با کنار گذاشتن توهم رفرمیسم اکنون بیش از هر زمان ضروریست که صف طبقاتی خود را روشن، شفاف و بدون تعارف در برابر بلوک ارتجاع و سلطهی سرمایه ترسیم کنیم.
بخشی از آنچه امروز در ظاهر با نام (چپ) شناخته میشود، در عمل چیزی جز بازتولید مناسبات سلطه در لباسی رادیکال نیست. این جریانات با پایگاههای مادی خردهبورژوایی و در موقعیتهایی کلیدی به عنوان ابزار ایدئولوژیک حفظ نظم سرمایه عمل کردهاند. در ایران نیز چپ رسمی و بهظاهر (پیشرو) سالهاست که در باتلاق ایدئولوژیهایی چون پانایرانیسم، شوونیسم فرهنگی، مردسالاری و خرافهگرایی فرو رفته و مانعی جدی در مسیر شکلگیری آگاهی طبقاتی شده است.
ما هیچ امیدی به اصلاح ساختارهای پوسیدهی قدرت نداریم. تجربههای گذشته نشان دادهاند که ائتلاف با این نیروها مسیر مبارزهی کارگری را به بیراهه کشانده و تنها به تثبیت نظم موجود منجر شده است. بنابراین آنچه در دستور کار ما قرار دارد نه مماشات بلکه نقد بیامان، مرزبندی سیاسی روشن و طرد این نیروهای استحالهشده است.
این جریانها فاقد هرگونه پیوند ارگانیک با پرولتاریا هستند چون آنها در بزنگاههای تاریخی از جنبشهای واقعی فاصله گرفته و در نهایت به نفع نظم موجود عقبنشینی کردهاند. پرولتاریای آگاه امروز تجربهی شکستهای گذشته را بهخاطر دارد و دیگر حاضر نیست به ارابهی پوسیدهی این معاملهگران بسته شود.
راهکار عینی برای پیشروی طبقاتی در گروه چیست؟
۱. سازماندهی شوراهای مستقل ضدسرمایهداری
شوراهایی متکی بر منافع واقعی کارگران، برآمده از دل محیط کار و زندگی، نه محصول تصمیمگیری احزاب یا نخبگان و برپایهی مجامع عمومی، مشارکت مستقیم، و تصمیمگیری جمعی.
۲. بازتعریف استقلال طبقاتی و گفتمانی با اتکا بر دانش، تجربهی تاریخی و بهرهگیری از اندیشهی مارکس، نه به عنوان شعار، بلکه بهعنوان ابزار تحلیل و کنش اجتماعی و مبارزه با شکلهای نوین سلطه، اعم از ایدئولوژیک، فرهنگی یا فکری، که در پوشش رادیکالیسم عمل میکنند.
۳. توسعه ابزارهای مستقل ارتباطی رسانهها و کانالهای اطلاعاتی خودگردان، برای بیان مسائل واقعی طبقهی کارگر و مستندسازی، تحلیل، و آموزش برای تقویت آگاهی جمعی و شکستن انحصار روایتهای نخبهمحور.
۴. مرزبندی عملی با نیروهای خردهبورژوایی با نقاب چپ و افشای نقش آنها در مهار پویشهای رادیکال از پایین و مقابله با پروژههای چانهزنی از بالا که منافع پرولتاریا را قربانی منافع طبقات میانی میکنند.
جمعبندی
امروز بیش از هر زمان نیازمند آنیم که صریح، روشن و بر پایهی تجربههای زیستهی خود سخن بگوییم. ما کارگران، با شناخت موقعیت طبقاتیمان و مرور تاریخ واقعی مبارزات خود، باید مسیر رهایی را نه از مسیر تکرار اشتباهات گذشته، بلکه از طریق سازمانیابی مستقل، همبسته و آگاهانه بازسازی کنیم.
سکوت در برابر ارتجاعی که با نقاب رادیکالیسم ظاهر میشود، سکوتی خنثی نیست؛ بلکه خیانت به خون، رنج و امیدهاییست که نسلهای پیش از ما با جان خود بر دوش کشیدهاند.
این نوشته، ادعای رهبری یا قهرمانی ندارد، تلاشیست صادقانه و از دل سالها تجربهی زیستهی من نه بهعنوان یک فرد خاص، بلکه بهمثابه یکی از میلیونها کارگر مزدی که بار این نظم استثماری را به دوش میکشند و هنوز برای رهایی میاندیشند، مینویسند و میکوشند.
با احترام،
️ مظفر فلاح کارگر تبعیدی
تابستان ۱۴۰۳ / ژوئیه ۲۰۲۵








