جمعه ۲۳ آبان ۱۴۰۴

جمعه ۲۳ آبان ۱۴۰۴

در نقد فراخوان «صلح و جامعه‌ی دموکراتیک» عبدالله اوجلان – کامران متین

در مراسمی تاریخی که روز جمعه در اقلیم کردستان عراق برگزار شد، مبارزان حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) روند خلع سلاح خود را آغاز کردند؛ اقدامی که در ادامه‌ی گفت‌وگوهای غیرمستقیم میان عبدالله اوجالان، رهبر زندانی پ.ک.ک، و مقامات ترکیه صورت گرفته و با میانجی‌گری حزب دموکراتیک خلق‌ها پیش رفته است. کامران متین در یادداشتی در فیسبوک، با نگاهی انتقادی به فراخوان اوجالان برای «صلح و جامعه‌ی دموکراتیک»، به بررسی مبانی نظری این رویکرد و پیامدهای سیاسی آن پرداخته است.

***

پیام ویدیویی عبدالله اوجالان که امروز منتشر شده است، بار دیگر بر استدلال‌های اساسی فراخوان او برای «صلح و جامعه‌ی دموکراتیک» منتشر شده در تاریخ ۲۷ فوریه تأکید می‌کند؛ فراخوانی که انحلال داوطلبانه پ.ک.ک (و در پی آن خلع سلاح تدریجی) را گام نخست و کلیدی در نظر می‌گیرد.

فارغ از اینکه آیا طرح اوجالان برای تشکیل «صلح و جامعه‌ی دموکراتیک» در ترکیه در نهایت محقق خواهد شد یا نه، چارچوب نظری‌ای که وی این طرح را در آن به پیش می‌برد، از یک مشکل بنیادی رنج می‌برد.

هسته‌ی این مشکل، تبیینِ «درون‌محور»‌ او از پدیده «دولت» است؛ برداشتی که من پیش‌تر در مقاله‌ای در سال ۲۰۱۹ به‌تفصیل به آن پرداخته‌ام (لینک مقاله در کامنت اول در پایین).

با وجود قصد صریح اوجالان برای فراروی از مارکسیسم ارتدوکس، تببین او همچنان از نظریه‌ی مارکسیستی دولت پیروی میکند. او دولت را به‌عنوان تجلی سازمان‌یافته‌ی هیرارشیهای (روابط‌سلسله مراتبی) جنسیتی و طبقاتی درونی جامعه درک می‌کند. بر این مبنا، تا جایی که این هیرارشیها تضعیف یا از میان برداشته شوند (یعنی جامعه «دموکراتیزه» شود)، دولت نیز کارکرد خود را از دست داده یا حتی بلاموضوع خواهد شد. از این منظر است که او استدلال می‌کند راه‌حل «مسئله‌ی کُرد» تأسیس یک دولت کُردی جداگانه نیست، چرا که مسئله، بی‌دولتی کُردها نیست، بلکه خود [پدیده] دولت است.

آنچه این تبیین درون‌محور از دولت از درک آن بازمی‌ماند، این واقعیت است که دولت‌ها را نمی‌توان صرفاً به سلسله‌مراتب‌های درونی یا درون‌اجتماعی تقلیل داد. بلکه آن‌ها به‌همان اندازه – و شاید بیشتر – محصول وضعیت هستی‌شناختی «تکثر جوامع» هستند؛ یعنی این واقعیت که در هر لحظه‌ای از تاریخ، بیش از یک جامعه در جهان وجود دارد. این به‌نوبه‌ی خود بدان معناست که هر جامعه (یا اجتماع سیاسی) ناگزیر است با محیطی بیرونی مواجه شود که متشکل از اجتماعات سیاسی [دولتهای] دیگر است؛ اجتماعات سیاسی که رفتارشان از کنترل ساختاری آن جامعه خارج است (و این همان وضعیتی‌ست که مکتب رئالیسم در روابط بین‌الملل از آن با عنوان «آنارشی» یاد می‌کند). و چون این تکثرِ جوامع، به‌مثابه یکی از دال‌های بنیادینِ «بین‌الملل»، سویه‌ای اساسی از واقعیت اجتماعی است، وجود و بازتولید اجتماعات سیاسی یا دولت‌ها نیز اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.، فارغ از اینکه پیکربندی درونی روابط اجتماعی و سیاسی‌شان چگونه باشد. این مشاهده با این نظر الن وود سازگار است که دولت‌ها را ساختارهایی از قدرت عمومی می‌داند که با مسئله‌ی همیشگی مدیریت و نمایندگی مرتبطند.

این بدان معناست که ملت‌ها یا مردمان بی‌دولت مانند کُردها یا باید دولت مستقل خود را داشته باشند، یا در قالب نوعی ساختار حقوقی و تضمین‌شده به تعریف و تعریفگری دولت‌های میزبان وارد شوند و این ورود باید در موقعیتی برابر با دیگر مردمان و ملت‌های حاضر در آن دولت صورت گیرد. این یعنی شکل‌گیری دولت‌های چندملیتی یا ترتیباتی از حاکمیت مشترک (shared sovereignty). در غیر این صورت، آن‌ها یا در ملت/دولت غالب ادغام (آسیمیله) می‌شوند (مانند آنچه اکنون در ایران و ترکیه در حال وقوع است) یا به‌عنوان یک سوژه‌ی جمعی نابود می‌گردند (که اکنون شاهد تلاش‌برای انجام آن در فلسطین/غزه هستیم).

از این منظر، اصرار اوجالان بر انحلال داوطلبانه پ.ک.ک بدون آنکه دولت ترکیه گامی معین، عمومی و عینی برای بازتعریف حقوقی و ساختاری خود بردارد، می‌تواند ضربه‌ای راهبردی به جنبش کُردی در ترکیه و فراتر از آن وارد کند البته اگر هدف این جنبش صرفاً به‌رسمیت‌شناسی نمادین وجود خود نباشد، بلکه خواستار خودحکمرانی دموکراتیک در قالب هم‌زیستی مسالمت‌آمیز دموکراتیک باشد.

اوجالان در پیام خود خواستار دریافت بازخورد انتقادی از سوی پ.ک.ک شده، اما متأسفانه «کیش شخصیت» که حول او از سوی خود او و رهبری پ.ک.ک شکل گرفته، محدودیت‌های جدی برای بیان آزاد چنین انتقادهایی ایجاد کرده است.

چنان‌که اشاره شد، با توجه به شرایط منطقه‌ای و جهانی، این امر ممکن است که «ابتکار صلح»ی که اکنون به‌طور دوفاکتو در جریان است، بتواند بخشی از اهداف تعریف‌شده توسط اوجالان را محقق کند، حتی اگر این اهداف در حال حاضر مبهم و کلی باشند، که هستند. اما با توجه به شواهد موجود و اطلاعاتی که در دسترس عموم است، پایان یافتنِ تعریف «تُرکی» از «ترکیه» بعید است جزو این اهداف متحقق شده باشد. درواقع، همین که نام رسمی دولت همچنان «ترکیه» باقی مانده است و ظاهرا قرار است بماند، خود نشانه‌ی مقاومت دولت ترکیه در برابر هرگونه بازتعریف دموکراتیک آن برای گنجاندن کُردها به‌عنوان شرکایی برابر است. این مشابه وضعیتی است که وجود کلمه‌ی «عرب» در نام رسمی سوریه (جمهوری عربی سوریه) در گذشته پدید آورده و میتواند در آینده هم تکرار شود.

با این همه امیدوارم این مشاهدات من اشتباه از آب درآیند.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

6 پاسخ

  1. تحلیل کامران متین با دقتی شایسته بر یکی از ضعف‌های بنیادی دیدگاه اوجالان دست می‌گذارد: نادیده گرفتن ساختار قدرت در نظام بین‌الملل. در جهانی که دولت‌ها تنها بازیگران مشروع و قدرت‌مند سیاسی‌اند، ملت‌های بی‌دولت مانند کردها، اگر فاقد پشتوانه‌ی نهادی و حقوقی باشند، در معرض ادغام اجباری یا حذف تدریجی قرار می‌گیرند. تجربه‌ی تاریخی، از فلسطین و کشتار ارامنه در ۱۹۱۵، تا آوارگی روهینگیا در میانمار و ستم تاریخی بر بومیان در آمریکا و استرالیا، نشان داده است که صرف آرمان‌گرایی و دعوت به دموکراسی، بدون توازن قدرت و تضمین حقوق سیاسی، نمی‌تواند ضامن بقا و آزادی هیچ ملتی باشد. تأکید متین بر ضرورت ساختار سیاسی و نمایندگی برابر، صدایی واقع‌گرایانه در میان شعارهای اخلاقی است.

    1. کاربرمحترم جناب محمودی،
      “ملت های بی دولت” ی که شما به آنان اشاره میکنید، هیچ تاریخ و نقطه مشترکی با تاریخ کورد ها و مبارزه آنان ندارند. کوردها، بمانند فارسها، اعراب و تورکها و.، میتوانند صاحبِ ” پشتوانه ی نهادی و حقوقی” ی برابر با دیگران شوند، اگر که در کشورهای ایران/تورکیه/عراق /سوریه، دولتهای دمکراتیک و پلورالیستی بر سر کار آیند. شما چرا سرنوشت شومی که بر ارامنه و سرخ پوستان و فلسطینی ها و.آوار شد، را سرنوشت محتملی برای کوردها میدانید، درحالیکه هیچ سنخیت و تشابهی بین تاریخ و رویدادهای این ملتها با کوردها وجود نداشته است؟ چه کسی و حتی چه دولتهایی، در منطقه، خواسته اند تا کوردها را قتلعام و نابود کنند؟ این مقایسه های ‘هراس فکنانه’ و بد بینانهِ شما از کجا و از چه چیز مایه گرفته است؟ مبارزه مسلحانه کوردها با دولتهای مرکزی، از اول اشتباه و فاجعه آمیز و بی حاصل بوده و اکنون اوجالان این را میگوید. این چه ربطی به قتلعام سرخ پوستان و ابورجینی ها و ارامنه و. دارد؟!

  2. جناب دکتر متین لطفا با شبکه جاسوسی ایران ابنتر نشنال همکاری نکنید .سطح شخصیت وسوادشماهیچگونه سنخیتی با این جماعت ندارد
    ضمنا فکر می کنم پ ک ک با تجربه تر از آن است که بیش‌از چهل سال تجربه افتخار آمیز خود را یک شبه تقدیم اردوغان شیادنماید..صحنه پیچیده ای برای مبارزات کرد ها پیش آمده بطوریکه برای استقلال باید در اردوگاه واسرائیل قرار گیرند واگر چنین انتخابی را رد کنند ناگزیر باید به شکلی با دولت‌های مرکزی خود به توافق برسند

  3. فرضا نظر شما و برداشت شما از فکر و خواست اوجالان درست باشد، که معتقدم نیست، راه حل شما چیست؟
    این روزها این رویه عادی همگانی شده که فقط ایراد بگیرند و یا آرزوهای دست نیافتنی کنند اما عاجز از حتی نشان دادن یک راه حل محتمل، تاکید می کنم محتمل حتی با درصد پایین، هستند.
    چند دهه است که کردها در حال جنگ و کشتار کردن بی نتیجه خود در سه کشور منطقه هستند و همیشه مجبور بوده اند برای ادامه و بقا به دیگر دولت های فاشیست و غیر مردمی متوسل شوند.
    تنها در عراق آنهم با حمایت نظامی آمریکا و در توافق با صدام توانستند در چهارچوب عراق بشدت ضعیف و خرد شده خودمختاری محلی بگیرند هر چند در مناطقی که سایر اقوام هستند شکننده و آتش زیر خاکستر است.
    اتفاقا به نظر من اوجالان متو‌جه است که اساسا منطقه و شرایط بکلی تغییر کرده و باید راه دیگری در پیش بگیرند. آیا هیچ چشم اندازی، حتی یک درصد، برای پیروزی نظامی کردها در ترکیه وجود دارد؟
    و زدن اتهام ساختن کیش شخصیت برای خودش به او هم ناشی از تنگ نظری است.

  4. خیلی تعجب میکنم که شما همچنان بر طبل نزاع های بیهوده و مردود میکوبید، و پیام آقای اوجالان، که درونمایه اش ‘صلح و جامعه دمکراتیک’ است، را نمیگیرید. اوجالان بدرستی مسئله را نه تشکیل “دولت کورد”، بلکه خودِ دولت میداند؛ که به باور او، این دولت باید دمکراتیک و صلح دوست و برای مردمی باشد که در چهارچوب کشور تورکیه زندگی میکنند و منتخب آنان اند؛ منتهی، از آنجا که شما، مردم کورد را دارای سرنوشتی ویژه و جدا از سرنوشت سایر مردم منطقه میدانید،میگوئید: “این یا آسیمیله شدن” است، و یا ” بعنون یک سوژه جمعی نابود میشوند.. مثل مردم غزه”
    شما از روی بد بینی و بناحق، آن اشغالگری و نسل کُشیِ اسرائیل را بعنوان یک سرنوشتِ احتمالی و ممکن برای مردم کورد، در نظر میگیرید؛ اما آرزوی آقای اوجالان را برای صلح و جامعه و دولت دمکراتیک، نا محتمل و ناممکن جلوه میدهید؟ چرا؟ مردم منطقه، با همه ویژگیهای خود، در هر کشوری که هستند، سرنوشت و درد مشترک دارند؛ آنها خواهان نظامهای دمکراتیک و همزیستی مسالمت آمیز هستند.

  5. بعد از تعریف و تمجید عاشقان اوجلان از تسلیم بدون و قید و شرط و تعریف موهومى و نادرست از دولت و جامعه ترکیه، شاهد یک مقاله انتقادى در زمینه هستیم که از دید من ارزنده هست. نکته بسار ارزنده تر این مقاله (برخلاف مقالات تعریف و تمجید از درک و راه حل نمونه و قابل ستایش از راه حل اوجلان) این جمله آخرى اوست که بندرت شاهد آنیم
    “با این همه امیدوارم این مشاهدات من اشتباه از آب درآیند”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *