بحران انفعال تفکر چپ در زمانه کنونی از سوی کارشناسان راستگرا بحران شکست و پایان تفکر چپ معرفی می شود.
بی شک برخلاف نظرگاه جریان غالب که اساسا بی مایه ترین نظرگاه فکری _ سیاسی است ، اندیشه چپ از این بحران همواره برای بازاندیشی انتقادی در راستای ترسیم افق های فکری نوین و شیوه های پیگیرانه و فعال در امر مبارزه بهره می جوید.
کوشش کارشناسان راست اندیش گسترش نوعی هژمونی فکری است که هدف اش نه صرفا بی اعتباری سوسیالیسم ؛ بلکه مقابله با هرنوع گرایش انقلابی آزادیخواهانه است که تضاد های آنتاگونیستی شیوه تولیدی سرمایه داری را آشکار و متناسب با بینش فلسفی رادیکال دغدغه خود را تغییر وضع موجود می داند .
گویا از منظر مفسران بورژوالیبرال متفکران چپ باید سکوت پیشه کرده و در مقابل منطق سودجویانه بازار آزاد سر تسلیم فرود بیاورند . راستگرایان بی هیچ عنوان به چیزی جز منافع طبقاتی خود نمی اندیشند و اطاعت از نظام افسارگسیخته جهانی که اساسا بحران و ناکارآمدی های اقتصادی در سرشت آن است وظیفه جامعه ای است که تحت سلطه شیوه های استثمارگرانه همین نظام زندگی می کنند . نمونه دستاورد چنین نظامی در کشور های پیرامونی تحت سلطه امپریالیسم جز توسعه نیافتگی ، وابستگی به بازار های جهانی ، غارت منابع طبیعی و انسانی و سیطره جنگ و بدهی های کلان هیچ چیز دیگری نبوده است.
وجود بحران های برآمده از تفکر چپ اساسی ترین سوالات را از نظام سرمایه داری جهانی به محاق برده است و غالبا انگشت اتهام همواره به سوی چپ نشانه می رود .
سوالاتی که بیش از هرچیز نشان می دهد سرمایه داری به دلیل تداوم و گسترش اش مروج شکاف های عظیم طبقاتی در سطوح اقتصاد ملی و بین المللی است که نیروهای انقلابی موظف به مبارزه علیه آن هستند .
کسی نمی تواند انکار کند تا زمانی که جامعه ای تحت سلطه نوعی از شیوه تولید اقتصادی است که روابط انسانی را به کالا تقلیل داده و با چیرگی از خودبیگانگی و تضاد های آشتی ناپذیر طبقاتی به حیات خود تداوم می بخشد ، تفکر چپ همواره حضور فعال خواهد داشت و به هیچ عنوان نابود شدنی نیست و امید برای اصلاح از درون سیستم برای توسعه همگانی امید واهی است ، زیرا سرمایه داری با وجود انواع بحران ها و ناکارآمدی ها نشان داده است که اصلاح آن تنها به به بازتولید همان بحران ها به اشکال مختلف می انجامد .
در نگاهی ساده به دستاورد سیستم جهانی فعلی ضدیت تمام قد آن با مسائل انسانی آشکار می گردد. نمونه بمباران به سبک دموکراسی آمریکایی برای حفظ کرامت انسانی که میلیون ها نفر در عراق زنده زنده سوزانده شدند تا مدعیان دموکراسی پیکره نوین تجارت جهانی را بر سر همین ویرانه ها بنا کنند.
همچنان دستاورد اقتصاد بازار در کشور های پیرامونی با حضور نیروهای سرکوبگر ارتش ، پلیس ، ماشین کشتارهای جمعی و سایه دولت هایی نژاد پرست و تمامیت خواه، قربانیان چنین نظامی می توانند در سومالی یا هائیتی باشند یا در عراق و فلسطین.
همچنان اجرای سیاست های نئولیبرالی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به مثابه دستورالعمل های تحمیلی و ضد دموکراتیک ، اقتصاد های بحران زده را به طور روز افزونی به بازار های جهانی وابسته کرده ست و نتیجه اش فقر و نابرابری در عرصه های مختلف سیاسی _ اجتماعی است.
در چنین شرایطی که بحران های برآمده از سیستمی معیوب زیست اجتماعی را به مخاطره انداخته است پرسشگری درباره تحقق آزادی و عدالت اجتماعی در هاله از ابهام قرار دارد؟
تاریخ نشان داده ست که راست اندیشان هرگز دغدغه رهایی نوع بشر و تحقق عدالت اجتماعی نداشته و ندارند و راه سعادت اجتماعی از منظر آنان در رشد تجارت آزاد و روابط بازرگانی و استثمار انسان از انسان است ، از منظر تفکر راست دوران ارزش های انسانی به سر آمده است (۱) و دوران کنونی دوران فردگرایی است که هیچ تفاوتی با تفکرات سوداگرانه و منفعت طلبانه ندارد .
در این شرایط نیروهای چپ موظف اند به ارزش های انسانی خود بیاندیشند و فارغ از انتقادی نگریستن به خود چشم انداز مشخصی از افق های تفکر انقلابی خود داشته باشند . نگرش انقلابی برای دفاع از ارزش های انسانی درک ضرورت مسئله ای است که نشان می دهد جوامع کنونی با گسترش بحران ها در نهایت یا در چرخه انحلال قرار گرفته و رو به نابودی پیش می روند یا اینکه راهی جز بازاندیشی و بازنگری در تفکر چپ ندارند ، بازنگری انتقادی نه در نفی ارزش ها بلکه در اعتلای ارزش ها با نگرش نوین است . (۲)
در جامعه ای که با سرعت به سوی سیاست زدایی می رود تفکر راست آسیب ناپذیر می شود ، این تفکر چپ است که به حاشیه رانده می شود ، مورد دشنام قرار می گیرد ، راست بنا به میل خود پیش می راند و شعار های بی پایه سر می دهد که دوران ارزش ها به پایان رسیده و چپ همواره عامل فلاکت است .
اکنون هم در جامعه ما یک هماهنگی مشخص میان طیف راست در حمله به نیروهای مترقی چپ وجود دارد .
نیروهای راست الگوی های توسعه همگانی را الگوی منحط معرفی می کنند و الگوی دلخواه خود را به اشکال مختلف به جامعه عرصه می کند الگویی که هدف اش نه در تقویت بنیان های دموکراتیک بلکه در ترویج الگویی است که هدفش نئولیبرالیزه کردن بنیان های سیاسی _ اقتصادی _ اجتماعی است.
گروه هایی در سپهر سیاسی فعالیت دارند که الگوی توسعه را در نوعی سرمایه داری وابسته به بازار های جهانی جستجو می کنند و مرتبا انگشت اتهام را سمت چپ می گیرند که مانع منفعت طلبی آنهاست .
گروه نخست اصولا جامعه شناسان و کارشناسان رسانه ای هستند که با اتکا بر امر سازماندهی اقناع کوشش می نمایند هژمونی خود را در جامعه پیاده سازند .
گروه نخست همواره مدافع سیاست زدایی ست اما گاهی سیاست زدگی را ترویج می کند ، سیاست زدگی عوامانه و مبتذل که کارکردش تنها در تحمیق اجتماع خلاصه می شود .
این گروه زاده عصر سرمایه داری جهانی است که در جوامع تحت سلطه امپریالیسم حضور فعال دارند و ترویج سیاست زدایی و الگو های معیوب و ارتجاعی مهم ترین هدف آنهاست .
گروه دوم بیشتر در عرصه های فرهنگی فعالیت می کنند که مروج فرهنگ مصرف گرایانه و سودمحور سرمایه داری هستند و از بحران های ناموزون و اشکال توسعه سرمایه دارانه در جهت بازتولید اشکال فرهنگی همان نظام بهره می جویند و عرصه فعالیت های فرهنگی متعهد را که ضرورت نقد فرهنگی است بی اعتبار قلمداد می کنند .
در عرصه فرهنگ مسلط شبه هنرمندان (۳) فعالان عرصه فرهنگی هستند تا متفکران و اثر ارائه شده از آنان عاری از دغدغه های اجتماعی _ سیاسی حقیقی ست که واقعیت های اجتماعی را بیان می کند ، در واقع این گروه نماینده بخش فرهنگی تفکر راست است
گروه سوم مکمل دو گروه اول است و چهره عریان تری از درنده خویی تفکر راست را مشخص می کند ، مجموعه ای از کارشناسان اقتصادی _ سیاسی رژیم گذشته و واپسمانده های رژیم فعلی که اساس فکرشان بیش از آنکه نشان از تحول فکری شان باید ، مبتنی بر موقعیت های اقتصادی از دست رفته ای است که کماکان به دنبال دستیابی به آن است ، هدف اصلی این گروه بیش از هرچیز سرتسلیم فرود آوردن به نظم نوین اقتصادی است و تلاش برای تسلط کامل این سیستم بر تمامی مناسبات اجتماعی و برقراری روابط استثماری سرمایه جهانی است .
تفکر چپ همواره بر گسستن زنجیر های برساخته نظم نوین جهانی بر ضرورت های انقلابی خود تاکید ورزیده است و تغییر وضعیت موجود را مهم امر در گسستن زنجیر ها تعریف می کند ؛ اما تفکر راست همواره حافظ نظم موجود بوده است ، نظمی که منافع سیاسی _ اقتصادی آنها در آن جریان دارد، اما هدف چپ از تغییر وضعیت موجود دقیقا چه بوده است ؟
اساسا تغییر وضعیت موجود برآیند سیر تکامل تاریخی و مبارزات طبقاتی بوده است که همیشه در جوامع طبقاتی حضور گسترده داشته ، در نتیجه منشا تغییر وضعیت موجود تضاد های آنتاگونیستی شیوه تولیدی است که در مقیاس های وسیع گسترش یافته است.
در زمانه ای که چپ از فعالیت در عرصه های سیاسی محروم مانده است بازاندیشی انتقادی در جهت ترسیم افق های فکری نوین است که این نیروی مترقی را از نیروی منفعل راست جدا می کند ، نیروهای انقلابی چپ در بازاندیشی انتقادی خود به این حقیقت پی بردند که تحقق یک جامعه دموکراتیک با توسعه پیگیر و پایدار مستلزم حل تضاد های آشتی ناپذیری است که در نوع دموکراسی های بورژوایی نمود دارد و گسست از چنین نظامی در وهله اول و آخر نابودی آن نظام است
پانوشت ها :
(۱) تمرین مدارا _ مختاری ، محمد _ انتشارات بوتیمار _ چاپ دوم ۱۳۹۵
(۲) همان (۱)
۳. سخنرانی غلامحسین ساعدی در ده شب شعر انستیتو گوته Listen to شب چهارم | سخنرانی غلامحسین ساعدی | شبههنرمند by khoroos on #SoundCloud



