در سالهای اخیر، از پرویز صداقت تا سعید رهنما، اندیشمندان چپ در ایران تلاش کردهاند تا با بازاندیشی نظری و تاریخی، راهی برای احیای گفتمان چپ در شرایط کنونی بیابند. مقالهٔ «گفتمان چپ در دومین عصر فاجعه» نوشتهٔ پرویز صداقت، درواقع فراخوانی است برای بازسازی گفتمان چپ بهگونهای که بتواند آیندههایی متفاوت اما ممکن را تصور و ترسیم کند. در ادامهٔ این مسیر، سعید رهنما در مقالهٔ «ضرورت بازسازی چپ سوسیالیستی و الزامات آن» بر ضرورت ترمیم نظری و سازمانی این گفتمان تأکید میکند.
مجموعهٔ این آثار، چه در سطح نظری و چه در سطح راهبردی، سهم ارزشمندی در طرح دوبارهٔ مسئلهٔ چپ داشتهاند. با این حال، در اغلب این تحلیلها یک بُعد بنیادین یا کمرنگ مانده و یا بهکلی نادیده گرفته شده است: جدا افتادگی چپ از اصل خویش. این گسست تاریخی و نظری، نه تنها در فهم وضعیت کنونی نقش تعیینکنندهای دارد، بلکه بدون نقد و بازشناسی آن، بازسازی واقعی و پایدار گفتمان چپ امکانپذیر نخواهد بود.
محمدرضا نیکفر در مقالهی پر بارخود «افسردگی چپ و بار گران تاریخ»
تأکید میکند چپ خوش شانس بود که در گذشته طبقه متوسط از آن پشتیبانی می کرد، امروز به دلیل آگاهی طبقاتی طبقه متوسط، چپ دیگر پایگاهی در میان آن ندارد و بازسازی گفتمان آن نیازمند تقویت نظری و سازمانی و بازسازی ارتباط با طبقههای دیگر و فرودستان جامعه است.
در دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰، جریان چپ در ایران (از حزب توده تا چپهای چریکی) واقعاً با بدنه اجتماعی طبقات فرودست و کارگری پیوند داشت:
سازماندهی در کارخانهها، اتحادیهها و روستاها،
شعارهای عدالتخواهانه و ضدسرمایهداری،
حمایت از حقوق زنان و اقلیتها،
و حضور در جنبشهای ضداستعماری و ضداستبدادی. هویت چپ را تعریف می کرد.
اما بعد از سرکوب گسترده دهه ۶۰ و فروپاشی سازمانها:
ساختارهای اجتماعی حامی چپ از بین رفت،
بسیاری از فعالان کشته، زندانی یا مجبور به مهاجرت شدند،
بدنه کارگری و روستایی بدون رهبری سیاسی مستقل باقی ماند.
در ن تیجه، چپ از یک جنبش اجتماعی-سیاسی گسترده تبدیل شد به مجموعهای از محافل روشنفکری، دانشگاهی یا خارجنشین؛ یعنی از میدان اجتماعی فاصله گرفت. جامعه ایران در چهار دهه گذشته به طور عمیق تغییر کرده. فضای سیاسی به تسخیر طبقه متوسط شهری و رسانه و شبکه های اجتماعی که در اختیار سرمایه است در آمده. در اثر سیاسهای نولیبرالی، خصوصی سازی و شکاف طبقاتی، فرودستان به حاشیه رانده و بی قدرت تر شده اند. بسیاری از کارگران امروز در اقتصاد غیر رسمی یا مشاغل موقت هستند بدون امکان تشکل یابی واقعی.
در این زمیته چپ ایران نتوانسته زبان جدیدی برای سخن گفتن با این اقشار پیدا کند و فاصله ذهنی و زبانی اش را با تودههای فرودست و زحمتکش کم کند .به جای اینکه چپ مثل گذشته زبان کارگران و فرودستان باشد، امروز بیشتر در محافل کوچک خود به بحث های بی پایان و بی ثمر به حال فرودستان، مشغول هستند. چپ نه تنها قدرت سارماندهی اجتماعی فرودستان را از دست داده، بلکه زبان، جایگاه و نقش نمایندگی اش را هم از دست داده است دیگر چپ در ایران صدای توده های محرم جامعه شناخته نمی شود.
بقول مولوی
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
چپ نیز برای آنکه دوباره خود را بازسازی کند، باید به اصل خویش بازگردد؛ تا بتواند بر شکاف گفتمانی و شکاف نمایندگی با فرودستان فائق اید.
اصلی که عبارت است از دفاع نظری و عملی از حقوق فرودستان. زحمتکشان و ترد شدگان. چپ جامعه گراست باید رو به جامعه داشته باشد.
همهی این تفرقهها و جداییها ناشی از بازماندن چپ از این اصل است،
همانگونه که نی از نیستان جدا افتاده و ناله میکند.




2 پاسخ
جناب حسینی شما به درستی نوشته اید که ” جامعه ایران در چهار دهه گذشته به طور عمیق تغییر کرده.” اما اگر دقت کنید این تغییر در همه جا رخداده و آن از یک طرف به علت پیشرفت تکنولوژی و ساخت ماشین آلات و بازوهای روباتیکی است که کار هزاران هزار کارگر را با سرعت و دقت بیشتری با هزینه کمتر انجام میدهند و از طرف دیگر افزایش بخش خدمات یا سرویس است. برای سرمایه داری, کارگر صنعتی دیگر ارزش خود را به عنوان تولید کننده سود از دست داده و کارگر صنعتی و کارگر بخش خدمات را به چشم بازار خرید محصولات خود مینگرد. یعنی اگر در گذشته کار کارگر منبع تولید ثروت بود حال خرید آن محصولات منبع ثروت است. به همین علت فقرا که فاقد قدرت خرید هستند برای سرمایه دار فاقد ارزشند. در واقع اگر چپ میخواهد به جنگ سرمایه برود باید خریداران را رهبری کند. مکان مبارزه از کارخانه به بازار عوض شده و چپ کارگر زده همچنان در کارخانه مانده است.
با درود و سلام و توجه شما رفیق گرامی امروز تعریفی که از کارگر و فرودستان داریم تعریف قرن بیستمی نیست مفهوم وسیعی تری دارد واین ترد شدگان بخش زیاد جامعه را تشکیل میدهد و یک از وظایف چپ دفاع از حقوق آنهاست البته من ما نظر شما موافق نیستم ثروت در بازار تولید می شود به نظر من هنوز تئوری ارزش اضافه مارکس کارکرد خود را از دست نداده است