یکشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۴

یکشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۴

جهش-موتاسیون احمد هاشمی – بهزاد عمرانی


احمد هاشمی در صفحه “اخبار روز”، شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴ مقاله ای با عنوان «شکست پروژه های اجتماعی سرمایه داری و سوسیالیسم و جستجو برای گزینه‌های نو (بخش اول)» منتشر کرد که  دارای نظرات بسیار بحث برانگیزی است.
من می‌کوشم که مهمترین این نکات را بررسی کنم و به چالش بکشم، با امید اینکه شاید ایشان پیش از انتشار بخش یا بخش های دیگر، بازنگری در مقاله خود بنمایند.

۱. ایشان ابتدا مینویسند که « جامعه بشری تا کنون سرمایه داری را در اشکال گوناگون تجربه کرده و سوسیالیسم را هم در صور متعدد به آزمون گذاشته است.
هیچ بحثی در این نیست که سوسیالیسم و سرمایه داری به رغم شکست های گوناگون ،در چارچوب ایده ها زنده خواهند ماند و همچنان در جامعه هواخواهان زیادی خواهند داشت ، اما واقعیت این است که پروژه های اجتماعی سرمایه داری و سوسیالیسم در عمل شکست خورده‌اند.».
«این دیدگاه که اگر سوسیال دموکرات ها رادیکال تر شوند و چپ رادیکال نیز کمی واقع بین تر شود، مشکل برپایی سوسیالیسم حل میشود، همانقدر خوشبینانه است که گفته شود، با سرمایه داری سبز میتوان سرمایه داری را نجات داد.»
پس از این مقدمه که آب پاکی را روی دست هواداران این دو سامانه – سیستم – سیاسی – اقتصادی میریزد، به علت ریشه ای این مشکل مورد ادعای خودشان می‌پردازد:
«موضوع اساسی تر این است که سرمایه داری و سوسیالیسم، سیستم های اقتصادی عصر صنعتی و نوسازی صنعتی بوده اند. اما اکنون شرایط سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در جامعه بشر به شدت تحت تأثیر دو موضوع اساسی قرار دارد:
۱. در عصر صنعتی و نوسازی صنعتی تنها راه توسعه ، ستیز و غلبه بر طبیعت قلمداد میشد. اکنون از منظر اکولوژیکی به دلایل تخریب های فزاینده محیط زیست ، تغییرات آب و هوایی، اسیدی شدن اقیانوس ها…. نتیجه این که اکولوژی به عنوان یک رکن اساسی اندیشه سیاسی برای دگرگونی های بزرگ سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی نقشی اساسی دارد.
۲.جامعه بشری در دهه های اخیر سه انقلاب صنعتی را پشت سر گذاشته و در حال ورود به انقلاب چهارم صنعتی است نخستین انقلاب صنعتی آب و نیروی بخار را برای تولید مکانیزه به کار برد. انقلاب صنعتی دوم برای رسیدن به اتوماسیون از از الکترونیک و فناوری اطلاعات بهره برد. اکنون انقلاب چهارم صنعتی، روش زندگی ، کار و پیوند انسان ها با یکدیگر را از بنیان دگرگون کرده است. اندازه این دگرگونی، گستردگی و پیچیدگی آن با هیچ یک از آزموده های پیشین بشر سنجیدنی نیست.»

ایشان مدعی است که «این انقلاب تمام متغیر های کلان مانند: عدالت اجتماعی ، رشد اقتصادی ، اشتغال….. سرمایه گذاری ، مصرف ، تجارت و غیره را بشدت تحت تاثیر قرار خواهد داد.»


۲. همین جا نگاه دقیق تری به تقسیم بندی ها و نتیجه گیری ها و ادعاهای ایشان از این تقسیم بندی ها بیندازیم.
a.
سه انقلاب صنعتی که ایشان با تقسیم بندی شلخته و نادرستی توضیح میدهند، نه در دهه های اخیر ، بلکه صده های اخیر و به معنای دقیق از قرن ۱۶ میلادی از اروپا آغاز شده است. مجموعه پیشرفت های علمی و فنی و بموازات آن سیاسی – اقتصادی و فرهنگی این انقلاب بعنوان دوران یا عصر روشنگری و نوزایی شناخته شده است و به اعتبار عمومی نیازی به یک تقسیم بندی بنیادٱ نویی ندارد.
b.
ایشان در توضیح مراحل انقلاب صنعتی ، از دوره پیشرفتهای مکانیزه که ماشین بخار یکی از وجوحات آن است می‌گویند ، ولی کشف بسیار مهم نیروی برق و مرحله الکتریفیکاسیون را بکلی فراموش میکنند و ناگهان به مرحله بعدی یعنی الکترونیک وارد میشوند که آنرا با مرحله بالاتر دیجیتال تحت عنوان فناوری اطلاعات درهم می‌آمیزند. مرز مشخصی هم برای مراحل دوم و سوم قائل نمی‌شوند. در عوض با نوعی پیش بینی ترس آور ما را به آستانه مرحله چهارم انقلاب صنعتی میبرند

c.
در بحث شکست پروژه های اجتماعی سرمایه داری و سوسیالیسم عجیب است که نویسنده از لنینیسم بعنوان یکی از نظرات مطرح اصلأ نامی نمی‌برد و یا مارکسیسم را با تجربیات روبرت آون، در یک کفه برابر می‌گذارد. روبرت آون در تاریخ نویسی کلاسیک مارکسیستی، از زمان مارکس و انگلس بعنوان یکی از پیشتازان سوسیالیسم تخیلی شناخته شده است. گذشته از میزان درستی یا نادرستی  نظرات مارکس، انگلس یا لنین ، نمیتوان نقش بسیار سنگین تر مارکسیسم و پس از آن لنینیسم را در این مقایسه نادیده گرفت. در شکاف بعدی که در آستانه جنگ جهانی اول در صفوف احزاب سوسیال دموکرات روی داد، نقش لنین چه در جدایی بخشی از این احزاب تحت عنوان احزاب کمونیست و نیز برپایی کشور سوسیالیستی روسیه و حزب کمونیست روسیه، سپس شوروی و پایه ریزی کمینترن تعیین کننده بود. پس از آن در بخش اصلی و تعیین کننده ادبیات احزاب مختلف کمونیست از مارکسیسم – لنینیسم به عنوان راهنمای اندیشه ای احزاب کمونیست یاد می‌شد و در آن اختلاف نظری نبود.

ایشان چگونگی این صف بندی را در ادامه بدرستی انجام میدهند. تقسیم بندی بین رفرم و انقلاب و اندیشه ها و راهکارهای مربوط به هر یک را توضیح میدهند. ولی اینکه از لنین اسمی هم بعنوان نماینده برجسته جناح انقلابی نمی‌برند، یک نوآوری عجیب و غیر قابل قبول است ، چرا که حضور و نقش لنین واقعیتی تاریخی است. لنین تنها در یک جمله می‌آید: «با فروپاشی « سوسیالیسم واقعاً موجود » لنینیسم بعنوان یک تجربه تاریخی شکست خورد.» ولی پیش با پس از این توضیحی داده نمیشود که لنینیسم چیست و چه زمانی ، چه نقشی در جنبش چپ و سوسیال دموکراسی داشته است.

در مجموع می‌توان با انتقادات ایشان از حذف دستاوردهای دموکراتیک و پارلمانی به جای گسترش و ژرفا بخشیدن آنها در کشورهای سوسیالیستی ، بویژه روسیه پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ موافق بود ، ولی همه این ها به نارسایی های ساختاری عمیق ، عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی – فرهنگی طبقات تهیدست ، کارگران و دهقانان کم زمین و بی زمین اشاره ای ندارد، که در نظریه مارکسیستی نیروی پیشران و ضامن موفقیت این انقلاب در نظر گرفته شده بودند.
از آن گذشته در ۱۹۱۷ که روسیه با هجوم ضد انقلاب داخلی و حمله نظامی کشورهای سرمایه داری روبرو شد ، مسئله اصلی بقا بهر قیمت شد که خود جای کمی برای سلوک دموکراتیک باقی می‌گذاشت. این حقایق مورد توجه قرار نمیگیرند.
در باره جوامع سرمایه داری روشن نیست که مدل دولت رفاه محافظه کار در کدام کشور های « میانه »مورد نظر است.
هم توصیف دوران بحران بزرگ ۱۹۲۹ گنگ و دم بریده است و با تحلیل کلاسیک پذیرفته شده بحران اضافه تولید نمی‌خواند و هم دوران ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۳. در این جا هم رونق طبیعی پس از جنگ جهانی دوم و بحران اضافه تولید و سیاسی ۱۹۷۳ و جنگ اعراب و اسرائیل…با تحلیلی بر پایه بحران محیط زیستی و افزایش آلاینده ها و اسیدی شدن اقیانوس ها جانشین شده. هیچ اشاره ای به جنبش های استقلال طلبانه مستعمرات در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی نمیشود که اغلب با جنگهای خونینی همراه بود که طبیعتاً در خدمت محیط زیست نبود .
شلختگی تاریخ نویسی در این جا هم دیده می‌شود: « دولت نیز ابزار کنترل خود را به حیطه مالی- اقتصادی کاهش داد. با تشکیل بازار های سهام و اوراق بهادار و قرضه ، نقل و انتقال وسیع سرمایه مالی آغاز شد.»
در حالی که بورس لندن در ۱۶۹۰ بنیان گذاری شد و سقوط سهام گل زنبق در بورس آمستردام Tulip Mania در فوریه ۱۶۳۷ اتفاق افتاد.

اشاره ایشان به گزارش کلوب رم ۱۹۷۲جالب است که: پنج عامل بحرانی در آینده را شناسایی و معرفی نمود که عبارت بودند از: مصرف منابع طبیعی تجدید ناپذیر ، صنعتی شدن ،تولید خوراک ، جمعیت و آلودگی محیط.
نه اشاره ای به هزینه های نظامی است ، نه به کودتاها ،جنگها و بحران آفرینی هایی که مادر تنشها و جنگهای داخلی ، آوارگی دهها میلیون نفر و تخریب کشتزارها و منابع غذایی می‌شوند. در عوض صنعتی شدن و تولید خوراک و حتا خود جمعیت جزو ۵ عامل اصلی بحران هستند.
این شیوه بررسی نمونه وار منحرف کردن افکار عمومی از عوامل اصلی اجتماعی به عوامل فرعی یا در واقع پدیده هایی است که ریشه در عوامل دیگری دارند. درجه معینی از رشد صنعتی و دانش هم برای رفع بهینه نیازمندی های پایه ای هر جامعه ای گریز ناپذیرند و هم با رشد فرهنگ و دانش خود باعث جلوگیری از رشد بی‌رویه جمعیت ، عدم توجه به جلوگیری از مصرف بی‌رویه و فرهنگ درک اهمیت محیط زیست می‌شوند. تجربه تمام کشورهای رشد نایافته و غیر صنعتی ، تجربه تلخ ادواری رشد بی‌رویه جمعیت ، گسترش بیسوادی و فرهنگ عقب مانده با تعصبات قومی و مذهبی ، تنش‌های قومی و در نهایت مهاجرت به عنوان آخرین راه نجات از زنجیره فقر و عقب ماندگی است. در سطح جهانی نیز حکومت های این کشورها بازیچه دست قدرتهای غربی می‌باشند. هیچ کدام از این ها جزو پنج عامل اصلی بحرانی آینده در گزارش۱۹۷۲ کلوب رم نیامده اند
در حالی که. تنها جنگهای خاورمیانه که با دخالت مستقیم آمریکا و کشورهای غربی و اسرائیل از آن تاریخ همراه بود به مرگ چند میلیون انسان ، آوارگی بیش از ۶۰ میلیون نفر و تخریب گسترده زیرساخت های چندین کشور از جاده ها ،پلها،خانه ها، نیروگاه ها ، مدارس ،بیمارستانها….. شده است.
معلوم است که تحلیل باشگاه رم در خدمت چه نیرویی است. جالب است که برای این ویرانسازی هدفمند و گسترده بیش از ۵ تریلیون دلار هزینه شده که خود از کاربست بدترین نوع آلاینده ها ، مثل پلوتونیوم برای بالا بردن نیروی تخریبی کلاهک های انفجاری هم ابا نداشتند،  بویژه در حمله دوم آمریکا به عراق .

احمد هاشمی زمانی به تحلیل ها و راهکارهای نوع احزاب سبز و هواداران محیط زیست رو میآورد، که یکی از موفق ترین نمونه های این احزاب ، حزب سبز آلمان ، از ایده های نخستین خود بسیار دور شده است و شعار هواداری از محیط زیست برایش تنها تابلوی باقی مانده بر سردر دکان سیاست اش می‌باشد و نمی‌داند که اگر این تابلو را پایین بکشد ، چه چیزی جانشین آن کند. وگرنه در مسابقه افزایش سهم هزینه نظامی در کل بودجه کشور دست آنها زودتر از همه بالاست و بالاترین پیشنهاد را میدهند. زمانی حتا محافظه کاران و سوسیال دموکرات ها با ترامپ در دور اول ریاست جمهوری او بر سر رسیدن بودجه نظامی کشور آلمان به ۲٪ تولید ناخالص ملی چانه می‌زدند و می‌گفتند: اولاً ۲٪ برای کشورهای عضو ناتو یک پیشنهاد بود. ثانیٱ آلمان در بخش غیر نظامی بیشتر کمک می‌کند. امروزه دیگر کسی کمتر از ۵٪ پیشنهاد نمی‌دهد. آیا این افزایش بودجه در خدمت حفظ محیط زیست است ؟ مگر نه اینکه حزب سبز ها دفاع از محیط زیست را بزرگترین وظیفه خود می‌داند. در نظر بگیریم که این حزب پیش از ورود به اولین دولت ائتلافی با حزب سوسیال دموکرات آلمان و دولت شرودر، اکتبر ۱۹۹۸، خواهان انحلال ناتو و پرهیز از هرگونه اعمال زور در روابط بین کشورها بود. جالب تر اینکه این دولت بطور رسمی اولین جنگ کشور آلمان را پس از جنگ جهانی دوم علیه یک کشور مستقل ، یوگسلاوی ، آغاز کرد و در این رابطه قوانین بین‌المللی را نقض کرد. چراکه یوگسلاوی به هیچ کشوری تجاوز نکرده بود و خود عملاً با تحریک و دسیسه های کشورهای عضو ناتو ، در گیر ناآرامی و جنگ داخلی بود.

در مجموع مقاله آقای هاشمی ، برخلاف چند مقاله ای که من در گذشته از ایشان خواندم، اولاً با بی‌دقتی های فراوان و بخشش ناپذیر همراه است ، ثانیٱ وزنی که به موضوع محیط زیست در مهمترین چالشهای سیاسی – اقتصادی و سرنوشت جهان آینده به بهای کاستن نقش مبارزه طبقات و گروههای اجتماعی برای سهمبری از ثروت و قدرت در جامعه و در روابط بین‌المللی میدهد، یک خطای بزرگ ، تعیین کننده و راهبردی است.
در نظر بگیریم که حتا بایدن در پایان دوران ریاست جمهوری خود گفت که جامعه آمریکا در دست اولیگارشها است. رفتار دیکتاتور مآبانه ترامپ میلیون ها آمریکایی را با شعار «نو کینگ» به خیابان کشیده است و زیاده خواهی ها و ادعاهای عجیب و غریب ارضی دولت وی از گرینلند و کانادا تا خاورمیانه و…نه تنها از طرف کشورهای مختلف جهان ،بلکه از سوی نزدیکترین متحدان ناتویی آمریکا مثل دانمارک و کانادا به چالش کشیده شده است.
در یک کلام باید گفت که:
ایشان سوراخ دعا را گم کرده اند و این ره که میروند، به ترکستان است.

بهزاد عمرانی. کلن. ۱۳ آبان ۱۴۰۴، ۴نوامبر ۲۰۲۵

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *