سرانجام پس از ۱۲ روز مقابله با تجاوز اسرائیل و آمریکای متجاوز، بهاصطلاح آتشبسی برقرار شد که از جزئیات توافقات در ارتباط با آن اطلاعات روشنی در دست نیست. آتشبسی که از یک سو در واقع نمیتواند بیانگر هیچ چشمانداز روشنی برای ترک مخاصمه و صلح باشد و از سوی دیگر نیز از آنجا که اسرائیل اساساً به عنوان یک رژیم و موجودیت غیرقانونی و متجاوز، تا کنون پایبند به هیچ یک از مقررات بینالمللی و توافقات نبوده و نخستوزیر آن نیز به عنوان یک جنایتکار جنگی و نژادپرست، تحت تعقیب است، تداوم و پایداری آن با تردید بسیار مواجه است! با توجه به دامنه و ابعاد گستردهی خسارات و زیانهای وارد شده به اسرائیل در محدودهی جغرافیایی کوچک آن و جمعیت وارداتی آن، درخواست آتشبس از سوی این رژیم قابل درک بوده و با توجه به نمایش قدرت موشکی ایران در عملیات وعدهی صادق ۱ و ۲ در سال گذشته و ارادهی نیروهای مسلح کشور در دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور، پاسخ کوبنده به تجاوز اسرائیل به خاک میهن مان اساساْ دور از انتظار نیز نبوده است که با عملیات وعدهی صادق ۳ نیز کاملاْ آشکار شد.
با این وجود، با توجه به ابعاد تلفات انسانی و خسارات و ویرانیهای این جنگ ۱۲ روزه در ایران، طبیعی است که خبر آتشبس برای تودههای وسیع مردم در ایران نیز خوشایند باشد. بسیاری از مردم که خانه و کاشانهی خود را بهویژه در کلانشهر تهران ترک کرده بودند، شروع به بازگشت به خانههایشان کردند. گزارشهای خبری حاکی از ترافیک سنگین در محورهای ورودی از جادههای شمال به تهران و یکطرفه کردن جادهها، بیانگر میزان بسیار زیاد جمعیتی است که با شنیدن خبر آتشبس به محلهای کار و زندگی خود برمیگردند.
برای ارزیابی دقیق آنچه در این ۱۲روز گذشت و اینکه تحت چه شرایطی و چگونه پیرامون این بهاصطلاح آتشبس توافق صورت گرفت، هنوز اطلاعات کافی در دسترس نیست. اما شواهد کلی حکایت از آسیبهای جدی در دو سو دارد. با این وجود، به نظر میرسد که اگر چه میزان ضربات و خسارات وارده به ایران بهویژه در شب نخست حمله بسیار سنگین بوده است و نگرانیهای جدی در ارتباط با توان بازیابی، تمرکز و ساماندهی مجدد سیستم دفاعی کشور ایجاد کرد، اما رویدادهای بعدی نشان داد که روز به روز تسلط ایران بر مدیریت امور در حوزههای مختلف بیشتر شد. بهویژه تعیین و انتصابهای فوری مسئولین و فرماندهان جدید به جای فرماندهان ترور شده از سوی اسرائیل، در همان روز اول و اقدام به پاسخ به رژیم نژادپرست اسرائیل در بازهی زمانی کمتر از ۲۴ ساعت پس از تجاوز اولیه، فضای سیاسی و روانی را به میزان قابل توجهی به نفع کشورمان تغییر داد و زمینهی تغییر جهت تحولات را فراهم کرد. در روزهای بعد و با روشن شدن ابعاد گستردهی این تجاوز و جنگ ترکیبی، بهتدریج علاوه بر حوزهی هوایی (پاسخ کوبندهی ایران با نقطهزنی موشکی و پهپادی به تجاوزات جنایتکارانهی جنگندهها، پهپادها و ریزپرندههای اسرائیلی در سطح کشور)، در حوزهی شناسایی جاسوسان و عوامل داخلی، فضای سایبری، فضای اجتماعی، رسانهای و … ، نیز به تدریج امید متجاوزین و ارتجاع سلطنتی و پایگاه داخلی و حامیان خارجی آنها به یأس تبدیل شد. آنها پس از تجاوز جنایتکارانه به غزه، لبنان و تغییر رژیم و به قدرت رساندن جولانی داعشی در سوریه، بر آن شدند تا این بار بهزعم خود با «سَرِ مار» در تهران تعیین تکلیف کنند! مشخص شد که از مدتها پیش برنامهریزی گستردهای را همراه با تیمهای جاسوسی، عملیاتی و تروریستی، سایبری، رسانهای و تجاوز نظامی در قالب یک جنگ ترکیبی تمامعیار انجام داده بودند و عملیات موفقیتآمیز آنها در ترور شمار قابل توجهی از فرماندهان عالیرتبهی نظامی کشور در نخستین ساعات تجاوز، آنها را برای تحقق اهداف شوم شان بسیار امیدوار کرد! اما پاسخ موشکی گسترده و روز به روز فزایندهی ایران بهویژه عبور از لایههای دفاعی متعدد و دقت نقطهزنی آنها در چارچوب وعدهی صادق ۳ که با تخریب و ویرانی بسیار به ویژه در تلاویو و حیفا همراه شد، آشکارا توازن قوا را در فضای کلی نبرد به نفع ایران تغییر داد. اگر چه ضربات و تلفات وارده به ایران گسترده و تعداد آن بسیار زیاد بود، اما به نسبت گسترهی جغرافیایی و جمعیت کشور در قیاس با مساحت کم و جمعیت بیریشه و وارداتی اسرائیل، تأثیرات آسیبهای وارد شده بر اسرائیل نسبت به ایران بسیار ویرانگرتر و اثربخشتر بوده است. بر اساس گزارشهای رسانههای خبری، هر روز که میگذشت، تلاویو و حیفا شباهت بیشتری به غزه پیدا میکردند. بدین ترتیب درماندگی رژیم صهیونیستی و درخواست مصرانه نتانیاهو، سرانجام پای آمریکا را به ورود مستقیم به این جنگ باز کرد و امپریالیسم آمریکا نیز در رویکردی آشکارا تجاوزکارانه و مغایر با موازین حقوق بینالمللی، سایتهای هستهای ایران را مورد حملهی وحشیانه قرار داد. تجاوز نظامی مستقیم آمریکا به کشور و بمباران سایتهای هستهای در فردو، نطنز و اصفهان نیز ضمن وارد کردن خسارات گسترده، ظاهراٌ با تحقق کامل اهداف آنها مبنی بر نابودی صنعت هستهای ایران همراه نبوده است. ایران نیز در پاسخ به تجاوز آمریکا، موشکهایی را به پایگاه العُدَید در قطر شلیک کرد. ورای همهی تلفات انسانی و خسارات سنگین وارد شده بر کشورمان و ورای جوّ غالب بر رسانههای امپریالیستی، بیتردید در تاریخ ایران و جهان، ایران را به عنوان برندهی این جنگ ۱۲روزه خواهند شناخت.
اظهارات ترامپ در اجلاس ناتو در لاههی هلند در روزهای بعد و نمایش شخصیت اوباشگونه و هتاک او بهویژه در پایان این نشست در پاسخ به خبرنگاران نشان داد که چرا باید برای مردم آمریکا و جهان متأسف بود که شخصیتی اینچنین وقیح و با دهها مورد اتهامات کیفری که با رسیدگی مستقل قضایی باید برای آنها به دهها سال زندان محکوم میشد، به دلیل برخورداری از اقتدار مالی و متعاقباً سیاسی و رسانهای، به جای رفتن به زندان، در رأس حاکمیت کشوری چون آمریکا قرار میگیرد که رژیم ریاستی حاکم بر آن، مخاطرهی حضور چنین آدمی را نسبت به رژیمهای پارلمانی نیز بسیار افزایش میدهد. واقعیتی که نشان میدهد استقلال قوا در این جوامع چیزی جز یک دروغ بزرگ نیست! او به عنوان نماد نئوفاشیسم، نه تنها آشکارا موازین حقوق بینالملل را زیرپا میگذارد، بلکه قانون اساسی آمریکا را هم به هیچ میگیرد و بدون اجازهی کنگره اقدام به راه انداختن جنگ و تجاوز نظامی به کشورمان میکند و …!
آنچه در ارتباط با پاسخ زودهنگام و در عین حال سنجیدهی ایران به این تجاوز امپریالیسم آمریکا به رغم تهدیدهای قلدرانه ترامپ بیشتر جلب توجه میکند، ارزش سیاسی آن بود تا ارزش نظامی و میزان خسارات و تلفات وارده به پایگاه آمریکایی و ارتش آمریکا! در واقع این پاسخ مانند مورد حمله به پایگاه عینالاسد به گونهای داده شد تا هم اقتدار سیاسی و نظامی ایران را به نمایش بگذارد و هم مانع از واکنش و تهاجم و تجاوز مجدد آمریکا شود. این پاسخ اقتدار و قلدری آمریکا را به چالش کشید. فضای ایجاد شده در کشورهای منطقه و مروری بر خبرگزاریهای جهان گویای آن است که این پاسخ در جهت تقویت اعتبار و ارادهی ایران برای دفاع از خود در برابر تجاوز امپریالیستی مؤثر بود.
با این وصف، از آنجا که هر جنگی باید روزی تمام شود، و از آنجا که هر جامعهای از ظرفیت معینی برای تحمل مصائب جنگ برخوردار است و به دلایل مختلف از جمله کارنامهی غیرقابل قبول حاکمیت ایران در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و متأثر از شیوهی حکمرانی نامتعارف حاکم، این ظرفیت در شرایط کنونی کشور ممکن است چندان زیاد نباشد، حاکمیت ضمن ادامهی موفق و روز به روز بهتر جنگ و تغییر تدریجی توازن قوای نظامی در کنار حوزههای سیاسی، حقوقی و رسانهای در سطح جهانی به نفع ایران، و بهویژه با توجه به برآمدهای عمومی اعتراضی در سالهای گذشته از جمله ۱۴۰۱در کشور و امیدبستن امپریالیسم و صهیونیسم به راهانداختن جو گستردهی اعتراضات اجتماعی و سیاسی در کشور در شرایط جنگ، بر آن شد تا با پذیرفتن آتشبس، این نقشهی امپریالیستی و صهیونیستی را ناکام بگذارد. سوی دیگر این موضوع البته تودههای مردمی بودند که با وجود نارضایتیها و اعتراضات متعدد، در شرایط جنگ به درستی تشخیص دادند که باید بر دفاع از میهن متمرکز شوند تا با ممانعت از اجرای نقشهی متجاوزان برای تجزیهی کشور، همچنان از امکان دنبالکردن و تحقق مطالبات عدالتخواهانه و دموکراتیک خود در چارچوب موجودیت و بقای یک ایران مستقل و یکپارچه برخوردار باشند!
در عین حال به هیچ وجه نمیتوان نقش صفآراییهای سیاسی در منطقه و جهان در محکومیت تجاوز اسرائیل و حمایت از مشروع بودن واکنش ایران در چارچوب مادهی۵۱ منشور ملل متحد را بهویژه موضعگیری روسیه، چین، جمهوری دموکراتیک خلق کره و پاکستان و … و بسیار دیگر از کشورها را در این ارتباط مورد اغماض قرارداد. تعامل فعال وزارت امور خارجهی ایران در روزهای جنگ و جلب حمایت بسیاری از کشورها و افکار عمومی در جهان نیز در این مورد قابلتوجه و تأثیرگذار بود.
روند جنگ، البته دست بالای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل و آمریکا را نیز نشان داد که بر اساس آن توانستند ضربات سنگینی را به فرماندهان عالیرتبهی نظامی، سیستم دفاعی و شخصیتهای مؤثر هستهای وارد کنند. کار دراز مدت اطلاعاتی و تیمسازی تروریستی آنها در داخل کشور در ارتباط با این جنگ ترکیبی نیز بسیار جلب توجه میکند. بدون تردید بخش اصلی این نفوذ اطلاعاتی و جاسوسی را باید در کاستیها و انحرافات در ساختار امنیتی کشور جستجو کرد که با غفلت از تیمسازیها و توطئههای گستردهی تروریستی امپریالیستی و صهیونیستی برای تهاجم و تجاوز به حاکمیت ملی کشور، توجه و تمرکز خود را بر فعالان اجتماعی و مدنی در حوزههای کنشگری برای عدالت اجتماعی، دموکراسی و آزادی متمرکز کرد. شواهد و طیف گستردهی بازداشتها در سطوح مختلف بیانگر آن است که رد مخربترین جاسوسان و نفوذیها را میتوان در ردههای مختلف ساختارهای حاکمیتی جست که با نمایش تشرع و پایبندی به هنجارها و ظواهر مورد پسند حاکمیت، از فرصت نفوذ و رشد در ساختار حاکمیتی برخوردار شدند. یادآوری این موضوع بسیار تأسفبار است که در سالهای اخیر که کشور در معرض توطئههای گستردهی امپریالیسم و صهیونیسم در جهت ایجاد و سازماندهی تیمهای تروریستی و در تدارک تجاوز به کشور بودند، چه میزان از منابع، انرژی و وقت ارکان حاکمیتی چون مجلس و نهادهای امنیتی در کشور صرف موضوع حجاب و امثالهم گردید که به هیچ دستاوردی هم ختم نشد و نمیتوانست بشود. واقعیتی که هم بسیار دردناک است و هم قابل سرزنش، چرا که در واقع چیزی رفتن به دنبال نخودسیاه را تداعی نمیکند! مهم است که به این نکته توجه شود چه کسانی و با چه رویکردها، ادعاها و شعارهایی این روند را هدایت کردند!
اضافه بر این، شواهد و اطلاعات مربوط به ردیابی و بازداشت تیمهای تروریستی در ارتباط با ریزپرندهها و پهپادها در روزهای اخیر نشان داد که امپریالیسم و صهیونیسم علاوه بر به خدمت گرفتن جاسوسان و مزدوران داخلی، در بین میلیونها مهاجر از کشور همسایه که از چند دهه پیش بدون نظارت و کنترل و ساماندهی مؤثر در این کشور پذیرفته شدهاند، نیز بستر مناسبی را برای یارگیری و ایجاد تیمهای جاسوسی یافته و برخی از تیمهای تروریستی و جاسوسان خود را در این فضا به کشور وارد کرده است. با اینکه جوسازی نژادپرستانه علیه اکثریت قریب به اتفاق مهاجران زحمتکش وارد شده به کشور اساساً مخرب است، اما این واقعیت نافی آن نیست که سوء مدیریت مزمن در این حوزه نیز به شکلگیری بسترهای مناسبی برای نفوذ امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا در کشور جهت اقدامات جاسوسی و خرابکارانه انجامیده است.
امید تجاوزگران امپریالیست و صهیونیست بر به هم ریختن امور، زمینگیر کردن دولت و سایر ارکان حاکمیتی در مدیریت امور عمومی، برآمد اعتراضات اجتماعی و توسعهی آنها به ناآرامیهای اجتماعی و سیاسی بود. آنها در واقع با توجه به برداشتی که از برآمدهای اعتراضی در سالهای گذشته داشتند، حساب زیادی روی این موضوع باز کرده بودند. و جالب است که مردم معترض و ناراضی در حوزههای مختلف، در تعاملی نانوشته و ناگفته و بر اساس احساس مسئولیت ملی خود، ترجیح دادند در بازهی زمانی جنگ تمرکز خود را بر منافع ملی بگذارند. در این میان مشاهدهی برخی موضعگیریهای ناراضیان چون بیانیهی جمعی از زنان زندانی که تجاوز صهیونیستی و امپریالیستی را محکوم کرده و همگان را به دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور فراخواندند، بسیار ارزشمند و امیدبخش بودند. در عمل مشاهده شد که با تجاوز خارجی به کشور، روحیهی ناسیونالیستی و دفاع از میهن در شرایط تجاوز خارجی تقویت شد و سایر تضادها را در عمل تحتالشعاع قرارداد که اساسا دور از انتظار نیز نبود. بیتردید پویش عینی انواع تضادهای مرتبط با عدالت اجتماعی، دموکراسی و آزادی همواره در جریان است و با دفع تجاوز امپریالیستی و صهیونیستی به میهن، میتواند مجدداً از حاشیه به متن پویشهای اجتماعی و سیاسی تبدیل برگردد.
اما پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که اگر آنگونه که برخی شخصیتها و رسانهها در ایران و جهان مطرح میکنند، رژیم اسرائیل در آستانهی فروپاشی قرار گرفته بود (که غیرواقعبینانه به نظر نمیرسد)، چرا باید از سوی ایران تن به آتشبس داده میشد؟ با توجه به این وضعیت و با توجه به اینکه آتشبس بین ایران و اسرائیل نمیتواند به ترک مخاصمه بیانجامد، آیا در بین رهبران و مسئولان سیاسی و نظامی ایران برای تندادن به این آتشبس اختلاف نظر وجود نداشت و ندارد؟!
بر اساس شواهد در بین بخشی از ارکان و شخصیتهای حاکمیتی و نظامی با توجه به درماندگی رژیم اسرائیل در ادامهی جنگ از یک سو و اینکه این رژیم به هیچ توافقی پایبند نبوده و نخواهد بود، این نگاه وجود دارد که نباید آتشبس پذیرفته میشد. نگاهی که منطقی مینماید. اما باید از دامنهی وسیعی از اطلاعات نظامی و امنیتی و اطلاعاتی برخوردار بود تا بتوان در این مورد اظهار نظر کرد! منطقاً محورهایی چون موارد زیر در این رابطه باید مد نظر قرار بگیرند:
* احتمال و دامنهی مداخلهی آمریکا به حمایت از اسرائیل
* احتمال منطقهای شدن جنگ و مخاطرات آن
* توان تسلیحاتی و میزان تولید و دپوی تسلیحات استراتژیک مانند موشکهای بالیستیک در ایران برای ادامهی جنگ
* پتانسیل و توان تأمین تسلیحات استراتژیک به ویژه تسلیحات بازدارنده برای ایران
* پتانسیل و توان شناسایی سریع و نابودی شبکهی جاسوسی و تروریستی آمریکا و اسرائیل در ایران
* احتمال و امکان استفادهی اسرائیل و آمریکا از تسلیحات هستهای در شرایط شکست در میدان نبرد با ایران
* پتانسیل و توان ترمیم شکاف مرتبط با سرمایهی اجتماعی یا احتمال برآمد اعتراضات اجتماعی و سیاسی گسترده در ایران
* پتانسیل شکلگیری صفبندیهای سیاسی و نظامی جدید در منطقه و جهان به نفع یا به زیان ایران
* پتانسیل و واقعیت میزان انسجام و توانمندی مدیریتی و نظامی یا عدم انسجام و چالشهای سیاسی در حاکمیت ایران
* کمیت، کیفیت و دامنه پیشرفت مناسبات و همکاریهای متقابل و گستردهی اقتصادی، سیاسی، نظامی و راهبردی بین ایران با چین و روسیه
احتمال شکستن سریع آتشبس از سوی اسرائیل پس از تجهیز مجدد آن به تسلیحات پیشرفتهتر بهویژه پدافندی از سوی آمریکا و ناتو پس از آتشبس
* چشمانداز عدم پذیرش آتشبس از سوی ایران و ادامهی جنگ یعنی بمباران مراکز و زیرساختهای ایران از سوی اسرائیل و موشکباران اسرائیل از سوی ایران و رویدادهای محتمل
* امکان تأخیر در پذیرش آتشبس از سوی ایران و احتمال گرفتن برخی امتیازات یا دیکته کردن برخی شروط به اسرائیل
با اینکه جمعآوری دادهها و اطلاعات معتبر در ارتباط با محورهای فوق به هیچ وجه آسان نیست، منطقاْ تصمیم به پذیرش آتشبس باید با توجه و پردازش کافی به این محورها اتخاذ شده باشد!
با این وجود، عصر امروز پنجم تیر، دو روز پس از آغاز آتشبس پدافند هوایی در رشت برای مدتی فعال بود و ظاهراً تعدادی ریزپرنده را هدف قرار داده است. بر اساس تجربه، اسرائیل هیچگاه به توافقنامههایی که امضا کرده و مقررات حقوق بینالملل پایبندی نشان نداده است. در این مورد که اساساْ هیچ توافقنامهی مستند و امضایی هم در کار نبوده است! رجزخوانی نتانیاهو بعد از آتشبس نیز همچنان ادامه دارد. مجموعهای از شواهد بیانگر آن هستند که این وضعیت بهاصطلاح آتشبس بسیار ناپایدار و شکننده است و هر لحظه میتواند فروریزد و شکسته شود!
از سویدیگر، حقیقت آن است که این جنگ را نمیتوان تنها در سایهی اختلافات ایدئولوژیک ایران و اسرائیل مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد. اظهاراتی که بر آن هستند تا این درگیری را به تنش و «خصومت» بین دو رژیم «بنیادگرا» تقلیل دهند، اساساْ پرت بوده و در بهترین حالت بیانگر درماندگی نظری و تحلیلی مطرح کنندگان آن است. باید در این ارتباط به ماهیت تجاوزگر، توسعهطلب، نژادپرست و ضدبشری و نسلکش و فاشیستی رژیم حاکم بر اسرائیل بهعنوان پایگاه و پادگان آمریکا و اتحادیهی اروپا و انگلیس و ناتو در منطقهی حیاتی انرژی جهان توجه داشت و بهویژه بر طرح «خاورمیانهی نوین» آمریکا برای منطقهی خاورمیانه یا غرب آسیا و شمال آفریقا متمرکز شد. بر این اساس، سادهاندیشی است اگر این اختلافات به مواردی چون الزام ایران به کنارگذاشتن غنیسازی در چارچوب اِنپیتی از سوی رژیمی که خودش عضو اِنپیتی و تحت هیچ نظارتی نیست و بر اساس گزارشهای مختلف از ۹۰ تا چند صد کلاهک هستهای هم دارد، تقلیل یابد. مسئله این است که یک ایران یکپارچه، مستقل و مقتدر با هر نوع رژیم و حاکمیتی، سازگار با برنامههای امپریالیستی برای این منطقه از جهان نیست. آنها برای پیشبرد اهداف و برنامههای خود در منطقه، نیاز به تجزیهی ایران دارند. به همین دلیل هم هست که آمریکا، اتحادیهی اروپا و ناتو در این جنگ آشکارا از اسرائیل حمایت کردند. تصور این امر دشوار نیست که تجزیهی ایران تا چه حد میتواند توازن قوا در این منطقهی حیاتی و کل جهان را به نفع امپریالیسم و نئوفاشیسم و به زیان چندجانبهگرایی تغییر دهد! بر این اساس، چشماندازی برای عبور از آتشبس به ترک مخاصمه و صلح در این بهاصطلاح آتشبس مشاهده نمیشود. بنابراین امکان شکستن آتشبس و تجاوز مجدد به ایران از سوی اسرائیل در هر لحظه و شروع مجدد جنگ نه تنها وجود دارد، بلکه بسیار زیاد است.
ترامپ در سخنرانی اجلاس ناتو که در لاهه از کشور هلند برگزار شد و با تصویب افزایش دو و نیم برابری تخصیص سهم ناتو از تولید ناخالص داخلی (GDP) کشورهای عضو از ۲ درصد به ۵ درصد همراه شد (که به معنای تقویت شدید میلیتاریسم و به دنبال آن تجاوزات بیشتر نظامی امپریالیسم و نئوفاشیسم در سراسر کرهی خاکی است)، گفت: هری ترومن با بمباران هیروشیما و ناگازاگی جنگ جهانی دوم را تمام کرد و من هم با بمباران ایران به این جنگ خاتمه دادم. بدین ترتیب او بهعنوان سمبل نئوفاشیسم در جهان امروز، مانند سایر رؤسای جمهوری ایالات متحده نه تنها بابت بمباران هستهای ناگازاکی و هیروشیما شرمنده نیست و اظهار پشیمانی نمیکند، بلکه با وقاحت آشکار و به دروغ از آن اقدام آمریکا به عنوان پایانبخش جنگ جهانی دوم یاد میکند! در حالیکه حقیقت آن است که بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی در اوت ۱۹۴۵، پس از تسلیم آلمان در ماه مه ۱۹۴۵ در برابر ارتش سرخ اتحاد شوروی و پایان جنگ در اروپا، توسط ایالات متحده انجام شد. ترامپ در ادامه هم با وقاحتی آشکار اقدام تجاوزکارانهی آمریکا در تجاوز به ایران و بمباران سایتهای هستهای کشورمان را که بر خلاف مقررات بینالمللی و حتی قانون اساسی آمریکا انجام داد، بهعنوان پایانبخش جنگ اسرائیل و ایران معرفی میکند و حتی به صورت تلویحی بیان میکند که برای تسلیم ایران و دفاع از اسرائیل و در واقع پیشبرد طرح خاورمیانهای آمریکا حتی میتوان به بمباران هستهای هم متوسل شد! این اظهارات باید جهان را به واکنش وادارد!
به هر روی، اینک در وضعیتی هستیم که ظاهراً آتشبسی وجود دارد که به دلایل مختلف بسیار ناپایدار است. این وضعیت چه چالشها و وظایفی را پیش روی حاکمیت ایران قرار میهد؟ حاکمیت ایران برای مقابلهی موفق با توطئهها و تجاوزات بسیار محتمل پیشِرو باید چه رویکردها و اقداماتی را دنبال کند؟ از کدام رویکردها و اقدامات باید اجتناب کند؟
همان گونه که اعلام شد، اولین گام در این زمینه با تعلیق عضویت در اِنپیتی برداشته شد. دامنهی این رویکردها و اقدامات همهی حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، امنیتی و اطلاعاتی، نظامی و … را دربرمیگیرد. پرداختن به جزئیات در هر حوزه مستلزم اطلاعات جامعی است که نه در دسترس قرار دارد و نه پرداختن به همهی آنها در این نوشته شدنی است. اما اگر قرار باشد به چند نکتهی کلی در این زمینه اشاره شود، میتوان گفت:
کشورمان درگیر جنگی در برابر تجاوز امپریالیستی-صهیونیستی شد که نه تنها «عادلانه» است، بلکه به دلایل مختلف نمونهی تیپیک یک جنگ عادلانه هم هست. کافی است در این ارتباط به این موارد توجه شود:
* ایران در ضمن مذاکرات با آمریکا و در حالی که قرار بود جلسه ششم آن در فردای روز تهاجم اسرائیل برگزار شود و در مورد اختلافات پیرامون متن توافقنامه گفتگو شود، مورد تجاوز رژیم صهیونیستی قرارگرفت که میخواست به هر قیمتی مانع از به توافق رسیدن این مذاکرات شود. شواهد بیانگر آن هستند که این تجاوز با هماهنگی آمریکا صورت گرفت. و حساب آنها هم این بود که اگر حاکمیت ایران بتواند در برابر این جنگ ترکیبی دوام بیاورد، در ادامهی مذاکرات ناگزیر به تندادن به همهی خواستهای آمریکا خواهد شد.
* ایران کشوری است که هیچ موردی از تجاوز به حریم سایر کشورها را در تاریخ معاصر نمیتوان در کارنامهی آن یافت. در عوض اسرائیل یک موجودیت غیرقانونی و تأسیس شده از طریق قطعنامه است که طی نزدیک به ۸ دهه موجودیت آن، کارنامهاش انباشته از تجاوز و نقض مقررات حقوق بینالملل است. از سوی سازمان ملل متحد به دلیل صدها مورد نقض حقوق بینالملل از سوی اسرائیل، صدها قطعنامه محکومیت علیه این رژیم صادر شده است!
* در همین لحظه نیز نخست وزیر این رژیم با اتهاماتی چون جنایت جنگی، نژادپرستی و نسلکشی و … تحت تعقیب دادگاههای بینالمللی است!
* رژیمی است که در همین لحظهی تاریخی هم روزانه اقدام به کشتن حدود ۵۰ نفر از مردم آواره و درمانده و گرسنهی غزه در صف غذا میکند!
* طی نزدیک به دو سال گذشته و پس از عملیات ۷ اکتبر، اقدام به کشتن حدود ۶۰ هزار نفر به صورت مستقیم و نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر به صورت کلی (شامل مرگهای غیر مستقیم ناشی از جنگ) در غزه کرده است.
* رژیمی است که مانع کمکرسانیهای غذایی و دارویی به مردم نیازمند غزه شده و همزمان اقدام به کشتن صدها امدادگر و خبرنگار کرده است!
* به هیچ یک از توافقنامههایی که امضا کرده است، پایبند نمانده است.
* هیچ یک از کشورهای همسایه از دست آن در امان نبوده و نیستند!
* در سراسر جهان مردم در محکومیت آن برخاستهاند …
* با وجود داشتن صدها بمب هستهای، از عضویت در اِنپیتی سرباز میزند! و با وقاحت تمام به خود اجازه میدهد اعلام کند که ایران (که عضو اِنپیتی است و در معرض بیشترین نظارت و کنترل هم قرار دارد) در حال ساخت بمب اتمی است!
* مورد حمایت تمام و کمال از سوی امپریالیسم آمریکا، اتحادیهی اروپا، انگلیس و ناتو هم قرار دارد.
* سالیانه میلیاردها دلار کمک از آمریکا دریافت میکند!
* همهی کشورهای منطقه و جنوب جهانی و البته اعضای مقتدر و برخوردار از حق وتو در شورای امنیت چون چین و روسیه، تجاوز این رژیم به ایران را محکوم کردهاند!
چه چیزی بیشتر از اینها لازم است تا ماهیت «عادلانه بودن» جنگ از سوی ایران در دفاع از استقلال و یکپارچگی و تمامیت ارضی کشورمان را نشان دهد؟! فهم این نکته نباید دشوار باشد که اساساً فارغ از اینکه چه نوع حاکمیتی در یک کشور وجود دارد، تجاوز از سوی چنین رژیمی به خاک آن کشور، دفع تجاوز و جنگیدن برای دفاع از تمامیت ارضی از سوی آن کشور را به امری عادلانه تبدیل میکند!
آری با چنین نگاهی است که دولتها و مردم منطقه، پاسخ کوبنده ایران به این رژیم فاشیستی را که آن را وادار به درخواست آتشبس کرد، یک پیروزی میدانند. کشورمان برای حفظ دستاورد ارزشمند این پیروزی در برابر تجاوز امپریالیستی و صهیونیستی نیازمند بازنگری اساسی در بسیاری از رویکردهای خود در حوزههای مختلف است. بخشی از این موارد سلبی و بخشی از آن نیز ایجابی است. بخشی از آنها را باید به صورت فوری و در بازهی زمانی کوتاهمدت و بخشی از آنها را نیز در میانمدت و بلند مدت دنبال کرد:
* باید به تقویت جدی امکانات دفاعی و نظامی و بهویژه سامانههای پدافند هوایی برای رهگیری و مقابله با تجاوزات پرداخت. طبیعی است که باید به تأمین موجودی کافی برای جایگزینی تسلیحات مصرف شده در جنگ ۱۲ روزه و تأمین ذخیرهی مناسب جهت استفاده در تجاوزات احتمالی پیشرو را داد.
* بخشی از این نیازمندیها را هم باید منطقا از چین و روسیه تأمین کرد! (چرا چین و روسیه؟! برای اینکه غربیها از رژیم نژادپرست و نسلکش و کودککش اسرائیل دفاع میکنند و از آن حمایت مالی، سیاسی، حقوقی، تسلیحاتی و رسانهای و … میکنند!)
* اتخاذ تدبیر مناسب و متمرکز بر منافع ملی در ارتباط با زمان و مکان و موضوع مذاکرات احتمالی پیش رو با آمریکا
* تغییر رویکرد به سوی بسیج ملی و میهنی با پتانسیل بسیجگری بسیار گستردهتر در فعالیتهای تبلیغی به جای تمرکز صرف بر شعارهای دینی و مذهبی
* بازنگری جامع و رفع کاستیهای مجموعهی اهداف و برنامههای تدارک شده در ارتباط با پدافند غیر عامل که نارسایی آن در جنگ ۱۲ روزه بسیار مشهود بود.
* بازنگری اساسی در رویکردهای اقتصادی و اجتماعی در جهت مردمی کردن آن
* مدیریت اثربخش ارتباطات با آژانس بینالمللی انرژی اتمی
* برنامهریزی و تدارک و اقدام برای پیگیری حقوقی این تجاوز آشکار در دادگاهها و مراجع بینالمللی
* تمرکز بر شناسایی کامل چالشهای پیشِرو در کلیهی حوزههای دفاع و امنیت ملی و تمرکز بر مدیریت آن
* باید به برنامهریزی و اقدام گسترده برای شناسایی همهی تیمهای جاسوسی، عملیاتی و خرابکاری دشمن در حوزههای گستردهی جنگ هیبریدی از جنگ هوایی گرفته تا جنگ سایبری و رسانهای و روانی متمرکز شد.
* رسیدگی به بازماندگان و آسیبدیدگان از تجاوز امپریالیستی- صهیونیستی از اولویت بسیار بالا برخوردار است.
* باید رویکردهای فلاکتبار نئولیبرالی چون خصوصیسازی، مقرراتزدایی، حذف یارانهها و … را کنار گذاشت و رویکردهای کلان اقتصادی را با جهتگیری اجتماعی و مردمی دنبال کرد. پژوهشهای جهانی نشان میدهند که اجرای برنامههای نئولیبرالی، زمینهی کاهش سرمایهی اجتماعی حاکمیتها را فراهم میکنند که در تعارض با حفظ استقلال و امنیت ملی کشور است!
* باید با برنامه و آشکارا و به عنوان ضرورت، رویکرد اساسی در جهت تقویت چندجانبهگرایی در جهان را دنبال کرد. در این ارتباط تمرکز بر همکارهایهای متقابل و همهجانبه با کشورهای عضو در پیمانهای بریکس و شانگهای بهویژه چین و روسیه با تمرکز بر تدارک بازدارندگی نظامی، بسیار ضروری است.
* ارزیابی اساسی کارنامه، نقاط ضعف و قوت ساختار، ارکان و مسئولان سیاسی و نظامی و امنیتی و اطلاعاتی و اتخاذ تدبیر برای مدیریت کاستیهای آن در جهت مقابله با تجاوزات احتمالی آتی به کشور بسیار ضروری است.
* شناسایی ابعاد تخریب و ضربات مخرب نیروهای نظامی ایران به اسرائیل و آگاهی رسانی در مورد آن و تبیین و تحلیل پیروزی
* تقویت توازن رزمی و تسلیحاتی نیروهای مسلح کشور به ویژه از طریق تجهیز به تجهیزان مبتنی بر فنآوریهای پیشرفته
* برنامهریزی و اقدام برای بازسازی محلهای تخریب شده
* شناسایی نقاط ضعف و قوت کشور در این نبرد ملی و ضد تجاوز امپریالیستی و صهیونیستی و راهکارهای از بین بردن نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت
* تمرکز بر شناسایی و مدیریت فرصتها و تهدیدات در فضای این تجربه که بسیار پرهزینه بوده است.
* تلاش منسجم و گسترده برای حُسن همجواری با همسایگان و کشورهای منطقه
* رفع حصر از میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و همهی زندانیان سیاسی و عقیدتی و فعالان کارگری، مدنی و شخصیتهای علمی، و رسانهای و …
* باید به مطالبات دموکراتیک، عدالتخواهانه و سکولار بخشهای وسیعی از مردم در جامعه تن داد.
* باید به تبعیض، رانت و فک و فامیل سالاری و ویژه خواری پایان داده شود .
* باید با کنارگذاشتن رویکردهای تنگنظرانه، فضا برای شایستهسالاری و سپردن امور به دست نیروهای دلسور و کاربلد فراهم شود.
* باید زمینهی مشارکت مردم در ادارهی جامعه فراهم شود. این امر مستلزم بازنگری در ساختار سیاسی و قانون اساسی است.
* باید در تخصیص منابع و ساختار بودجه، تغییرات اساسی رخ دهد. حذف بودجه نهادهای ایدئولوژیک و افزایش بودجههای آموزش، بهداشت و درمان و دفاع، از اهمیت بسیار برخوردار است.
* برنامهریزی رشد و توسعهی پایدار با جهتگیری مردمی و ضدنئولیبرالی
بیشک آنچه طی این دوازده روز اتفاق افتاد، بیانگر پیروزی ملت ایران است. این پیروزی برای نهادینه شدن و تداوم، مستلزم تلاشهای هوشمندانه، فنآورانه و مبتنی بر مشارکت مردمی و اراده و عزم قاطع است. شاید به نظر برسد که برخی از این محورها اساساً مطالبات دموکراتیک و عدالتخواهانهای هستند که ارتباطی با تدابیر مورد نیاز برای مقابله با تکرار تجاوزات احتمالی امپریالیستی – صهیونیستی ندارند. اما با توجه به اهمیت سرمایهی اجتماعی به عنوان پایگاه اجتماعی کشوری که درگیر جنگ میشود، نمیتوان چشم بر این حوزهها بست. نباید فراموش کرد و همگان اذعان دارند که با توجه به سرمایهگذاری امپریالیستی – صهیونیستی برای راهانداختن اعتراضات اجتماعی در شرایط جنگ، نقش هوشیاری و رویکرد مردم و این پایگاه اجتماعی در این پیروزی بسیار برجسته بوده است. حقیقت آن است که سرمایهی اجتماعی به شدت تقلیل یافتهی حاکمیت، در شرایط تجاوز خارجی تا حدی ترمیم شد. و جالب است که حاکمیت نیز رویکردی متفاوت با سیاق معمول خود در پیش گرفت. گزارشگران تلویزیون گاه آگاهانه میکوشیدند تا در میان جمعیت حتماً با زنان به قول خود بدحجاب یا کمححاب نیز مصاحبه کنند و … تا نشان دهند اقشار و طیفهای مختلف مردم با گرایشهای گوناگون پای دفاع از میهن در برابر تجاوز به میهن ایستادهاند! براین اساس، درک رویکرد مسئولانه و احساسات و رویکرد ملی و میهنپرستانهی تودههای وسیع مردم در شرایط خطیر که بسیاری از آنها به دلایل مختلف ناراضی و معترض هستند، و پاسخگویی به مطالبات قانونی و برحق آنها، از الزامات ایجاد یک انسجام ملی برای مقابله با تجاوز خارجی است!
زمان نشان خواهد داد در جهت حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور در برابر تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم، این محورها تا چه اندازه از اهمیت برخودار هستند و تا چه حد مورد توجه قرار گرفتند!
۵ تیر ۱۴۰۴
12 پاسخ
ایکاش این دوستان محور مقاومت که مقاومتشان بیشتر در برابر استدلال است تا امپریالیسم به چند سوال ساده پاسخ میدادند. ۱)آیا قبول دارند که مبارزه با امپریالیسم از کانال مبارزه با ارتجاع داخلی میگذرد یا نه؟ ۲) دلیل مخالفت با امپریالیسم مگر این نیست که امپریالیست ها با گماردن نوکران خویش در راس کشور ها, منابع و ثروت های آن مملکت را به یغما برده مردم و صاحبان اصلی آن ممالک را به فقر و کشتار میدهند؟ رژیمی که گیرم بدون وابستگی به امپریالیسم جهانی همین را به مردم و کشورش میکند چه فرقی با امپریالیست دارد و چگونه میتوان ضد “امپریالیست بالقوه “خارجی بود ولی “امپریالیست بلفعل” داخلی را ندید؟
گفته میشود که ج.ا در تلاش به دستیابی به غنی سازی و بمب اتمی حدود ۲۰۰۰ میلیارد دلار هزینه کرده است . نایاکی بنام ” دکتر “عضدی در رابطه با این رقم ادعا میکند “من با عدد و رقم کار ندارم” ، بمب اتمی میخواهم !!
کاربر ارش که مداح ج.ا و کره شمالی در این سایت است و در زیر هر مقاله یک کامنت مشعشع مینویسد هم اصلا با عدد و رقم کار ندارد .
صادرات کالا بین دو کشور چین و ایالات متحده را از ۵۴۰ میلیارد دلار به ۵.۷ تقلیل داده واز آن نتیجه گیری های “ضد امپریالیستی ” میکند !
سیاست بیان فشرده اقتصاد است.جنگ تعرفه ها در اروپا،امریکا،چین و کانادا نشان از در هم آمیختگی اقتصاد قدرتهای جهانی دارد.جنگ ابر قدرتها و عوامل آنها درجهان نشانگر این موضوع است.اگر اقتصاد کشورهای خاور میانه در انقیاد امریکاست،چین در صدد است این بازار را در اختیار خود نگاه دارد.
مردم ایران “استقلال” اقتصادی کشور را در سال ۵۹ در خرید اسلحه از دول سرمایه داری از هلند، ایتالیا، اروپا …در جنگ با عراق دیده اند.مردم ایران فراموش نکرده اند”مبارزات” “ضد“ امپریالیستی -صهیونیستی ج.ا در دهه ۶۰ را با خرید میلیونها دلار اسلحه و موشک از اسراییل و امریکا(ماجرای مک فارلین) و دوران ریگان و معامله آزاد سازی گروگانها.مردم منطقه میدانند وابستگی ارتش دولت “مستقل”اسد به روسیه را. مردم جهان میدانند نفوذ چین در سریلانکا و کشورهای آفریقایی از طریق اعطای وامهای کلان و سپس به انقیاد کشیدن این کشورها. زیر پرچم مارکس-لنین از بیت رهبری سر دراوردن و تظاهرات حکومتی۲۰۰ نفره جلوی دانشگاه= “چپ” محور مقاومت
درود به کهنسال گرامی
با شما کاملا هم عقیده ام
اگر بخواهیم درباره چین صحبت کنیم :
– بیش از ۶۰ درصد از تولید ناخالص داخلی چین از بخش خصوصی است و ۸۰ درصد مشاغل شهری توسط بخش خصوصی ان تامین می شود.
.ضریب جینی چین در سال ۲۰۲۲ برابر با ۰.۴۶۶
و در سال ۲۰۲۱ برابر با ۰.۴۶۰ بود
-این ضریب که نابرابری را اندازه گیری می کند بالاتر از بسیاری از کشورهای سرمایه داری غربی است .
این واقعیت که نابرابری در چین در چند دهه گذشته پیوسته افزایش یافته است، توهم سوسیالیسم بودن چین را ثابت میکند.
صادرات کالاهای چین به آمریکا حدود ۵.۷ ملیارد دلار ولی وارات آن تقریبا ۱.۲ میلیارد دلار است . در این مبادلات اقتصادی نه آمریکا وابستگی سیاسی به چین دارد و نه کشور چین وابسته به امریکاست. سردرگمی چپ در ایران عمده دانستن تضاد “کار و سرمایه است ” در صورتی که آنچه در دنیای کنونی انجام میگیرد قیام مردم برای رهایی از سلطه امپریالیسم و صهیونیسم است . این اقتصاد نیست که حرف اول را در وابستگی اجبار میسازد ، این سیاست است! ایران دارای استقلال سیاسی است می توانند با هر کشوری که مصلح بداند روالط اقتصادی داشته باشد ولی نمی خواهد تابعیت کشوری را بپذیرد . اختلاف حکومتهای افقانستان، لیبی ، سوریه…ونزوئلا با امپریالیستها فقط به فقط داشتن استقلال سیاسی آنها بود و هست وگرنه الجوانی تروریست داعشی میتواند متحد وابسته به آنها باشد.
اختلافی بین قبول لنینیسم و تروتسکیسم !
در شریط کنونی دو جبهه کاملا مشخص وجود دارند مخالف یا موافق با سیاست امپریالیسم و صهیونیسم جبهه سومی وجود ندارد . موافقان خواهان آنند که کشورهای عضو ناتو و دولت صهیونیستی اسرائیل با حملات نظامی تمامی مخالفین و مزاحمین را قلع و قم کرده و حتی نسل آنها از این کره خاکی بردارند . “هر که با ما نباشد بهتر است که نباشد”. اپوزیسیون ایران در این جبهه قرار دارد . به این دلیل که حمله نظامی به تمامی کشورهای “محور شرارت” را تایید کرده و آنها را تروریست ، فاشیست ، ارتجاع دانسته و پس از این حملات نظامی و به خاک و خون کشیدن این کشورها ، با گفتن تبریک به انقلاب آنها و با سکوتی رضایت بخش به آرامش خود رسیده اند . از حمله به ” محور مقاومت ” آنچنان به شوق و شعف رسیده اند که حکومتهای فاشیستی اروپایی و یا جناحهای راستی تر از جناح نتانیاهو نرسیده اند . آسوده بخوابید که ما بیداریم .
پس به زعم شما ایران در زمره کشورهای ضد امپریالیسم قرار میگیرد ؟ علیرغم طبیعت فوق ارتجاعی آن ؟!!!
با درود
جناب ٱرش سران جمهوری اسلامی که برای تمام اجناس امریکایی دلشون غش می ره و بچه هاشون در غرب زندگی میکنند خودشوش پاسپورتهای اروپایی و ٱمریکایی دارن و تلفن اشون اپل است مسافرتهاشون به اروپا و ٱمریکاست ، در بهترین کاخها زندگی میکنند بهترین ماشینها را سوار می شوند ، در استثمار رقیی ندارند و در سرکوب با نتانیاهو رقابت میکند را با بقبه کشورها ی روسیه و بلاروس و چین و کره شمالی در یک جبهه خیرو ٱمریکا، اسراییل و بقیه را در جبهه شر قرار می دهی؟فرقی با حسین شریعتمداری احساس می کنی ؟ هر دودست به دست هم دادن که حکومتاشون را در برار قیام مردم برای ٱزادی و عدالت حفظ کنن یکی با حربه دمکراسی دیگری باحربه مبارزه بر علیه امپریالیسم ، دوست عزیز چشمهامون را باید باز کنیم .
یک سوال هم از نویسنده دارم فرق بین حزب توده ایران با را توده و ده مهریها چیست ٱیا پلیس خوب و بد بازی می کنند؟
با ٱرزوی سلامتی
نظر امیدی به خامنه ای نزدیکترست.”چپ”حکومتی محور مقاومت که خیزش انقلابی ژینا را «بلوا» و «اغتشاش» وآشکارا به سرکوبگران ج.ا خدمت میکرد.در مورد سیاستهای ارتجاعی و جنگافروزانهی رژیم اسلامی در منطقه، کلامی بر زبان نیاورده؛برعکس این سیاستها را «ضدامپریالیستی»و «مقاومت» در برابر صهیونیسم معرفی میکند تا از این طریق به خوشخدمتی برای رژیم اسلامی بپردازند.آنها نمیگویند که تجاوز به خاک دیگر کشورها فقط زدن بمب و موشک نیست،پروراندن نیروهای نیابتی در خاک عراق،لبنان،یمن،فلسطین مصداق آشکار تجاوز نظامی و سیاسی بخاک این کشورهاست.
در۲هفته گذشته دههاتشکل کارگری،بازنشسته،فرهنگی،نویسنده،دادخواه و نه به اعدام در رد جنگ افروزی از سوی دو حکومت مرتجع و صدای سوم علیه۲ قطب ارتجاع وتباهی نوشته اند.نمونه:
رضا خندان عضو کانون نویسندگان نوشت:«مهرانگیز هنرمند نقاش و مادر فرزندانم، آرش و بهار،زیبایی زندگی فرزندانم بود.جنگ میان ۲حکومت مرتجع و جنگافروز،دو روز پیش، زیبایی زندگی آنها را گرفت”
مقاله مشعشع دیگری از امیدی محور مقاومتی….تنها به یکنکته بسنده میکنم…فساد به درونبیت رهبری رسوخ کرده …شما تجویز به دستگیری جاسوسان مینمایید؟!….اعدام سه شهروند در اورمیه و گسترش ایست بازرسی در مناطق کوردنشین به شهادت اعضای خانواده احتمالا در همان راستاست…به بهانه های واهی …دستگیری ده شهروند یهودی تبار لابد به همان بهانه …نه عزیز عرض خود میدهد و زحمت ما میداری ….مردم پس از این بمبارانهمدیکر را بافته اند و بزودی این ارتجاع پوسیده به زباله دان تاریخ میسپارند… نه به جنگ و نه به ارتجاع اسلامی٫ فاشیسم صهیونیستی و امپریالیسم از هر قماش …غربی٫ الیگارش روسی ٫ و هژمون چینی ….حکومت سلطنتی موروثی « جمهوری دموکراتیک خلق کره شمالی» هم پیشکش شما
این مقاله میتوانست بدون هیچ تغییر در کیهان ج.ا چاپ شود.
اعلام پیروزی کامل و حمایت جهانی از ج.ا
اعلام صلح طلب بودن ج.ا
“هیچ موردی از تجاوز به حریم سایر کشورها را نمیتوان..یافت ”
البته اگر حملات موشکی ج.ا به عربستان، پاکستان و کردستان عراق فراموش شوند !
از پیشنهادهای دیگر امیدی “بسیج ملی و میهنی با پتانسیل بسیجگری بسیار گستردهتر در فعالیتهای تبلیغی …”!
اما طنز مقاله مسعود امیدی درخواست دوباره راه رشد غیر لیبرالی از یک حاکمیت مافیایی – سپاهی مجددا بعد از ۴۶ سال :
“باید رویکردهای فلاکتبار نئولیبرالی چون خصوصیسازی،مقرراتزدایی…کنار گذاشت”
حاکمیتی که مسعود امیدی برای بقا و توانمندیش پیشنهاد میدهد ثروت مردم ایران را تاراج و برده داری نوین را بر کارگران ایران حاکم نموده .
طبق اعلام رسمی معاون وزیر (مقاله اخبار روز ) طبقه کارگر ایران شاهد مرگ و کشته شدن ۲۷ کارگر در هر روز است .مرگ روزانه ۲۷ کارگر برای دریافت دستمزدی معادل ۳ تا ۴ دلار در روز !
به این عبارات توجه کنید: “روز به روز تسلط ایران بر مدیریت امور در حوزههای مختلف بیشتر شد.” “در بازهی زمانی کمتر از ۲۴ ساعت پس از تجاوز اولیه، فضای سیاسی و روانی را به میزان قابل توجهی به نفع کشورمان تغییر داد.” “پاسخ کوبندهی ایران با نقطهزنی موشکی و پهپادی” “وعدهی صادق ۳ که با تخریب و ویرانی بسیار به ویژه در تلاویو و حیفا همراه شد، آشکارا توازن قوا را در فضای کلی نبرد به نفع ایران تغییر داد.” “بیتردید در تاریخ ایران و جهان، ایران را به عنوان برندهی این جنگ ۱۲روزه خواهند شناخت.” مقاله بالا کمی از پیک نت هم جلو زده که ادعای پیروزی ایران را به شرط موشکهای سجیل داشت! اما این عبارت خاطره تلخ خط کیانوری در مورد دگر چپ ها را به یاد میآورد: “امپریالیسم و صهیونیسم علاوه بر به خدمت گرفتن جاسوسان و مزدوران داخلی” این همه تلفات اقتصادی و صنعتی و شکست حقارت آمیز حکومت ولایی برای این آقایان پیروزی است یعنی ادامه همان توهم ۴۵ سال پیش خط کیانوری!