بالاخره آن حادثه ای که بسیاری چه در ایران و چه در خارج در ارزیابی های خود محتمل نمیدانستند و حتی نا باورانه به آن نگاه می کردند اتفاق افتاد.
از ۱۳ ماه ژوین رویارویی و جنگ تمام عیار نه شیوه گذشته و آنچه مرسوم است بلکه با تکنولوژی جدید آغاز شد. جنگی ارتجاعی، ایدئولوژیکی و امپریالیستی بین حکومت اسلامی و دولت یهودی که مردم هر دو کشور را به گروگان گرفته اند.
تحلیل ها و نظرات مختلفی در مورد چرایی و چگونه آغاز این جنگ داده شده است که تکرار آنها، خستهکننده از نظر اطلاعاتی قدیمی اند به اضافه اینکه هیج راه کاری تازهای در برابر ما نمیگذارند
بطور کلی جنگ و خون ریزی، آوارگی، کشتار مردم، کودتا ها، رژیمهای استبدادی و دیکتاتوری در گذشته تاریخی منطقه خاورمیانه بی سابقه نیست. .نگاه و اشارهای کوتاه به این جنگها میتواند یاد آوریی باشد که جنگ امروز اسراییل و جمهوری اسلامی ادامه همان سیاستهای رژیم های حاکم در این منظقه است. در حقیقت ادامه همان گذشته تاریخی است. (پنچ جنگ داخلی در لبنان از سال ۱۹۷۵ تا سال ۱۹۸۸، جنگ ۶ روزه اعراب و اسراییل در ۱۹۶۷، جنگ ۸ ساله ایران و عراق ۱۳۵۹، جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱) و امروز جنگ ارتجاعی ایران و اسراییل با کمک مستقیم امپریالیسم آمریکا به « مرحله بحرانی» انجامید. آمریکا با بمب افکنهای پر قدرت که میتوانند تا اعماق زمین نفوذ کنند به مراکزهسته فردو، نطنز و اصفهان حمله کرد و در ادامه این وضعیت ایران هم بیش از ۳۰ موشک به شهرهای مهم از جمله حیفا حمله کرد.
در یک چنین شرایطی با چنین ابعادی از جنگ سئوالهای زیادی را در برابر ما قرارمیدهد.
آیا رژیم جمهوری اسلامی قادراست به شیوه سابق یعنی قبل از جنگ کنترل اوضاع را در دست داشته باشد؟ آیا احتمال تغییراتی در بالایی ها و در دستگاه قدرت هست؟
آیا احتمال گسترش ابعاد جنگ به تنکه هرمز و کشورهای اطرف این تنگه پیشبینی می شود؟
آیا کشورهای بزرگ دیگر مانند چین روسیه و یا کشورهای عربی چون امارات، عربستان سعودی ترکیه و یا مصر حاضرند ازکنار و بدون کمترین دخالتی تنها از طریق میانجیگری و دیپلماسی قدمهایی برای آرام کردن بحران در منطقه بر دارند؟
سئوال مهمتر و اساسیتر آیا جنبش هایی که تا قبل از حملات موشکی در صحنه سیاسی فعاال بودند، بطور مشخص جنبش کارگری، جنبشهای معلمان، زنان، و دانشجویان میتوانند در این شرایط نقشی داشته باشند؟
پاسخگویی به این سئوالها نه ساده است و نه قطعی و تنها احتمالات تحلیلی است از شرایط موجود. به نظر میآید با توجه به کشته شدن تعداد زیادی از سران مهم و تصمیم گیرنده سپاه پاسدارن، حکومت جمهوری اسلامی توان قدرت گذشته را ندارد. اما هنوز به نقطه فروپاشی از درون نرسیده و توان تصمیم گیریهایی دارد. حملات موشکی امروز به اسراییل این موضوع را نشان میدهد. اگر چه اعلام نشده اما بطور طبیعی در چنین شرایطی به نظر میآید که « دولت بحران» در جمهوری اسلامی تشکیل شده باشد.بطور قطع بخاطر حفط افراد و سران نظامی از نفوذ نیروهای اطلاعاتی اسراییل تشکیل این «دولت بحران» مخفی بماند.
جمهوری اسلامی برای حفظ خود وماندن در قدرت تا مدتی میتواند و میخواهد به حملات موشکی به سمت اسراییل ادامه دهد. اما با توجه به نابودی مراکزهسته ای مهم و بویژه زیرساختهای افتصادی از جمله پالایشگاه ها، تاسیسات پترو شیمی، فرود گاه ها و تأسیسات دیگر اقتصادی که برای هر کشوری حیاتی است. و از سوی دیگراحتمال بحران در مرزها که نشانههای آن مشاهده شده است، بلاخره مجبور میشود پای میز مذاکره نه به شیوه سابق شرکت کند و بسیاری از امتیازات را به اسراییل و آمریکا بدهد. بویژه که از نظر بینالمللی و منطقه ای تمام کشورها با سکوت خود یا با موضعگیرهای بسیار ضعیف به جمهوری اسلامی این پیام را دادند که نمیخواهند وارد این مناقشات بشوند. روسیه در گیر در جنگ فرسایشی اوکراین توان عرض اندام در صحنه بینالمللی را از دست داده است. بعلاوه که حمله مستقیم آمریکا به مراکز هسته ایران پیامی هم به جنگ سه ساله بین این دو کشور هم هست. چین که بیشترین استفاده را از تحریمها و خرید نفت ارزان قمیت ایران را داشت به هیچ وجه خواهان دخالت و بحرانی تر کردن جنگ در منطقه نیست. چین منافع مهم و اساسی را با کشورهای عربی منطقه دارد و حاضر نیست بخاطر ایران این منافع را از دست بدهد. به همین دلیل تنها به هشدارها و موضوع گیرهای دیپلماتیک بسنده کرده است.در واقع جمهوری اسلامی در این جنگ تنها گذاشته شده. کشورهای عربی منطقه هم با توجه به جنگ افروزیهای ۴۶ ساله جمهوری اسلامی چه بطور مستقیم و یا بوسیله نیروهای ارتجاعی اسلامی نظارهگر بیطرف باقیمانده اند. و به عرف بین المللی محکوم میکنیم بسنده کرده اند.
جمهوری اسلامی آگاه است که اگر جنگ را به تنگه هرمز و یا به پایگاهای آمریکایی در منطقه بکشاند برای او راه بی باز گشت است. برای همین به قوانین بین المللی، سازمان ملل، شورای امنیت و شورای حکام رجوع کرده.در حقیقت این موضعگیری بطور غیر مستقیم به این معنی است که میز مذاکره را می پذیرد. اما او هم میخواهد امتیازاتی را دریافت کند. اما مشخص نیست چه امتیازاتی؟ اکنون که مراکز هسته ای و اتمی خود را از دست داده آیا رفع تحریم های کمر شکن یا قبول امتیازاتی نظیر آنچه امپریالسیم آمریکا از اوکراین « خاکهای کم یاب» خواست مطرح است؟ در حال حاضر خیلی زود است که بتوان پیشبینی کرد..
تنها جریانی که از سال ۱۴۰۱ با جنبش گسترده زنان فعالانه پا به میدان گذاشت و سعی کرد این جنبش را به نفع خود مصادره کند جریانهای فاشیستی سلطنت طلبان بود. جریانها خطرناک، ارتجاعی و امپریالستی که تنها هدفشان بقدرت رسیدن تحت هر شرایطی است. نه جنگ، نه آوارگی و کشته شدن و نه شرایط زندگی مردم هیچ جایی برای فاشیستهای سلطنت طلب ندارند. در کنار اسراییل جنگ طلب با شعار «بزن بزن» کینه و دشمنی خود را نسبت به مردم اعلام کردند.
اما آنچه که به نیروها چپ و کمونیست و جنبشهای کارگری، معلمان، باز نشستگان، دانشجویان، و زنان مربوط میشود بدون تردید این جنگ ارتجاعی که در یک سوی آن امپریالیسم آمریکا است در این شرایط به محاق رفته اند.برای تمام این نیروها در درجه اول حفظ جان و دوری از مناطق جنگی ابتدایی ترین موضوع است. اما با توجه به از بین رفتن زیر ساختها اقتصادی بیکاری بیستر و فقر و تهیدستی، گرسنگی درصد بالایی از مردم پس از آرام شدن موقتی اوضاع این نیروهای و جنبش های به میدان مبارزه میایند. اگر چه این نیروها متشکل نیستند، و از پرا کندگی رنج میبرند، آلتر ناتیو مشخص و روشنی در پیش روندارند ولی با توجه به ابعاد ویرانگر جنگ ارتجاعی و احتمال هرج و مرج، این نیروها و فعالین جنبش کارگری با آگاهی و درایت از اوضاع فرصتی دارند که بتوانند با همگرایی و همبستگی خود را برای مبارزات سختی که در پیش روی دارند متشکل کنند. همه این این احتمالات به اوضاع کنونی به آگاهی فعالین کارگری و جنبشهای دیگر مربوط می شود.
با توجه به سرکوب ها، دستگیری ها، اعدام ها که همچنان ادامه دارد و فضای امنیتی حاکم در حال حاضر میتوان کمیته های محلات، ادارات وبطور کلی محلهای کاری را پیشنهاد کرد. زیرا در همین چند روز شاهد همبستگی، هم یاری و هم دلی مردم برای اسکان دادن به آوارگان، کسانی که دبنال سر پناهی می گشتند، آذوقه رسانی به سالمندان و تهیدستان بودیم این کمیته های مردمی در این شرایط خفقان میتواند زیر ساختهای تشکلهایی برای آینده باشد. آیندهای که اگر شرایط جنگی از حدت و شدت خود بکاهد بار دیگر مبارزات محتوا و شکلی دیگری خواهد داشت. بطور قطع مبارزات آینده هم با گذشته متفاوت خواهد بود.
در این شرایط تنها خواسته منطقی همه طبقات، اقشار و لایههای اجتماعی قطع فوری و بدون شرط جنگ می تواند باشد.مردم در زیر بمب و موشک باران تنها برای نجات جان خود و دستیابی به آذوقه تلاش می میکنند. همچنان که در این چند سال برای غزه بیدفاع و خونین و قطع کشتار مردم جهان به خیابان آمدند میتوانند برای ایران هم با «قطع بدون قید و شرط جنگ»برای مردم ایران هم به خیایان بیایند.