
Zvi Bar’el – روزنامه هاآرتص- روابط نزدیک اردوغان و ترامپ و این واقعیت که ترکیه به عنوان کسی که حماس را قانع کرده تا طرح آتشبس را بپذیرد دیده میشود، آنکارا را در موقعیتی قرار داده که بتواند بر آینده منطقه تأثیر بگذارد. اسرائیل مخالفت خود را با مشارکت ترکیه در نیروی چندملیتی اعلام کرده، اما مشخص نیست که ترامپ به شنیدن آن تمایل داشته باشد.
نخستوزیر بنیامین نتانیاهو روز یکشنبه گفت: «ما بر امنیت خود کنترل داریم و همچنین در مورد نیروهای بینالمللی روشن کردهایم که اسرائیل تعیین خواهد کرد کدام نیروها برای ما غیرقابل قبول هستند، و این روش عمل ماست و ادامه خواهد یافت»،
ظاهراً این ادعا نشاندهنده قدرت اسرائیل برای تعیین ترکیب نیروی چندملیتی است که قرار است به زودی در نوار غزه مستقر شود. و اگر اظهارات او برای متقاعد کردن شکاکان کافی نبود، نخستوزیر اضافه کرد: «البته این برای ایالات متحده نیز قابل قبول است، همانطور که عالیترین نمایندگان آن در روزهای اخیر اعلام کردهاند.»
نتانیاهو عمدتاً به اظهارات وزیر امور خارجه آمریکا، مارکو روبیو، اشاره داشت که جمعه گذشته گفته بود نیروی چندملیتی از «کشورهایی تشکیل خواهد شد که اسرائیل با آنها راحت است.»
مشکل بزرگ این اظهارات، تناقض منطقی آنهاست. چگونه میتوان انتقال کنترل غزه به یک نیروی چندملیتی را با جمله «ما بر امنیت خود کنترل داریم» جمع کرد؟ شایسته است یادآوری کنیم که نتانیاهو در آوریل گذشته اعلام کرده بود اسرائیل غزه را کنترل خواهد کرد. وزیر دفاع، اسرائیل کاتز، واضحتر گفت: «پس از آنکه اسرائیل قدرت نظامی و سیاسی حماس در غزه را شکست دهد، با آزادی کامل عمل، امنیت غزه را همانند یهودیه و سامریه کنترل خواهد کرد.»
مسئله نیروی چندملیتی، فعلاً، تئوری است. بدون داشتن مجوز، چه از طریق توافق یا قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، که اهداف، اختیارات، تابعیت و روشهای عملیات نیرو را تعیین کند، هیچ کشوری تمایلی به اعزام سربازان به غزه اعلام نکرده است.
با این حال، از آن بحث نظری درباره قدرت اسرائیل در تأیید کشورهایی که تشکیلدهنده نیروی چندملیتی خواهند بود، رقابت شدیدی میان اسرائیل و ترکیه به وجود آمده است. ظاهراً این بحث فقط درباره غزه است، اما در واقع، این یک مبارزه برای هژمونی در خاورمیانه است.
در شرایط دیگر، ترکیه و اسرائیل میتوانستند متحدانی باشند که منافع مشترک خود را هماهنگ کنند، همانطور که تا ۱۵ سال پیش این گونه بود، پیش از آنکه رهبرانشان به توهین متقابل بپردازند. برای مثال، با وجود رقابت شدید، ترکیه و اسرائیل هر دو با آذربایجان روابط دوستانهای دارند. هر دو در جنگهای آن با ارمنستان کمک کردند و مقادیر زیادی اسلحه فروختند؛ آذربایجان میلیاردها دلار در هر دو کشور سرمایهگذاری میکند و نفت و گاز طبیعی خود را میفروشد.
به دلایل «حقوقی»، نفت آذربایجان همچنان از طریق یک خط لوله که ترکیه را عبور میدهد به اسرائیل منتقل میشود. زیرا طبق توافق بین شرکتهای نفتی، کنسرسیوم خط لوله و کشورهای میزبان، تحویل نفت مشمول قوانین، مقررات، سیاستها یا توافقهای دیگر نمیشود که ممکن است مانع اجرای توافق شود.
ترکیه، که در اسرائیل به عنوان شیطان جدید و تهدیدی خطرناکتر از ایران دیده میشود، تا حد زیادی مسئول سقوط رژیم اسد در سوریه و اخراج ایران و حزبالله از کشور است. به همین دلیل، ترکیه شدیداً توسط ایران مورد انتقاد قرار گرفته و به «شرکت در نقشه مشترک با اسرائیل و آمریکا علیه ایران» متهم شده است.
با این حال، همانطور که اختلاف نظر درباره غزه نشان میدهد، این همگرایی منافع میان اسرائیل و ترکیه به سختی میتواند به «ائتلاف جدید» تبدیل شود. دلیل آن این است که در دهه گذشته، ترکیه به قدرت منطقهای تبدیل شده که دستهای خود را به تمام نقاط منطقه گسترش داده است. این کشور نه تنها در سوریه و فلسطین، بلکه در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن با اسرائیل رقابت میکند.
به عنوان بخشی از دیپلماسی نظامی، آنکارا دهها پایگاه نظامی در لیبی، قطر، سومالی و عراق ایجاد کرده است. در شمال سوریه قلمرو تصرف کرده و پایگاههای آموزشی برای ارتش جدید سوریه برپا کرده است. ترکیه در آذربایجان و جیبوتی حضور نظامی دارد و دهها سرباز آن در نیروهای یونیفل در لبنان خدمت میکنند.
گسترش نظامی تنها یک بخش از کمپین نفوذ ترکیه است
در سه سال گذشته، ترکیه موفق شده روابط دیپلماتیک خود را با عربستان سعودی، امارات و مصر که پیشتر مشکلدار بود، بهبود بخشد. ترکیه به عنوان میهمان دائمی به کنفرانسهای بینالمللی عرب دعوت شده است (علاوه بر عضویت در سازمان همکاری اسلامی).
از زمانی که دونالد ترامپ وارد کاخ سفید شد، و به عنوان ادامه روابط دوستانه نزدیک در دوره اول ریاست جمهوری او، ترکیه اکنون در میان چند کشور منطقه است که سیاست آمریکا را هدایت میکنند. در حالی که قدرتهای ثروتمند خلیج فارس میتوانند با ثروت خود توجه ترامپ را جلب کنند، ترکیه دارای داراییهای سیاسی است که آن را از نظر استراتژیک ارزشمند کرده و امکان میدهد بازیگر کلیدی در چندین عرصه باشد.
در روابط متناقضی که ترکیه موفق به مدیریت آنها شده است، میتواند هم عضو ناتو باشد و هم سیستمهای دفاعی روسی S-400 بخرد که آن را به تهدیدی برای متحدانش تبدیل کرده و حتی باعث تحریمهای آمریکا، از جمله اخراج از پروژه جنگنده F-35 شده است.
اما زمانی که جنگ اوکراین آغاز شد، آنکارا که به تحریمهای آمریکا علیه روسیه نپیوسته بود، مأمور میانجیگری در توافق غلات بین روسیه و اوکراین شد که از بحران جهانی گندم جلوگیری کرد و عمدتاً خاورمیانه و آفریقا را تهدید میکرد. همزمان، ترکیه به فروش سلاح، عمدتاً پهپادهای تهاجمی، به اوکراین ادامه داد که مسیر جنگ را به طور قابل توجهی تغییر داد. همچنین روابط تجاری قوی با روسیه حفظ کرد و از آن نفت و گاز به ارزش دهها میلیارد دلار خریداری میکند.
ترکیه از عضویت خود در ناتو استفاده کرد تا ورود سوئد و فنلاند به اتحاد را تا زمانی که امتیازات سیاسی و نظامی به دست آورد، مسدود کند.
روابط ترکیه با اتحادیه اروپا عمدتاً پرتنش بوده است. سالها مذاکرات برای عضویت با ناامیدی و خشم از موانعی که اتحادیه بر سر راه گذاشت، پایان یافت. درخواستها برای تغییرات قانون اساسی، گسترش دموکراسی، حقوق برابر برای کردها و اصلاحات اقتصادی در ترکیه، تا حد زیادی به عنوان بهانهای برای به تأخیر انداختن، یا حتی رد عضویت ترکیه در اتحادیه تلقی شد.
نیکولا سارکوزی، رئیسجمهور پیشین فرانسه و اکنون زندانی، در سال ۲۰۱۶ اعلام کرد: «ترکیه به اتحادیه اروپا تعلق ندارد، به آسیا تعلق دارد و باید به او گفته شود»، وی تردید بسیاری از همکاران اروپایی خود را درباره پذیرش یک کشور مسلمان در اتحادیه بیان کرد.
اما در همان زمان، اتحادیه اروپا مجبور شد توافقی با ترکیه امضا کند که از هجوم پناهندگان سوری به اروپا جلوگیری کند. طبق این توافق، ترکیه ۶ میلیارد دلار دریافت کرد، شرایط آسانتر برای ویزای شهروندان ترکیه و تعهد اتحادیه اروپا به بازنگری مذاکرات عضویت. از این سه مورد، دو مورد آخر چندان عملی نشد، اما توافق به ترکیه ابزار دیپلماتیک قدرتمندی داد.
در سال ۲۰۱۹، رئیسجمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان، اروپا و آمریکا را تهدید کرد که اگر از برنامههای او برای ایجاد «منطقه امنیتی در خاک سوریه» حمایت نکنند، مرزهای کشور خود را باز خواهد کرد و میلیونها پناهنده مقیم ترکیه را وارد اروپا خواهد کرد.
ترکیه ایجاد این منطقه را با نیاز به بازجذب پناهندگان سوری توجیه کرد و در واقع «مجوز» برای اشغال خاک سوریه برای مبارزه با نیروهای کرد کسب کرد. پس از تهدیدهای مختلف، ترامپ موافقت کرد به ترکیه و شبهنظامیانش اجازه دهد منطقه را ایجاد کنند که به سرعت به میدان کشتار تبدیل شد.
در زمینه طرحهای بازسازی و توسعه عظیم ارائه شده به ساکنان غزه، جالب است یادآوری کنیم که اردوغان در آن زمان چه گفت تا آمریکا را برای تأیید ایجاد منطقه امن سوریه متقاعد کند: «میگویم باید منطقه امن ایجاد کنیم، جایی که ما، به عنوان ترکیه، بتوانیم خانه بسازیم به جای شهرکهای چادری… به ما کمک لجستیکی بدهید، و ما میتوانیم خانهها را ۲۰-۳۰ کیلومتر در عمق خاک سوریه بسازیم، تا بتوانیم شرایط انسانی برای پناهندگان فراهم کنیم.» به نظر میرسد طرح اردوغان منبعی بوده که ترامپ از آن طرح «ساحل غزه» خود را استخراج کرده است.
با این حال، ترکیه حتی پس از سقوط رژیم اسد همچنان در شمال سوریه حضور دارد و اکنون حامی این کشور است. در آنجا، جبههای دیگر علیه اسرائیل از طریق مذاکرات و ترتیبات امنیتی ایجاد میکند.
اسرائیل مسدود کردن مشارکت ترکیه در نیروی چندملیتی در غزه را به عنوان هدفی امنیتی میبیند که نشاندهنده «کنترل ما بر امنیت خود» و «تصمیمگیری مستقل» باشد. اما ترکیه پیشتر عمیقاً در غزه فعال است.
فعالیت سازمانهای امدادی ترکیه مانند IHH، سازمانی که در سال ۲۰۱۰ حرکت مرگبار «ماوی مرمره» را آغاز کرد و اکنون از جمله به پاکسازی آوار خیابانهای غزه میپردازد، بخش نمادین این حضور است. ترکیه در واشنگتن به عنوان کشوری که حماس را قانع کرد طرح ۲۰ مادهای ترامپ را بپذیرد، دیده میشود. برای این، اردوغان از ترامپ اعتبار زیادی دریافت کرده است. در کنفرانس اهداکنندگان که مصر برای اوایل نوامبر برنامهریزی کرده، ترکیه بازیگر مرکزی خواهد بود، نه به دلیل اینکه همراه با قطر کشور ضامن رفتار حماس است، بلکه به خاطر ماهیت روابطش با مصر که به یک شراکت تجاری تبدیل شده است.
علاوه بر آن، اگر ترامپ تصمیم بگیرد مشارکت ترکیه برای ایجاد نیروی چندملیتی لازم است، میتوان فرض کرد که او نیز راهی پیدا خواهد کرد تا به اسرائیل محدودیتهای «اختیار» آن را توضیح دهد و شاید در مسیر میانجیگری، توافق «صلح» دیگری بین اسرائیل و ترکیه هم شکل گیرد.
منبع: هآرتص





