چکیده
سرمایهداری جهانی در دهههای اخیر به نقطهی بحرانی رسیده است؛ بحرانی نه صرفاً اقتصادی، بلکه تمدنی. از جنگهای امپریالیستی و ویرانی زیستمحیطی تا سلطهی دیجیتال و تهیشدن انسان از معنا، جهان در حال فروپاشی است. در چنین وضعی، بازخوانی مارکسیسم انقلابی و اندیشهی لنینی بیش از همیشه ضرورت دارد. این مقاله با مرور جدال تاریخی لنین و کائوتسکی، تحلیل چرخش چپ جهانی از رادیکالیسم به اصلاحطلبی، و بررسی موقعیت امروز چپ ایران، میکوشد چشماندازی برای بازسازی یک چپ شورایی، دموکراتیک و ضدسرمایهداری در عصر جدید ارائه دهد.
۱. مقدمه: چپ در دوران بحران جهانی
سرمایهداری قرن بیستویکم بر ویرانههای قرن پیشین ایستاده است. همان نظامی که در نیمهی قرن بیستم با دولت رفاه و مصرفگرایی، امید به ثبات و رفاه عمومی را وعده میداد، اکنون در بحرانی چندوجهی دستوپا میزند:
• تخریب زیستمحیطی: تغییرات اقلیمی، خشکسالی و نابودی تنوع زیستی، نتیجهی منطق بیرحم انباشت سرمایه است.
• شکاف طبقاتی: ثروت ۱٪ جمعیت معادل دارایی ۹۹٪ دیگر شده است.
• جنگ و امپریالیسم: جنگهای بیپایان در خاورمیانه، اوکراین و آفریقا ابزار کنترل و سودآوری برای سرمایهی نظامیـصنعتیاند.
• کنترل دیجیتال: سرمایهداری نظارتی با داده و هوش مصنوعی نهفقط کار که ذهن انسان را نیز تصاحب کرده است.
در چنین جهانی، چپ اصلاحطلب لیبرال تنها به نقش «مدیر بحران» تن داده؛ درحالیکه چپ انقلابی باید به یادمان بیاورد که تغییر نظم موجود، نه مدیریت آن، وظیفهی تاریخی ماست.
«جهان را تفسیر کردهاند؛ اکنون باید آن را دگرگون کنیم.» – مارکس
۲. کائوتسکی و لنین: دو مسیر در تاریخ چپ
در آغاز قرن بیستم، کارل کائوتسکی – تئوریسین سوسیالدموکراتها – معتقد بود که سرمایهداری بهصورت طبیعی و تدریجی به سوسیالیسم گذار خواهد کرد. این نگرش، در عمل به انفعال سیاسی و سازش با بورژوازی انجامید.
در مقابل، ولادیمیر لنین در رسالهی دولت و انقلاب (۱۹۱۷) گفت که دستگاه دولتی سرمایهداری نهتنها قابل تصرف نیست بلکه باید درهم شکسته شود و دولت شورایی جایگزین آن گردد. او بر سازماندهی حزبی انقلابی، رهبری آگاهانهی طبقهی کارگر، و پیوند بین انقلاب ملی و جهانی تأکید کرد.
جدال میان لنین و کائوتسکی تنها جدالی نظری نبود؛ بلکه تقابل میان دو سرنوشت بود:
یکی به دموکراسی بورژوایی و پارلمانگرایی بیخطر انجامید، دیگری به انقلاب اکتبر و تغییر مسیر تاریخ.
امروز نیز چپ جهانی در برابر همین دو راه ایستاده است:
یا اصلاحطلبی بیخطر برای نظام، یا انقلاب اجتماعی برای انسان.
۳. از دولت رفاه تا چپ نئولیبرال
پس از جنگ جهانی دوم، دولت رفاه اروپایی با اصلاحات اقتصادی و مالیاتی بخشی از فشار طبقهی کارگر را کاهش داد. اما این رفاه، روی شانههای کار ارزان در جهان جنوب بنا شد.
در دههی ۱۹۷۰، بحران نفت، رکود و تورم، نئولیبرالیسم را به قدرت رساند. احزاب چپ – از حزب کارگر بریتانیا تا سوسیالیستهای فرانسه – به جای مقاومت، در منطق بازار ادغام شدند. خصوصیسازی، کوچکسازی دولت و مالیات کمتر بر ثروت به شعارهای آنان تبدیل شد.
چپ پارلمانی به «چپ مدیریتی» بدل شد؛ چپی که به جای مبارزه با سرمایه، با آن قرارداد بست. در این روند، آنچه از مارکسیسم باقی ماند فقط زبان عدالتخواهی بود، نه محتوای ضدسرمایهداری آن.
در مقابل، کشورهای سوسیالیستی مانند کوبا، با وجود فشار تحریمها، توانستند آموزش، بهداشت و برابری اجتماعی را محقق کنند. این دستاوردها، هرچند محدود، نشان دادند که سوسیالیسم اگر از بوروکراسی و فرقهگرایی رها شود، میتواند بدیلی انسانی برای جهان سرمایهداری باشد.
۴. بحرانهای معاصر سرمایهداری
در حال حاضر نظام سرمایهداری در چند جبهه درگیر است:
• زیستمحیطی: مرزهای زیستپذیری زمین در حال فروپاشی است.
• اقتصادی: تورم جهانی و بدهیهای نجومی دولتها اقتصاد را بیثبات کرده.
• سیاسی: رشد فاشیسم، راست افراطی و ملیگرایی واپسگرا.
• اجتماعی: ازهمپاشی انسجام جمعی و رشد بیسابقهی افسردگی اجتماعی.
• تکنولوژیک: تبدیل هوش مصنوعی و کلانداده به ابزار سلطهی طبقاتی.
• جنگی: رقابت برای سلطه بر منابع، از غزه تا دریای جنوبی چین.
در چنین وضعی، سرمایهداری سبز یا اصلاحات دیجیتال فقط مُسکناند. چپ انقلابی باید بگوید:
«نظامی که انسان و زمین را میبلعد، قابل اصلاح نیست؛ باید دگرگون شود.»
۵. چپ ایران: از پراکندگی تا امکان بازسازی
تاریخ چپ در ایران تاریخی است از فداکاری و شکست، از امید و سرکوب. از حزب عدالت و کمونیست دههی ۱۳۰۰ تا سازمانهای فدایی و از حزب توده تا نیروهای پراکندهی امروز، چپ همواره نقشی تعیینکننده و در عینحال قربانی خشونت دولتی بوده است.
موانع ساختاری و فکری
• انقطاع نظری پس از دههی ۶۰ و شکست تاریخی نیروهای چپ.
• تبدیل بخشی از جریانهای قدیمی به روشنفکران بیعمل یا منتقدان صرف.
• وابستگی بخشی از چپ تبعیدی به قدرتهای جهانی در پوشش «حقوق بشر».
• بیتوجهی به پیوند میان رهایی زنان و کارگران.
• نبود تشکیلات شورایی و تداوم تفکر سلسلهمراتبی.
اما فرصتهای جدید نیز در حال شکلگیری است:
• خیزش «زن، زندگی، آزادی» که برای نخستینبار سه محور زنان، کارگران و دانشجویان را به هم پیوند داد.
• بحران اقتصادی ساختاری که طبقهی متوسط را به سوی آگاهی طبقاتی میراند.
• گسترش فضای دیجیتال که میتواند، با خطراتش، بستری برای آموزش و سازماندهی نوین باشد.
اگر چپ بتواند از قالب ایدئولوژیهای پوسیده خارج شود و بر محور شوراهای مردمی، تعاونیهای تولید و نهادهای مستقل کارگری بازسازی شود، میتواند دوباره به نیروی اجتماعی بدل گردد.
۶. راههای برونرفت و بازسازی چپ انقلابی
۱. بازخوانی انتقادی گذشته: بدون نقد صادقانهی بوروکراسی حزبی، خطاهای تاریخی حزب توده ، فداییان و دیگر احزاب و سازمانهای چپ، آیندهای ندارد.
۲. ساخت شوراها از پایین: قدرت باید از پایین، از محلات، کارخانهها و دانشگاهها برخیزد، نه از نهادهای فرمایشی.
۳. مالکیت شورایی و دموکراسی اقتصادی: سوسیالیسم نه دولتیسازی بلکه مشارکت جمعی در تصمیمگیری دربارهی تولید است.
۴. اتحاد بینالمللی ضد امپریالیستی: همبستگی با جنبشهای چپ آمریکای لاتین، فلسطین، لبنان .
۵. رهایی زنان به عنوان محور مبارزه: هیچ انقلاب اجتماعی بدون انقلاب جنسیتی کامل نیست.
۶. بهروزرسانی نظریه: تحلیل از هوش مصنوعی، محیطزیست، مهاجرت و فناوری باید بخشی از اندیشهی مارکسیستی نو باشد.
۷. دموکراسی درونی و شفافیت تشکیلاتی: پایان دادن به فرقهگرایی و رهبریهای مادامالعمر؛ پاسخگویی جمعی به اعضا و جامعه.
۷. فمینیسم انقلابی: قلب تپندهی سوسیالیسم نوین
مارکسیسم از آغاز رهایی زن را شرط رهایی انسان میدانست. انگلس در منشأ خانواده، مالکیت خصوصی ودولت نشان داد که ستم بر زنان از لحظهی ظهور مالکیت خصوصی آغاز شد. بنابراین، مبارزهی طبقاتی و رهایی زن دو جبههی جدا نیستند بلکه دو چهرهی یک نبردند.
در ایران، جنبش زنان از «کانون بانوان» دههی ۱۳۲۰ تا جنبشهای معاصر، همیشه موتور آگاهی اجتماعی بوده است. شعار «زن، زندگی، آزادی» بیانگر همین تلاقی تاریخی است. چپ ایران باید این جنبش را به درون ساختار نظری خود بازتاب دهد و آن را نه ضمیمهی طبقه، بلکه بخشی از آن بداند.
۸. از پراکندگی تا چشمانداز نو
در چشمانداز آینده، چپ انقلابی اگر بخواهد بار دیگر به نیرویی رهاییبخش بدل شود، باید از سه سطح عبور کند:
• از نقد به عمل: از تئوری صرف به سازماندهی واقعی در کارخانه، مدرسه و محله.
• از حاشیه به متن: بازگشت به صحنهی اجتماعی با زبان جدید و آرمانهای شفاف.
• از گذشته به آینده: نه بازتولید مدلهای شوروی یا چین، بلکه خلق الگوی بومیِ سوسیالیسم دموکراتیک و شورایی در ایران.
انقلاب آینده، اگر بخواهد پیروز شود، نه تنها باید سرمایه را سرنگون کند، بلکه باید روابط قدرت را در خود جنبش نیز دگرگون سازد.
۹. نتیجهگیری
چپ انقلابی، اگر بخواهد بار دیگر الهامبخش شود، باید به اصالت مارکسیستیـلنینی بازگردد، اما با زبان و منطق قرن بیستویکم سخن بگوید. مبارزه با سرمایهداری تنها در خیابان یا کارخانه نیست؛ در ذهن، در آموزش، در فرهنگ و در مقاومت جمعی علیه مصرفگرایی و انزوا نیز هست.
چپ ایران اگر بتواند میان رهایی زن، عدالت طبقاتی و آزادی اجتماعی پیوندی واقعی برقرار کند، و از فرقهگرایی عبور کرده به همبستگی شورایی و بینالمللی برسد، میتواند دوباره تاریخ را تغییر دهد.
انقلاب، پایان نیست؛ آغاز ساختن جامعهای نو است.




2 پاسخ
جناب ملکی شما چنان سخن میگویید که گویی مقالات متعدد و نقد های بسیاری در زمینه شورا ها و سوسیال دموکراسی و دیگر نکاتی که شما مطرح کرده اید را در همین سایت ملاحظه نفرموده اید. چپ شورایی چیست و در کدام سیاره با موفقیت پیاده شده؟ اگر دولت های رفاه الان در بحران چند وجهی دست و پا میزنند تازه بخشی از آن به همان جایی رسیده اند که سوسیالیسم مارکسیست لنینیستی شما در چهره الیگارشی پوتین خیلی سال است که رسیده .اگر “کارل کائوتسکی – تئوریسین سوسیالدموکراتها – معتقد بود که سرمایهداری بهصورت طبیعی و تدریجی به سوسیالیسم گذار خواهد کرد و این نگرش، در عمل به انفعال سیاسی و سازش با بورژوازی انجامید.” نتیجه آن در دولت های رفاه اسکاندیناوی بهتر از آنچه لنین گفت نشده وقتی گفت دستگاه دولتی سرمایهداری نهتنها قابل تصرف نیست بلکه باید درهم شکسته شود و دولت شورایی جایگزین آن گردد؟ شما حق دارید مدل کوبا را موفق تر از سوئد و نروژ و فنلاند بدانید ولی گمان نمیکنم مردم ایران با آن موافق باشند.
از نظری که نوشتید سپاسگذارم