جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴

جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴

بیانیه سیاسی پلنوم چهارم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران: بن بست‌ جمهوری اسلامی بر متن تحولات جهان و منطقه

آبان ۱۴۰۴- اکتبر ۲۰۲۵

جهان همچنان در دورهٔ گذار

جهان سرمایه داری با یکی از ژرف ترین بحران‌های دوران حیات خود روبرو است. نظم بین المللی پس از جنگ جهانی دوم که با هژمونی آمریکا شکل گرفته بود بر متن بحران ساختاری سرمایه داری که خود را در فراگیری و جهانی شدن بحران  اقتصادی، ماهیت انگل وار سرمایه مالی، شکست سرمایه داری دولتی و بن بست جهانی سازی نئولیبرالی بروز داد، به پایان خط خود رسیده است. این نظم بین المللی که بر ستون هایی مانند سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، هژمونی آمریکا به عنوان قدرت برتر اقتصادی و نظامی، و تنظیم چارچوب های حقوقی حول مفاهیمی چون حاکمیت ملی که به زعم خودشان برای جلوگیری از جنگ‌های بزرگ و تنظیم رقابت قدرت‌های جهانی از طریق نهادهای چندجانبه  بنا شده بود، فروپاشیده است. چون نظم بین المللی بعد از جنگ جهانی دوم بازتاب توازن قوای بلوک های سرمایه داری در سال ۱۹۴۵ و سپس موازنه قدرت در جهان دوقطبی شرق و غرب در دوره جنگ سرد بود، نه واقعیت دوره کنونی، که قدرت یابی چین و نقشه های راهبردی آن و پا به میدان گذاشتن دیگر بلوک های قدرت، موازنه را بکلی تغییر دادەاند. 

فروپاشی این نظم جهانی آشکارا خود را در بی‌اعتباری شورای امنیت و فلج ‌شدن عملکرد این شورا در بحران‌هایی مانند سوریه، اوکراین و غزه، تضعیف مشروعیت نهادهای بین‌المللی و نادیده گرفتن احکام دیوان بین‌المللی دادگستری یا شورای حقوق بشر در مورد نسل کشی دولت اسرائیل در غزه، افول هژمونی آمریکا در رأس ناتو در نتیجه ظهور پرقدرت چین، بازگشت روسیه، و قدرت‌یابی بازیگران منطقەای و پایان نظام تک‌قطبی و بن بست جهانی سازی نئولیبرالی و جنگ تعرفەها نشان می دهد. بر متن این فروپاشی مقولاتی مانند دموکراسی و حقوق بشر در عمل به ابزار مشروعیت بخشیدن به جنگ های امپریالیستی و پوششی برای سرهم بندی کردن آلترناتیوهای بورژوایی در کشورهای بحران زده تبدیل شدەاند. 

 تداوم این بحران اقتصادی و فلج شدن نظم بین المللی، تشدید بحران‌های ژئوپلیتیک را در خاورمیانه، آمریکای لاتین، آفریقا و نقاط مختلف جهان دامن زده است. چون نظم امپریالیستی قدیم عملا از کار افتاده است، نظم جدیدی هنوز تثبیت نشده است و جهان همچنان در حال گذار به دوره تثبیت جهان چند قطبی است. در نتیجه شاهد هرج ‌ومرج منطقه‌ای، جنگ‌های نیابتی، رقابت بلوک‌ها و بحران مشروعیت نهادهای بین المللی هستیم. بر متن فروپاشی نظم جهانی بعد از جنگ جهانی دوم که آغاز نسل کشی دولت اسرائیل در غزه با حمایت آمریکا و متحدین اروپایی، آخرین میخ را به تابوت آن کوبید، جهان با ظهور جریان نئوفاشیستی در کاخ سفید آمریکا روبرو است. دولت ترامپ هرگونه تظاهر به لیبرالیسم را کنار گذاشته است و آشکارا از راست افراطی بین‌المللی و نئوفاشیست‌ها در کشورهای مختلف جهان حمایت می‌کند. برخلاف دهه ۱۹۳۰ که آمریکا همراه متحدین خود در برابر فاشیسم هیتلر در آلمان ایستادگی کرد، امروز ایالات متحده با حمایت بی چون و چرا از دولت فاشیست اسرائیل و نسل کشی آن در غزه و ادامه اشغال غزه به نیابت از نتانیاهو رهبری و حمایت از جریان های نئوفاشیستی در سراسر جهان را بر عهده دارد. این وضعیت پیامدهای گستردەای در حوزه‌های سیاسی، ایدئولوژیک و زیست ‌محیطی در پی داشته است.

اکنون بطور عینی جهان چند قطبی شده است. قدرت‌هایی مانند چین، آمریکا، روسیه، هند، اروپا و بازیگران منطقه ای در خاورمیانه، امریکای لاتین و آفریقا در حال رقابت هستند. این قدرت‌ها با بلوک بندی هایی که شکل دادەاند برای ایفای نقش بیشتر در باز تعریف نظم جهانی به رقابت ادامه خواهند داد. هنوز موازنه نیرو و مرزهای منطقه نفوذ بین این قدرت‌ها و بلوک بندی‌ها تثبیت نشده است، هنوز نظم جدید زاده نشده است و همین بی ثباتی، گذرا بودن این دوره را خصلت نمایی می کند، دورەای که در آن هیولاهایی مانند ترامپ و نتانیاهو ظهور کردەاند. آنچه روشن است بلوک بندی‌های سیاسی و اقتصادی مانند “بریکس”، “سازمان همکاری شانگهای”، “اتحادیه اروپا”، “جی ۷” و “جی ۲۰” به حیات خود ادامه خواهند داد، اما موازنه قدرت در بین آنها در حال تغییر است. در این رقابت‌ها “بریکس” به رهبری چین با پروژه کمربند جاده، اهمیت بیشتری در شکل دادن و بازتعریف نظم جهانی پیدا خواهد کرد.

در دل این بلوک بندی ها و رقابت ها و در این دوره گذار هنوز معلوم نیست که آیا جهان چند قطبی می تواند تثبیت گردد یا جهان به طرف ساختاری شدن هرج و مرج یعنی تداوم ناتوانی در کنترل بحران های اقلیمی، مهاجرت، انرژی و فناوری، تشدید درگیری‌های منطقه‌ای پیش می رود. اما جهان سرمایه داری به هر سو پیش برود آنچه عیان است شکاف بین فقر و ثروت هر روز عمیق تر و فقر و نابرابری در ابعاد بی‌سابقه ای انباشت می گردد. تحت این شرایط، به طور اجتناب ناپذیری اعتصابات و اعتراضات کارگری و جنبش های تودەای علیه این فقر و نابرابری و تعرض دولت ها به کار و زندگی و معیشت کارگران، علیه تعرض به آزادی‌های سیاسی و کشتار و نسل کشی و نابودی زیست و بوم در سراسر جهان گسترش خواهد یافت. جنبش سوسیالیستی و انترناسیونالیستی طبقه کارگر در این دوره تاریخی و بر متن رشد مبارزات کارگری و جنبش های اعتراضی این امکان را دارد که از موضع دفاعی خارج شده، رویکری تعرضی در پیش گیرد و به یک قطب نیرومند سیاسی تبدیل گردد. ایجاد احزاب کمونیستی انقلابی که بتوانند مبارزات جاری کارگران علیه تعرض سرمایه و برای بهبود شرایط کار و زندگی را با استراتژی انقلاب کارگری وسوسیالیستی تلفیق کنند و جنبش های اعتصابی و اعتراضی در جامعه را به یک جنبش سیاسی نیرومند علیه دولت های سرمایه داری تبدیل کنند از پیش شرط‌های پیشروی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در این دوره است.

موقعیت جمهوری اسلامی

بر متن این اوضاع متلاطم در جهان و منطقه و شکست سیاست های راهبردی جمهوری اسلامی در خاورمیانه، فشارهای آمریکا و دولت های اروپایی بر رژیم با هدف برچیدن برنامەهای هسته ای، قطع تولید موشک های بالستیک دوربرد، پایان دادن به ارسال کمک های تسلیحاتی و مالی به «نیروهای نیابتی»، مذاکره مستقیم با آمریکا و در یک کلام به تسلیم کشاندن آن تشدید شده است. با اینحال دولت آمریکا در رأس ناتو و متحدین آن در اروپا هنوز سیاست براندازی رژیم جمهوری اسلامی را ندارند. این اوضاع زیر سایه تهدیدهای جنگی دولت های اسرائیل و آمریکا موقعیت نه جنگ، نه صلح را طولانی کرده است. در داخل ایران نیز تعمیق بحران اقتصادی، رانتخواری و رشد باندهای مافیایی در درون ساختار حاکم، فساد نهادینه شده، پیامد فعال شدن مکانیسم ماشه و تشدید تحریم های بین المللی، تورم و گرانی و بیکاری بی سابقه، بحران خارج از کنترل محیط زیست ، 

درماندگی دولت وفاق ملی پزشکیان در تأمین نان و آب، برق و هوای سالم، عمق و ژرفای بیشتری به بحران های همه جانبه رژیم جمهوری اسلامی بخشیده است. این بحران ها توأم با بحران مشروعیت و اجتناب ناپذیری گسترش جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی و اعتراضی، بحران حکومتی و کشمکش های جناح های درون حکومتی را  وارد فاز سرنوشت ساز کرده است. 

اصلاح طلبان واعتدال گرایان حکومتی از درون ساختار سیاسی حاکم پرچم مذاکره مستقیم و تسلیم در برابر آمریکا و قدرتهای اروپایی را برافراشتەاند و بقای نظام اسلامی را در گرو سازش به هر قیمت و رفع تحریم ها می دانند. اصول گرایان افراطی و جناح پایداری در برابر این فشارها بر مقاومت حداکثری پافشاری می کنند. کادر رهبری سپاه پاسداران که منابع و اهرم های اصلی قدرت را در دست دارد و به این واقعیت آگاه است که توازن قوا در مقایسه با ده سال پیش که توافق برجام امضا شد تماما به زیان جمهوری اسلامی تغییر کرده است، در عالم واقع شکست را پذیرفته، و در پی سازش آبرومندانه است. سپاه با رویکرد سازش، نه تسلیم، در تلاش است، بلکه بتواند برای ادامه بقای نظام اسلامی، «اعتبار» از دست رفته و سیمای شکست خورده رژیم در جنگ دوازده روزه را بازسازی و  ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی را پشت سر خود بسیج کند. با اینحال تا زمانی که سپاه پاسداران راه سازش آبرومندانه که همزمان باید مورد قبول دولت ترامپ هم واقع شود را پیدا نکرده، فشارهای آمریکا  و حالت نه جنگ نه صلح ادامه خواهد داشت. جناحهای حکومتی که در تعامل با آمریکا و غرب رویکرد متفاوتی در پیش گرفتەاند، اما رو به مردم و دشمن داخلی شمشیر را از رو بسته و حول استراتژی سرکوب به عنوان رمز بقای نظام اسلامی متحد عمل می کنند. با اینحال و به رغم تداوم سرکوب، جامعه مرعوب نشده و چشم انداز گسترش جنبش های اجتماعی و اعتراضی سران رژیم را به هراس انداخته است. 

جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش انقلابی کردستان و دیگر جنبش های اعتراضی زیر پوست سرکوب پلیسی دستگاه حاکم و بعد از وقفەای که جنگ دوازده روزه ایجاد کرد سیر پیشروی خود را ادامه دادەاند. جنبش کارگری با میانگین دو هزار اعتصاب و اعتراض در سال پر جنب و جوش ترین و زندەترین جنبش اجتماعی ایران است و فضای جامعه و دیگر جنبش های اعتراضی را تحت تاثیر قرار داده است. جنبش زنان نه فقط در قامت جنبش بازنشستگان، معلمان، پرستاران، زندانیان سیاسی و خانواده های دادخواه، بلکه با به شکست کشاندن قانون ارتجاعی حجاب و عفاف چهره خیابان ها و شهرهای ایران را دگرگون کرده است. جنبش انقلابی کردستان هر از چند گاهی زنده و پیشتاز بودن خود را با ابتکارات جدید به رخ ماشین سرکوب رژیم می کشد. جنبش دانشجویی به مقاومت ادامه می دهد. زندانیان سیاسی با سازماندهی کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در پشت میله های زندان مبارزه علیه مجازات اعدام را وارد فاز نوینی کردەاند. اعتصاب غذای بیش از ۱۵۰۰ زندانی در قزلحصار علیه مجازات اعدام و همبستگی دیگر زندانیان و خانواده های آنان با این اعتصاب نقطه عطفی در جنبش مبارزه با مجازات اعدام بود.  جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی در زمینه سازمانیابی نیز پیشرفت کردەاند. همزمان وجود طیف گستردەای از فعالان و رهبران رادیکال و سوسیالیست جنبش کارگری که در جریان سازماندهی اعتراضات و اعتصابات پا به جلو نهادەاند، ماتریال انسانی شکل دادن به یک رهبری سراسری را فراهم آورده است.

اپوزیسیون بورژوایی

تداوم جنبش های اجتماعی در ایران و رادیکالیزه شدن نسبی آنها و سیر پر شتاب تحولات در منطقه ماهیت سیاسی و طبقاتی نیروهای اپوزیسیون بورژوازیی را تا حدودی شفاف تر برملا کرده است. راست افراطی سلطنت طلب که با همایش جرج تاون و انتشار منشور مهسا از پشت به جنبش انقلابی ژینا خنجر زد، اخیرا با انتشار گزارش تحقیقی رسانه اسرائیلی هاآرتص که در آن فاش کرده که نهادی غیردولتی در اسرائیل با کمک مالی دولت نتانیاهو و با استفاده از هوش مصنوعی و حساب‌های جعلی در فضای مجازی، به تبلیغ برای رضا پهلوی پرداخته، بیش از پیش رسوا و به حاشیه رانده شده است.

بخش اصلی اپوزیسیون بورژوازیی ایران را طیف گسترده و رنگارنگ جمهوری خواهان لائیک و سکولار، سازمانهای جبهه ملی، سوسیال دمکراتها و نئولیبرال های طرفدارغرب تشکیل می دهند. تأکید بر گذار مسالمت آمیز و خشونت پرهیز از جانب این بخش از اپوزیسیون اسم رمز ضدیت آنها با انقلاب است. اینها از جنبش کارگری و انقلاب بیشتر از رژیم جمهوری اسلامی می ترسند. زمانی هم که از براندازی سخن می گویند، منظورشان براندازی “نرم و مخملی” به کمک قدرتهای امپریالیستی و دست به دست کردن قدرت از بالای سر مردم است. دو پایه اصلی سیاست راهبردی همه نیروهای اپوزیسیون بورژوایی حفظ ارتش و سپاه پاسداران و ساختار بوروکراسی دولتی و تلاش برای نجات مناسبات سرمایەداری است. بخش هایی از بورژوازی ایران، طیف وسیعی از اصلاح طلبان حکومتی و لایەهای فوقانی خرده بورژوازی پایه اجتماعی این نیروها را تشکیل می دهند. این بخش از اپوزیسیون بورژوایی با تکیه بر گرایش راست در درون جنبش های اجتماعی استراتژی خود را پیش می برد، در کردستان احزاب ناسیونالیست پایه نفوذ آنها هستند. این بخش از اپوزیسیون به اعتبارهمین پایه اجتماعی که دارند، حریف اصلی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در مبارزه برای تعیین سرنوشت قدرت سیاسی در تحولات آتی هستند. پاشنه آشیل اپوزیسیون بورژوایی ایران همان برنامەهای اقتصادی آنان است. بدیل این جریان ها برای ایران بعد از جمهوری اسلامی حفظ مناسبات سرمایه داری با مدیریت غیر اسلامی زیر پوشش حقوق بشر است. در واقع می خواهند  استبداد غیر دینی و سیاست های نئولیبرالی، ادامه ارزان فروش کردن نیروی کار کارگر با مدیریت غیر اسلامی را به عنوان نتیجه انقلاب برای کارگران و فرودستان به ارمغان بیاورند. کنفرانس بین‌المللی «حقوق بشر در ایران پس از جمهوری اسلامی» که در روزهای شنبه ۲۷ و ۲۸ مهر ۱۴۰۴ برابر با ۱۸ و ۱۹ اکتبر ۲۰۲۵ در اسلو پایتخت نروژ برگزار شد تازه ترین تلاش این بخش از نیروهای بورژوایی برای تمرین آلترناتیو سازی زیر پوشش حقوق بشر بود.

جهت گیری و چه باید کرد

از آنجا که تحلیل دینامیسم انقلاب در ایران و تجربه تمام انقلاب ها در قرن بیستم و خیزش های انقلابی در قرن بیست و یکم، در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان و تجربه خیزش های دی ماه ۹۶، آبان ۹۸ و جنبش انقلابی ژینا در ایران نشان دادەاند، که بدون حضور جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در صحنه سیاسی جامعه نمی توان پیشروی و پیروزی جنبش انقلابی را تضمین کرد، بنابراین لازم و ضروری است تمام توان و ظرفیت جنبش کمونیستی ایران و حزب کمونیست ایران به عنوان بخشی از این جنبش در خدمت متحد کردن سوسیالیست های درون جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی حول استراتژی سوسیالیستی قرار گیرد. 

یکی از ارکان اصلی استراتژی سوسیالیستی از فعالین سوسیالیست جنبش کارگری می طلبد که بر متن اعتصابات و اعتراضات جاری این آگاهی را در میان کارگران توده گیر کنند که راه پایان دادن به فقر و فلاکت اقتصادی و بی حقوقی های سیاسی و اجتماعی موجود نه فقط قیام علیه رژیم جمهوری اسلامی، بلکه علیه مناسبات سرمایه داری حاکم است. یعنی افق انقلاب سوسیالیستی را در پیش روی کارگران و کل جامعه قرار دهند و از زاویه منافع کارگران تلاش بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی برای دست به دست کردن قدرت سیاسی از بالای سر کارگران و زحمتکشان جهت حفظ مناسبات سرمایه داری را به چالش بکشند.

یکی دیگر از حلقەهای اصلی استراتژی سوسیالیستی ارتقای سازمانیابی طبقه کارگر و ایجاد تشکل های تودەای و طبقاتی کارگران بر متن مبارزات جاری است. اعتصابات و اعتراضات جاری موثرترین مکانیسم سازمانیابی کارگران هستند. کمیتەهای کارخانه، کمیتەهای اعتصاب، مجامع عمومی، تشکل های معلمان و پرستاران که جوانەهای شوراهای کارگری و دیگر تشکل های توده ای کارگران در آینده هستند، محصول همین روند مبارزات تاکنونی بودەاند. سوسیالیست های جنبش کارگری لازم است برای ایجاد تشکل های تودەای و طبقاتی کارگران در بخش های مختلف پروژه داشته باشند تا با بهبود توازن قوا به سود طبقه کارگر، به بار بنشینند.

یک پایه دیگر استراتژی سوسیالیستی تلاش برای سراسری کردن اعتصابات کارگری است. در شرایط کنونی  که فقدان تشکل های تودەای و طبقاتی سراسری کارگران مانعی جدی سر راه سراسری شدن اعتصابات و اعتراضات کارگران در مجتمع های صنعتی، مراکز تولیدی و خدماتی بحساب می آید، ایجاد نهادی متشکل از تشکل ها و نهادهای مستقل کارگری و رهبران و فعالینی که در کانونهای داغ مبارزه کارگران حضور دارند و از روابط زنده و ارگانیکی با کارگران برخوردار هستند، تا حدودی می تواند این خلاء را  پر کند. ایجاد چنین نهادی می تواند نقش خود را جهت  به هم پیوند زدن و سراسری کردن اعتصابات و اعتراضات کارگری ایفا نماید.

یک رکن دیگراز استراتژی سوسیالیستی، سوسیالیست های جنبش کارگری را ملزم می کند که برای سازمانیابی کارگران و در مرحله اول فعالین و پیشروان رادیکال جنبش کارگری در حزب سیاسی طبقاتی و کمونیستی خودشان نقشه داشته باشند. چون طبقه کارگر برای دفاع از منافع خاص طبقاتی خود در عرصه های مختلف مبارزه اقتصادی، سیاسی  و نظری و برای حضور مستقل در میدان جدال ها و کشمکش های طبقاتی  و برای سازماندهی انقلاب کارگری به حزب سیاسی کمونیستی خودش نیاز دارد. جنبش کارگری با پیشروی در این زمینه ها است که می تواند جنبش های پیشرو اجتماعی مانند جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش انقلابی کردستان و جنبش علیه اعدام و … را با خود همراه کند و به ستون فقرات اعتصابات عمومی سیاسی و سازماندهی قیام جهت به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و نظام طبقاتی حاکم تبدیل گردد.

جنبش رهایی زن برای تثبیت دستاورد تاکنونی خود لازم است پایگاه اجتماعی خود را در میان توده میلیونی زنان کارگر و زحمتکش عمق و گسترش دهد. حضور برجسته زنان در جنبش اعتراضی بازنشستگان، معلمان و پرستاران به عنوان بخشی از جنبش کارگری و نقش آنان در جنبش دانشجویی و کارزار «سه شنبەهای نه به اعدام» ظرفیت های جنبش زنان در امر سازمانیابی و رهبری را نشان داده است. جنبش رهایی زنان می تواند در محلات فقیرنشین حاشیه شهرها نیز با سازماندهی زنان کارکن و زحمتکش این محلات در انجمن ها و شوراهای زنان بخشی دیگر از نیروی عظیم خود را به میدان آورد. سوسیالیست های جنبش زنان با به میدان آوردن این نیروی اجتماعی و با استراتژی اتحاد با جنبش کارگری است که می توانند پیشروی جنبش زنان را تضمین کنند. 

در جنبش انقلابی کردستان مهمترین سازوکار برای ایجاد آمادگی جهت پاسخگویی به نیازهای این دوره، ایجاد فرصت برای پیشروی و خنثی کردن مخاطراتی که جنبش انقلابی کردستان را تهدید می کند، تلاش کومه له و دیگر سوسیالیست های انقلابی در جهت برانگیختن اعتراضات تودەای علیه گرانی، بیکاری، کمبود آب و برق، علیه سرکوبگری های رژیم و کمک به سازمانیابی این جنبشهای اعتراضی و اجتماعی، به هم مرتبط کردن فعالان و سازماندهندگان این جنبش ها و تلاش برای شکل دادن به یک شبکه رهبری در سطح محلات شهرهای کردستان است. بازسازی اعتبار اجتماعی کومه له به مثابه یک جریان کمونیستی و مدافع پیگیر منافع کارگران و زحمتکشان نیز از همین مسیر می گذرد.

در شرایطی که سرکوب با هدف مرعوب کردن مردم معترض و به ستوه آمده  به استراتژی بقای همه جناح های حکومت اسلامی تبدیل شده است، ضروری است با گسترش حمایت از کارزار «سه شنبەهای نه به اعدام» و با توده ای کردن شعار ” زندانیان سیاسی آزاد باید گردند” استراتژی سرکوب رژیم را به عقب راند. لازم است خواست لغو مجازات اعدام و آزادی زندانیان سیاسی  به خواست جنبش کارگری و همه جنبش های پیشرو اجتماعی و اعتراضی تبدیل گردد. در همین راستا تشکیلات خارج از کشور حزب کمونیست ایران لازم است یک پای اصلی سازماندهی کارزارهای سیاسی و تبلیغی علیه موج اعدام و برای آزادی زندانیان سیاسی باشد. 

در حالی که رژیم جمهوری اسلامی زیر سایه تهدیدات جنگی دولت اسرائیل، حالت نه جنگ و نه صلح را به جامعه تحمیل کرده است و به همین بهانه فضای جامعه را امنیتی و اعدام ها را افزایش داده است، باید ماهیت ارتجاعی این کشمکش ها را برملا کرد. جنگ و نزاع رژیم جمهوری اسلامی با آمریکا و اسرائیل بر سر برنامه اتمی و جاه طلبی های منطقه ای هیچ ربطی به منافع طبقه کارگر و مردم ایران و منطقه ندارد. رژیم جمهوری اسلامی در راستای استراتژی بقای خود تاکنون صدها میلیارد دلار از منابع ثروت جامعه و حاصل رنج و استثمار کارگران و زحمتکشان ایران را صرف پروژه ها و برنامه های هسته ای کرده که دود آن مستقیما به چشم مردم ایران رفته است. جنگ و نزاع رژیم جمهوری اسلامی با آمریکا و اسرائیل ادامه سیاست های تاکنونی و از هر دو طرف، ماهیتی ارتجاعی و سرمایه دارانه دارد. طبقه کارگر و زحمتکشان و مردم آزاده ایران برای رهایی از خطر جنگ و تحریم های اقتصادی راهی جز تشدید مبارزه، تلاش فشرده تر برای سازمانیابی صفوف خود و شکل دادن به رهبری سراسری برای سازماندهی قیام توده ای و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در پیش ندارند. 

در شرایطی که روند سرنگونی جمهوری اسلامی از مدتها پیش آغاز شده و پایه های حاکمیت آن یکی بعد از دیگری در حال فروریختن هستند و جامعه در آستانه تحولات سرنوشت ساز قرار گرفته است، حزب کمونیست ایران و کومه له به عنوان سازمان کردستان این حزب و بخشی از جنبش کمونیستی ایران با پرداختن به انجام وظایف فوق است که می توانند سهم خود را در ساماندهی پایه اجتماعی آلترناتیو سوسیالیستی ایفا کنند. احزاب، سازمانها و نیروهای موجود در جنبش کمونیستی ایران که تاثیرات سیاسی و معنوی آنها بر فضای سیاسی و مبارزاتی در داخل ایران غیر قابل انکار است و بازتاب فعالیت آنها را می توان در تحول آگاهی و شفاف شدن مطالبات جنبش های اجتماعی و نیروی چپ اجتماعی در جامعه مشاهده کرد، فقط با پرداختن به این امر مهم یعنی متحد کردن فعالین سوسیالیست جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی حول ارکان یک استراتژی سوسیالیستی است که می توانند به وظایف تاریخی خود عمل کنند و از این مسیر است که می توانند پیوندهای سیاسی و معنوی خود با جنبش کارگری و چپ اجتماعی را به رابطه ای زنده و ارگانیک ارتقا دهند. شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست و شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در کردستان با این چشم انداز می توانند کیفیت همکاریها و فعالیت های خود را بهبود بخشند. کنفرانس شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست که قرار است در ۱۰ ژانویه ۲۰۲۶ در شهر استکهلم برگزار گردد، می تواند با این افق به نقطه عطفی در مسیر ارتقای فعالیت های مشترک در راستای پاسخگویی به نیازهای این دوره تبدیل گردد.

آبان ۱۴۰۴

اکتبر ۲۰۲۵

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *