شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴

شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴

عکسِ‌های سیاه و سپید – خسرو باقرپور

ما در شیونِ مهیبِ کلاغ‌ها

در هوهوی سیاهِ بادها

در ضربه‌هایِ چکّشِ کینه،

بر سندانِ سینه‌ها،

از کلافِ رازها و گریزها

چشم در چشمِ هم،

به پچپچه گفتیم.

و با هم؛

از شیبِ تُندِ درّه بالا آمدیم

و پونه‌های تشنه را

به بخششِ فوّاره‌های شاد دادیم

باهم، نگاهِ تیره‌ی رهبانِ کینه؛ نادیده گرفتیم

دستان بر گوش‌هامان فشردیم

تا دشنامِ خار به بارشِ باران نشنویم

در قطاری شب‌رو که آسمانِ پنجره‌اش ماه نداشت

ماه را در سویه‌ی دلخواهِ آسمان نشاندیم

و هنگام بازگشت از کوهِ دشوار 

خورشید را گفتیم؛ 

ساعتی بیشتر در حوالی‌ی غروب بماند.

رفتیم تا ازدحامِ کبوتر‌هایی که دوستِ آدم‌ها بودند

و میدان‌هایی که میعادگاه عاشقان بودند.

هم‌شوق، از شیبِ شادمانی گذشتیم

باهم، با قهقاهِ سرخوشانه‌ی یک اسب خندیدیم

ما با‌هم بودیم!

و من مهربانی‌ی چشمانت را خوش می‌داشتم

که زخم‌های مهلک‌ام در آن شفا می‌یافت

گلویت را دوست می‌داشتم

که بلبلی شیدا در آن می‌خواند

صدایت را دوست می‌داشتم

که لالِ اطلسی‌های سکوت؛ شفا می‌داد.

دستانت را دوست می‌داشتم

که با جادوی نوازشش؛

مرا به کودکی‌هام پس می‌داد

و این همه شادی و زیبایی را

در عکس‌های سیاه و سپید حس می‌کرد.

اینک، در من عاشقی مبهوت،

تلخ از کابوسِ خاطراتِ قدیمی،

بی‌حوصله، 

از خوابِ بعدازظهر بیدار شده‌ست.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

یک پاسخ

  1. گروه کوهنوردی دانشکده فنی
    غار رود افشان.
    پائیز ۱۳۴۶
    فرخ نگهدار، زنده یادان فدایی، حمید اشرف، محمد علی پرتوی و علینقی ارش در عکس دیده می‌شوند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *