شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴

شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴

جایگاه اتوپیا در پروژهٔ ساختن ایران دموکراتیک مشارکتی – سعید مقیسه ای

پس از انتشار یادداشت «ایران می‌تواند نخستین نظام دموکراتیکِ مشارکتی جهان باشد؟» برخی دوستان با کنایه آن را «اتوپیایی» خواندند. این داوری برایم نه دلسردکننده، که انگیزه‌ای تازه برای نوشتن این یادداشت بود.
درست است: «ایران دموکراتیک مشارکتی» یک اتوپیاست؛ اما این نه نشانهٔ ضعف، بلکه نقطهٔ قوت آن است. پرسش کلیدی این است: مگر می‌توان به سوسیالیسمِ یا همان جامعه‌گرایی دموکراتیک باور داشت و در عین حال بی‌نیاز از اتوپیا بود؟

این گفتمان اتوپیایی زمانی اهمیت بیشتری می‌یابد که به یاد آوریم نسل پس از انقلاب با دو ترومای هم‌زمان روبه‌رو شد: نخست، تجربهٔ رهبری کاریزماتیکی که به‌سرعت به استبداد مذهبی و سرکوبگر بدل گشت؛ و دوم، ناکامی احزاب در فراگیرشدن، چه در قالب حزبی حکومتی و چه اپوزیسیونی. این دو ضربه، هم اعتماد به رهبری کاریزماتیک دیگر و هم جایگاه حزب را به‌عنوان ابزار اصلی سازمان‌یابی سیاسی برای گذار از جمهوری اسلامی و ساختن آینده‌ای نوین را تضعیف کرد.

اتوپیا چیست و چه نیست؟
در معنای کلاسیک، اتوپیا، آن‌گونه که توماس مور در سدهٔ شانزدهم به کار برد، به معنای «ناکجاآباد»، تصویری خیالی از جامعه‌ای کامل است.
بسیاری از اتوپیاها نه برای ساختن، بلکه همچون آینه‌ای برای نقد زمانه ترسیم شده‌اند.
اما در سیاست مدرن، اتوپیا همیشه به معنای رؤیای محال نیست. تاریخ نشان می‌دهد هرگاه اراده و اجماع عمومی بر تحقق یک اتوپیا شکل گرفته است، آن رؤیا ــ خواه نیک و خواه بد ــ سرانجام به واقعیت پیوسته است.

اما باید میان سه نوع اتوپیا تمایز قائل شد:
اتوپیای بسته: وعدهٔ حقیقتی مطلق می‌دهد و معمولاً می‌کوشد با سرعت، اغلب از راه انقلاب، کودتا یا جنگ به واقعیت بدل شود. سرنوشت چنین اتوپیاهایی اغلب دیکتاتوری، تمامیت‌خواهی یا کشتار بوده است؛ نمونه‌هایی از اتوپیای بسته کم نیستند: جمهوری اسلامی خمینی، سوسیالیسم واقعاً موجود لنین، یا رؤیای اسرائیل بزرگ نتانیاهو که در جریان است.

اتوپیای انتقادی: بیش از آنکه نقشه‌ای برای آینده باشد، آینه‌ای برای نقد وضع موجود است. کتاب اتوپیای توماس مور در سدهٔ شانزدهم، یا آثار سوسیالیست‌های تخیلی قرن نوزدهم مانند فوریه و سن‌سیمون، نمونه‌هایی از این گونه‌اند.

اتوپیای باز: چشم‌اندازی آرمانی می‌آفریند که نه نقطهٔ پایان، بلکه مسیری قابل تحقق تدریجی و بازنگری‌پذیر است. جنبش حقوق مدنی و رؤیای برابری نژادی مارتین لوتر کینگ، پروژهٔ اروپای متحد، یا آرزوی «دموکراسی مشارکتی» برای آیندهٔ ایران از این دست‌اند.

شاید بد نباشد تفاوت «اصلاحات»، «پروژهٔ تاریخی» و «نوستالژی» را با «اتوپیا» روشن کنیم:
رفرم (اصلاحات) اتوپیا نیست. اصلاحات تغییراتی مثبت و تدریجی‌اند؛ مانند تحقق دولت رفاه، گسترش آزادی بیان و مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی، لغو مجازات اعدام، برچیدن نظارت استصوابی، امکان فعالیت آزاد احزاب و سندیکاهای کارگری، یا آزادی پوشش اختیاری. این‌ها گام‌هایی مرحله‌ای‌اند که می‌توانند بهبودهای ملموس ایجاد کنند، بی‌آنکه لزوماً چشم‌انداز اتوپیایی در پشت سر داشته باشند.

پروژهٔ تاریخی/استراتژیک نیز اتوپیا نیست، زیرا نمونه‌های عینی آن در جهان وجود دارند. برای مثال، گذار از جمهوری اسلامی به یک جمهوری سکولار دموکرات، متکی بر سیاست‌ورزی احزاب، خیال‌پردازانه نیست. جمهوری‌های سکولار دموکرات در اروپا، آمریکا، آمریکای لاتین و بخشی از آسیا وجود دارند؛ تجربهٔ عملی، نهادهای حقوقی و چارچوب سیاسی‌شان روشن است: انتخابات آزاد، جدایی دین و دولت، و حاکمیت قانون.

نوستالژی هم اتوپیا محسوب نمی‌شود. نوستالژی بازگشت به گذشته است، نه آفرینش افقی تازه. مثال‌هایش فراوان است: خواست احیای سلطنت پیش از انقلاب ۵۷ در ایران، حسرت بازگشت به دوران جنگ سرد میان آمریکا و شوروی/چین، یا احیای فاشیسم در اروپا که بازتولید گذشته‌اند، اماچشم‌اندازی نو برای آینده نیستند.

اتوپیای باز اما می‌تواند الهام‌بخش اصلاحات و پروژه‌های تاریخی باشد. به بیان دیگر: رفرم بدون اتوپیا جهت ندارد و اتوپیا بدون رفرم تحقق‌پذیر نمی‌شود.

خواست «ایران دموکراتیک مشارکتی» یک «اتوپیای باز» و الگویی برای حکومتی دموکراتیک که بر شوراها، مشارکت دیجیتال و تجربه‌های جهانی تکیه دارد. این طرح تدریجی و مرحله‌به‌مرحله، از سطح محله تا ملی، از طریق رفراندوم‌های مکرر قابل تحقق و  بر مشارکت و بازنگری مداوم قدرت استوار است. نمونهٔ کامل جهانی ندارد، اما اجزایش در برزیل (بودجه‌ریزی مشارکتی) و در تایوان و ایسلند (پلتفرم‌های دیجیتال) تجربه شده است.

در اختتام باید گفت که آنچه امروز رؤیا می‌نماید، فردا می‌تواند بدیهی باشد؛ همان‌گونه که حق رأی زنان یا برابری نژادی زمانی اتوپیا به شمار می‌رفت. «ایران دموکراتیک مشارکتی» نیز می‌تواند رؤیایی شدنی و حتی لاجرم برای آیندهٔ ایران باشد.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *