یکشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۴

یکشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۴

میهن‌دوستی، میهن‌پرستی و میهن‌دوستی افراطی؛ سه روایت از عشق به وطن – سعید مقیسه ای

اکنون زمان آن فرارسیده است که معنای میهن‌دوستی را بازتعریف کنیم: نه به‌عنوان اطاعت و جان‌فشانی صرف برای خاک، بلکه به‌عنوان تلاشی مشترک برای آینده‌ای عادلانه‌تر، در مسیر صلح، آزادی و دموکراسی برای همه ساکنان انسانی و غیر‌انسانی این سرزمین

پس از دوازده روز جنگ خونین، با هزار کشته و هزاران زخمی، بار دیگر ذهن و دل‌مان متوجه سرزمینی شد که ایران می‌نامیم.

در میانه دود و آتش، پرسش‌هایی اساسی سر بر آورده‌اند:

چرا به این نقطه رسیدیم؟

چه کسانی مسئول‌اند؟

نقش ما چیست؟

آینده این کشور و مردمانش چگونه رقم خواهد خورد؟

این سؤالات، برخاسته از دلسوزی برای مردم و تعلق خاطر به خاک و هویت ایرانی است؛ احساسی که در ادبیات سیاسی و اجتماعی، «میهن‌دوستی» نامیده می‌شود. اما این دلبستگی می‌تواند اشکال مختلفی به خود بگیرد:

میهن‌دوستی؛ دلسوزی انتقادی برای مردم و سرزمین

میهن‌دوستی یعنی باور به ارزش‌ها و فرهنگ مشترک، همراه با مسئولیت‌پذیری و حساسیت نسبت به رنج مردم.

میهن‌دوستی واقعی، بی‌آنکه چشم بر واقعیت ببندد، به دنبال بهبود زندگی مردمان و پاسداری از کرامت انسانی آنان است. این نوع دلبستگی، با نقد، پرسش‌گری، و دغدغه آینده بهتر برای همه همراه است. پرسیدن از نقش حکومت در ایجاد زمینه تجاوز خارجی و جنگ، زیر سؤال بردن سیاست‌های خارجی، یا دفاع از قربانیان جنگ، هیچ‌یک نشانه ضعف یا برانداز بودن نیست؛ بلکه عمق میهن‌دوستی را نشان می‌دهد.

میهن‌پرستی (ناسیونالیسم)؛ برتری‌طلبی در قالب ایدئولوژی

در نقطه مقابل میهن‌دوستی، آنچه رژیم‌ها اغلب ترویج می‌کنند، شکل خاصی از میهن‌پرستی به مثابه یک ایدئولوژی است؛ گفتمانی که بر برتری مطلق کشور خود نسبت به «دیگری» یا «دشمن» تأکید دارد. این نوع گفتمان، که بر پایه نفی، دشمن‌سازی و قطب‌بندی جهان بنا شده، اغلب در خدمت مشروعیت‌بخشی به قدرت، توجیه جنگ و سرکوب داخلی به‌کار می‌رود. 

شاهد هستیم که جمهوری اسلامی در این روزهای پر التهاب، از ایدئولوژی مذهبی دست‌کشیده و بر نوعی ناسیونالیسم پافشاری می کند.

میهن‌پرستی  برخلاف میهن‌دوستی، نه صدای مردم است و نه تسکینی بر درد آنان؛ بلکه مردم را به ابزاری در خدمت یک روایت ناسیونالیستی و گاه نظامی‌گرا تقلیل می‌دهد.

در تاریخ معاصر جهان، میهن‌پرستی یکی از عوامل اصلی بسیاری از جنگ‌ها و فاجعه‌های انسانی بوده است. جنگ‌های جهانی اول و دوم، بر بستری از ایدئولوژی‌های ناسیونالیستی شکل گرفتند؛ ایدئولوژی‌هایی که با شعار دفاع از میهن، میلیون‌ها انسان را به قربانگاه بردند.

میهن‌دوستی افراطی؛ استفاده ابزاری از احساسات ملی در خدمت پروپاگاندا

شکل سومی از دلبستگی به وطن، که این روزها به‌وضوح و به شدت در کشور جنگ‌زده‌مان دیده می‌شود، میهن‌دوستی افراطی است. این شکل از احساسات معمولاً در قالب سرودها، شعرها، و به‌ویژه سرود نمادین «ای ایران» جلوه‌گر شده‌است؛ شعری که در سال ۱۳۲۳ توسط حسین گل‌گلاب سروده، با آهنگ‌سازی روح‌الله خالقی و با صدای ماندگار غلامحسین بنان اجرا شده است:

ای ایران، ای مرز پرگهر

ای خاکت سرچشمهٔ هنر 

دور از تو اندیشهٔ بدان 

پاینده مانی و جاودان 

ای دشمن، ار تو سنگ خاره‌ای من آهنم

جان من فدای خاک پاک میهنم 

مهر تو چون شد پیشه‌ام

دور از تو نیست اندیشه‌ام 

در راه تو، کی ارزشی دارد این جان ما؟ 

پاینده باد خاک ایران ما 

سنگ کوهت در و گوهر است

خاک دشتت بهتر از زر است 

مهرت از دل کی برون کنم؟ 

برگو بی‌مهر تو چون کنم؟ 

تا گردش جهان و دور آسمان به‌پاست

نور ایزدی همیشه رهنمای ماست 

مهر تو چون، شد پیشه‌ام 

دور از تو نیست اندیشه‌ام 

در راه تو، کی ارزشی دارد این جان ما؟ 

پاینده باد خاک ایران ما 

هرچند این اثر، به‌لحاظ تاریخی و موسیقایی، از ارزش بالایی برخوردار است، اما در شرایطی که حکومت پاسخگوی رنج و خواست مردم نیست، استفاده از این‌گونه سرودها، که بدون بار انتقادی هستند، خواسته یا ناخواسته به بخشی از پروپاگاندای رسمی بدل می‌شود.

در چنین روایتی، عشق به خاک جایگزین توجه به درد مردم می‌شود و دعوتی پنهان به جان‌فشانی بی‌چون‌وچرا برای اهداف حاکمیت در آن نهفته است.

در این لحظه حساس تاریخی، بیش از هر زمان دیگری نیازمند تمایزگذاری میان عشق راستین به میهن و بهره‌برداری سیاسی از آن هستیم.

میهن‌دوستی بدون عشق به مردم، بدون دفاع از حقوق، آزادی و کرامت آن‌ها، چیزی جز توهم نیست. تنها از مسیر نقد، پرسش‌گری، دلسوزی و مسئولیت‌پذیری است که می‌توان میهن را واقعی و انسانی دوست داشت؛ نه با تکرار شعارهایی که هرچند شاعرانه و پرشور با روحی میهن دوستانه باشند، اما بطور توانمند موفق می‌شوند که صدای رنج انسان‌ها را خاموش کرده و شاید آن‌ها را به راحتی در سناریوی محتمل جنگ دیگری، به گوشت دم توپ تبدیل کنند.

اکنون زمان آن فرارسیده است که معنای میهن‌دوستی را بازتعریف کنیم: نه به‌عنوان اطاعت و جان‌فشانی صرف برای خاک، بلکه به‌عنوان تلاشی مشترک برای آینده‌ای عادلانه‌تر، در مسیر صلح، آزادی و دموکراسی برای همه ساکنان انسانی و غیر‌انسانی این سرزمین.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

2 پاسخ

  1. ملک الشعرا بهار :
    ظلم ظالم جور صیاد آشیانم داده بر باد
    ای بشر ای فلک ای طبیعت
    شام تاریک ما را سحر کن
    …….
    از پی دزدی وطن و دین بهانه شد

  2. آنچه که هویت ما را می‌سازد و از دیگران متمایز می‌گرداند  ایرانی بودن ما می‌باشد. ایرانی بودن به این مفهوم است که تمام آحاد انسانی که در یک محدوده معین جفرافیائی در کنار هم سال‌های متمادی زیسته‌ اند در طی یک روند تاریخی به آن چنان تبادل نظر متقابل ، احساسات ، عواطف، شرکت در غم و شادی هم، هم‌سرنوشتی و بسیاری مقولات روحی و روانی نایل گشته‌اند که از نظر روان اجتماعی، روحی که برجامعه به طور عینی و ذهنی مسلط است به عنوان یک عنصر واحد واکنش نشان می‌دهند.این احساسات و عواطف و در یک کلام این روان اجتماعی که هویت ما را تشکیل می‌دهد، خود محصول یک تاریخ مشترک کهن است.
    وقتی به مسأله هویت ملی توجه می‌کنیم، در حقیقت به تشخص و شخصیت واقعی یک قوم و یا یک ملت نظر می‌افکنیم، شخصیت و تشخصی که از خصوصیات و ویژگی‌ها و امتیازات مردم یک سرزمین حکایت دارد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *