
جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل روشنگر تفاوتهای نگرشی بسیاری از ما ایرانیان در رابطه با جنگ، صلح، میهندوستی، و دموکراسی بود. موضعگیریهای سیاسی متفاوت بود و درگیریهای لفظی فراوانی در فضای سایبری پیش آمد، تا جایی که حتی دوستی ها در مخاطره قرار گرفت.
در این میان، دوستی نوشت که <همه ما از اتفاقاتی که در ۴۷ سال گذشته در کشورمان رخ داده، ناراحت و حتی خشمگین هستیم، اما دلیلی ندارد خشممان را سر هم خالی کنیم. تفاوتهاست که جامعه را پویا میکند. ما به هم نیاز داریم، چون تنها داراییمان داشتن یکدیگر است> و این حرف به دلم نشست. زیرا که ما واقعا دارایی همدیگر هستیم. چرا تفاوتهایی را که جامعه را پویا می کند سرکوب میکنیم؟ مگر مخالفت همه ما با جمهوری اسلامی به خاطر همین سرکوب کردن مخالفاناش شروع نشد؟ چه شده که کار برخی از ما اکنون به سرکوب کردن مخالفان رسیده است؟
جا دارد نگاهی به شیوههای برخورد سیاسی بیاندازیم. یعنی اینکه صرفنظر از موضع گیریهای سیاسی افراد، فقط شیوههای خشونت کلامی را در فضای سایبری در رابطه با اختلافنظرهای سیاسی بررسی کنیم.
۱ – خشونت کلامی برای سرکوب مخالف
خشونت کلامی به شیوه ناسزا، توهین، تهمت وافترا برای خاموش کردن صدای مخالف سیاسی، یک هدف اصلی دارد: دگرسازی! یعنی انگ زدن، و بدین ترتیب طرف را از جمع راندن، و یا به عبارتی راندن طرف از قبیله. یعنی با چسباندن یک صفت ناخوشایند به طرف، وی را تبدیل به غیرخودی و دیگری ساخته و دیگران را هم تشویق به توهین و طرد او میکنند. این شیوه هنگامی که در میان یک جمع بزرگتر علیه یک فرد یا اقلیت کوچکتر به کار گرفته شود، البته موثر است و دو نتیجه دارد: یک، بستن صدای طرف. دو، ترساندن دیگرانی که شاید نظری مانند طرف داشته باشند تا نگذارند آنها جرات کنند که نظرشان را بیان کنند. هنگامی که فرد مورد خشونت کلامی، جمع دیگری را مییابد که حامی او هستند، این شیوه خنثی میشود. ازین رو – حتی در فضای خشونت سایبری – بیان نظرات هر چه بیشتر باشد، فضا بازتر و مبارزه امکان پذیرتر میشود.
یکی از شیوههای رایج خشونت سایبری همان شیوههای قدیمی و همیشگی است: توهین و تهمتهای جنسی. زمانی درباره نقش واژههای جنسی در سرکوب مردان* و زنان** مینوشتم که میراث فرهنگ سنتی یا ابزار فشار حکومت جمهوری اسلامی بود. اما امروزه همه مثل نقل و نبات ازین ابزار فشار استفاده میکنند. واقعیت اینست که برای بسیاری از افراد، هنوز این توهین و تهمتها در یک پلاتفرم عمومی مایه شرمساری و خجالت است. ازین رو بسیاری از ترس اینگونه حملهها از بیان نظر خویش خودداری میکنند.
شیوه دیگر، نسبت دادن طرف مخالف به یک دشمن شناخته شده است که منفور بودن آن برای همگان آشکار است، مانند تهمت همکاری با رژیم جمهوری اسلامی یا حکومت اسرائیل. هیچ کس مایل نیست در یک پلاتفرم عمومی انگ همکاری با حکومت جمهوری اسلامی یا اسرائیل را بخورد.
۲ – توهین عقیدتی: نقض حقوق بشر
مبنای دموکراسی، رعایت حقوق بشر است. حقوق بشر جهانی است و شامل حال همهی انسانها میشود، حتی انسانهایی که نظری مخالف نظر ما را دارند. یکی از بنیادیترین اصول حقوق بشر، یکپارچگی شخصی*** است. یعنی باید به تمامیت یا یکپارچگی همه ابعاد وجودی هر شخصی احترام گذارد، و این هم در بعد جسمانی و هم در بعد هویتی فرد صادق است. یعنی به یکپارچگی بدن فرد نباید بیاحترامی کرد، آنطور که مثلا جمهوری اسلامی با بریدن دست انجام میدهد. همچنین به یکپارچگی هویت شخصی نباید ایراد گرفت یا بی احترامیکرد. این نقض هویت شخصی معمولا در چارچوب مباحث مربوط به شکنجه مورد بررسی قرار میگیرد. حتی اگر خود فرد به دلایلی بخواهد درباره ابعاد هویتی خودش دروغ بگوید یا آنها را انکار کند، از نظر اخلاقی قابلسرزنش است.
توهین به جنسیت، قومیت، تمایلات جنسی، عقیده یا مذهب افراد نقض احترام به تمامیت شخصی آنهاست. هر کسی حق داشتن هر عقیدهای را دارد و کسی حق اعتراض و ایراد و توهین و تهمت به عقیده کسی را ندارد. ولی متاسفانه اینگونه توهینها رایج بوده و هست. یادتان میآید که در دوران سرکوب پس از انقلاب از واژه <کمونیست> به عنوان فحش استفاده می شد؟ اکنون برخی دوستان به اصطلاح مبارز خارج کشور از واژه <ارزشی>، <سلطنت طلب>، <توده ای>، یا <نایاکی> به عنوان فحش استفاده میکنند. درست همانطور که جمهوری اسلامی از واژه <بهائی> به عنوان فحش استفاده کرده و میکند. این نقض آشکار احترام به بنیادیترین حقوق بشر است. هیچکس نباید به خاطر داشتن عقیده مورد توهین، تهمت، یا پیگرد قرار بگیرد.
۳ –مبنای دیدگاه سیاسی: منافع شخصی؟
فرض برخی کسانی که به دیگری به خاطر عقیدهاش توهین کردند این بود که منفعت شخصی، آن هم به شیوه مادی، دلیل جهتگیری سیاسی طرف است. این دوستان با زبانی توهینآمیز به مخالفان خود تهمت زدند که برای بیان عقیدهشان پول میگیرند. متاسفانه تنها نتیجهگیری این میتواند باشد که خودشان به دنبال منافع شخصی خود درین ماجرا هستند و جهتگیری شان کاملا در جهت نفع سیاسیشان است. پس تحلیل سیاسی ایشان واقعبینانه نیست و در بهترین حالت خوشبینانه است.
۴ – بایکوت و قطع رابطه شخصی
برخی برای سرکوب صدای مخالف، به توهین و تهمت بسنده نکرده و تا آنجا پیش رفتند که به بایکوت و قطع رابطه شخصی متوسل شدند. یعنی رابطه شخصی را فدای نظر سیاسیشان کردند. این نوع قطع رابطه نه تنها نوعی تنبیه خاموش و تحقیرآمیز است، بلکه اعتماد و سرمایه انسانی را هم نابود میکند. دوستی و آشنایی، اگر فقط در صورت همفکری معنا داشته باشد، دیگر دوستی نیست، بلکه نوعی قرارداد مشروط است. دوستی بر پایه اعتماد، احترام، و شناخت انسانی شکل میگیرد، نه همسویی عقیدتی. این کار در حقیقت شیوه بسیار زشت توهین به یکپارچگی فردی دوست و آشناست. مدارا و تحمل را معمولا درباره بیگانگان به کار میبریم و اینکه گروهی نباید علیه گروه دیگر تبعیض و فشار به کار ببرند. حالا که بحث به آشنا و دوست و فامیل میرسد، البته اهمیت مدارا و تفاوتپذیری دوچندان میشود. اگر نتوانیم در دایره کوچک روابط خود، تحمل دیدگاههای متفاوت را داشته باشیم، چگونه میتوان انتظار داشت که در جامعهای بزرگتر با گونهگونی گسترده، به همزیستی صلحآمیز و رعایت حقوق بشر و دمکراسی برسیم؟
۵ – توابسازی
درین میان برخی شدت فشار را تا جایی بالا میبرند که طرف نه تنها از بیان عقیده خود دست بکشد بلکه <معذرتخواهی> کند.
آیا اپوزیسیون جمهوری اسلامی در انتخاب شیوههای مبارزه تا سطح شیوههای غیرانسانی حکومتی که از آن نفرت دارد تنرل کرده است؟
در پایان: مبارزه واقعبینانه برای دمکراسی در کنار هم
اگر روزی روزگای فضای سیاسی ایران باز شود و ما بتوانیم برگردیم، آنگاه همه ما باید در کنار هم زندگی کنیم. کاش این همزیستی را از هم اکنون آغاز کنیم و موکول به فردای پیروزی نکنیم وگرنه هرگز آن فردای پیروزی را تجربه نخواهیم کرد. واقعا چه باید گفت که همه ما که دهههاست که در کشورهای دموکراتیک غربی زندگی میکنیم، هنوز راه و رسم مدارا را نیاموختهایم. کاش حضور و وجود همدیگر را با همه تفاوتهای نظری بپذیریم. آخر ما تنها دارایی همدیگر هستیم!
*http://soheilabana.com/ مبارزه-با-واژه-ها-حرکت-می-کند
**http://soheilabana.com/1161-2
***personal integrity
17 پاسخ
چندی پیش، فائزه هاشمی که دختر حجت اسلام ولمسلمین و ابوالقاطل مظلومین، حضرت حاج شیخ اکبر رفسنجانی ست، افاضاتی راجع به زندانیان سیاسی، نموده بود؛ که “ای مردم این زندانیان سیاسی که بر علیه دیکتاتوری مبارزه میکنن، خود از همه دیکتاتور تر و در سرکوبگری افکار، از همه سرکوبگرتر هستند.”.طوفان خنده ها بود که ازین افاضات او بر خاست😂. فائزه هاشمی، تا کنون از ابوی جنایتکارش، که یکی از طراحان اصلی نسل کشی سالهای شصت بود، انتقادی نکرده، اما با کمال وقاحتِ آخوندی، میخواست به زندانیان سیاسی نازنین، درس تولرنس و تحمل افکار مخالف دهد، و با دروغ و دغل، آنها را بکوبد. قصد اینهمانی خانوم سهیلا وحدتی با فائزه هاشمی را ندارم،
اما میخوام بگم که در فرهنگ ما ایرانیان، نکته های ظریفیست که بعضی وقتها باید بهشون توجه کرد و همه چیز را از صندوق و یا دیزی آبگوشتِ “استانداردهای” چندگانهِ این دنیای ریاکار و سنگدل و سترون سرمایه، بیرون نیاورد. تحمل افکار مخالف گفته اند، و نه احترام به عقاید و پیشینه جنایتکارانه.
شما مطلقا دارایی ما نیستید، زیر پرچم جمهوری اسلامی رفتید میدانید که دارایی چه کسانی هستید.
برداشتی که می شود از نوشتار داشت اینست
رفتار اپوزیسیون حکومت حاکم بر کشور کمتر از رفتار حکومت حاکم نیست
این اپوزیسیون شدگان حکومت را بدست ندارند و گرنه این اپوزیسیون شدگان در کشتار ها و ضد آزادی عمل کردن و ضد دمکراسی عمل کردن و شاید چپاولگری کمتر از حکومت حاکم نباشند
«چه حرفها ، چه چیز ها ، آدم شاخ در میاره ! »
جامعه ما آکنده از تضادهای طبقاتی و سیاسی ست هنوز میلیونها ایرانی شرکت کرده در انقلاب ۵۷ به خواسته های خود نرسیده و هزینه ای فراوان داده اند. صف بندی نیروها بر خلاف ۵۷ که اکثریت مردم علیه حکومت استبدادی شاه نیست تغییر کرده ست:
🔘حکومت فاسد و دم و دستگاهش
🔘طرفداران و انواع حامیان حکومت فاشیستی در داخل و خارج
🔘 جنبش های مردمی مثل «زن ،زندگی ،آزادی» و انواع نیروهای مخالف حکومت اسلامی در ایران
🔘ایرانیان خارج از کشور که از مبارزات مردم در ایران پشتیبانی می کنند
🔘ایرانیان خارج از کشور که ازطرفداران بازگشت پادشاهی دفاع می کنند.
🔘رسانه های فارسی زبان که به اغتشاش و تفرقه نیروها دامن میزنند.
🔘ایرانیان که برای سرنگونی حکومت فاشیستی جنگ و بمباران و هر عامل خارجی را مجاز می دانند.
🔘اکثریت مردم محافظه کار که فقط به فکر خویش اند «قشر خاکستری»در داخل و خارج
تلاش کنیم با برخوردی منطقی برای همگرائی انواع نیروهای مخالف حکومت اسلامی گفتگو کنیم.
از نظر کمونیستها “حقوق بشر ” یک امر طبقاتی به این مفهوم است که ابناء بشر به حقوق انسانی خویش دست پیدا نمیکنند مگر این که اساس مالکیت خصوصی بر وسایل تولید مضمحل شود و استثمار انسان از انسان و ستمگری سیاسی طبقاتی که نقض آشکار حقوق بشرند از میان بروند. این مبانی علمی و اساسی حمایت از حقوق انسانها، در اعلامیه جهانی بورژوائی “حقوق بشر” طبیعتا مستتر نیست. کمونیستها روز قطعی جدال را آخرین روز رزم خود برای نجات انسانها و آزادی بشریت و تامین حقوق آنها میدانند . ولی بورژوازی از این مقوله “حقوق بشر” اسلحه و یا ابزار سیاسیای میسازد تا از آن نه در همه جا به صورت جهانشمول، بلکه در عرصههای معینی که برایش صرف دارد استفاده کند و به این جهت این مقوله به صورت گزینشی به کار گرفته شده و جنبه جهانشمول خود را از دست میدهد.
جناب آرش میدانم که اهل پاسخ به سوالات نیستی و ترجیح میدهی تنها به منبر بروی با این حال امید من این است که شاید شما و همفکرانتان برای لحظه ای بیاندیشند و به خود آیید. شما که ” حقوق بشر” را مشروط به اضمحلال مالکیت خصوصی بر ابزار تولید کرده اید آیا معتقد اید که در اتحاد جماهیر شوروی سابق و هم اکنون در کره شمالی و کوبا که مالکیت خصوصی بر ابزار تولید ملغا شده بود و شده, حقوق بشر تأمین گردیده؟ اگر گردیده که خوب است مردم بدانند منظور شما از حقوق بشر چیست و اگر نشده بفرمایید چرا فرمول شما کار نکرده.
بدتر حالت و ضد بشرترین اینست
که بشریت را ابزاری فرض کنیم که یک ایده ای را حاکم کنیم
حال آن ایده می خواهد یک دین باشد یا مذهبی باشد یا کاریزمای فردی باشد یا ایده لوژی خاصی باشد طبقه خاصی بنام کارگر باشد و …
معروف است: که اگر کسی، روزگاری در مسجدی، کفش نمازگزاران را میدزدید، او را میتوان بخشید، اما دیگر نمیتوان او را پیشنماز همون مسجد نمود!
خانوم سهیلا وحدتی، که اکنون از جان لاک و جان استوارت میل و آین رند هم در رعایتِ آزادی های فردی و حفظ حرمتِ افکار و تحمل مخالف، حساس تر و وسواس تر شده😂، در همین چندی پیش با واژه های توهین آمیز و ملا پسند، پایوران جنبش درخشان زن زندگی آزادی را مینواخت، او اکنون نمی تواند، بصورت جدی، از ما و دیگران، انتظار داشته باشد، که بدون خندیدن😂، پای وعظِ منبرش بنشینیم و یا اینکه در پشت ایشان، بنمازِِ ‘حرمت و احترام به افکار’، اقتدا کنیم. خانوم وحدتی و امثال ایشان، این حق را باید بما بدهند.
احترام به حقوق بشر و حفظ حرمت آدمیان ، امروزه دیزی آبگوشتی شده که درش بازست، و همه جور نخود و نخودی، هم توش هست و گربه هم که اصلاً حیا ندارد……
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند//بانگ و فریاد بر آری که مسلمانی نیست!
مقاله:
یک-“مگر مخالفت همه مابا ج.ا بخاطر همین سرکوب کردن مخالفانش شروع نشد؟”یا
دو-“یادتان میآید که در دوران سرکوب پس از انقلاب از واژه کمونیست بعنوان فحش استفاده میشد؟”
خانم وحدتی،شمامخالف ج.ا بودید؟؟
فراموش کرده اید زمانیکه ج.ا از نوروز ۵۸ سرکوب مخالفانش را در سراسر کشور آغاز و تا سال ۶۳ دهها هزار را اعدام و به بند کشید چه کسانی انواع تهمتها را نثار انان کردند؟
واژه هایی از قبیل:”چپهای امریکایی”،”جبهه متحدضد انقلاب”،”تربچه های پوک”،”عامل”صهیونیسم-امپریالیسم
و…فراموش کرده اید در همان دوران رهبران شما بعنوان مشاورین رفسنجانی، ج.ا را در عبور از بحران یاری و عاقبت چه برسرتان آمد؟
شما همین دیروز به پزشکیان آری گفتید که همدست و حامی و شاهد جنایتکارانی بود که۷نفر ازدانشجویان پیکاری همکلاس خودش و ۵۹ جوان همشهری مهابادی اش را در زندان تبریز بدار کشیدند.
از گذشت تاریخ نیاموختید؟رطب خورده منع رطب کی کند؟
دوست شما گفت که به خاطر اتفاقات ۴۷ سال گذشته ناراحت و خشمگین است اما دوست ما که یک نفر در جنگ از دست داد و دو نفر در اعدامهای زندان رژیم احساسش فرا تر از خشم بود. و این عدم درک برخی از ایرانیان از احساس هموطنانشان است که نمیفهمند چرا از شکست رژیم در هر جبههای (از فوتبال آمریکا گرفته تا جنگ اسرائیل) خوشحالند. مگر خود شما نبودید که با توپ و تشر زدن به نرگس محمدی و نسرین ستوده پس از ان اعلامیه صفت خیانت را به آنان نسبت دادید؟ به نظر میرسد شکست مفتضحانه رژیم در جنگ ۱۲ روزه لحن صحبت بسیاری را تحت تاثیر قرار داده است. یک سوزن به خود و یک جوالدوز به دیگران لطفاً!!
دوستی که این حرف را بیان کرد، فردی بهائی است که خود کم رنج تبعیض و خشونت رژیم را نچشیده و احساسش فراتر از خشم، اما واقع بینانه و انسانی است.
من هرگز درباره نسرین ستوده اظهار نظری نکردهام، اما با قاطعیت معتقدم که نرگس محمدی شایسته دریافت جایزه صلح نبود. چرا که نه در اندیشه و نه در عمل، نقشی در پیشبرد صلح ایفا نکرده است. فعالیتهای او هرچند بهنام دفاع از حقوق بشر صورت گرفته، اما عمدتاً در قالب اعتراض و نفی نظام موجود بوده و هیچگاه به ارائه راهحلهای مسالمتآمیز، گفتوگو میان طرفهای درگیر، کاهش خشونت، یا آشتی ملی منجر نشده است. صلح صرفاً به معنای مخالفت با خشونت نیست، بلکه نیازمند تلاش فعالانه برای صلح است، یعنی همزیستی، درک متقابل و عبور از چرخه نفرت و انتقام برای گذار به آشتی ملی – امری که در کارنامه نرگس محمدی مشاهده نمیشود.
خانم وحدتی، ما ایرانی ها دارایی همدیگر نیستیم، فقر یکدیگر هستیم، فقر فرهنگی! حرفهای حقوق بشری هم که آوردید حتی در تئوری هم غلط هستند مثلا که باید به اعتقادات دینی دیگران احترام بگذاریم. اگر اینطور است پس باید به اعتقادات گروه اسلامی تروریستی داعش،طالبان هم احترام گذاشت؟ یا به اعتقادات آن مردک دیوانه خامنه ای رهبر جعلی بزدل ایران هم احترام گذاشت و قبولش داشت؟ در قانون اساسی آلمان هم آزادی ادیان آمده، ولی وقتیکه اسلام دین فاشیستی و تروریستی که هیچ نظر انتقادی را هم حاضر نیست بشنود باید آزاد باشد یا بماند زن ستیزی بکند؟ یارو زنش را در آلمان به سرحد مرگ کتک زد میگوید طبق فرمان رسول خدا که در قرآن آمده زن حرف گوش نکن را باید با کتک رام کرد! جنابعالی آنوقت میگوید به عقاید احترام گذاشت؟ به ایدئولوژی فاشیسم چی؟ به کمونیسم نباید انتقاد کرد؟ وقتیکه رژیم شیعه فاشیستی ملاها بذر نفرت در بین ما ایرانیها کاشته چرا انتظار کمتر از گل نشنیدن دارید؟ البته که چماقداری کلامی محکوم است،ولی نه درمقابل رژیم!
دوست عزیز، تفاوتی اساسی میان اندیشه و عمل وجود دارد. آزادی اندیشه، تفکر، مذهب و عقیده، یکی از اصول بنیادین حقوق بشر است. هیچکس نباید به دلیل باور یا اندیشهاش مورد آزار یا مجازات قرار گیرد – حتی اگر آن اندیشه فاشیستی یا نژادپرستانه باشد. اما افراد حق ندارند بر اساس چنین اندیشههایی دست به عمل بزنند. هنگامی که کسی افکار خود را به کنشهای عملی خطرناک و آسیبزا تبدیل کند، مرتکب جرم شده و باید تحت پیگرد و مجازات قانونی قرار گیرد.
نکته دوم: ما برای عقیده و اندیشه هر فرد احترام قائلیم، اما این به معنای پذیرش آن عقیده نیست. هر کسی حق دارد عقیدهای داشته باشد، و این حق باید برای دیگران نیز محترم شمرده شود – حتی اگر با آن عقیده موافق نباشیم.
خانم وحدتی چرا سعی دارید به شعور ما مخالفین ج.ا.توهین بکنید؟ واقعا حرفهای عجیب و غریبی میزنید با اینکه اگر اشتباه نکنم مقیم آمریکا در یک دمکراسی غربی با آزادی اندیشه و بیان هم زندگی میکنید، بجای فمینیسم و مبارزه برای آزادی زنان گویا مانعی نمیبینید اسلام ارتجاعی به زن ستیزی اش در ایران و جهان ادامه دهد. دم از آشتی ملی میزنید آشتی با طرفداران همین رژیم شیعه فاشیستی ملاها؟ یعنی همه جنایاتشان را ببخشیم؟ لابد از دید شما بایستی به یهودی ستیزی هیتلر که بدنبالش چندین میلیون یهودی هم کشته احترام گذاشته میشد؟ به اسلام که به برابری حقوق زنان با مردان معتقد نیست از ارث اموال گرفته تا غیره که زن نصف مرد ارزش دارد و به حقوق بشر منشور جهانی معتقد نیست و رعایت نمیکند چرا باید احترام بگذاریم؟ رفتار طالبان در افغانستان شاید برای امثال شما قابل قبول یا توجیه باشد ولی برای ما نه.در خلوت برج عاج خود نشستید ادعای روشنفکری هم دارید ولی چرا حاضر نیستید در ایران اسلامی زندگی کنید؟از چه فرار کردید یا میکنید؟
آزادی اندیشه بزعم شما به معنی «ما برای عقیده و اندیشه فرد احترام قائلیم » نیست.
بلکه «هرکس حق دارد آزادانه هر طور که می خواهد فکر کند و اندیشه خود را ابراز نماید«
و « دیگران هم حق دارند با هرنظری مخالفت یا موافقت خود را ابراز کنند»
اگر انتقادو برخورد اندیشه وجودنداشت معلوم نیست امروز جهان در چه وضعی بود؟
البته در عمل قانون باید ناظر بر این این حقوق اولیه بشری باشد.
منتهی منشور جهانی حقوق بشر مصوب سازمان ملل ۱۹۴۸ هنوزدر کشور ها به قانون ملی تبدیل نشده
برعکس،می بینیم قانون و قانون گزاری حتی در کشورهای باصطلاح دموکراتیک توسط محمد علی شاه ( بخوان ترامپ) مورد یورش قرار میگیرد.حمایت از مردم تحت ستم فلسطین توسط حکومت اشغالگر و تروریسم دولتی اسرائیل که نخست وزیرش متهم به جنایت جنگی ست و حکم بازداشت او توسط دادگاه بین الملی صادر شده آزادانه به واشنگتن سفر می کند و با محمد علی شاه آمریکا به ریش جهان می خندند.چه کسی جز اشغالگران سرزمین فلسطین برای این اندیشه های غیر انسانی احترام قائل ست؟
خانوم وحدتی یادتان رفته که رژیم ملایان بارها اعلام کرده ایران فقط مال حزباللهی هاست، هرکسی اوضاع و شرایط اسلام اجباری در ایران را راضی نیست از ایران برود. اومدیم خارج ولی امثال خانم س. وحدتی در اینجا هم دست از سر ما برنمیدارند و میخواهند ما را با رژیم منفور اسلامی آشتی ملی بدهند. الان بعد از ۴۶ سال رژیم تازه به حس ملیگرایی ایران پرستی افتاد که فقط تاکتیک موقتی اش است تا خرش از پل و خطر فروپاشی بگذرد وگرنه این رژیم ذاتا ضد ایرانی است! ایران بدون اسلام میتواند وطن شود. عجیبه که حالا رژیم به لبه پرتگاه و سرنگونی رسیده امثال خانوم وحدتی برای نجات رژیم ملایان شتابزده به تلاش افتادند؟ ما به اسلام زن ستیز نه میگوییم! مردم ایران چرا باید به قاتلان خودشان احترام بگذارند خانم وحدتی؟ اگر اشتباه نکنم آخرین باری که از ایشان مقاله ای در همین سایت اخبار روز خواندم متن سخنرانی اش در کنگره بهایی ها مقیم آمریکا بوده که پیامبران برای سعادت و خوشبختی بشر آمدند، در پای همان مقاله به ایشان انتقاد کردم!
اگر کسی در خارج از کشور با پرچم جمهوری اسلامی تظاهرات کند باید گل به گردنش انداخت ؟ دوصد گفته چون نیم کردار نیست.