سه شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴

سه شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴

دیپلماسی «نه جنگ، نه صلح» خامنه‌ای، منجربه فروپاشی ایران می‌شود – احمد هاشمی

مقدمه

در این چهل و پنج سال، در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، در دوره‌های مختلف‌، شاهد دیپلماسی هسته‌ای متفاوتی بوده‌ایم، با وجود این تفاوت‌ها، اما کانال‌های اصلی این دیپلماسی، مقاومت و مذاکره بوده است.

 بعد از حمله تهاجمی حماس، گروه اسلام‌گرای مسلح به اسرائیل و آغاز جنگ غزه، دیپلماسی “نه مذاکره، نه جنگ” در دستور کارخامنه ای ولی فقیه نظام قرار گرفت.

اکنون حکومت جمهوری اسلامی، به دلیل نتایج ترکیبی حاصل از جنگ غزه و جنگ دوازده روزه، در شرایط استثنایی قرار دارد. 

در جریان جنگ غزه حکومت جمهوری اسلامی، تمامی ابزارهای استراتژیک بازدارنگی در عمق استراتژیک را در منطقه، از دست داد.

با این حال، علیرغم این شکست‌ها، هنوز جمهوری اسلامی به دلایل مختلف از جمله: برنامه هسته‌ای، میزان اورانیوم غنی‌شده، امکان افزایش سطح غنی‌ساری و ادامه حمایت‌های آشکار و پنهان از نیروهای باقی مانده نیابتی‌اش در منطقه، موجب نگرانی آمریکا و اسرائیل بود. 

بر اساس گزارش‌ها درجنگ دوازده روزه میان دولت اسرائیل و حکومت جمهوری اسلامی، بیش از ۶۰۰ شهروند ایرانی جان خود را از دست داده و نزدیک به ۵ هزار نفر نیز زخمی شده‌اند. این جنگ همچنین منجر به خرابی و ویرانی گسترده‌ای در محلات تهران و سایر شهرستان‌ها شده است.

بر اثر بمباران غافلگیرانه جنگنده‌های اسرائیلی ابتدا بخش بزرگی از واحدهای راداری، تسلیحات ضدهوایی و پایگاه‌های پرتاب موشک منهدم شدند و در ادامه جنگ دوازده روزه،  بخش‌های حیاتی از زیرساخت‌های نظامی، انبارهای مهمات و عناصر حیاتی پایگاه دفاعی، صنعتی و همچنین تاسیسات هسته‌ای و فرماندهی سپاه پاسداران، مورد هدف قرار گرفته و آسیب‌های جدی دیده‌اند.

 در اولین حملات غافلگیرانه، اسرائیل موفق به ترور ۳۰ تن از فرماندهان نظامی سپاه پاسدران و ارتش جمهوری اسلامی شد و همچنین در ادامه جنگ دوازده روزه، چند تن از دانشمندان هسته‌ای جمهوری اسلامی در خانه‌هایشان کشته شدند.

در سوی مقابل، حکومت جمهوری اسلامی نیز با شیلیک صدها موشک به سمت شهرهای اسرائیل، باعث کشته‌شدن بیش از ۳۰ شهروند اسرائیلی و خرابی‌هایی در شهرهای مختلف شد. 

بعد از حمله موردی آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران و حمله موشکی تلافی‌جویانه و سمبولیک جمهوری اسلامی، شامگاه دوشنبه با میانجی‌گری قطر و دخالت مستقیم ترامپ، اتش‌بس میان اسرائیل و ایران برقرار شد. 

 اکنون روشن است که در اثر نتایج ترکیبی حاصل از جنگ غزه و جنگ دوازده روزه، جمهوری اسلامی آسیب‌پذیرتر از دهه‌های قبل، حتی از زمان جنگ دهساله‌اش با عراق یا حتی پس از انقلاب۱۳۵۷ است.

 در طول جنگ دوازده روزه ،خامنه‌ای ولی فقیه نظام که به دلیل ترس از ترور اسرائیل در مخفیگاهی پناه گرفته بود، بعد از دو روز از اعلام آتش‌بس، با انتشار بیانیه‌ای ادعا کرده است او و حکومتش، آمریکا و اسرائیل را در طول این جنگ شکست داده‌اند.

 این مسئله که ولی فقیه دچار مالیخولیای سیاسی است، برکسی پوشیده نیست، اما هدف واقعی پشت این گزافه‌گویی‌ها این است که او تمایل واقعی به پذیرش آتش‌بس تحمیلی را ندارد و قصد دارد در چارچوب دیپلماسی شناخته شده “نه جنگ، نه صلح” به راهش ادامه دهد.

اگر چه وضعیت کنونی تا حدودی مشابه الگوی “‌نه مذاکره، نه جنگ‌” است. ولی در آن زمان رویکرد عدم مذاکره‌، به معنی ادامه وضع موجود بود و جنگ به عنوان یک سناریوی ممکن مطرح نبود. 

ولی‌فقیه پس از کش و قوس‌های فراوان،ابتدا مذاکره با ترامپ را “‌به دلیل هوشمندانه‌ عاقلانه و شرافتمندانه نبودن، رد کرد”. اما سرانجام مجبور به پذیرش مذاکره غیرمستقیم شد.

 در شرایط کنونی بعد از جنگ دوازده روزه ایران و اسرائیل و حمله موردی آمریکا به تاسیسات هسته‌ای، گزینه ادامه وضعیت فعلی ممکن نیست. دو گزینه می‌تواند در دستور کار ترامپ قرار داشته باشد‌: گزینه فشار حداکثری و در نهایت گزینه رویارویی نظامی. 

گزینه فشار حداکثری و گزینه رویارویی نظامی 

جنگ غزه و جنگ دوازده روزه، ماهیت منازعات منطقه‌ای را تغییرداده و منجر به تغییر معادلات قدرت و توازن قوا به ضرر جمهوری اسلامی شده است.

جنگ غزه و جنگ دوازده روزه، راهبرد نظامی رژیم ایران را که متکی بر اصل دفاع فرامرزی و انتقال هرگونه رویارویی به خارج از مرزهای کشور بود، را غیرممکن نموده است.

 در اولین حمله غافلگیرانه جنگ دوازده روزه، تمامی واحد‌های راداری و تسلیحات ضد‌هوایی جمهوری اسلامی نابود شده و جنگنده‌های  مهاجم اسرائیل و آمریکا، بدون هیچگونه مقابله‌ای، امکان بمباران در سراسر کشور را داشته‌اند. واقعیت این است که این رژیم نه امکانات مالی و نه قدرت برنامه‌ریزی برای یک پدافند هوایی کارآمد را در کوتاه‌مدت دارا نیست. 

جنگ غزه و جنگ دوازده روزه نشان داد اولا- “تنهایی استراتژیک”  ایران در منطقه امنیتی خاورمیانه، یک واقعیت است و ثانیا- سیاست‌های ماجراجویانه تشکیل شبکه‌ای از نیروهای نیابتی و بسیج این نیروها علیه منافع آمریکا و کشورهای منطقه به خصوص اسرائیل، به انزوای مطلق ایران منجر شده است.

در شرایط کنونی نظام ولی فقیه در حوزه دیپلماتیک نیز فاقد اهرم‌های فشار: برنامه هسته‌ای، میزان اورانیوم غنی‌شده، امکان افزایش سطح غنی‌ساری، نیروی نیابتی و ارتقا توانایی‌های موشکی است. 

اکنون دیپلماسی “نه جنگ، نه صلح” خامنه ای و لفاظی‌های الیگارشی اقتصادی، نظامی، امنیتی حامی او، آتش‌بس کنونی را به یک “آتش‌بس شکننده” تبدیل نموده است.

 نتیجه این وضعیت  اعمال “‌فشار حداکثریبرای تغییر رفتار و استراتژی رژیم جمهوری اسلامی و ناتوان‌سازی و تسلیم این رژیم در جهت پذیرش بدون قید و شرط مذاکره با آمریکا است.

حاصل لجاجت‌ها و لفاظی‌های ولی‌فقیه و حامیان او، گزینه رویارویی نظامی با بمباران جنگنده‌های آمریکایی و اسرائیلی خواهد بود. نتیجه این سیاست  فروپاشی ایران خواهد بود.

ahmad.haschemi@gmx.at

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

3 پاسخ

  1. نقطه‌ی آغازینی برای ساختن نظامی نوین
    کناره‌گیری آیت‌الله خامنه‌ای و برگزاری همه‌پرسی درباره‌ی نظام سیاسی و اجتماعی آینده‌ی ایران، در اصل می‌تواند یکی از گزینه‌های قابل تأمل برای نجات جان انسان‌ها و حفظ زیرساخت‌های حیاتی کشور باشد
    چنین مسیری می‌تواند مزایای بالقوه‌ای به همراه داشته باشد:
    ۱. کاهش تنش: این اقدام می‌تواند از تشدید بیشتر بحران، چه در عرصه‌ی داخلی و چه در سطح بین‌المللی، جلوگیری کند.
    ۲. مشروعیت: برگزاری همه‌پرسی، نظام آینده را از پایه‌ای دموکراتیک و مشروع برخوردار می‌سازد.
    ۳. حفظ جان انسان‌ها و زیرساخت‌ها: انتقال مسالمت‌آمیز قدرت می‌تواند مانعی در برابر ادامه‌ی رنج انسانی و نابودی زیرساخت‌های حیاتی کشور باشد.
    ۴. آغاز تازه: این روند می‌تواند نقطه‌ی آغازینی برای ساختن نظامی نوین، دموکراتیک و مبتنی بر حاکمیت قانون، حقوق بشر و همکاری‌های بین‌المللی باشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *