بر می چیند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x