جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴

جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴

چاه چپ محور مقاومتی: پاسخی به یک نقد – محمد مالجو

مسئلۀ اصلی دو یادداشت من دربارۀ چپِ محور مقاومتی نه تعریف «جریان» بلکه تبیین دو گرایش واقعی در درون چپ کنونیِ ایران بود: یکی گرایش قدرت‌محور که در منازعات منطقه‌ای عملاً پشت اقتدارگرایی داخلی می‌ایستد و دیگری گرایش مردم‌‌یار که می‌کوشد همزمان در برابر سلطۀ خارجی و سلطۀ داخلی بایستد. بنابراین «چپ محور مقاومتی» نه یک برچسب سازمانی بلکه مفهومی تحلیلی است

مقالۀ سه‌هزار کلمه‌ایِ آقای مسعود امیدی در انتقاد از یادداشت پانصد کلمه‌ای من با غفلت از مضمون اصلی بحثم آغاز می‌شود، با نادیده‌انگاری‌اش ادامه‌ می‌یابد و با فراموشی‌اش به پایان می‌رسد: متنی انباشته از واژه اما تهی از درگیری با پرسش محوری. پس ابتدا همان مضمون فراموش‌شده را یادآور می‌شوم و سپس، به دنبال ایشان، از این شاخه به آن شاخه می‌پرم ولی فقط تا جایی. تا کجا؟ در مرزی متوقف می‌شوم که از این شاخه به آن شاخه پریدن‌ها را دیگر با هیچ افسونی نتوان به مضمون اصلی ربط داد. راستی، در ادامۀ یادداشت اولم دربارۀ چپ محور مقاومتی همچنین یادداشت دومی نیز منتشر کرده‌ام که نمی‌دانم مشمول نقدهای آقای امیدی بوده است یا نه. فرض می‌کنم بوده است.

مسئلۀ اصلی دو یادداشت من دربارۀ چپِ محور مقاومتی نه تعریف «جریان» بلکه تبیین دو گرایش واقعی در درون چپ کنونیِ ایران بود: یکی گرایش قدرت‌محور که در منازعات منطقه‌ای عملاً پشت اقتدارگرایی داخلی می‌ایستد و دیگری گرایش مردم‌‌یار که می‌کوشد همزمان در برابر سلطۀ خارجی و سلطۀ داخلی بایستد. بنابراین «چپ محور مقاومتی» نه یک برچسب سازمانی بلکه مفهومی تحلیلی است برای توضیح منطق درونیِ نوعی چپ در ایران که مثل سایر اغیار از امکان داشتن سازمان محروم بوده است. آقای امیدی به همه‌چیز پرداخته است غیر از همین مضمون. من هم دنبال ایشان راه می‌افتم.

من از تعبیر «تاریخ پرشکوه چپ» استفاده کرده‌ام که آقای امیدی کیمیاگرایانه کوشیده‌اند به نفع چپ محور مقاومتی به‌تمامی مصادره‌اش کنند. مسئولیت تاریخ‌پردازی برای آویزان‌کردن لحظۀ بی‌فروغ چپِ محور مقاومتی به تاریخ پرشکوه چپ بر عهدۀ آقای امیدی است اما مراد من از اطلاق صفت باشکوه به تاریخ چپ نه داوری اخلاقی بلکه اشاره‌ای تاریخی است به سهم انکارناپذیر جنبش چپ ایران در شکل‌گیری خواست عدالت و برابری و استقلال در سدۀ گذشتۀ سرزمین مشترک‌مان. اگر این تاریخ را پرشکوه خوانده‌ام نه به معنای بی‌خطابودن چپ بلکه حاکی از تأکید بر میراثِ الهام‌بخشی است که برای رهایی اجتماعی داشته. تاریخ چپ ما نیز مثل انواع تاریخ‌های غیرچپ مملو از خطا و لغزش بوده است.

آقای امیدی می‌گویند «وظیفۀ نیروهای مترقی» بسته به شرایط تاریخی تغییر می‌کند. حرف درستی است. اما از یاد می‌برند که تحلیل من دقیقاً در چنین چارچوبی است: نشان‌دادن دو «موسم» تاریخی، یعنی آتش‌بس و تهاجم، ایضاً تمایز وظیفۀ چپ در هر یک از این شرایط. مسئله بر سر یک وظیفۀ ازپیش‌تعیین‌شده نیست بلکه بر سر منطق تصمیم‌گیری است: آیا چپ در لحظۀ خطر باید به قدرت پناه ببرد یا به مردم؟ این دوگانه نه توصیفی از واقعیت پیچیدۀ نیروهای سیاسی بلکه ابزاری تحلیلی برای فهم جهت‌گیری‌ها در لحظه‌های کلیدی تصمیم‌گیری است. هر نیرویی نهایتاً خواه‌ناخواه در چنین بزنگاه‌هایی سمت یکی از این دو منطق را می‌گیرد.

آقای امیدی دربارۀ جهان چندقطبی و واقعیت ژئوپلیتیک نیز نوشته‌اند. اما چپِ مردم‌یار دقیقاً از همین منظرِ جهان چندقطبی است که سیاست تقابل‌گرای جمهوری اسلامی را نقد می‌کند: در جهانی که قدرت‌های بزرگ در حال تقسیم دوبارۀ حوزۀ نفوذند، تداوم منطق تقابل با یک طرف نه استقلال می‌آورد نه عدالت. آقای امیدی از ضرورت تغییر موازنۀ قوا سخن می‌گویند اما فراموش می‌کنند که هیچ موازنه‌ای بدون مشارکت مردم و اصلاح سیاست داخلی پایدار نمی‌ماند.

نقد آقای امیدی بر «اطلاق حکومت‌های نظامی‌گرا و ایدئولوژیک» نیز ناشی از بدفهمی است. یادداشت من نه برای معاف‌کردن قدرت‌های غربی بلکه برای توضیح شباهت ساختاری در منطق اقتدارگرایی نگاشته شده است: حکومت‌هایی که حیات سیاسی خود را بر تداوم وضعیت اضطراری بنا می‌کنند، چه در تهران باشند چه در تل‌آویو یا واشنگتن.

در نهایت، آقای امیدی از عدم توازن میان نقد داخلی و دفاع منطقه‌ای سخن می‌گویند. اما یادداشت من نه در پی نفی مقاومت در برابر سلطۀ خارجی بلکه درصدد بازتعریف مقاومت است: مقاومتی که بدون رهایی داخلی به‌تمامی بی‌محتوا می‌شود. چپ مردم‌یار از «مقاومت ملی» دفاع می‌کند اما همزمان می‌فهمد که حاکمیت اقتدارگرا از جنگ برای بقا بهره می‌گیرد نه برای رهایی مردم.

کوتاه کنم. نقد آقای امیدی با نادیده‌گرفتن مضمون دوگانۀ «قدرت و مردم» در تحلیل من به‌جای درگیرشدن با مسئلۀ اصلی به منازعه‌ای لفظی تبدیل شده است. مسئلۀ اصلی عبارت است از چگونگی همزمانی دفاع از وطن و دفاع از آزادی. می‌دانم این مسئله اصلاً آسان نیست و نمی‌گویم راهی که چپ مردم‌یار پیش می‌نهد بی‌نقص است. اما حرفم پیچیده نیست: اصرار بر همسویی با سیاست خارجی جمهوری اسلامی، آن‌گونه که چپ محور مقاومتی پیش گرفته، راهی است که همۀ ما را با هم به چاه ویل فرو می‌برد، چاهی که نامش فروپاشیِ همزمانِ وطن و آرمان است.

بیشتر بخوانید

چپِ محورِ مقاومتی، زخمِ چپ بر چهرۀ چپ؛ و دو راهیِ چپ در زمانۀ خطر: با مردم یا در کنار قدرت؟ – محمد مالجو

نقد «چپ محور مقاومتی» از کدام منظر؟! – مسعود امیدی

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

10 پاسخ

  1. ادامه نظر
    به دلیل خرید نفت ؟ به دلیل عدم مشارکت در تحریم یک جانبه آمریکا ؟ به دلیل نامه اعتراضی به سازمان ملل برای برقرای مجدد تحریم های شورای امنیت ؟ به دلیل امضای توافقنامه سرمایه گذاری در ایران ؟ به دلیل عقد قرادا اقتصادی بدون پیش شرط سیاسی و امنیتی ؟ به دلیل عدم حمله نظامی به ایران ؟ به دلیل حمایت از حق داشت استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای ؟ به دلیل محکوم کردن حمله نظامی اسرائیل به ایران ؟ ….

    به چه دلیل ایران باید حتما با طرف دیگر جهان چند قطبی مقابله کنند تا هم استقلال بیاورد و هم عدالت ؟

  2. هردم از این باغ بری میرسد تازه تر از تازه تری می رسد
    آقای مالجو مینویسند :
    ” اما چپِ مردم‌یار دقیقاً از همین منظرِ جهان چندقطبی است که سیاست تقابل‌گرای جمهوری اسلامی را نقد می‌کند: در جهانی که قدرت‌های بزرگ در حال تقسیم دوبارۀ حوزۀ نفوذند، تداوم منطق تقابل با یک طرف نه استقلال می‌آورد نه عدالت.”
    پیشنهاد آقای مالجو در قبال توصیه ” تداوم منطق تقابل با یک طرف نه استقلال می آورد و نه عدالت ” چیست ؟
    آیا باید جمهوری اسلامی با طرف دوم ( که احتمالا منظورشان چین و روسیه است ) تقابل کنند ؟
    به چه جرمی ،

  3. آقای مالجو با نوشته ی “چپِ محورِ مقاومتی، زخمِ چپ بر چهرۀ چپ؛ و دو راهیِ چپ در زمانۀ خطر: با مردم یا در کنار قدرت؟” رندانه ژست حق بجانب گرفته ست. فاجعه ای که با به قدرت رسیدن ارتجاع مذهبی مبارزات ضد استبدادی مردم ایران برای آزادی ,استقلال و عدالت اجتماعی را نابود کرد با این حرفها تبیین نمیشود. بعداز شروع اعدامها , کشتار در کردستان , ترکمن صحرا و سراسر ایران, پاکسازی ها , مصادره ها , بیکاری ها , تصویب قانون اساسی کذئی مجلس خبرگان و تشکیل مجلس آخوندی ,بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا , جنگ بی معنی عراق و ایران مردم میلیون میلیون بر اساس مشاهده های عینی و مواجهه با خشونت ها با آزمون و خطا از حکومت فاصله گرفتند.در بعداز جنگ مشارکت برای انتخاب رفسنجانی نشان میداد که جامعه پلاریزه شده بود.در تمام آن دوران نیروهای مذهبی و چپ سنتی با حکومت و ارتجاعی ترین اقشار و گروههای مردم با ساز حکومت فاشیستی و قدرت میرقصیدند.اکثریت مردم مخالف و نیروهای مخالف حکومت سرکوب می شدند.این دوران را باید شناخت.

    1. آقای مالجو , در سالهای سیاه که حکومت جنایتکار هزاران نفر را بعداز انقلاب کشت و هزاران نفر در زندانها به سخت ترین شکنجه وعذاب جسمی و روانی بین مرگ و زندگی بسر بردند تا در کشتار ۶۷ بیش از۴ هزارجان شیفته را دار زدند. کدام نیروها در ایران علیه آن وضع افشاگری کردند و کدام هنوز با حکومت و قدرت در حال «مبارزه با امپریالیسم»بودند؟ حکومت علاوه بر سرکوب و قتل عام فعالان سیاسی فرهنگ ورزان مستقل تمام رشته ها را نیز منفعل کرده بود.
      طرفه آنکه وقتی در دوم خرداد۷۶ جوانانی که بعداز انقلاب بدنیا آمده بود با ابتکار خود رای کشی های حکومت و طرفدارانش را به چالش کشیدند.نیروی سیاسی مخالف حکومت و قدرت اعم از چپ و دیگر جریانهای سیاسی در صحنه وجود نداشت که راهنمای نسل جوان باشد .بر عکس نیروهای حامی حکومت ذوق زده شدند جوانان در همان ۷۸ فهمیدند که همه جناح ها سر و ته از یک کرباسند در رای کشی ۸۴ وضع به قبل از دوم خرداد برگشت. مردمی که از قبل از دوم خردادبه حکومت نه گفته بودند تا همین اواخر تنها ماندند.

    2. آقای فرخجسته آیا میتوانید بفرمایید تمام مطالب درست و غلطی که مرقوم فرمودید چه ربطی به مقاله آقای مالجو و چه ربطی به موضوع آن یعنی جریان “محور مقاومت” دارد؟

  4. رفقای محور مقاومتی بهتر است بفرمایند که ایران باید مانند کدام یک از اعضای این محور باشد. همچون چین و روسیه؟ بسیار خوب پس همچون آنان از رژیم بخواهید اسرائیل را به رسمیت بشناسد و سفارت آمریکا را پس دهد و باز کند و شعار مرگ بر این و آن سر ندهد.اما راهی که اینان میروند راه بد تر از کره شمالیست و بر این خیال باطلند که داشتن بمب اتمی در مقابل حمله خارجی بازدارندگی ایجاد میکند در حالی که خود با حمله به اسرائیل نشان دادند که بمب های اتمی اسرائیل بازدارندگی برایش نداشت. اینان که سالها از مبارزات خلق ویتنام و قهرمانی های آنان داد سخن گفته اند, حاضر نیستند کمی از آنان بیاموزند که چگونه بجای آمریکا ستیزی از بازار و سرمایه گذاری آمریکا به سود کشور خود میتوانند استفاده کنند. همزمان با فعال شدن مکانیسم ماشه برای ایران, کمپانی اپل تصمیم گرفت تا بخشی از تولید کامپیوتر هایش را از چین به ویتنام منتقل کند.

  5. راستش مسعود امینی در یک نوشته ایی چپ ضد امپریالیستی را که خودشان عنوان می کنند که گاهی چپ محور مقاومتی خوانده میشود به خوبی و به درستی به انتقاد می کشند. حال شما که آمدید همان مضمون را با اطلاع و یا بی اطلاع در قالب ادبیات خاص خودتان بیان کردید… نمی دانم چرا به ایشان برخورد و عصبانی شده اند. در اصل شما هر دوتان دارید چپ ضد امپریالیستی را هر یک به شیوه کار خود نقد می کنید و این در اساس مثبت و با ارزش است چون هموار کننده یک راه و یک شروع بسیار خوبی است. که بایستی از هر دوتان سپاس گزار بود.

  6. دنباله نظر قبلی
    این وضعیت ، چپ دو قطبی خواه را دچار یک تضاد رفتاری کرده است
    از یک طرف شیفته ایده لوژی لنینیسم و استالینیسم خودش است و با روحیه خدمت به آن ایده
    و از طرف دیگر دچار این شده که چگونه از کشوری که در آن زندگی می کنم دفاع کند. این چپ ها نمی دانند اگر بخواهند حرکاتشان را بر اساس منافع ملی کشور خودشان تنظیم کنند
    باید آن چپ اندیشی منسوخ شده لنینیسم استالینیسم را کنار بگذارد
    و در جهان دو قطبی سیر نکند چون این نگرششان به رفتار ضد منافع ملی علیه کشور خودشان ختم می شود. اینها باید متوجه باشند
    منافع ملی کشورمان می گوید
    باید
    با تمام جهان تعامل داشت آنهم تعاملی براساس موازنه منفی با حالت برد برد
    یعنی هم از شرق باید بهره برد و هم از غرب هیچکدام از اینها نه دوست همیشگی هستند و نه دشمن همیشگی .
    در این حالت است که می توانیم
    پایه های آزادی خواهی و دمکراسی خواهی و عدالت اجتماعی پایدار را پی ریزی و محقق کنیم.

  7. چپ محور مقاومتی
    چپی است که در گذر زمان و با توجه به تجربیات تاریخی بجای تجدید نظر در مبانی اندیشه ایش گرفتار یک حالت خود گول زنی شده است.
    این چپ هنوز در عالم جهان دو قطبی سیر می کند این چپ متوجه نیست چه همان زمان و چه حال وفاداری به آن نگرش و هویتی که بر اساس آن نگرش برایش تعریف شده است این هویت در بازی کردن برای قطب مورد علاقه اش چون وفا دار به لنینیسم و استالینیسم بوده ،ناخواسته یا خواسته بصورت مامور و یا حتا جاسوس،
    همیشه بازیگر جهان دوقطبی می شود
    چه این جهان دو قطبی فرو پاشیده باشد چه فرو نپاشیده باشد.
    اما این چپ در بازی های ملی که در سرزمین خودش پیش خواهد آمد همیشه دچار سرزنش ها و یا طرد شدگی خواهد شد چون میهن دوستان این نگرش را ضد منافع ملی کشور خودشان می دانند و وابستگان به چپ دو قطبی را انسان های مخرب می دانند و که می گویند این چپ در بزنگاه هایی حتا به سرزمین خود به نفع سرزمین مادر ایده لوژیشان خیانت می کنند.
    این وضعیت ، چپ دو قطبی خواه را دچار یک تضاد رفتا

  8. چپ محور مقاو متی با پرچم حکومت اسید پاش و اسیر کش اسلامی در امریکا , برای وطنی که ترکش کرده تظاهرات میکند. تحت ترا مپ راست ترین جناح سرمایداری چنین اقدامی ممکن است ولی در حکومت سرمایداری انگلی اسلامی کار گر, در زندان اسیر کش میشود. اگر چپ خجالت بکشد این تفاوت را نبیند سر از ناکجا آباد محور مقاومت اسلامی در میآورد مانند دهه ۶۰. مقاله آقای مالجو در باره چپ مقاومتی تلنگر درستی بود اگر جرأت بازبینی و نه توجیه داشته باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *