شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴

شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴

دانه‌ای شن؛ مسئولیت سوگواری برای کودکان جان‌باخته غزه

به قلم الیاس مطر، کارگردان فلسطینی–آمریکایی، و با بازی سارا آغا، بازیگر فلسطینی‌تبار مقیم لندن

در طول بیش از هفتصد روز، نوار غزه زیر آتش بی‌وقفه اسرائیل سوخته است. بیش از بیست‌هزار کودک فلسطینی در این نسل‌کشی جان باخته‌اند؛ کودکانی که نام و چهره‌شان در میان همهمه رسانه‌های مغرض جهانی، اغلب به عددی بی‌جان تقلیل می‌یابد — دانه‌ای شن در ساحل بی‌کران روایت‌های تحریف‌شده.

در چنین وضعی، جایی که آرشیو صادق و رسانه آزاد وجود ندارد، هنر برای فلسطینیان بدل به حافظه و مقاومت شده است: تئاتر، شعر، ادبیات و تصویرگری، به ابزارهایی برای زنده نگه‌داشتن صداهایی تبدیل شده‌اند که قدرت و سیاست می‌کوشند خاموش‌شان کنند.

از دل همین ضرورت بود که خالد زیادا، بنیان‌گذار «جشنواره فیلم فلسطین لندن»، تصمیم گرفت برنامه سال ۲۰۲۴ خود را نه با فیلم، بلکه با یک نمایش آغاز کند — نمایشی بر پایه صدای کودکان غزه. او این مأموریت را به الیاس مطر سپرد تا نمایشی بنویسد و کارگردانی کند که نامش را «دانه‌ای شن» گذاشت.

نمایش در همکاری با گروه تئاتر بریتانیایی Good Chance روی صحنه رفت؛ گروهی که کارهایش معمولاً بر تجربه آوارگان و مردمان حاشیه‌نشین تمرکز دارد. برای آنان، تئاتر ابزاری است برای تغییر، بیداری و عمل — همان چیزی که مطر به‌دنبال آن بود.

از شهادت تا صحنه

مطر، کارگردانی اهل الجلیل، با پرسشی دشوار روبه‌رو بود: چگونه می‌توان نسل‌کشی را به صحنه آورد؟ چگونه صدای کودکان بی‌صدا را شنواند؟
او پاسخ را در کتابی یافت که در یکی از غرفه‌های خیابان‌های لندن به‌طور اتفاقی دید: یک میلیون بادبادک، مجموعه‌ای از شهادت‌های کودکان غزه در ماه‌های نخست جنگ. وقتی کتاب را خواند، گریست. «دانستم این صداها چراغ راه نمایش خواهند بود. به خانه رفتم و شروع به نوشتن کردم.»

او روزها و شب‌ها با آن کتاب زندگی کرد، با کودکانِ درون آن سخن گفت و در عکس‌های خبری به جست‌وجوی چهره‌هایشان پرداخت. یکی از آن‌ها، رِناد عطالله، دختر یازده‌ساله‌ای بود که در اینستاگرام با نام renadfromgaza شناخته می‌شد — دختری شاد و پرانرژی که در میان جنگ و ویرانی، ویدئوهایی از پختن غذاهای سنتی فلسطینی منتشر می‌کرد. لبخندش میلیون‌ها نفر را مسحور کرده بود. مطر می‌گوید: «رناد همیشه در ذهنم بود.»

همین کودک، الهام‌بخش شخصیت اصلی نمایش شد: دختری یازده‌ساله به نام رناد که بر صحنه، صدای صدها کودک دیگر می‌شود. مطر برای ایفای این نقش از سارا آغا، بازیگر و کنشگر فلسطینی، دعوت کرد. او تنها بازیگر نمایش است و همه روایت‌ها از زبان او جاری می‌شود.

«می‌خواستم یک بدن، یک صدا، حامل همه صداها باشد. وقتی تنها یک نفر سخن می‌گوید، غیبتِ دیگران حضوری قوی‌تر پیدا می‌کند.»

دانه‌های شن، حافظه‌ای جمعی

نمایش بر بستری از شن اجرا می‌شود. شن نه‌فقط نشانه خاک و ساحل‌های غزه است، بلکه تمثیلی از جمع و تداوم است: دانه‌ای شن کوچک و بی‌صداست، اما در کنار هزاران دانه، سرزمین می‌سازد. رناد با شن‌ها بازی می‌کند، در آن می‌غلتد، پایش را دفن می‌کند، و در پایان، شن‌ها را پخش می‌کند — همان‌گونه که جنگ، انسجام زندگی مردم را از هم پاشیده است.

زبان عربی فلسطینی در خلال گفت‌وگوهای انگلیسی جاری است. صدای سماق، تطرّیز، لالایی‌های سِتّی‌ها و خاطره طعم نانِ تازه، فضا را با بوی وطن پر می‌کند. مطر می‌گوید: «می‌خواستم یادآوری کنم که فلسطین فقط ویرانی و مرگ نیست. فلسطین سرزمینی زنده و پررنگ است، فرهنگی دارد که در کنار رنج، بالیده است.»

آنقا: افسانه‌ای از رستاخیز

در قلب نمایش، داستان اسطوره‌ای آنقا نهفته است — پرنده‌ای اسطوره‌ای در فولکلور فلسطینی که از خاکستر برمی‌خیزد و نجات می‌آورد. رناد در طول نمایش بارها این داستان را بازمی‌گوید، در جست‌وجوی امیدی در میان ویرانی. اما در پایان، ایمانش به آنقا فرو می‌ریزد؛ افسانه دیگر تسلی‌بخش نیست، جادو از میان رفته است.

مطر می‌گوید: «می‌خواستم تماشاگران با احساس مسئولیت از سالن بیرون بروند، با این آگاهی که باید کاری بکنند، باید گوش بسپارند، فراتر از تیترهای رسانه‌ای ببینند.»

پس از هر اجرا، گفت‌وگویی آزاد میان بازیگران و تماشاگران شکل می‌گیرد تا فضایی برای بیان احساس و تأمل درباره فلسطین ایجاد شود. گروه سازنده امیدوار است این نمایش به زودی در لندن و شهرهای دیگر بریتانیا نیز اجرا شود.

بازتاب واقعیت

نمایش، مانند آیینه‌ای از واقعیت تلخ زمان ماست. در پایان اوت، رناد عطاللهِ واقعی پستی سیاه در اینستاگرام منتشر کرد با یک کلمه: خداحافظ. چند روز بعد نوشت که به همراه خواهرش از غزه گریخته و در هلند پناه گرفته است. در زیر عکسش با شال فلسطینی نوشت: «بازمانده‌ی نسل‌کشی». اما در پست بعدی افزود:
«من احساس نمی‌کنم نجات یافته‌ام. هیچ‌کس به‌تنهایی نجات نمی‌یابد. یا همه‌مان، یا هیچ‌کدام.»

صدای او همچنان پژواک امید است، اما مهاجرتش یادآور هزاران کودکی است که هنوز در میان آوار و محاصره مانده‌اند.

در دنیایی که پاک‌کردن غزه از نقشه دیگر خیال نیست، بلکه پروژه‌ای علنی و مورد حمایت قدرت‌های بزرگ است، تئاتر برای الیاس مطر بدل به آخرین پناهِ حافظه و انسانیت شده است — آنقا‌یی زاده از خاکسترِ واقعیت، تلاشی برای یادآوری، سوگواری و مقاومت.

نمایش «دانه‌ای شن» ما را فرا می‌خواند تا بایستیم، گوش بسپاریم، و به‌یاد آوریم: تا روزی که غزه دوباره از خاکستر برخیزد، مسئولیتِ ما تمام نمی‌شود — مسئولیتِ سوگواری، شهادت دادن و عمل کردن.

منبع: میدل ایست آی
برگردان برای اخبار روز: لیلا افتخاری

برچسب ها

جان لی اندرسن، خبرنگار باسابقه‌ی نشریه نیویورکر، می‌گوید با وجود این‌که بیش از ۴۰ سال از افغانستان گزارش تهیه کرده است؛ از دوره‌ی اشغال و جنگ گرفته تا ظهور و سقوط طالبان و دو عقب‌نشینی بزرگ قدرت‌های جهانی، اما «کارش با افغانستان تمام نشده»
در سال ۱۹۶۲، دیمیتری شستاکوویچ، آهنگساز برجسته شوروی، سمفونی سیزدهم خود را بر اساس پنج شعر از یوگنی یفتوشنکو خلق کرد؛ شعرهایی که متن و محتوای اصلی این اثر را تشکیل می‌دهند به بازتاب وضعیت جامعه شوروی در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ می‌پردازد
از آغاز این جنگ که از اکتبر ۲۰۲۳ بیش از ۶۰ هزار فلسطینی را به کام مرگ کشانده، فشار بر چهره‌های فرهنگی و هنری با نفوذ برای محکومیت این حملات، به‌طور مداوم افزایش یافته است
در دنیایی که تندروی و نژادپرستی در آن گسترش می‌یابد، جایی که مهاجران همچنان از سوی گروه‌های برتر ناديده گرفته می‌شوند، پیام هوگو قدرت خود را از دست نداده است. خانواده‌هایی که به‌دلیل فقر و بی‌عدالتی از هم پاشیده‌اند، و مأموران قانون که با وسواس تعقیب می‌کنند، همه نمایان‌گر جهانی‌اند که بی‌رحمانه نابرابری را ترویج می‌کند

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *