
بمباران اخیر شهرهای ایران و کشتهشدگان و زخمیشدگانی که ما هنوز از تعداد واقعی آنان بیخبریم، اما احتمالا تعدادشان از مصدومان ۷۸ روز بمباران بلگراد کمتر نیست، آیا همهی ما ایرانیان را قانع کرده است که آزادی موهبتی اهداشدنی نیست و تنها و تنها در نتیجهی مبارزهی مدنی کف خیابان به دست میآید؟

پس از جنگ دوازدهروزهی اسرائیل علیه ایران و اعلام «آتشبس» از سوی ترامپ، در روزهای اخیر شاهد پیامهای تندی از جانب هر دو طرف درگیر شدهایم که این نگرانی را دامن میزند که ممکن است هر لحظه دوباره تهاجمات متقابل آغاز شود. این احتمال وجود دارد که اسرائیل به خاطر ترمیم گنبد آهنیناش نیاز به یک زنگ تنفس داشته است، وبه محض حاضریراقشدن دوباره شروع به شاخ و شانهکشیدن برای تهران کند. پیامهای ضدونقیض ترامپ امکان پیشبینی موضع جدید ایالات متحده را تضعیف میکند. و جمهوری اسلامی با اعلام آمادگیاش برای جدا شدن از آژانس اتمی و تسریع برنامهی هسته ای خود، بهانههای مناسبی برای درگیریهای نظامیِ تازه پدید میآورد؛ این است که چیزی در افق پدیدار نیست که ما را نسبت به یک صلح پایدار در آینده چندان امیدوار کند.
اما در این فرصتی که هنوز جنگندههای اسرائیل دوباره آسمان کشورمان را آلودهی پیکر نحس خود نکردهاند، جا دارد که یک بار دیگر بررسی کنیم که چرا یک دخالت نظامی در خاک ایران برای مردمان ما آزادی به همراه نمیآورد.
در تاریخ چنین نمونهای وجود ندارد. نگاهی به کشورهایی کنیم که امریکا به بهانهی سرنگون کردن دولتهای مستبد و حتی جنایتپیشهشان دست به عملیات گستردهی نظامی زده است. نمونهی عراق هنوز در خاطر ما زنده است: وضع امروز کشور عراق شبیه هرچیزی هست مگر دموکراسی.
منابع نفتیاش تا سال ۲۰۳۰ و بعد از آن توسط شرکتهای نفتی گوناگون غارت خواهد شد و این همه را امریکا از رهگذر پایگاههای نظامیاش در خاک عراق انجام میدهد.
سقوط صدام به دست امریکا به چنین نتیجهای انجامید.
نمونهی دیگر در تاریخ نزدیک، لیبی است، که قبلا دوستان دیگر دربارهاش نوشتهاند، اما نمونهی دیگری هم هست که کمتر به آن توجه شده و آن تهاجم مستقیم ناتو(امریکا) به صربستان و بمباران بلگراد و شهرهای بزرگ آنجاست.
مداخلهی نظامی در صربستان در سال ۱۹۹۹ به بهانهی «حقوق بشر» رخ داد. کوزوو یک منطقهی خودمختار در جنوب صربستان بود با جمعیت آلبانیاییتبار. در دهه ۹۰، در پی فروپاشی یوگسلاوی، تنش بین صربها و آلبانیاییها افزایش یافت. گروه شبهنظامی «ارتش آزادیبخش کوزوو» (KLA) برای استقلال کوزوو علیه نیروهای صرب میجنگید. دولت صربستان (به رهبری اسلوبودان میلوسویچ) عملیات نظامی شدیدی علیه جداییطلبان آغاز کرد. غرب (بهویژه امریکا و متحدانش در ناتو) میلوسویچ را متهم به نسلکشی و پاکسازی قومی در کوزوو و بوسنی کرد. شواهد نیز حاکی از همین بود. تلاشهای ظاهرا دیپلماتیک در مذاکرات رامبوییه(Rambouillet) شکست خورد و ناتو بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل، تصمیم به مداخلهی نظامی گرفت.
تجاوز نظامی امریکا به بلگراد در تاریخ ۲۴ مارس ۱۹۹۹ شروع شد و ۷۸ روز طول کشید. گفته شد هدف دفاع از مردمکوزوو و عقب نشاندن میلوسویچ است.
به همین منظور پایتخت صربستان، بلگراد و دیگر شهرهای بزرگش را بهطور گسترده بمباران کردند و زیرساختهای حیاتی، پلها و ایستگاههای قطار، کارخانهها ایستگاههای برق و آب، و دیگر بناهای غیرنظامی را با خاک یکسان کردند. این همه درضمن از کینهی دیرینهی ایالات متحده نسبت به تیتو نیز نشأت میگرفت..
در نتیجهی این جنگ تحمیلی، میلوسویچ مجبور به عقبنشینی نیروهایش از کوزوو شد، و کوزوو تحت کنترل نیروهای ناتو قرار گرفت. سرانجام میلوسویچ در ۲۰۰۰ سقوط کرد، در دادگاه لاهه محاکمه شد و در زندان درگذشت.
متعاقبا صربستان یک حکومت دستنشاندهی غربی پیدا کرد، نظام سیاسیاش تغییر کرد اما فساد گستردهی دولتی همراه با تورم و بیکاری باعث فروپاشی اجتماعی شد. کوزوو را هم امریکا بدون برگزاری همهپرسی از صربستان جدا، و آنجا را تبدیل به مهمترین پایگاه داعش کرد.
حقوق بشر همیشه برای امریکا مهمترین حربه برای فشار ژئوپولیتیک بوده است. اگر دیدیم امریکا از پایمال شدن حقوق بشر در کشوری شکایت میکند(مثلا نیکاراگوئه یا ونزوئلا) مطمئن باشیم برای آنجاها نقشهها در سر دارد. به هرحال در صربستان هرگز دموکراسی برقرار نشد.
در جریان بمباران ناتو علیه صربستان (بهویژه بلگراد) در سال ۱۹۹۹، برآوردهای مختلفی دربارهی کشتهشدگان وجود دارد، زیرا آمارها از منابع مختلف (دولتی، مستقل، و بینالمللی) منتشر شدهاند. طبق آمار دولت یوگسلاوی (صربستان) بین ۱۲۰۰ تا ۲۵۰۰ نفر کشته (غالباً غیرنظامی) و بین حدود ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ نفر زخمی (نظامی و غیرنظامی) شدند. جالب است که در ۲۳ آوریل ۱۹۹۹ ساختمان رادیو تلویزیون بلگراد را هم بمباران کردند که به کشتهشدن ۱۶ نفر انجامید. اما دقیقا مثل بمباران شهرهای ایران، آن روز هم ناتو ادعا میکرد که اهدافش همه نظامی هستند؛ ولی یک پل سالم برجا نگذاشتند، چندین بیمارستان، کارخانه، ایستگاههای برق و آب، و چندین مدرسه وخوابگاه دانشجویی بمباران شد. باری دخالت نظامی امریکا در یوگسلاوی سابق موجب تجزیهی کشور و وابستگی تام و تمام هر کدام از اجزایش به استعمار امریکا شد.
بهویژه کوزوو که در ۲۰۰۸ اعلام استقلال کرد، با ساخت پایگاههای نظامی امریکا در خاکش، کاملا تحت هدایت ایالات متحده قرار گرفت و امروز بدون حمایت نظامی امریکا شانس بقا ندارد؛ تقریبا هیچگونه استقلال سیاسیای ندارد وهمچنان یک مرکز یارگیری برای گروه داعش است.
میلوسویچ نیز در اکتبر ۲۰۰۰ توسط قیام مردمی، با حمایت آشکار غرب، سقوط کرد. تصور عمومی این بود که با رفتن او، صربستان «آزاد» و «پیشرفته» میشود. اما چه اتفاقی افتاد؟
پس از سقوط میلوسویچ، اقتصاد صربستان با فشار مستقیم صندوق بینالمللی پول (IMF) و بانک جهانی وارد دورهای از شوکدرمانی نولیبرال شد،.
صنایع دولتی بهسرعت خصوصیسازی شدند، اغلب به قیمت بسیار پایین، و بسیاری از کارخانهها بسته شدند. بیکاری در سالهای ابتدایی پساسقوط تا حدود ۳۰٪ افزایش یافت و فقر و نابرابری افزایش شدید پیدا کرد.
ناتو همچنان در بالکان حضور نظامی داشت و استقلال کوزوو در ۲۰۰۸ ضربهی شدیدی به غرور ملی صربها وارد کرد. بسیاری از سیاستمداران پس از میلوسویچ، مورد حمایت غرب، اما همه فاسد، ناکارآمد، و بیاعتنا به خواست مردم بودند. نارضایتی عمومی نسبت به «اصلاحات غربگرایانه» به حدی رسید که در سالهای اخیر، احزاب ملیگرا دوباره قدرت گرفتهاند (مانند حزب ووچیچ). مردم انتظار داشتند پس از میلوسویچ، به اروپا نزدیک شوند و زندگیشان بهبود یابد، اما بیشتر شاهد این شدند که صربستان از داخل فروپاشید و به مستعمرهی اقتصادی-سیاسی غرب تبدیل شد.
سخن نهایی اینکه:
همه متفقالقولاند که ایران نه افغانستان است، نه عراق و نه سوریه؛ اما نمونهی کشور بزرگ یوگسلاوی و تجربهی «دموکراسیگستریِ» امریکا در آنجا هشداری است برای همهی ملتهایی که ممکن است دوباره به اسم آزادی طعمهی دخالت نیروهای استعماری شوند.
بمباران اخیر شهرهای ایران و کشتهشدگان و زخمیشدگانی که ما هنوز از تعداد واقعی آنان بیخبریم، اما احتمالا تعدادشان از مصدومان ۷۸ روز بمباران بلگراد کمتر نیست، آیا همهی ما ایرانیان را قانع کرده است که آزادی موهبتی اهداشدنی نیست و تنها و تنها در نتیجهی مبارزهی مدنی کف خیابان به دست میآید؟
2 پاسخ
اپورتونیستها حمله آشکار رژیم صهیونیستی به ایران که نقض آشکار همه قوانین بین المللی است رامحکوم نمی کنند زیرا میترسند دامنشان آلوده به دفاع از حق حاکمیت ملی و تمامی ارضی ایران شود ! آنها میگویند ما در امور مربوط به مردم لبنان و فلسطین،یمن … دخالت نمی کنیم زیرا این مبارزات به ما مربوط نیست ابن یک دعوای خانوادگی است که ربطی به ما “کمونیستها” ندارد. آنها دو عرصه مبارزه دارند،عرصه ایکه به کمونیستها ربط دارد و عرصه ایکه ربطی به کمونیستها ندارد.آنها از محاصره و تحریم ایران حمایت میکنند.مخالف غنی سازی اورانیوم برای ممالک جهان و از جمله ایران هستند . آنها موافق تجاوز امپریالیستها و صهیونیستها به ایران بوده و بارها اعتراف کرده اند که در چنین وضعیتی با ارتش موهومی سوم خویش در کنار ارتش دشمنان برای اشغال ایران قرار میگیرند و”جنگ را به انقلاب” تبدیل میکنند ! نحوه موضع گیری خیانت ملی همه این سازمانها پس از حمله نظامی اسرائیل به ایران دلیلی بر این ادعاست .
جناب فرازنده, چه زمانی و در کجا ترامپ حرفی از دمکراسی و حقوق بشر برای ایران مطرح کرده که ما ندیدیم؟ این فرد اصلا با این دو اصل مخالف است. او کسانی چون پوتین و رهبر کره شمالی و جناب اوربان را به خطر اهمیت ندادن به دموکراسی و حقوق بشر تمجید میکند. او فرمانبرداری مردم از رهبرشان در کره شمالی را میستاید و در آرزوی آن برای خودش است. ۴۶ سال است که پرچم دو کشور امریکا و اسرائیل را آتش میزنند و شعار مرگ بر میدهند و نیروهای نیابتی را دورادور اسرائیل مسلح میکنند و فاجعه حمله حماس را میآفرینند و میخواهند بمب اتمی هم درست کنند بعد میگویند چرا به خاک ما تجاوز کردند!!! مگر یکی از افتخارات سپاه قدس جنگ پیشگیرانه بر علیه داعش نبود؟ آیا مرگ خوب است فقط برای دیگران؟