غرب در پی تغییر بنیادی رژیم در ایران نیست؛ چرا که بر این باور است که فروپاشی بنیادین ممکن است زمینه فروپاشی ایران را فراهم کند—با نگاهی دقیقتر، این نگرانی بیراه نیست. از سوی دیگر، از نگاه غرب، آن فرد کاریزماتیکِ همهپسند در جغرافیای سیاسی ایران وجود ندارد. بنابراین، گزینه اصلی در شرایط کنونی—که یکی از پایههای صیانت از ساختار حاکم نیز هست—تغییر در هرم قدرت است…

جنگ واژه مناسبی برای آنچه که در طی دوازده روز در ایران گذشت نیست؛ بهویژه با توجه به درک ما از جنگهای قرون وسطی، جنگهای جهانی اول و دوم، جنگ عراق و ایران و حتی جنگ روسیه با اوکراین. در این بازه زمانی محدود، مأموریتی جهت ترور برخی فرماندهان نظامی سپاه، نابودی برخی پایگاههای نظامی و سامانههای هستهای صورت گرفت و با موفقیت به پایان رسید. اگرچه نمیتوان درباره پایان کامل آن نظر قطعی داد و ممکن است در آینده با عواقبی بهمراتب سنگینتر برای رژیم، دوباره تکرار شود. سفر نتانیاهو به آمریکا برای دیدار با ترامپ، احتمال یک حمله دیگر را، که بیتردید به سقوط رژیم منتهی خواهد شد، تقویت میکند.
اسرائیل و آمریکا در این عملیات ویژه دوازدهروزه به سران رژیم نشان دادند که هستی و نیستیشان در گرو موشکها و پهپادهای اسرائیلی در آسمان ایران است؛ عرضاندام خارج از نرم و مقرر، عواقب جانی در پی دارد. خامنهای و دستگاه نیز گویا این پیام را دریافتند؛ خروج دیرهنگام خامنهای از پناهگاه بهمعنای اطمینان و درک آن پیام بود. گرچه بسیاری بر این باورند که اسرائیل میتوانست خامنهای را ترور کند، اما دو موضوع در این دیدگاه نادیده گرفته میشود: نخست آنکه آیا ممکن است اسرائیل از مخفیگاه خامنهای بیخبر بوده باشد؟ دوم، مرگ خامنهای یعنی کمک به فروپاشی ضربالاجل دستگاه، و آمادهداشتن جایگزینی همهپسند که غرب در اختیار نداشت.
واقعیت این است که اسرائیل به اهدافش رسیده؛ منطقه نیازی به درگیریهایی که تا به امروز رخ داده، ندارد. پیمان سرمایهگذاری اخیر عربستان و قطر در آمریکا و بالعکس، حمایت ضمنی و سکوت این دو کشور و سایر کشورهای منطقه در عملیات فوق میتواند دلیل روشنی بر این مدعا باشد.
گلوبالیسم جهانی نهتنها کاملاً از جنگ و فروش مهمات نظامی فاصله نگرفته و نخواهد گرفت—که این ادعایی گزاف است—اما میتوان گفت که جنگ در منطقه رویکرد اصلی و استراتژیک آن نیست. ازاینرو، هفتم اکتبر باید رخ میداد؛ سیاست مهار جمهوری اسلامی باید گامبهگام اجرا میشد. بر پایه این سیاست، نخست غزه با خاک یکسان شد، سپس نوبت به حزبالله رسید، پس از آن سوریه تصرف شد، بعد نیروهای نیابتی خامنهای در عراق بلاتکلیف ماندند، و بمباران و تضعیف حوثیهای یمن، گام آخر این تئاتر بود.
در حالیکه یکی پس از دیگری نیروهای نیابتی رژیم متلاشی میشدند، در ایران امثال سلامی و حاجیزاده با نوعی تکبر کاذب در صدد بر باد دادن “کُرک و پَر” اسرائیل بودند، بیاطلاع از اینکه ساعت مرگشان دقیقاً برنامهریزی شده است.
رژیم در این عملیات ویژه کاملاً خلع سلاح شد. این امریست مسلم، اما در منطق سیاسی، معمولاً از مسلمات سخن نمیگویند، بلکه باید به سراغ اموری رفت که از رخدادهای آینده خبر میدهند. اگر ما در واکاویهای سیاسیمان، بر پایه دیالکتیک رخدادها نتوانیم آینده را ببینیم، سردرگم، همانند برخی از نیروهای اپوزیسیون، تنها به بیان آنچه که رخ داده است اکتفا خواهیم کرد. در نتیجه، به نیرویی ناتوان و سیاسی بدل میشویم که گنگ، در پس رخدادها اسیر مانده و از افق حوادث دور و بیفایده خواهد شد.
نخست باید با صدای بلند گفت که اسرائیل و آمریکا چنان سیلی سختی به گونه رژیم زدهاند که تعادلش بهطور کامل بر هم خورده است؛ طنین آن سیلی، به این زودیها خاموش نخواهد شد. بنابراین، گردآوری پول جهت بریدن سر ترامپ و نتانیاهو—که امریست کاملاً غیردیپلماتیک، تحریکآمیز و جنگافروزانه—و هلهله برای پیروزی با شعار “زیر پا له کردن اسرائیل”، و سایر دستوپا زدنها، نتیجه همان سیلی هستند. رژیم و کشور هنوز گرم آتش انفجارها در تهران و سایر شهرهاست؛ پس از به خود آمدن، ژرفای آنچه که گذشته، به روشنی هویدا خواهد شد. بهزودی شاهد قشقرق یافتن مقصر این شکست در سیمای خامنهای و سپاه خواهیم بود؛ اگر تا آغاز عملیات، همه تلاش میکردند پتوی افتخارات دروغین قدرت نظامی را به سمت خود بکشند، پس از این، هر کس خواهد کوشید تا از شر آن خلاص شود—منطقی که در دستگاه تا به امروز کارآمد بوده است.
نگارنده در نوشتار «پایانی بر چهلوشش سال تهدید در منطقه» منتشرشده در اخبار روز (دوشنبه، ۱۶ تیر ۱۴۰۴)، نوشت که پاسخ درخوری صورت نخواهد گرفت و چند سناریو در رویکرد آتی را برشمرد.
اینک بهنظر میرسد سناریوی دوم آن نوشتار، بیش از هر زمان دیگری محتمل گردد. البته، سناریوی مذاکره و تسلیم هنوز در جای خود باقیست؛ که به نوعی میتواند در دل همان سناریوی دوم جای گیرد. جا دارد اضافه شود که تلاشهایی برای ادامه مذاکرات در جریان است، که در صورت تعلل و طولانی شدن، ممکن است موجب پرواز جنگندههای نظامی اسرائیل بر آسمان ایران شود.
اسرائیل با کشتن فرماندهان نظامی، حباب قدرت و توانمندی کاذب رژیم را ترکاند و نشان داد که در تمام این بیش از چهل سال، سران در توهم محض زیستهاند. آنان نهتنها هیچ درکی از جنگهای امروزین ندارند، بلکه حتی از ترور ژنرالهای روس در هفتههای نخست تجاوز روسیه به اوکراین، یا سرنوشت اسماعیل هنیه، یحیی سنوار، و حسن نصرالله نیز درسی نگرفتهاند. حتی تصور اینکه اسرائیل بتواند به این سادگی سران را نابود کند، در مخیلهشان نمیگنجید. اکنون اما درک کردهاند که چه رخ داده؛ حریف با امن کردن حریم هوایی، میتواند با بالاترین دقت، منازل سران را در خواب نابود کند.
از همینرو، در پی پروسه بهخودآمدن از سیلی گیجکننده، در چند روز اخیر، «امتگرایی» با سرعتی باورنکردنی جای خود را به «ملتگرایی» داده—امری که در ۴۶ سال گذشته هیچ جایگاهی در ادبیات خامنهای و دستگاه نداشت. اینک «ملت ایران»، سرود «ای ایران» و ترانه «شازده خانم» ستار، ورد زبان صداوسیمای رژیم شدهاند.
واقعیت اما اینجاست که اهداف امتگرایی را نمیتوان با تئوری ملتگرایانه پیش برد. بنابراین باید گفت رژیم ناگزیر در صدد تغییراتی در ساختار تئوریک خود است و بهتبع آن، باید منتظر برخی رویکردهای تازه در هرم قدرت بود. پرواضح است که امثال خامنهای و سران مؤثر سپاه، هرچقدر هم رنگ عوض کنند، یک ملیگرای شستهورُفته از آنها بیرون نخواهد آمد؛ پس در آیندهای نهچندان دور باید شاهد برخی حوادث عمیقتر باشیم.
غرب نیز در پی تغییر بنیادی رژیم در ایران نیست؛ چرا که بر این باور است که فروپاشی بنیادین ممکن است زمینه فروپاشی ایران را فراهم کند—با نگاهی دقیقتر، این نگرانی بیراه نیست. از سوی دیگر، از نگاه غرب، آن فرد کاریزماتیکِ همهپسند در جغرافیای سیاسی ایران وجود ندارد. شاید بتوان گفت رضا پهلوی گزینهای مناسب است، اما در واقعیت، کشور اهمیت چندانی به او نمیدهد و هیچ تضمینی وجود ندارد که او بتواند کردستان، بلوچستان و مناطق عربنشین را زیر چتر خود آرام نگه دارد؛ موضوعی که برای غرب و بسیاری از کشورهای همسایه خوشایند نیست.
بنابراین، گزینه اصلی در شرایط کنونی—که یکی از پایههای صیانت از ساختار حاکم نیز هست—تغییر در هرم قدرت است. حتی اگر اتاق فکر رژیم، سناریویی دیگر، متناسب با امکانات موجود، پیشنهاد دهد، آنچه محتملتر مینماید تغییر در رأس قدرت، همراه با برخی رفرمهای اقتصادی و انتخاباتی بدون افسارهای دستوپاگیر ولایی است؛ که این روند ممکن است تغییر در قانون اساسی را نیز به همراه داشته باشد و تا حدودی کشور را از بحران فعلی نجات دهد.
در راستای انجام این فرضیه، شرایط نیز فراهم است؛ چرا که شکست رژیم در این عملیات دوازدهروزه، بیش از هر زمان دیگری زمینه ریزش نیرو و فروپاشی ساختاری را ممکن ساخته است. تصور کنید جرقهای مردم را به خیابان بکشاند؛ در آن صورت، رژیم توان مهار آن را نخواهد داشت، و نیروهای اسرائیلی نیز بیکار نخواهند نشست. امری که رژیم بهخوبی بر آن اشراف دارد: سقوط قهرآمیز رژیم، معادل است با قتلعام کوچک و بزرگ بسیاری از طرفداران آن، نابودی بسیاری از امامزادهها و مساجد، پایان قداست روحانیون، و دشنامهای گسترده در سطح جامعه؛ وضعیتی که هیچ آخوندی تن به آن نخواهد داد.
دستگاه بهخوبی میداند که سقوط قهرآمیز، در بهترین حالت، یعنی محدودیت شدید روحانیون در جامعه، قطع بودجههای میلیاردی، بسته شدن حوزههای علمیه و سایر مؤسسات دینی.
بر پایه این رویکرد، شگفتآور نخواهد بود اگر در ماههای آینده شاهد درگیریها و کشمکشهای پیچیده سیاسی در رأس قدرت باشیم. ترورها و حذفهایی صورت خواهد گرفت؛ و بهزودی، دعوا میان جناح احمدینژاد و روحانی، تندروهای رادیکال، و جناح پزشکیان شدت خواهد گرفت. خامنهای اما دیگر تأثیر و دخالت مؤثری نخواهد داشت. جناح پیروز، آینده دولت جمهوری اسلامی را رقم خواهد زد!
در چند ماه آینده، باید انتظار شنیدن زمزمههایی درباره حذف بند «ولایت فقیه» از قانون اساسی، و یا موضوع کنارهگیری خامنهای—به هر دلیلی—را داشت.




15 پاسخ
تجربه به ما می گوید
بعضی از افراد که زمانی به یک ایده جهانشمولی اعتقاد داشتند و در اعتقادشان یک تقابل با دشمنی تعریف شده بود چنانچه از آن ایده عبور کنند و آن ایده را دیگر برنمی تابند دچار یک شیفتگی نسب به دشمن قبلی می شود و یک حق بودن برای دشمن قبلی اش متصور می شوند و…
آقای قلندری عبوری از گذشته به حالی را از خود نشان داده است که می بینیم در این حالش یک محق بودنی برای دشمن قبلیش قائل است، باید گفت
این نوع تغییر باعث خواهد شد ایشان و امثال ایشان در نوشتارهایشان نگرش جدیدشان را برجسته کنند و دشمن قبلی را حق بدهند که باید گفت
با این نگرش اگر در نوشتارشان نکات مفیدی هم ارائه دهند اما کلیت نوشتارش که نوعی جانبداری از دشمن قبلیش است
به زیر پرسش می رود
اردشیر قلندری در مقاله فوق فقط به شرح وقایع، تفسیر، و پیشبینی نتایج پرداخته است. زمانی که حتی ایشان که بعضاً پیشینه تفکر احزاب برادری هم دارد متهم به گرایشات پرو اسرائیلی میشود ما کاربران عادی که جای خود داریم. خشم این آقایان از ما نیست بلکه به معنای واقعی کلمه از اقشار میلیونی نسل های جوان ایران است که به تعلقات ایدئولوژیک اینان بیتوجهاند و فقط مخالف بدون قید و شرط خونخوار ترین رژیم حاکم هستند. خودشان چیزی نمینویسند و از اخبار روز هم میخواهند فقط به درج مطلوبات اینان بسنده کند. بعضی از خود این دوستان که قربانی تربچههای پوک دهه ۶۰ بودند، امروز خودشان به همان ترفند متوسل شدهاند.
اما نکات درست شما در آنجاست که میگوئید: “غرب خواهان تغییر بنیادی رژیم نیست..” در تائید نظر جنابعالی باید بگویم که از اوانِ عمر این رژیم قرون وسطایی و ایران بر باد ده، تا این مقطع، غرب و بخصوص اروپا، هرگز خواهان واژگونی و یا تغییر بنیادی این رژیم نبوده اند. سیاست مدارانی ازین و یا آن کشور غربی، گهگاهی در اینجا و آنجا، عربده های ضد رژیمی کشیده اند، اما بدنه اصلی قدرت این کشورها و هیاتهای حاکمه آنان، خواهان بزیر کشیدن ملایان نبوده اند. چهل و شش سال چنین بوده و اکنون نیز چنین چیزی، احتمالش از همه چیز دیگر بیشتر است- اما باید گفت که اگر رخدادی ‘غیر مترقبه’ اتفاق بیفتد، احتمال زدن خامنه ای و سران سیاسی رژیم، دور از انتظار نیست؛ و اگر چنین شود، بازتاب های غیر قابل پیش بینی بهمراه خواهد داشت، که واژگونی و یا تغییرات بنیادی، را هم شاید شامل شود. تحولاتِ غیر مترقبه، هر تحلیل سیاسیِ درستِ امروزه را نیز، از “بنیاد” بی اعتبار خواهند کرد😎. میخواهم بگویم که پیش بینی دقیق اوضاع ایران، کار خداست!😂
کلا با یکسری که تعصب ایدئولوژیکی دارند امثال کاربر صبوری جهرمی بحث و تبادل نظر بیفایده است و وقت تلف کردن. خب شما اگر طرفدار سایتی هستید که فقط شعار کمونیست خواهی بدهد تشریف بیرید نشریات گروهک های کمونیستی که هستند. هرچند کسی هم انتظار ندارد این سایت خانه همه ایرانیان شود به دلایلی که میدانیم و شناختی که از گذشته با تجارب تلخ داریم. تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب شود، تا بیاییم یک رسانه بزنیم که حتی نیمه دمکرات باشد صدها سال زمان میبرد، یکی از ضعف های اپوزیسیون درمانده که ما وطن رسانه ای نداریم که ایرانیهای پراکنده را جمع و متحد کند علیه رژیم شیعه فاشیستی ملاها. هر سایتی آش خودش را میپزد، بعد تعجب میکنیم چرا شبکه ایران اینترنشنال را با کمک خارجی راه انداختند؟جناب قلندری در این نوشته اش مرتکب یک اشتباه بزرگ شده که معتقده حتی حمله هفت اکتبر حماس به مرز اسرائیل هم طراحی شده اسرائیل بود تا بعدا دستش قدم به قدم به رژیم ملایان برسد، درحالیکه باعث تحقیر اسرائیل شد در جهان و سرشکستگی و رسوایی!
دوستان م.رشید و جهرمی:در جنگ۱۲ روزه برخلاف تبلیغات رسانه های اسرائیل-امریکا دانشمندان هسته ای و سرداران رشید اسلام مثل حماس و حزب الله هیچگونه صدمه ای ندیده اند(شهیدان زنده اند الله اکبر).ارتش و سپاه دهها جت اف-۳۵ دشمن را سرنگون و خلبانها دستگیر و بعنوان جنایتکار محاکمه خواهند شد.آقای خامنه ای با لباس رزم سپاه در جیپی روباز نشسته وبا بازخوانی “ای ایران” در خیابانهای تهران به مردم روحیه میداد و تمام ۶ میلیون نفری که در حال ترک تهران بودند با این کار به پناهگاه های امنی که از قبل پیش بینی شد بود برگشتند.در مقابل موشکهای نقطه زن “ایران انقلابی” تمام پادگانها و مراکز جاسوسی-نظامی-امنیتی رژیم صهیونی را با اسنادی که از موساد داشت با خاک یکسان کرد بدون اینکه مردم معمولی صدمه ببینند. جاسوسان افغانی که به نتانیاهو خبر میدادند قبل جنگ۱۲ روزه دستگیر و فرماندهان مکان خود را تغییر داده بودند.
بشار اسد هنوز دردمشق در حال جنگ با جولانی و فرار او به مسکو شایعه و خیمه محور مقاومت برپاست.
واژه “جنگ” برای توصیفِ این “عملیات ویژه ۱۲ روزه”(؟!)، درست نیست؛ درینجا با شما موافقم؛ اما این بقول شما “عملیات ویژه”، که بباور من، آمیزه ای از تهاجم و تجاوز و ویرانی و ترور و کشتار آدمیان بود، تنها در “زدنِ سیلی” به رهبران نظامیِ رژیم ملایان، تجلی پیدا نکرد؛ بلکه به کشتار بیش از ۱۶۰۰ نفر از مردم بیگناه و مجروح کردنِ هزاران هموطن نگونبخت ما هم منتهی شد. درین “عملیات ویژه” شما، “سیلی گیج کننده” ای هم به مردم ما زده شد، نشد؟ شما چرا این قسمت ازین ” سیلی سخت و گیج کننده ” مهاجمین را نا گفته میگذارید؟ چرا؟ بمن بگوئید، “موجِ انفجارات” ی که شما بهش اشاره ای کوتاه و حسابگرانه میکنید، با جانِ و مال هموطنان من چه کرد و یا چه میکند؟ چرا شما چنین سنگدلانه، و بدون ذکر سرنوشتِ انسانهای بیگناهی که قربانی این “عملیات ویژه” شدند، تحلیلی ‘تهی شده’ از حقایقِ کشتار و رنج مردمان، ارائه میدهید؟ بی توجهی
به موضوع ‘ نقض حقوق بشر’، سایه سنگینی بر نکاتِ درستِ تحلیل شما انداخته است.
هر سایت سیاسی علاوه بر اینکه خود را مدافع نگرشی معرفی می کند این نگرش باید در خدمت تحقق اهداف آزادی و دمکراسی در سرزمینش باشد
سایت اخبار روز در یک اقدام دفاع از آزادی از نگرش خود گویی و خود خندی خارج شده و در یک اقدام بسیار هوشمندانه
بسمت یک سایت با نگرش ملی رفته است
اما در روشش دفاع از نگرش چپی که چپ ملی سرزمینیست را پررنگتر از نگرش های موجود درجامعه کرده است که اقدامش نیز بسیار مفید است چون یک جامعه اگر نگرش چپی را در درون خودش نداشته باشد آن جامعه پویایی را نخواهد داشت و رو به جلو را نخواهد رفت.
هم میهنی بنام صبوری با عملی دستور خواهان اینست سایت بسمت نگرش خود گویی و خود خندی برود
تا فقط صبوریان ها بنویسند و بگویند و نقد کنند بقیه هم بروند دنبال کارشان،
در کشورمان
تحولخواهی با این نگرش های انحصار طلبانه کارش چقدر سخت است
سلام – تحلیل متینی است – پیش بینی قابل دفاعی است از میان گزینه های مربوط به شرایط بعد از حمله ۱۲ روزه …
خیلی خواستم خودرا کنترل. کنم وچیزی ننویسم اما دفاع آقای قلندری از تهاجم اسرائیل وآمریکا به ایران به قدری از حوزه پرنسیپ های پذیرفته شده بین المللی واخلاق سیاسی خارج است که دل هر انسان بی طرفی رانیز به درد می آورد.چاپ چنین دیدگاه هایی در اخبار روز که مغایر با موازین حقوقی و هنجار های حقوق بشری است را باید مایه تاسف دانست
تز اصلی مقاله در ابتدای سخن مبنی بر عدم تمایل غرب (امریکا و اسراییل) به تغییر بنیادی رژیم در ایران در عملیات اخیر کاملاً صحیح است. شاید مهمترین اهداف عملیات اخیر را بتوان در سر به نیست کردن فرماندهان سپاه، از کار انداختن برنامه موشکی، ناتوان کردن برنامه هستهای ایران، و ایجاد عدم تعادل در طیف قدرت حکومت دانست. البته مقاله به درستی و با جرات سیلی خوردنهای رژیم از طرف آمریکا و اسرائیل از جمله نابودی نیابتیهایش درحزب الله و حماس اشاره میکند. هرگونه تشویق رژیمی که به شدت در نظر نظامی و سیاسی ضعیف شده است به مقابله به مثل با اسرائیل و توسعه نفوذ در لبنان و سوریه برای ایجاد تعادل قدرت در زمین (چون حکومت برتری هوایی را از دست داده است) به منزله هل دادن ایران به سمت ویرانی است. مقاومت محور و ناسیونالیستهای خشمگین از غرب به جای عدم تحمل عقیده مخالف بهتر است به تشویق رژیم برای اصلاحات داخلی بپردازند.
در بالا اشتباه آمده است:”شازده خانم” با صدای ستار را برای یاسمین پهلوی سروده اند که به بی بی توصیه میکند: بزن بزن؟!
شعر سیمین بهبهانی با صدای داریوش در باره میسازمت وطن و ای ایران با صدای نوری را مداح کریمی با توصیه سید علی فرماندهان سپاه همخوانی میکردند . کاربر صبوری جهرمی چه دفاع “جانانه ای “ از سرکوب آزادی بیان کرده است.اردشیرقلندری یک توده ای بوده است که ظاهرا حرفهایش را در گذشته میخواهد پس بگیرد. صبوری جهرمی هم در کامنتهای خود رد پای “چپ” محور مقاومت را بر جای میگذارید. شما هم مستدل جواب بده. قضاوت را به کار بران بسپار
آقای ناظر چقدر این ادبیات شما آشنا است؟!!!
خواهش دارم یک بار بدقت این مطلب را بخوانید. این نویسنده پرو اسراییل در یک مطلب که بارها بار پیچیده تر انرا می توان در والستریت ژورنال پیدا کرد فقط یادش رفته جاوید ناتانیاهو بگوید از عملیات قهرمانه!!! اسراییل اب در دهانش راه افتاده منتظر است که در حمله بعدی که احتمالا طرف مشاوره است اسراییل کار رژیم را بسازد و شاهزده و مریم نور تابان این را خجالت کشیده که بگوید روی شانه های خاخام ها قهرمانه وارد تهران شوند و ایشان را بعنوان مفسر سیاسی در تلویزیون خصوصی بی بی جون استخدام کنند. رفیق عزیزم ما در سایت شما دچار گیجی مفرط می شویم شاید شما عادت کرده اید این بی درو پی کری را اسمش را دموکراسی بگذارید ولی این می تواند به بی پرنسیپی هم تعبیر شود. لطف کنید یک حد اقل هایی را در نظر بگیرد این مقاله جایش در یک سایت چپ نیست .بدون تردید رژیم اسراییل جنایتکارترین رژیم این قرن است کاش می شد عکسی بفرستم تا باهم به حال بشریت گریه کنیم اینها می خواهند قبح خیانت را بریزند فدایی شریف است.
با درود
جناب جهرمی
چون این مقاله مورد پسند جنابعالی قرار نگرفته و نویسنده تفکراتی دارد که با تفکرات شما در تقابل است ، پس بقیه باید از خواندن و بررسی ٱن محروم شوند ؟
نظرات شما همانقدر خواندنی است که نظرات متضاد با شما.
با ٱرزوی سلامتی
با تحلیل شما موافق هستم اما تصور میکنم که در انتها, جنگ جناح های حکومتی به کودتای سپاه همانگونه که در مصر رخ داد ختم شود. بنظر میرسد سکولاریسم در ایران از مجرای سپاه بگذرد.