
در دفاع از سوسیالیسم
جمعی از فدائیان خلق ایران – داخل کشور
مهر ماه ۱۴۰۴ (۱)
- ارزیابی شما از حمله اسرائیل و آمریکا به ایران در ماههای اخیر، که تمام سطوح زندگی اجتماعی و سیاسی کشور را تحت تاثیر قرار داد، چیست؟
به نظر ما، جنگ ۱۲ روزه را نباید صرفاً جنگ بین اسرائیل و جمهوری اسلامی تعریف کرد. این جنگ، برآیند سیاست ائتلاف گستردهای از نیروهای امپریالیستی بویژه آمریکا، ناتو و ارتجاع منطقه علیه ایران بود. پشتیبانى سیاسى، لجستیکى و اطلاعاتى این کشورها از مواضع رژیم متجاوز صهیونیستى، همگرایى آنها را در چارچوب سناریویى طراحىشده به وضوح نشان داد. اظهارات صدراعظم آلمان مبنی بر اینکه اسرائیل بخش سخت و کثیف کار را به جاى آنها انجام داد، بعنوان نمونه، گویاى این واقعیت است که رژیم صهیونیستى در این پروژه امنیتى- نظامى، نقش مجرى مستقیم را بر عهده گرفته است. این الگو نه تنها در مورد ایران، بلکه در مقیاسى به مراتب گستردهتر و با شدت بیشترى در مورد نوار غزه نیز عملی شد و پیشبینى مىشود که کماکان به اشکال مختلف در سطح منطقه تداوم نیز داشته باشد.
علیرغم این که، رژیم فاشیستى اسرائیل و امپریالیسم آمریکا و متحدان ناتویى آن سعى مىکنند این تجاوز را به بهانه نقش مخرب و ماجراجوییهاى جمهوری اسلامى در سطح منطقه و از بین بردن خطر نابودی اسرائیل، «جنگ بین اسرائیل و جمهوری اسلامی» قلمداد کنند و از این طریق، حتی توانستهاند همدلی طیفی از اپوزیسیون رژیم اسلامی حاکم بر ایران را نیز جلب کنند، به باور ما، این اقدام مصداق بارز تجاوز نظامى و نقض قاطع حاکمیت ملى یک کشور و اقدامی در راستاى تثبیت هژمونى قدرتهاى امپریالیستى در منطقه خاورمیانه میباشد و از این دیدگاه محکوم است. تبعات این تجاوز نظامى، متوجه کلیت ملت ایران و منافع ملى کشور ما بوده و صرفاً محدود به قشرى خاص یا ساختار حکومتى جمهوری اسلامى نمىگردد.
- همانطور که شما هم گفتید، چنین به نظر میرسد که صرفنظر از نیروهای راست و مدافعین تغییر رژیم از طریق قدرتهای خارجی، طیفی از نیروهای اپوزیسیون نیز در تناقض بین «دفاع از کشور» و اتهام «حمایت از حکومت» سردرگم هستند. شما این تناقض را چگونه ارزیابی میکنید؟
این دوگانهای کاذب است که سعی دارد نیروهای مترقی و ملی را به پذیرش یکی از دو طرف مجبور کند. درست است که سیاستهای امنیتی- سیاسی جمهوری اسلامی در منطقه، برنامههای غیرشفاف هستهای و گفتمان تهاجمی آن، بهوضوح بهانههایی را در اختیار محافل جنگطلب قرار داده است؛ با این حال، این سیاستها به هیچوجه نمیتواند توجیهگر اقدامات متجاوزانه طرف مقابل باشد. هیچگونه اقدام نظامی خارجی، قابل توجیه نیست و محکومیت آن باید فارغ از ملاحظات سیاسی باشد؛ چرا که دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور وظیفهای همگانی است، اما این به معنای سکوت در برابر سیاستهای رژیم استبدادی حاکم بر ایران هم نیست که امنیت ملی را به خطر انداخته است.
رهایی از استبداد حاکم، نه در همپیمانی با امپریالیستها و متجاوزین، بلکه در همبستگی ملی مردم ایران است که بتواند هم مخالف تجاوزات خارجی باشد و هم ساختارهای استبدادی حاکم بر کشور را به چالش بکشد. این مسیر دشوار است، اما ضروریست و تنها راه نجات ایران از چرخه شوم تهدیدات خارجی و استبداد داخلی میباشد. آینده ایران باید در دستان مردم آن باشد، نه در چنگال استبداد یا دسیسههای امپریالیستها و قدرتهای متجاوز.
- رژیم با طرح و تبلیغ «وفاق ملی»، مخالفت مردم با سیاستهای تجاوزکارانهی اسرائیل و امپریالیسم آمریکا را به حساب «دفاع از رژیم» میگذارد. نگاه شما به این موضوع چگونه است؟
سیاست فریب و عوامفریبی، بخش جداییناپذیر حیات جنایتکارانه رژیم اسلامی در طول تاریخ آن بوده است. این رژیم با توسل به این حربه تبلیغاتی میکوشد از هر رویدادی بهرهبرداری کند و جریان را به سود خود در افکار عمومی داخلی و بینالمللی جا بزند. در مورد قضیه اخیر نیز، مخالفت گسترده مردم با تجاوز قدرتهای امپریالیستی و متجاوزین در طول جنگ دوازدهروزه به شکل عدم همراهی با سناریوی اسرائیل متجاوز برای داخل کشور، مورد سوءاستفاده رژیم قرار گرفته و این مخالفت، بهعنوان «دفاع مردم از جمهوری اسلامی» قلمداد میشود.
به باور ما، این تبلیغات فریبکارانه هرگز نخواهد توانست شکاف عمیق بیاعتمادی و مخالفت مردم با کلیت نظام اسلامی حاکم را پر کند. مردم ایران در بزنگاههای تاریخی نشان دادهاند که عزمی راسخ دارند تا با اتکا به همبستگی ملی و نیروی مبارزاتی خود، به عمر ننگین این رژیم با تمام جناحبندیهای کاذب آن پایان دهند و در این راه، هزینۀ سنگین و جبرانناپذیری را نیز متحمل شدهاند. جنبش «زن، زندگی، آزادی» علیرغم همۀ کاستیها، توانست رژیم را وادار به عقبنشینیهایی جدی در عرصۀ حیات اجتماعی کشور کند و بیتردید دیری نخواهد پایید که این آتش زیر خاکستر دوباره شعلهور شود.
مخالفت امروز مردم ایران با تجاوزات خارجی به کشور، بهمعنای «حمایت از جمهوری اسلامی» نیست. این امر حاکی از آن است که مردم ایران با فراست سیاسی خود، مسیر آزادی و رهایی از استبداد دینی حاکم را نه از طریق تکیه بر قدرتهای امپریالیستی و فاشیستی، بلکه با اتکا به همبستگی و قدرت ملی برگزیدهاند. در این مسیر، آنان با هرگونه جنگ و سیاستهای سرکوبگرانه و ضدمنافع ملی، اعم از داخلی و خارجی، مخالفند و این مخالفت، هم شامل سیاستهای تجاوزکارانه امپریالیستها میشود و هم دربرگیرنده کلیت نظام عوامفریب و مکار رژیم اسلامی است.
- این جنگ کدام واقعیتهای پنهان رژیم اسلامی را آشکار ساخت؟
این جنگ خسارات قابل توجهی به زیرساختهای کشور وارد کرد. این زیرساختها، فارغ از بود و نبود حکومت اسلامی در شرایط فعلی، بخشی از منابع و سرمایههای ملی ایران به شمار میروند.
این جنگ، لایههای پنهان آسیبپذیری ساختاری نظام سیاسی و امنیتی حاکم را در ابعاد مختلف به شکلی بیسابقه آشکار ساخت. در بعد نظامی، شاهد فروریختن ادعاهای خوداتکایی و قدرت جمهوری اسلامی بودیم. سامانههای پدافندی که سالها با تبلیغات گسترده به عنوان دستاوردهای بزرگ معرفی میشدند، در عمل نتوانستند از تخریب زیرساختهای حیاتی نظامی، هستهای و دفاعی کشور جلوگیری کنند.
این جنگ، عمق فساد ساختاری در بدنه نظام را عیان کرد و نشان داد که فساد امنیتی نیز همگام با فساد سیاسی و اقتصادی، طی سالهای اخیر به شکلی بیسابقه در ساختارهای امنیتی و نظامی کشور نفوذ کرده است. این وضعیت به سازمانهای اطلاعاتی خارجی امکان داده تا در سطوح بالای رژیم نفوذ کنند، به گونهای که این نفوذ توانسته بر فرآیندهای تصمیمسازی سیاسی و امنیتی کشور تأثیرات عملیاتی قابل توجهی بر جای بگذارد.
در عرصه بینالمللی نیز، جنگ اخیر به وضوح نشان داد که کشورهایی مانند چین و روسیه – که به عنوان حامیان سیاسی و اقتصادی ایران شناخته میشوند – حداقل در طول جنگ، صرفاً بر اساس محاسبات سود و زیان و با اولویتدهی به منافع ملی خود در چارچوب پیچیدگیهای ژئوپلیتیکی، به حمایتهای دیپلماتیک محدودی از ایران بسنده کردند. این واقعیت به روشنی آشکار ساخت که جمهوری اسلامی، علیرغم ادعای نفوذ فرامرزی از طریق جریانهای همسو موسوم به «محور مقاومت» در منطقه، به موازات انزوای اقتصادی ناشی از تحریمهای غرب، با چالشهای جدی در عرصه دیپلماتیک بینالمللی نیز روبروست.
اما مهمترین واقعیت این رویداد، عدم همراهی مردمِ به ستوه آمده از استبداد حاکم با سناریوی طراحیشده متجاوزان بود. مردم ایران نشان دادند که طرفین این جنگ را نه به شکل «جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی»، بلکه به عنوان «جنگ و تجاوز امپریالیستها و رژیم فاشیستی اسرائیل علیه ایران» تعریف میکنند و رهایی از حکومت مستبد حاکم بر ایران را نه در همراهی با امپریالیستها و متجاوزان، بلکه در همبستگی ملی و اتکا به قدرت خود میدانند. آنان نشان دادند که برای مردم ایران، «دفاع از میهن» مقولهای کاملاً مستقل است و ارتباطی به «دفاع از حکومت» ندارد. مردم ایران به درستی دریافتهاند که رژیم حاکم بر ایران نه نگران منافع ملی است و نه دغدغه حفظ آن را دارد. این رژیم در طول عمر ویرانگر خود نشان داده است که برای تداوم بقای خویش، حاضر است به هر ذلتی تن دهد و تمامی منافع ملی و مردمی کشور را به فنا بسپارد.
- شما مواضع و دیدگاههای نیروهای سیاسی در داخل و خارج از کشور را نسبت به این جنگ چگونه ارزیابی میکنید؟
جنگ دوازدهروزه، مواضع و جهتگیریهای نیروها و بازیگران سیاسی را نیز به روشنی در معرض قضاوت عمومی قرار داد و مرزهای میان آنها را به وضوح ترسیم کرد:
اصلاحطلبان و اعتدالگرایان حکومتی که بیشتر در چهره دولت پزشکیان خودنمایی میکنند، تجاوز را محکوم کردند و در کنار آن تلاش میکنند تا برای حفظ چارچوب نظام و یافتن راهحلهای دیپلماتیک و مذاکره، بتوانند استراتژی نظام در «گام دوم انقلاب» را به دور از زمینههای حملات نظامی سپری کنند. علیرغم تمام رفتارهای پوپولیستی این طیف بویژه در سیمای پزشکیان، مردم ایران همچون نیروهای «اصولگرا و تندرو» که بر طبل «ادامه جنگ» میکوبند، هیچ اعتمادی به آنان ندارند. این عده حتی با طیف اصلاح طلبان ریزش کرده از ساختار سیاسی نظام اسلامی نظیر میرحسین موسوی و تاجزاده نیز، زاویه جدی دارند و نمیتوانند با آنان همراهی کنند.
طیف اصلاح طلبان بیرون از دایره قدرت سیاسی حاکم نظیر میرحسین موسوی، تاجزاده و نیروهای ملی مذهبی که در روزهای اول تجاوز سکوت اختیار کردند و در آخرهای جنگ دوازده روزه توسط میرحسین موسوی بعنوان نماد این طیف اقدام به صدور بیانه نمودند، فرصت جنگ را برای تاکید بر ضرورت تغییرات در نظام سیاسی حاکم غنیمت شمردند. موضع کلی این طیف، در کنار محکومیت تجاوز خارجی، تأکید بر درک درست مردم توسط حکومت و پیشنهادهای کوتاهمدت مانند آزادی زندانیان سیاسی، تغییر رویکرد رسانه ملی و پیشنهاد برگزاری رفراندوم برای تشکیل «مجلس موسسان» جهت تدوین قانون اساسی جدید بود. این اقدام، تلاشی دیگر از سوی اصلاحطلبان خارج از قدرت سیاسی حاکم بود تا اعتماد اجتماعی را جلب کنند و فرصتهای تاریخی گرانبهایی را که در اثر محافظهکاری و عدم تعیینتکلیف با قدرت حاکم برای «تغییر» از دست داده بودند، احیا نمایند.
نهادهای ملی و دموکراتیک داخل کشور با گرایشهای فکری متنوع، ضمن تأکید بر حق تعیین سرنوشت مردم ایران، تجاوز دولت فاشیستی اسرائیل و امپریالیسم آمریکا را قاطعانه محکوم کردند. اگرچه این نهادها و نیروها فاقد مواضع مشترک سازمانی هستند، اما اکثریت آنها از موضع منافع ملی مردم ایران به مقوله جنگ پرداختند.
نیروهای چپ و مترقی و تشکلهای صنفی و مدنی، موضع خود را با محکومیت تجاوز امپریالیستی-صهیونیستی، مخالفت قاطع با هرگونه مداخله خارجی و سرکوب داخلی و تأکید بر مبارزه مستقل مردمی برای صلح و تغییرات بنیادین اعلام کردند. راهبرد اصلی این جریان، سازماندهی جنبش مردمی و تشکیل جبههای وسیع از نیروهای چپ و ملی مترقی با هدف مبارزه همزمان با دیکتاتوری ولایی و تهدیدهای امپریالیستی عنوان شده است. این نیروها با اعلام اینکه صلح بستری ضروری برای پیشبرد مبارزه ضد دیکتاتوری است، بر این اصل تأکید کردند.
هواداران سلطنت و نیروهای راست که خواهان تغییر رژیم از طریق تجاوز نظامی خارجی بودند و هستند. آنها برخلاف تبلیغات گستردهای که در رسانههای خارج از کشور انجام میدهند و توهمی که نسبت به پذیرش اجتماعی خود در میان مردم ایران دارند، در همصدایی با رسانههای تحت هدایت اسرائیل که برای این طیف «رهبر» تراشی هم کرده است، چهره ارتجاعی و واپسگرایانه خود را به نمایش گذاشتند. آنها در طول جنگ به عنوان پایگاه اطلاعرسانی دولت فاشیستی نتانیاهو عمل کردند و خواستار ادامه جنگ و بمباران بودند. حمایت صریح این جریان از تجاوز، آن را در تقابل مستقیم با ارزشهای ملی و تاریخی مردم ایران همچون دفاع از تمامیت ارضی کشور به عنوان یک گفتمان مسلط و تاریخی قرار داده است. این موضعگیری، آنان را در زمره نیروهای غیرخودی و در خدمت متجاوزین قرار میدهد. سلطنتطلبان و هواداران نظام موروثی، فاقد آن میزان از مشروعیت، پایگاه اجتماعی و توان تشکیلاتی هستند که بتوانند به عنوان یک بازیگر اصلی در معادلات آینده ایران ظاهر شوند. این جریان را میتوان نمونهای بارز از یک قدرت رسانهای بدون پشتوانه اجتماعی دانست.
منفعلان و سکوتکنندگان، طیف دیگری از نیروها بودند که در برابر این تجاوز خارجی سکوت اختیار کردند. این نیروها همچون احزاب عمده کرد با اتخاذ موضعی «بینابینی» به وضوح اقدام متجاوزانه را محکوم نکردند و نشان دادند که تحلیل آنها از شرایط ایران نه بر اساس منافع استراتژیک مردم، بلکه حول محور ملاحظات تاکتیکی کوتاهمدت میچرخد. این گروه با عدم موضعگیری شفاف، عمق فاصله خود با خواست واقعی جامعه را به نمایش گذاشتند و عملاً خود را از دایره اتحادهای استراتژیک آتی با جریانهای مستقل و عدالتخواه خارج ساختند.
طیفی از نیروهای با پیشینه چپ که بخشی از اسلام سیاسی را همچنان ضد امپریالیست و انقلابی میدانند، از موضع مخالفت با امپریالیسم و تجاوز، این جنگ را «جنگ ملی میهنی» خوانده و عملاً در کنار سیاستهای تبلیغاتی رژیم قرار گرفتند. دستگاه تبلیغاتی رژیم از همان آغاز کوشید ایده «یگانگی حکومت و ملت» را در افکار عمومی تثبیت کند. این راهبرد با هدف ایجاد هویتی ساختگی دنبال میشد تا هم مشروعیت داخلی کسب شود و هم هرگونه نقدی به حکومت معادل «خیانت به میهن» قلمداد گردد. در این چارچوب، هر دفاعی از کشور در برابر تجاوز خارجی به طور خودکار به مثابه حمایت از حاکمیت تفسیر میشود و هر مخالفت با حکومت بلافاصله در چارچوب «همکاری با دشمن» جای گرفته و سرکوب میگردد. نمونه آن دستگیری و زندانی شدن دهها نفر با اتهام «همکاری با دشمن» و اعدام تعدادی از آنان در این مدت کوتاه است.
- نظر شما در باره دیدگاه «چپهای ضد امپریالیست» نسبت به جنگ دوازده روزه چیست؟
این گروه که در جریان انتخابات ریاست جمهوری اسلامی از کاندیدای اصولگرایان حمایت میکرد، مدتیست که در فضای اجتماعی فعالیت دارد و با صدور بیانیههایی نسبت به مسائل سیاسی کشور اعلام موضع میکند. همانگونه که در پاسخ به پرسش قبلی نیز اشاره شد، این طیف از افراد با پیشینه چپ، بخشی از اسلام سیاسی را ضدامپریالیست و انقلابی میدانند و با همین نگرش، در موضوع جنگ تجاوزکارانه اسرائیل و آمریکا علیه ایران، در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند و سیاستهای جنگی رژیم را تبلیغ میکنند. به باور ما، این جریان برآمده از یک انحراف ایدئولوژیک است. چگونه ممکن است فردی خود را حامی چپ – به معنای راستین سوسیالیسم – بداند و همزمان از حکومتی پشتیبانی کند که با هرگونه دستاورد پیشرو بشری، از جمله سکولاریسم، برابری جنسیتی و حقوق کارگران مخالفت میکند؟ این موضع نه یک پیچیدگی تاکتیکی، بلکه تسلیم ایدئولوژیک در برابر ارتجاع است. راه سوسیالیسم، که هدفش رهایی بشر از همه اشکال ستم و بهرهکشی است، هرگز نمیتواند از مسیر مناسبات قرونوسطایی و ایدئولوژیهای ضدانسانی بگذرد. نمیتوان از مبارزه با امپریالیسم سخن گفت، اما با نظام سرمایهداری مبارزه نکرد. این جریان، با حمایت از جمهوری اسلامی که خود در خدمت بازتولید مناسبات سرمایهداری است، در نهایت به تحکیم همان نظامی یاری میرساند که امپریالیسم یکی از فرآوردههای آن است. به نظر ما، این افراد، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، به ابزاری در دست حکومت اسلامی بدل شدهاند.
- در چنین شرایطی، وظیفه نیروهای چپ، بویژه چپ داخل کشور چگونه باید باشد؟
به باور ما، موضع اصولی در چنین شرایطی نه همراهی با تجاوز امپریالیستی به بهانه مخالفت با حکومت است و نه پذیرش گفتمان حکومتی تحت عنوان «دفاع از میهن» و خدمت به چرخه بازتولید پروپاگاندای رژیم. این همان مسیر باریک و ظریفی است که نیروهای مستقل و آزادیخواه باید طی کنند. در مواجهه با هرگونه تجاوز نظامی خارجی، نیروهای چپ ناگزیر از اتخاذ موضعی فعال در دفاع از تمامیت ارضی و منافع ملی هستند. این موضع، نه یک انتخاب، بلکه یک تکلیف تاریخی و ملی است. هیچ جریان فکری که استقلال کشور را خارج از اراده قدرتهای امپریالیستی میطلبد، نمیتواند در قبال چنین تجاوزی موضعی انفعالی یا بیطرفانه اتخاذ کند.
موضع اصولی ما در چنین شرایطی، مخالفت با تجاوز خارجی و همزمان مبارزه با ساختار قدرت حاکم است. به نظر ما، دفاع از میهن در برابر متجاوزین، هیچ توجیهی در تأیید سیاستهای داخلی و منطقهای حکومت اسلامی ندارد و مسیر آزادی ملی، گذر از هر دو جریان ارتجاعی حاکم و متجاوز است. این موضعگیری دووجهی، هم از مشروعیتبخشی به ساختار قدرت حاکم جلوگیری میکند و هم مانع از تحمیل اراده قدرتهای متجاوز و امپریالیستی به ملت ایران میشود.
به نظر ما، آینده سیاسی ایران در دست جریانهایی نخواهد بود که حل مسئله حاکمیت ملی را در گرو پیوند با پروژههای امپریالیستی میدانند، یا به بهانه دفاع از میهن در کنار جمهوری اسلامی قرار میگیرند. آینده در دست نیروهایی خواهد بود که بتوانند آلترناتیوی مستقل و دموکراتیک ایجاد کنند و با تکیه بر همبستگی ملی مردم ایران، نقش تاریخی خود را در حیات سیاسی و آینده کشور ایفا کنند.
- شما به ضرورت ایجاد یک آلترناتیو مستقل و دمکراتیک اشاره میکنید. این رویکرد چگونه عملی میشود؟
مبارزات مردم ایران برای آزادی و رهایی از استبداد نباید در چارچوب تبلیغات جنگ دو جریان ارتجاعی محدود بماند. متأسفانه بخشی از نیروهای اپوزیسیون، تحت تاثیر این موضوع قرار گرفتهاند و سیاستورزی خود را یا در همدلی با ارتجاع امپریالیستی و یا در کنار ارتجاع جمهوری اسلامی تعریف میکنند. اگرچه نیروهای ارتجاعی مانند سلطنتطلبان موضوع بحث ما نیستند، اما همدلی سیاسی نیروهایی مانند سازمان مجاهدین خلق و احزاب کرد با ارتجاع امپریالیستی و تجاوز، نمونهای خطرناک از توجیه وسیله توسط هدف است.
به باور ما، امروز، طرح «راه سوم» در برابر دو گزینه ارتجاعی یک ضرورت تاریخی است و به هیچ وجه به معنای انفعال نیست، چپ در گام نخست، در مبارزه برای عدالت اجتماعی، رفع استثمار انسان و مقابله با نیروهای حامی استثمار و ناقضان عدالت اجتماعی تعریف میشود. هر تلاشی در این مسیر، گامی در جهت برافراشتن پرچم صدای سوم، یعنی صدای کارگران و زحمتکشان محسوب میشود. در این راستا، چپ باید با پایگاه اجتماعی خود پیوند پایدار برقرارکند. هیچ راه میانبری وجود ندارد. تجربه چهار دهه گذشته بارها این درس را به چپ یادآوری کرده است.
هر چند در سالهای اخیر، حضور چپ در عرصه مبارزات صنفی و سیاسی روندی رو به رشد داشته است و این حضور بهویژه در پیوند با جنبشهای اعتراضی کارگری، معیشتی و بازنشستگان عینیت یافته و موجب افزایش تأثیرگذاری این جریان شده است. با این حال، مأموریت تاریخی چپ، سازماندهی و سامانبخشی سراسری به طبقه کارگر، زحمتکشان و دیگر نیروهای خواهان عدالت است. هر پیشرفتی در این زمینه، علاوه بر دستاوردهای ملموس برای این اقشار، موقعیت و نفوذ اجتماعی آنان را در تعیین آینده سیاسی کشور افزایش خواهد داد.
بنابراین، نقش و کنشگری سیاسی جریان چپ، فراتر از مخالفت صرف و صدور بیانیه، باید به سمت سازماندهی و کنشگری در داخل کشور و حرکت برای ایجاد آلترناتیوی مستقل و دموکراتیک با نیروهای ضد استبدادی و مدافع آزادی و عدالت اجتماعی پیش برود. بدون ایجاد تشکلهای گسترده مردمی، نمیتوان در تحولات سریع کشور و معادلات سیاسی در شرایط جدید نقش مؤثری ایفا کرد. آینده چپ به دو محور اصلی «سازماندهی گسترده طبقه کارگر و زحمتکشان و ایفای نقش تاریخی خود» و «تدوین و اجرای یک برنامه بر پایه عقلانیت سیاسی، برای تشکیل یک جبهه فراگیر از نیروهای مخالف دیکتاتوری و سرکوب، مدافع تأمین حقوق اجتماعی کارگران و زحمتکشان، مخالف سلطه و دخالت امپریالیستی و رد حاکمیت دینی» بستگی دارد. به باور ما، تحقق این دو محور میتواند چپ را از حاشیه به کانون تحولات آینده ایران بازگرداند.
- با فعال شدن «مکانیزم ماشه» ظاهرا چنین به نطر میرسد که جنگ تمام نشده و به اشکال دیگری ادامه دارد. نظر شما چیست؟
فعالسازی مکانیزم ماشه و اجرای رسمی تحریمهای سازمان ملل علیه ایران از سیام شهریور، در واقع مصداق سوءاستفاده از سازوکارهای حقوقی بینالمللی برای پیشبرد اهداف سیاسی و نظامی توسط قدرتهای امپریالیستی است. این رویداد گواه آن است که نهادهای بینالمللی در عمل به ابزاری در دست قدرتهای بزرگ برای اعمال فشار بر کشورهای دیگر تبدیل شدهاند. این اقدام، بخش دیگری از جنگ تجاوزکارانه اسرائیل و آمریکا علیه ملت ایران به شمار میرود.
به باور ما، اعمال مجدد این تحریمها بر پایه ملاحظات ژئوپلیتیک و در چارچوب سناریوی امپریالیستی-صهیونیستی صورت گرفته است. این تحریمها حلقهای دیگر از زنجیره استراتژی هماهنگ غرب به رهبری آمریکا با نقشآفرینی رژیم صهیونیستی است که همان پروژه امنیتی-نظامی را با بهرهگیری از ابزارهای اقتصادی پی میگیرد. این اقدام در واقع بخشی از جنگ شروع شده علیه ایران محسوب میشود که نشان میدهد قدرتهای غربی بهصورت همزمان و هماهنگ از ابزارهای گوناگونی از جمله فشار نظامی مستقیم و غیرمستقیم، جنگ اقتصادی از طریق تحریمها و جنگ روانی و رسانهای استفاده میکنند.
چنین رویکردی به معنای تداوم سیاستهای جنگی متجاوزان و حامیان آنان است و بیش از هرچیزی، مردم ایران را نشانه گرفته است. چرا که جمهوری اسلامی و بخشهای مهمی از ساختار آن مشتاق تداوم این تحریمها و نفع بردن از تبعات آن هستند و آنها نشان دادهاند که برای منافع اقتصادی و سیاسی خود حاضرند ملت ایران را در پای سیاستهای امپریالیستی قربانی کنند.
جمعی از فدائیان خلق ایران – داخل کشور
مهر ماه ۱۴۰۴





20 پاسخ
با درود سپاس
در ارتباط با “جنگ ۱۲ روزه”، یا بهتر بگوئیم، تهاجم نظامی امریکا/اسرائیل به مردم و کشور ما، رفقا درست و بجا میگویند. اگر چه بدانصورت جنگی در کار نبود، در حین مذاکره، اسرائیل و امریکا حمله ای سراسری کردند و اینطرف هم از سر اجبار شلیک هایی با آبگرم کن های موشکی سی چهل متری انجام داد! نتیجه: کشتار و مجروح شدن هزاران ایرانی و صدمات صدها میلیارد دلاری ، در مقابل، کشته شدن ۲۸ اسرائیلی و تعدادی مجروح و ویرانی چند تا ساختمان، و سرانجام آتش بس بعد از اینکه امریکا/اسرائیل به اهداف این مرحله خود رسیدند! هیچ ایرانی با وجدان و با شرفی، از آن تهاجم وحشیانه، دفاع نکرده و نمیکند، و هیچ کارشناسی آن تهاجم را بطور جدی جنگ نمی نامد! بزن بزنی بود که در آن یکطرف تقریباً خمیر شد ودیگر طرف خراشکی برداشت! اما این همه ماجرا نبود. اما
این رفقای گرامی در ایران اند و از نزدیک شاهد واقعیات و واکنشهای مردم به این تجاوز هستند. دقت در پاسخهای آنان برای درک بهترِ شرایط، بسیار مهم است.
نبودن در ایران و زیستن در میان تلاطمات و امواج تبلیغاتیِ خارجه، و عدم اطلاع از روانشناسی مردم داخل، ما ایرانیان مقیم خارج را به ذهنیت گرایی مبتلا کرده است. البته این فقط منحصر به چپ خارج هم نیست، بلکه راستهای خارج نیز بطور شگفت انگیزی ذهنی هستند. بطور مثال آنها بیزاری مردم ایران از جنگ و استبداد و وابستگی به بیگانگان، را درک نمی کنند، و بدون لحاظ کردنِ نظر مردم، طرفدار جنگ و تهاجم خارجی هستند. بخشی از چپ ها نیز بدون توجه به خواستِ اکثریتِ مردم و تواناییهای جامعه و مرحله انقلاب، برنامه کاملاً سوسیالیستی مینویسند. مرحلهِ هر انقلابی را توانایی ها و ظرفیت ها و اراده و ذهنیتِ عمومی آن جامعه نیز تعیین میکنند. جنبش زن زندگی آزادی، توانایی های جامعه و مدعیان را بارز کرد، کلیتِ حکومت جبار ملایان را نشانه گرفت، عقب ماندگیِ سیاسیِ طبقه کارگر را شناساند و پیشتازیِ زنان و جوانان را تاباند. این جنبش آرزوی فراگیر مردم برای آزادی و زندگی را انعکاس داد. بدون پیوند با این جنبش، درحاشیه ایم.
آقای قاسم: خلط مبحث ممنوع!
۱-آنطور که تو از “پیروزی”حکومت جنایتکاران دفاع میکنی،خودشان چنان ادعایی ندارند.اکثرشان به غافلگیری خوداعتراف و هارت و پورتهایی که ادعاهای پوچی داشتند و در ۲۴ ساعت همگی آنها نابود شدند. اینان همانهایی بودند که با دستگاه کرونایاب مستعان به “جنگ” کرونا رفته و صد ها هزار جان عزیز را فدا کردند.
۲-بنظر میرسد در ۱۰۰ سال پیش چین زندگی و دورانیکه فیودالیسم در چین حاکم بود و دکتر سون یاتسن میتوانست مدعی مبارزه زیر پرچم کمونیستهای چینی باشد.و یا در رویای ۷۰ سال پیش ایران زندگی میکنی که دکتر مصدق نقش ترقیخواهی داشت.
و ایران حالا را با آن دوران مقایسه میکنید.جامعه سرمایه داری شده. از خواب برخیزید. نبردمیلیونها کارگر در صنایع فولاد،ذوب آهن،نفت،پترو شیمی، آلومینیوم،مس،معدن، مزدبگیر وبازنشسته حکومت جانیان“ضدامپریالیست”_”مترقی”شما را به ستوه آورده اند.
اگر ۴۷سال پیش کنار خط امام روی انقلابیون قمه کشیدی حالا با میکروسکوپ سرمایه دار ملی برای جنگ با سوسیالیسم پیدا کن.
یکی از جامع ترین تحلیل هایی که تا کنون راجع به تجاوز نظامی اسرائیل به ایران داده شده، همین پاسخهایی ست که این عزیزان به سئوالات داده اند. فراموش نکنیم که نظر و تحلیل اکثر مردم ایران و نهادهای مدنی و مردمی در کشور و در جهان، محکوم کردن این تجاوز وحشیانه و زیانبار و فاصله گرفتن از همگام و همصدا شدن با تبلیغات حکومتی ست- یعنی چیزی مانند این پاسخ هاست. تحلیل این عزیزان راجع به افزایش تحریم ها و مکانیسم ماشه نیز، انعکاسی از باور عمومی اکثریت مردم ستم دیده ایران و حقایقی ست که وجود دارد- تحریمها همیشه بیشترین ضر و زیان را به اکثریت ملت میزنند و جیب اقلیتِ انگلی از حاکمان را پر میکنند. اگر واقعیات جامعه ایران، و خواست اکثریت مردم را در تحلیل خود لحاظ کنیم، و همچنین از روی وجدان قضاوت کنیم، به تحلیل مشابه ای با این پاسخها میرسیم که این عزیزان داده اند. تجاوز نظامی ۱۲ روزه به مردم و کشور ما، باعث کشتار بیش ازهزار هموطن بیگناه و ویرانی و صدمات زیادی شد، که به هیچوجه قابل توجیه و دفاع نیست.
نویسنده(گان) مواضع نیروهای ایرانی را بادقت تفکیک کرده اند و میان مجاهدین، سلطنت طلب، اصلاحطلب، سپاهی و فدایی خلق مرز مشخصی ترسیم کرده اند، اما وقتی به مواضع نیروهای کورد رسیده اند همۀ آنها را با هویت ملیشان نامگذاری کرده و هیچ تفکیکی قائل نشده اند. این در حالیست که کورد صرفاً هویت ملی است و ذیل این واژه چندین حزب مشغول فعالیت است که موضعی یکسان نداشته و ندارند. حزب حیات آزاد کوردستان در بیانیه ای که در ۲۴ خرداد منتشر کرد نوشت:«خلقها و جوامع ایران مجبور به انتخاب میان دو گزینه جنگ و قبول حاکمیت دیکتاتوری نیستند. حزب حیات آزاد کردستان ضمن مخالفت با تحمیل جنگ بر جوامع ایران بر اصل مبارزه دمکراتیک این جوامع تاکید مینماید. آنچه آزادی را در افق آینده مردمان ایران قرارخواهد داد مبارزه دمکراتیک آنها و انقلاب بینظیر ژن، ژیان، آزادی میباشد…»کومله سازمان کوردستان حزب کمونیست ایران نیز موضعی مشابه گرفت و کومله زحمتکشان کوردستان هم مردم را به سازماندهی شوراهای مستقل مردمی فراخواند.
جنگها ادامه سیاست بشکلی دیگروماهیت آنرا طرفین آن تعیین میکنند.
جنگ ارتجاعی بین صدام-خمینی،نه از شهریور۵۹(جنگی که میلیونها $ موشک و اسلحه از اسرائیل-آمریکا خریدند!) بلکه از نیمه اول دهه ۵۰ و زمانیکه شاه به مصطفی بارزانی اسلحه میرساند تا بر علیه حکومت وقت عراق بجنگد… و اختلافات بر سر اروند رود و خط مرزی آغاز شد و قرارداد الجزایر را امضا کردند.
از دوران اقامت خمینی در نجف و بعد آنکه شیعیان عراق، از سال۵۷علیه صدام تحریک ودستور اخراج او از عراق صادر شد.خمینی حزب الدعوه….را حمایت و صدام فئودالها و سپاه رزگاری را در کردستان حمایت و تحریک میکرد.
جنگ ارتجاعی ج.ا-اسراییل هم زمانی شروع شد که خمینی میخواست انقلاب اسلامی را به جهان صادر و”قافله با نوای کاروان به کرب وبلا و از آنجا به قدس رفته” و اسرائیل را به دریا بریزند.
البته دیگر گذشت آن زمان که همزمان با قتل و کشتار وطنپرستان واقعی سراسر کشور در دهه خونین ۶۰، هزاران کودک را با وعده بهشت به روی مین و زیر تانک فرستادند
واقعا قابل تاسف است که کاربران مهرداد ۱ و قاسم مهراور از جمله کسانی هستند که میتوانند مخاطبان این مصاحبه باشند.یکی از آنها کشتار بیش از هزار نفر غیر نظامی از جمله کودکان و حمله به زندان اوین را که بعنوان جنایت علیه بشریت نامیده شد و حتی “کارشناسان” اینترنشنالی و هوادار نتانیاهو هم انرا محکوم کردند، نمیبیند(خود را به ندیدن میزند) و برای صدمات وارده به ساختمانهای مسکونی اسراییل زاری میکند. از آنسو کاربر دیگر ۲ آتشه تر از فرماندهان سپاه در دفاع از “پیروزی” خامنه ای میگوید و دفاع از “سرمایه داری ملی”! جل الخالق! به حق حرفهای نشنیده!
و حتما نمایندگان این سرمایه داری، آقازاده های دزد و میلیاردر و سرکوبگران کارگر فولاد و نیشکر ۷ تپه و “وطن پرستانی” مانند شمخانی و قالیباف و بابک زنجانی و فرزندان دزد امام جمعه های مرتجع رانت خوار و ریز ودرشت حکومتی هستند.
از این منظر مقاله فوق در افشای دیدگاه هایی که یکی پیرو حکومت “ضد امپریالیست” و یکی هم برای فاشیستهای اسراییلی سینه میزند مفیدست
آقای ارژنگ
کمی دقت کنید! تصورات خودتان را به عنوان سخن من، به مخاطب حقنه نکنید
۱ – گفتم وقتی از اثرات و تخریب های جنگ سخن به میان می آید باید خسارات وارده به اسرائیل نیز، مطرح شود.
۲ – افرادی که برشمردید نمایندگان نه بورژوازی مدرن و حتا کلاسیکِ تجاری، بلکه نمایندگان دلالی سنتی آمیخته با نئولیبرالیسم هستند. سرمایه داری ملی مانند زنده یاد دکتر مصدق.
در ضمن به یاد داشته باشید، در شرایط فعلی جهانی، هیچ نوع انقلاب سوسیالیستی حتا مسالمت آمیز در هیچ جای جهان امکان تحقق ندارد. مگر انکه پبش از آن انقلاب دموکراتیک صورت گرفته باشد. حتا این مورد هم به راحتی میسر نیست. نه آمریکا و نه عوامل داخلی آن مانند عننی نژاد، نیلی، سلاح ورزی، زیبا کلام، مراغه ای، نوبخت و… در برابر آن کار شکنی و احتمالن کودتا خواهند کرد.
✔“پیک نت”درحمایت از”میهن انقلابی”تحت حاکمیت چکمه پوشان خدای دهه ۶۰:
“درباره تن دادن اسرائیل و آمریکابه آتش بس…باید ماجرای یکبار شلیک موشک سجیل یا همان موشک روسی را فراموش نکرد و هرچه زودتر بفکر خریدجنگنده مدرن از چین و روسیه باشیم”
نمایندگان صدای سوم و مردم ایران در جنگ۱۲ روزه بین۲حکومت ارتجاعی و تباهی
✔کانون نویسندگان:
“جنگ رژیمی فاشیستی که بنایش بر اشغال و نسلکشی است با حکومتی که پایههای خود را بر ریختن خون مخالفان و آزادیخواهان بنا نهاده،تنها جان و زندگی مردم را تباه نمیکند،بلکه سالهامبارزه برای تحقق آزادی و برابری را نیز متوقف کرده و چه بسا به عقب میراند”
✔تشکلهای مستقل کارگری،بازنشسته،فرهنگی:
“کارگران-زحمتکشان هیچ منافع مشترکی باسلطه گران آمریکا،رژیم جنایت پیشه و کودک کش اسرائیل ندارند، همانطور که هیچ توهمی به ماهیت،عملکرد سرکوبگرانه،مداخلهگرانه،ماجراجویانه و ضدکارگری ج.ا نداریم.
از اینرو رهایی ازین شرایط فلاکتبار هرگز وابسته به شکست یاپیروزی یکی از طرفهای جنگ نیست”
مثل همیشه مواضع درست و دقیق با حفظ مرزبندی
با درود
وقتی میگوئید در مقابل تجاوز خارجی باید بدفاع از تمامیت ارضی بپردازم بعبارتی از اتحاد فاشیزم و انقلابیون در یک جبهه دفاع میکنید و در جنگ جهانی اول لنین با کشور متخاصم آلمان علیه تزار متحد گردید و شما عکس آنرا بعنوان یک کمونیست بیان میکنید و دلخوش به سیاست خارجی رژیم علیه امپریالیست هستید حال انکه درسیاست داخلی همه ما را از تیغ گذرانده است و به اعتقاد من این خیانت اشت بخون رفقای شهیدمان که کنار رژیم قرار گیریم.
@ارژنگ
کاملا با نظر شما درباره نظریات انحرافی دو کاربر فوق موافقم .
جالبتر اینکه دو کاربر فوق در همه مسائل خود را صاحب نظر میبینند و تلاش شدید میکنند که در هر مقاله یک کامنت و نظر انحرافی بنویسند!
مدتی است که سایت اخبار روز نظرات ” ابولفضل قدیانی ” را واز جمله مقاله اخیر او با عنوان ” خامنه ای در آرزوی سرکوب ملت ها ” که تا حدود زیادی در راستای همین تحلیل عده ای از فدائیان داخل کشور است منتشر نمی کند . علت چیست ؟
تمامی استدلال های این پرسش و پاسخ نشان از آن دارد که جمهوری اسلامی بر خلاف سیاست های منطقه ای و جهانی حرکت کرده و می کند و نتیجه آن تا کنون جز فقر و فلاکت و بدبختی برای ایران و ایرانی نداشته و نخواهد داشت
به نظر میرسد نویسندگان برای تمیز خود از چپ ضد امپریالیست محوری به چند دشنام و بد و بیراه به رژیم اکتفا کرده اند در حالی که باعث و بانی جنگ ۱۲ روزه سرانجام سیاستهای توسعه طلبانه و تروریستی خود رژیم در منطقه بوده است. اگر اسرائیل از ترس خسارات به آتش بس تن داد پس چرا معتقدین به این تفکر اصرار دارند که اسرائیل هنوز در پی حمله به ایران است؟ ناظران بین المللی صدمات وارده به ساختمانهای مسکونی اسرائیل توسط موشک های کور ایران را جنایت علیه بشریت خواندند در حالی که هیچکس به خاطر نابودی زیرساختهای اتمی و امنیتی ایران معترض اسرائیل نشد. تحلیل انطباقی نویسندگان مقاله فوق از جنگ ۱۲ روزه از جمله ایستادگی مردم در مقابل “امپریالیسم و صهیونیسم” همانند توهمات راست افراطی است که مدعی حمایت مردم ایران از آن حملات است. سراسر طیف اپوزیسیون ایرانی اوضاع جاری و آینده را بر وفق مراد خود میبیند – پدیده ای رقت بار که بیشتر باعث استمرار رژیم شده است.
پس چرا در این نیم قرن برقرار نشده ؟چه کسی باید این کار را انجام دهد؟ خوشحال شدن نیروهای کرد و مجاهدین خلق از کشته شدن قاتلان معترضان نشان همدلی نیست دشمن اصلی در شرایط کنونی نظام مافیا سرمایداری اسلامی است. بیشتر گروهای کردی و مجاهدین خلق مخالف دخالت نظامی هستند چون جنگ فقط برای حکومت اسلامی نعمت است و فضا را میبندد مانند جنگ ایران و عراق . در جنگ ۱۲ روزه چگونه میتوان بطور عملی و مستقل از ایران و نه حکومت دفاع کرد ؟ با تیر کمان هواپیما ی اسرئیل را سرنگون کنیم ؟ یا به نتانیاهو بگیم به ایران حمله نکند ؟ منظورم شعار بدون فعل نیست. سا د ه ترین کار شعار همزمان ! بر علیه امپریالیست و رژیم ایران است ما هم شسته رفته میمانیم و با امریکا و رژیم همدل نمیشویم ! شرا یط کنونی مرحله انقلاب سوسیالیستی است ؟ آیا طبقه کارگر ایران توان مبارزه همزمان با حکومت اسلامی , امپریالیست و اسرائیل را دارد ؟ تا زمانی که چپ به سیاست در روی زمین نیندیشد چیزی تغییر نمیکند.
جنگ در دو جبهه ؟
یعنی جریان شما اینقدر قدرتمند شده که میتوانند هم زمان در دو جبهه بجنگد ؟
هیچ استراتژیست جنگی ، نبرد در دو جبهه را تایید مینماید ؟
متاسفانه از سیاست ” مخالفت با تجاوز خارجی و همزمان مبارزه با ساختار قدرت حاکم ” ، عملا مبارزه با تجاوز خارجی در حرف باقی میماند و تضعیف نیروهای داخل در عمل انجام میشود .
هنگامیکه ژاپن در زمان حاکمیت چیانکای چک به چین حمله نمود ، ارتش سرخ با توجه به امکاناتش ، جنگ در دو جبهه را اعلام ننمود . با دولت چیانکای چک آتش بس اعلام نمود و در کنار ارتش چین با تجاوزگران ژاپنی جنگید .
حتی زمانیکه دو خلبان ارتش چین ، چیانکای چک ( قصاب شانگهای ) را ربودند ، مائو دستور داد که او را با احترام به پکن باز گردانند .
آیا تجربه جهانی جنبش کارگری این نظر شما را تایید مینماید ؟
درود
۱ – بی شک نفی جنگ، رسالت هر انسان آزاده ای است ولی هنگام ارزیابی تبعات جنگ، نباید دچار یکسویه نگری شد.شما به درستی از ضعف تدافعی و پدافند هوایی و… ج.ا و خسارات ناشی از آن سخن راندید ولی هیچگونه اشاره ای به خسارات سنگین نظامی و زیر ساختی به اسرائیل نکردید. طی موجودیت اسرائیل و حتا زمان جنگ اعراب و اسراییل، هیچگاه زیرساخت های این رژیم مورد حمله واقع نشد. خسارت وارده به حدی بود که اسراییل برای جلوگیری از تخریب بیشتر، دست به دامان ترامپ و پیشنهاد آتش بس شد که بار نخست، ج.ا نپذیرفت. بار دوم، ج.ا در ازای رفع تحریم نفتی، آتش بس را پذیرفت، ولی آمریکا به وعده خود عمل نگرد.
۲ – در پیوند با مبارزه توامان با امپریالیسم و ج.ا شما می گویید:” نمیتوان از مبارزه با امپریالیسم سخن گفت، اما با نظام سرمایهداری مبارزه نکرد.”
مگر شما، مرحله ی انقلاب ابران را سو سیالیستی و نه دموکراتیک که سرمابه داری ملی هم امکان فعالیت دارد ارزیابی می کنید؟ گمان میزنم منظورتان نئولیبرالیسم داخلی بوده است.
اوضاع سیاسی و اجتماعی در ایران ،منطقه و جهان با تحولی چشمگیر و تا حدی غیر عرفی ادامه دارد تحلیلها اما هنوز قدیمی و تکراری است ، تاثیر تکنولوژی مدرن و تحولات در سرمایه داری و طبقه کارگر در نظر گرفته نشده است .
با درود ، بسیار تحلیل درست قابل درک و منطقی است ، به ویژه در شرأیط فعلی .پیروز باد انسجام و همبستگی ملی ایران. زنده باد عدالتِ اجتماعی- سوسیا لیسم.