
هموطن تشنه و وطن تشنه
باغبان تشنه و چمن تشنه
نرگسان خواب آب می بینند
لاله و یاس و نسترن تشنه
آه ….. دریاچه ارومیه
آه ….. زاینده رود من تشنه
در دل رودها عطش جاری
چشمه ها را همه دهن تشنه
قلم از تشنگی ندارد خط
واژه خشکیده و سخن تشنه
تشنه شیر و شیلنگ و لوله و حوض
پارچ و کوزه و لگن تشنه
میخورد غصه از برای حسین
خودِ نادانِ سینه زن تشنه
زنده ای تشنه بر سر گوری
مرده اش نیز در کفن تشنه
همگان تشنه اند در ایران
پیر و برنا و مرد و زن تشنه
تشنه ی نان و آب و آزادی
خشکسالی چرا درین وادی؟
«گربه هه» – دیوان آنلاین هادی خرسندی
www.gorbehe.com






یک پاسخ
سپاس فراوان آقای خرسندی، هدیه از این زیباتر و در عین حال دردناک تر؟ بسیار شادم که با آب مرتبطم کردید ولی افسوس از تشنگی از بی آبی و آزادی و نان در وطن! می گفتند جنگهای آینده برای آب خواهند بود، باور نکردیم، ولی دیدیم که دارند اتفاق می افتند، البته بگذریم از دیگر جنگها! مثل همیشه دلتان برای وطن می تپد و می لرزد و دید تیز و فعالتان موضوعات حیاتی را بخصوص از وطن می گیرد و در کوره ی هنرتان، رندانه می پزد و به ما می دهد، پس باز هم سپاس فراوان. شعر تان در نشریه ی گویا برای بچه های غزه بسیار هنرمندانه و انسانی و موثر بود، باز هم سپاس و درود! ای کاش می شد آنهایی را که دلشان برای ایران و ایرانی می لرزد راهی بود تا حداقل راه چاره ای برای برنامه ریزی و مدیریت آب در ایران پیدا و اجرا می کردند، گستردگی و عمق آسیب هایی را که این حکومت به محیط زیست و منابع طبیعی ایران وارد می کند، بعدها خواهیم دانست، امیدوارم خیلی دیر نشود. سپاس!