یکشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۴

یکشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۴

پیروزی یک «سوسیالیست دموکراتیک» در نیویورک و درس آن برای ایران – سعید مقیسه ای

سعید مقیسه ای

زهران ممدانی، فعال سیاسی و عضو سازمان سوسیالیست‌های دموکراتیک آمریکا (DSA)، در انتخابات اخیر شهرداری نیویورک پیروز شد. او از همان لحظهٔ اعلام نتایج با صدایی رسا و بدون هیچ لکنت و محافظه‌کاری اعلام کرد: «من یک سوسیالیست دموکراتیک هستم و به این افتخار می‌کنم.»

این جمله، در کشوری که واژهٔ «سوسیالیسم» به عنوان ناسزا و تهدید معرفی شده، اتفاقی کاملاً غیرعادی و در عین حال بسیار معنادار است.

ممدانی خود را نه «چپ» به‌طور عمومی و مبهم، نه «اصلاح‌طلب» و نه «جامعه‌گرا» می‌نامد؛ بلکه دقیق و روشن می‌گوید که یک سوسیالیست دموکراتیک است؛ و برای این مبارزه می‌کند که مردم باید بتوانند بر چیزهایی که زندگی‌شان را شکل می‌دهد، اختیار و قدرت واقعی ملموس داشته باشند.
این تعریف، نقطهٔ گره‌ای تفاوت او و جریانش با بسیاری از برداشت‌های رایج چپ از عدالت اجتماعی است.

در این میان، لازم است تفاوت میان دو جریان مشابه، اما متفاوت؛ یعنی سوسیال‌دموکراسی و سوسیالیسم دموکراتیک توضیح داده شود:
آنچه از مدل‌های نوردیک یا دولت‌های رفاه اروپا می‌شناسیم، سوسیال‌دموکراسی است. این جریان می‌گوید سرمایه‌داری باید مهار و انسانی شود؛ بازار بماند، اما نابرابری‌های آن با مالیات و خدمات عمومی کاهش یابد.

اما سوسیالیسم دموکراتیک، مانند گرایشی که DSA نمایندگی می‌کند، یک گام فراتر می‌رود: این جریان معتقد است که خودِ ساختار بازار آزاد مبتنی بر تمرکز سرمایه، ذاتاً نابرابری‌زا است. بنابراین لازم است مالکیت اجتماعی (نه دولتی) بر بخش‌های کلیدی اقتصاد، تعاونی‌ها، شوراهای محلی و اشکال مختلف دموکراسی اقتصادی گسترش یابد.

به بیان دیگر، اگر سوسیال‌دموکراسی به «عدالت در کنار بازار» می‌اندیشد، سوسیالیسم دموکراتیک به « عدالت در گسترش دموکراسی در اقتصاد» می‌اندیشد.

از نظر شیوهٔ سیاست‌ورزی نیز این دو جریان متفاوت‌اند. سوسیال‌دموکراسی عمدتاً به دموکراسی نمایندگی و سازوکارهای انتخاباتی تکیه دارد؛ مردم رأی می‌دهند و دولت اجرا می‌کند.

در مقابل، سوسیالیسم دموکراتیک بر دموکراسی مشارکتی استوار است: مردم باید در محله‌ها، شوراها، اتحادیه‌ها و انجمن‌های مستقل، خود تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر باشند. در این نگاه، انتخابات تنها یکی از ابزارهای سیاست‌ورزی است؛ میدان اصلی سیاست، همان‌جایی است که مردم زندگی می‌کنند: محله، محل کار، مدرسه، خیابان.

اما این بحث چه ارتباطی با ایران دارد؟
در ایران، واژه‌ها کم‌کم از معنا تهی شده‌اند، اما نیازهای واقعی مردم همچنان پابرجاست. مردم مسکن می‌خواهند، امنیت شغلی می‌خواهند، خدمات درمانی قابل اتکا می‌خواهند، صلح آزادی، دمکراسی و شأن انسانی می‌خواهند. اما زبان سیاست برای بیان این مطالبات فرسوده شده است.

واژهٔ «سوسیالیسم» از ترس یادآوری تجربه شکست‌خورده سوسیالیسم از نوع شوروی، کنار گذاشته شده و نتیجه این شده که جریان‌های بسیار متفاوتی تحت عنوان «چپ» در یک مه غلیظ فرو رفته‌اند: چپ اسلامی، چپ عدالت‌خواه حکومتی، چپ ضد امپریالیست، سوسیال‌دموکرات‌‌ها، مارکسیست-لنینیست‌ها،جنبش کارگری، جنبش زنان و دیگران

در چنین وضعی، مردم نمی‌دانند که هر کدام از این جریان‌ها دقیقاً چه می‌خواهند و چگونه و از چه مسیری می‌خواهند به آن برسند.

و جالب آنکه جریان‌های جمهوری‌خواه نیز دقیقاً همین مشکل را دارند: هرکس که سلطنت‌طلب نیست، جمهوری‌خواه نامیده می‌شود؛ بی‌آنکه روشن باشد از چه نوع جمهوری سخن می‌گوید.
هویت‌ها نه بر برنامهٔ اثباتی، بلکه بر «ضد چه بودن» تعریف شده‌اند. اما سیاستی که صرفاً بر «ضدیت» بنا شود، توان ساختن ندارد.

درس پیروزی ممدانی برای ایران روشن است: هویت‌های سیاسی باید بازسازی شوند، و این بازسازی بدون صراحت در نام‌گذاری و تعریف برنامه ممکن نیست.

اگر سوسیالیسم دموکراتیک قرار است برای ایران معنایی داشته باشد، معنای آن این است که باید بدون ترس دربارهٔ عدالت اجتماعی سخن گفت؛ باید تعریف حقوقی مالکیت عمومی را از زیر سایهٔ دولتی‌سازی متمرکز بیرون آورد و آن را در قالب تعاونی‌ها و شوراهای محلی بازتعریف کرد؛ باید سیاست را از محلات، اتحادیه‌ها و شبکه‌های همیاری آغاز کرد؛ باید به‌جای تکیه بر ائتلاف‌های لحظه‌ای و هیجانی، به ساخت بلوک‌های اجتماعی پایدار اندیشید.

به زبان ساده، گذار دموکراتیک باید مشارکتی و از نهادسازی اجتماعی شروع شود، نه از چانه‌زنی‌های سیاسی در سطح بالا.

پیروزی ممدانی تنها پیروزی یک فرد نبود؛ پیروزی یک زبان سیاسی بود که از نام خود نمی‌ترسد. او نشان داد که می‌توان چپ بود بدون اقتدارگرایی، سوسیالیست بود بدون دولت‌پرستی و دولت محور، دموکرات بود بدون سکوت در برابر نابرابری، و به مردم تکیه کرد نه به نخبگان.
و شاید نیاز ما برای ساختن آیندهٔ ایران عبارت است از:
زبانی روشن، بی‌لکنت، دقیق و جسور.

برچسب ها

برنامه‌ی ممدانی، دسترس‌پذیری کالاهای اساسی را نه مسئله‌ای مربوط به «کارآمدی بازار»، بلکه وظیفه‌ای دموکراتیک می‌داند. این همان چیزی است که می‌توان آن را اقتصاد ضد فاشیستی نامید ــ نه رد یک حزب خاص، بلکه مواجهه با شرایط مادی‌ای که فاشیسم را جذاب می‌سازد.

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

7 پاسخ

  1. جناب ایرانی, شما نیاز ها و خواست های مردم رابه درستی برشمردید, حال باید گفت که چپ چگونه میتواند خود را به عنوان پرچمدار این تحولات نشان دهد و مانع آن گردد که توده مردم به اشتباه بدنبال مرتجعین و دزدان بروند. شما به بخش میز احزاب در همین سایت نگاه کنید.آیا این بیانیه ها را مردم عادی میخوانند و بر اساس آن به گرد این سازمان ها جمع میشوند و فردا بدنبالشان راه افتاده انقلاب میکنند؟ مدعیان چپ در داخل میباید خود را در عمل و با سازماندهیِ ابراز آن خواسته ها لیاقت و درایت خود را در امر رهبری اثبات کنند. نمونه آن همین خواست برحق و مهم “نه به اعدام” است که ضمن توضیح اهمیت آن به مردم که میتواند گریبانگیر شما مردم و فرزندانتان شود میباید با حرکت هایی همچون جمع آوری امضاء و درخواست های کتبی از مقامات و درخواست مذاکره با نمایندگان مجلس و رئیس جمهور نشان دهند که راه کار های دمکراتیک را پیموده اند ولی به دلیل عدم اجابت از طرف حکومت, مردم را در مقابل دادگاه ها برای تظاهرات مسالمت آمیز دعوت میکنند.

  2. شعارهای خمینی ده ها برابر رادیکال تر از ممدانی بود، ویرانی کشور و زندگی مافوق اسفناک مردم را نمی بینید؟
    آدم یاد توهمات زنده یاد خسرو گلسرخی می افتد، این مقاله تراژدی آن کمدی است.
    شیعه و سوسیالیسم؟؟؟؟؟
    خس و خاشاک دیگری برای آویزان شدن نمانده؟
    تنها نگته ارزشمند پیروزی ممدانی (که هیچ کاری هم بجز بدنام کردن سوسیالیسم نخواهد کرد) احترام به دموکراسی است که یک مهاجر اوگاندایی می تواند شهردار نیویورک شود آنهم در ضدیت علنی با رییس جمهور مافوق فاشیست!

  3. مایلم از سعید مقیسه‌ای بپرسم که منظور از “بنابراین لازم است مالکیت اجتماعی (نه دولتی) بر بخش‌های کلیدی اقتصاد، تعاونی‌ها، شوراهای محلی و اشکال مختلف دموکراسی اقتصادی گسترش یابد.” چیست؟ آیا منظور این است که در سوسیالیسم دموکراتیک مالکیت خصوصی بر بخش‌های “غیرکلیدی” اقتصاد به رسمیت شناخته می‌شود؟ آیا می‌خواهی بگویی تنها تفاوتش با سوسیال‌دموکراسی واقعا موجود، محدود کردن آن بر بخش‌های “کلیدی” اقتصاد است؟

    به نظر می‌رسد، آنچه که خواهان آن هستی، همان است که در سال‌های ۱۹۴۵-۱۹۷۵ در کشورهایی مانند سوئد به اجرا درآمد. چرا سعی نمی‌کنی از همان مدل‌های موفق شروع کنی و به ترمیم آن بپردازی؟

    به مقاله‌ای از من در همین سایت (https://akhbar-rooz.com/1404/07/26/31257/) رجوع کن. اگر می‌خواهی پیوست‌های ریاضی/آماری آن را هم ببینی به این آدرس رجوع کن: (https://hosseinjorjani.com/rebuilding-social-democracy/).

    چسبیدن به افکاری که ۵۰ یا ۶۰ سال پیش یاد گرفته‌ایم، ما را به جایی نمی‌رساند.

  4. دنباله نظر قبلی
    و نبود بهداشت و درمان مناسب و قابل دسترس همگانی سلامتشان را بخطر می اندازد
    و نبود سیستم درست آموزشی در سطوح مختلف و قابل دسترس نبودن برای همه، آنها را از یاد گیری درست دور می کند
    نبود شرایط مناسب کاری برای همه، مشکلات زیستی و مشکلات روانی بوجود می اورد
    نبود نگرش درست از حفاظت محیط زیست،
    ویرانی های غیر قابل جبرانی بوجود می اورد
    مردم از دخالت مذهب و آئین ها که اگر در جامعه ای وجود دارد دچار دردسرهای خاص می شوند و می گویند کارکرد مذهب و آئین ها فقط باید در حوزه خصوصی باشد اما می بینند
    این مذاهب رانتی شده اند برای گروهی تا آنها از امکانات کشور بهره خاص ببرند و حتا چماقی درست کنند برای زدن دیگران
    اگر ایرانیان معترض که اکثریت جامعه هستند متوجه شوند
    موضوعات کار پایه ای سوسیالیسم حل موضوعات بالا است
    قطعن پذیرش سوسیالیسم نزد آنها حتمی می شود و در آینده حلال مشکلات جامعه را در سیستمی بر اساس سوسیالیسم پی خواهند گرفت

  5. رواج و پذیرش مفهوم سوسیالیسم در جامعه ایران چگونه تحقق می پذیرد؟
    اولین اقدام برای پذیرش مفهوم سوسیالیسم در نزد ایرانیان اینست که این مفهوم را از بازی های تشکیلاتی گاهن گانگستری چپ اندیشی گذشته جدا کنیم چون آنها حفظ تشکیلاتشان را مقدم بر مفهوم سوسیالیسم می دانند،
    حکومت شیخی و نوچه های شاه خواهی هر دو به بهانه رفتار چپ اندیشان گذشته با مفهوم سوسیالیسم نبرد می کند و سوسیالیسم را مترادف با چپ اندیشی گذشته می دانند،
    حتا می توان گفت شیخ خواهان و شاه خواهان و چپ خواهان تشکیلات خواه دانسته یا ندانسته به هم کمک می کنند که مفهوم سوسیالیسم در جامعه ایران به حاشیه ببرند اینها می دانند در رواج و پذیرش این مفهوم مرگ خودشان را خواهند دید.
    اما چگونه می تواند این مفهوم را در نزد ایرانیان قابل پذیرش کرد و حتا مردم را مدافع این مفهوم کرد،
    در هر جامعه
    اکثریت مردم
    از نبود آزادی برای بروز توانایی هایشان و نبود دمکراسی برای
    انتخاب نمایندگانی که تصمیم سازی درست را انجام دهند رنج می برند

  6. جناب مقیسه ای، چپ سرگردان پس از فروپاشی سوسیالیسم واقعا موجود, شرمنده از غلط درآمدن آنهمه ادعای علمی بودن ایدئولوژی خود ولکن نیست و باید مردم را از یک مجهولِ نیست در جهان بنام کمونیسم به مجهولِ نیست در جهان دیگری بنام سوسیالیسم دموکراتیک پرتاب کند تا نکند مردم مزهء سوسیال دموکراسی را چشیده و شیفته آن شوند و به جامعه بی طبقه اینان نرسند. اما پیروزی بزرگ ممدانی که سیلی محکمی بر چهره ترامپ و جنبش مگا بود را میباید درچارچوب حدود و اختیارات یک شهردار در نظر گرفت و نه بیشتر. ایشان نمیتواند درباره شیوه تولید و مالکیت که با قانون اساسی و دادگاه عالی و کنگره و سنا محدود و مشخص میشوند اقدامی کند. ایشان همچنان که قول داده با راه اندازی فروشگاه هایی با قیمت مناسب با بوجه شهرداری, رایگان کردن اتوبوس و مترو, مهد کودک های ارزان و رایگان, دادن سرپناه به بی خانه های کنار خیابان خواب و تعدیل قیمت اجاره بها و خانه خیال دارد تبلیغات سالیان سالِ سرمایه داران بر علیه سوسیالیست ها را خنثی کند.

  7. برای من روشن نشد که آیا دولت باید وجود داشته باشد یا نه!
    در کشوری از شمال اُروپا که دَهه ها سال در آن زیسته ام به این گونه میباشد که هر چند کمون ها مُستقل عمل میکنند، مُنتها این دولتِ رفاه میباشد که نظارت بر کارِ آنها دارد تا عِدالتِ نوع سوسیال دموکراسی که چپِ سوسیالیست هم هم نیز بعنوان تَرازو نقش دارند، برنامه های دولتِ رفاه پیش بُرده شود! نُخُست وزیر رئیسِ دولتی خواهد بود، از حزبی که بالا ترین آراء را در انتخابات دارد، تعین میشود!
    بنا بر این وجودِ دولت خوب و ضروری میباشد؛ مُنتها مهم این است که این دولت و رئیس آن از چه حزبی و با چه برنامه ای تشکیل میشود!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *