سیاست خارجی ایدئولوژیک و ماجراجویانهی جمهوری اسلامی موقعیت کشور ما را در منطقه و جهان تضعیف کرده و برخی از کشورها را بە سوءاستفادە از اختلافات میان ایران و همسایگان بە منظورفشار بە حکومت و گرفتن امتیازات اقتصادی و سیاسی ترغیب کردەاست. بیانیهی اخیر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه اروپا آخرین نمونه از آن است. بیانیهی اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج فارس، که حاکمیت تاریخی و قانونی ایران بر جزایر تبب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را نادیده میگیرد، دخالت سیاسی آشکار و مغایر با واقعیتهای تاریخی منطقه است. تکرار این مواضع در بیانیههای مختلف، میتواند به تشدید بیاعتمادی، گسترش تنش و تضعیف صلح و ثبات در منطقه بیانجامد.آنچه امروز به چنین مداخلات و مواضع نادرستی میدان داده، شکست سیاستهای پرتنش و نابخردانهی جمهوری اسلامی است که بە کشورهای دیگر فرصت سوء استفادە از موقعیت تضعیف شدەی حکومت رامیدهد.
استقرار نیروهای ایران در جزایر سهگانه در نوامبر سال ۱۹۷۱، بعد از خروج دولت بریتانیا از خلیج فارس و پایان دادن به اشغال این سه جزیره، در واقع اعادهی حق حاکمیت ایران بر این جزایر بود. هیچ کدام از دولتهای ایران اشغال این جزایر توسط دولت بریتانیا را به رسمیت نشناخته بودند، طبیعی بود که دولت وقت بعد از رفع اشغال بر اعمال حاکمیت بر این جزایر اقدام کند. همان موقع هم استقرار در تنب بزرگ و کوچک از طریق مذاکرات میان بریتانیا و ایران، هر چند بدون رد و بدل شدن سند کتبی صورت گرفت؛ اما در مورد ابوموسی، با امضای یک تفاهم نامه میان ایران و شارجه انجام شد. در این تفاهمنامه که توسط دولت بریتانیا تنظیم شده، به حل اختلافات بین ایران و شارجه از طریق مذاکره اشاره شدهاست. به رغم این که برخی ابهامات حقوقی در تفاهمنامه وجود دارد، که بر حاکمیت طولانی ایران بر این جزایر قبل از اشغال آنها توسط بریتانیا اشارهای ندارد، اما نافی حق حاکمیت ایران هم نیست. این تفاهمنامه، استقرار نیروهای ایران در این جزیره را تایید کردهاست. زمانی که ایران مذاکرات برای اعادهی حق حاکمیت خود بر این جزایر را پیش برد و در نهایت در آنها مستقر شد، هنوز دولتی به نام امارات متحدهی عربی وجود خارجی نداشت، که بعدا بتواند ادعای مالکیت بر سه جزیرهی تحت اشغال انگلستان را داشته باشد.
جمهوری اسلامی با رفتار پرتنش و غیرمسئولانه خود، ایران را در انزوای سیاسی فرو برده و شرایطی پدید آوردهاست که قدرتها میتوانند با آن بازی کرده و در معادلات منطقهای و بینالمللی به سوداگری بپردازند. بیانیهی مشترک اخیر اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج فارس و طرح مجدد ادعای بیاساس ارضی درباره جزایر سه گانهی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، نشانهای آشکار از همین وضعیت است. این مواضع نه بر پایهی حقوق بینالملل، بلکه بر اساس اهداف سیاسی و رقابت های ژئوپولیتیک اتخاذ میشوند.
حزب چپ ایران ادعای ارضی امارات عربی بر جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را ناروا و فاقد پایە حقوقی میداند؛این جزایر بخشی جداییناپذیر از ایران است و بر حق مسلم کشورمان در حفظ یکپارچگی سرزمینی خود تأکید میکند. در عین حال، ما حل هرگونه اختلاف میان ایران و همسایگان را از مسیر گفت و گوهای دوجانبه و بر پایهی احترام متقابل، به سود منافع مشترک مردم منطقه میدانیم. ایران متعلق به مردم ایران است. هرگونه تلاش برای بهرهبرداری سیاسی از ضعف جمهوری اسلامی علیه منافع ملی مردم ایران، توسط کشورهای دیگر مردود و محکوم به شکست است.
هیئت سیاسی- اجرائی حزب چپ ایران
۱۷ مهر ۱۴۰۴ – ۹ اکتبر ۲۰۲۵




4 پاسخ
“زمانی که ایران مذاکرات برای اعادهی حق حاکمیت خود بر این جزایر را پیش برد و در نهایت در آنها مستقر شد، هنوز دولتی به نام امارات متحدهی عربی وجود خارجی نداشت، که بعدا بتواند ادعای مالکیت بر سه جزیرهی تحت اشغال انگلستان را داشته باشد.”
یکی از نتایج خروج انگلستان این بود که کشور امارات در همان زمان در ۲ دسامبر ۱۹۷۱ تأسیس شد. اما این کشور هم در تداوم حاکمیت حکومتی به نام «امارات ساحل آشتی» تأسیس شد که پس از چندین دهه درگیری دریایی با امضای معاهده ای با بریتانیا در سال ۱۸۲۰ (تصویب در ۱۸۵۳ و مجدداً در سال ۱۸۹۲) تأسیس شده بود. چطور است که ورود حکومت پهلوی به این جزایر “اعادۀ حق حاکمیت” نامیده میشود، اما در مورد امارات میگویید این کشور قبل از آن وجود نداشت؟! این همان ادعای ایرانشهریهاست که وجود دولت-ملت ایران را ازلی و ابدی میپندارد و قائل به مدرن بودن مفهوم دولت-ملت نیست. درست گفته اند که متأسفانه حزب چپ ایران در حال املا نوشتن از روی دست ناسیونالیستهای ایرانی است.
(ادامه)حاکمیت بر سه جزیره بیشتر ار حیث حکمرانی بر تنگۀ هرمز اهمیت دارد. اما یک حزب سوسیالیستی باید فراتر از این مسائل به قضیه نگاه کند. دانستن اطلاعات تاریخی و جمعیتی و اجتماعی ضروریست و نباید محدود به سال ۱۹۷۱ به بعد باشد.ابوموسی دارای جمعیت ساکن است و ساختاری دوملیتی دارد و این مسئله باید مورد توجه قرار بگیرد.نباید از روی دست ناسیونالیستهای ایرانی املا نوشت.باید به این مسئله توجه کرد که رقابت ناسیونالیستی باعث میلیتاریزاسیون شده و بافت اجتماعی این جزیره را مورد حمله قرار داده است.مردم حق زندگی دارند و ایرانی و اماراتی با هر زبان و مذهبی باید بتوانند در آنجا در کنار هم زندگی کنند.بخش اماراتی جزیره هم اکنون بواسطۀ حضور نظامی ایران خالی از سکنه شده، در حالی که جمعیت بومی آن، همچنان تابعیت اماراتی دارد.نمیتوان در مورد این مسئله بیطرف بود یا آن را به بحث نگذاشت. باید به سمت راه حلهای غیرناسیونالیستی رفت.تغییر بافت قومی و ملی جزیره خودش یک پروندۀ جداگانه است که باید مورد توجه قرار بگیرد.
جزیرۀ تنب کوچک شبها به خاطر مدّ آب خلیج فارس بطور کامل زیر آب میرود. این جزیره فقط یک فرودگاه نظامی وجود دارد و تقریباً خالی از جمعیت است. در تنب بزرگ از دیرباز طایفۀ عرب «بنی هوله» یا هُوَلّه سکونت داشته اند، اما با رقابتهای نظامی اخیر چیزی از بومیان به جای نمانده و نزدیک به هزار نفر جمعیت ساکن همگی نظامیان ارتشی و سپاهی و کارمندان دولتی هستند. جزیرۀ بزرگتر ابوموسی با بیش از ۴ هزار نفر جمعیت وضعیتی شبیه به قبرس دارد: جزیره دو بخش شمالی و جنوبی دارد که با یک جاده از هم جدا میشوند و در شمال ایرانیها و در جنوب عربهای اماراتی زندگی میکنند و حق ورود به بخش یکدیگر را ندارند. شهر ابوموسی در بخش ایرانی است و جمعیت اماراتیها اکنون به ۴۰-۵۰ نفر رسیده است! جمعیت بومی جزیره عمدتاً عرب بوده اند، اما اکنون جمعیت بخش ایرانی را عمدتاً نظامیان ارتشی و سپاهی و کارمندان دولتی تشکیل داده اند که همگی غیربومی هستند، اما جمعیتی از مردم هرمزگان هم برای صیادی به بخش ایرانی آمده اند.
مواضع حزب چپ در این موارد که قبلا هم صورت گرفته بسیار درست و قابل تقدیر است. نباید در این موارد به صرف ضد بودن با حکومت کنار نشست و ساکت ماند. منافع مردم ایران و کشور در مربوط به نسل های آینده هم هست و شاید بویژه چون ما مسئول حفظ و انتقال آن به نسل های آینده هستیم.
تکلیف دار و دسته سلطنت پرست و رهبرشان و ارازل لمپن آنها معلوم است. آنها نوکر پول و قدرت هستند و ابایی از تخریب و نابودی کشور و مردم در رسیدن به قدرت ندارند. اما در تعجبم چرا سایر سازمان ها بویژه آنها که بنام ضدیت با امپریالیسم و غرب متجاوز گاهی با حکومت همراه می شوند ساکت می مانند.
کشورهای عربی مخصوصا امارات و عربستان هم که چهره ضد انسانی و شیفتگی خود را به ثروت به هر وسیله ای حتی ساکت و بی عمل ماندن در قبال شنیع ترین کشتار و اعمال ضد انسانی وحوش مذهبی و راست اسراییل نشان داده اند. و حالا به همراه اروپاییان حامی و تسلیح کننده و شریک اسراییل در نسل کشی و بریریت می خواهند توسعه طلبی خود را پیش ببرند.