سه شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴

سه شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴

فشار برای همه‌پرسی؛ به رژیم اسلامی بگوییم دیگر بس است – ب. داور

اجازه دهید با مروری کوتاه و سریع بر پیشینه عاملان اصلی درگیری جاری بین جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل شروع کنیم. اسرائیل تنها قدرت اتمی کنترل نشده و یکه تاز در خاورمیانه است. اسرائیل در سرکوب غیرانسانی و خشونت‌آمیز فلسطینیان، به عنوان مرتکب جنایات جنگی و نسل‌کشی در مراجع بین‌المللی شناخته شده است. ایالات متحده آمریکا نیز در قرن بیستم و بیست و یکم به عنوان عضو پر قدرت امپریالیسم و نظامی غالب در سازمان ملل متحد ثبت شده است.

جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک حکومت دینی بنیادگرای جوان در خاورمیانه، از زمان تأسیس خود، به عنوان یکی از وحشیانه‌ترین رژیم‌های ایدئولوژیک تاریخ شناخته شده که عمدتاً ایرانیانی را که با ایدئولوژی مذهبی حاکم مخالف بودند، کشته و حذف کرده است. رژیم اسلامی به بهانه استقلال سیاسی، با بیرونی جلوه دادن تهدید اصلی علیه موجودیت خود، ایران را به دشمن شماره یک اسرائیل (از طریق ایجاد هلال مقاومت، از ایران گرفته تا یمن، عراق، سوریه، لبنان و غزه)  تبدیل کرده و تنها دولتی است که از شعار «مرگ بر آمریکا» حمایت می‌کند (نه تنها از طریق آتش زدن پرچم، بلکه از طریق کشتن آمریکایی‌ها) تا بتواند به حیات خود ادامه دهد .

اسرائیل عضو سازمان ملل متحد با جمعیتی ده میلیونی است، اما تقریباً همه کشورهای جهان از آن حمایت می‌کنند، اگرچه در بیشتر کشورها، بسیاری از بخش‌های جمعیت، از جمله در داخل خود اسرائیل، با جنایاتی که ارتش اسرائیل مرتکب شده موافق نیستند. ایران نزدیک به ۹۰ میلیون نفر جمعیت دارد و با وجود اینکه رژیم اسلامی عضو جامعه جهانی و سازمان ملل متحد  است موفق شده است هیچ کشور بزرگ یا موثری را به عنوان متحد خود نداشته باشد و اکثر ایرانیان نیز از رژیم اسلامی حمایت نمی‌کنند. با نزدیک شدن به نیم قرن بی‌ثباتی و انزوا در عرصه  بین‌المللی رژیم اسلامی فقط با سرکوب بی‌سابقه داخلی هرگونه اعتراض و مخالفت بر ارزش های خود پافشاری می‌کند ، و همزمان با نزدیک شدن  افراطیون صهیونیستی  در اسرائیل به فروپاشی با ماجراجویی‌های دور از ضوابط حقوق بشری خود ، به ویژه به دلیل تلاش‌های ننگین نتانیاهو که بقای سیاسی خود را بر امنیت اسرائیل و اسرائیلی‌ها مقدم می‌داند، جنگی تمام‌عیاربه وقوع پیوسته.

جنگ نیابتی و خصومت‌ها بین رژیم اسلامی و اسرائیل از زمان اقدام ننگین حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اوج خود رسید. افراطیون اسرائیلی فرصتی برای ارتکاب جنایات جنگی و نسل‌کشی علیه فلسطینیان یافتند، در حالی که جمهوری اسلامی این رویداد شوم را فرصتی برای بسیج هلال مقاومت علیه اسرائیل دانست. به طور خلاصه، بیش از ۵۰ هزار فلسطینی کشته شدند، حماس در غزه تقریباً نابود شد، حزب‌الله در لبنان شکست خورد، رژیم اسد در سوریه فروپاشید و حوثی‌ها در یمن به انفعال کشیده شدند. اما رژیم صهیونیستی افراطی در اسرائیل حمایت مردمی بیشتری به دست نیاورد. جمهوری اسلامی در محاسبه و مدیریت این تشدید تنش اشتباه کرد و با ناتوانی در رفع اتهام حرکت بسمت  ساخت سلاح‌های هسته‌ای و نشان ندادن عقب‌نشینی از هرگونه جاه‌طلبی هسته‌ای، رویارویی بین جمهوری اسلامی و اسرائیل از پشت صحنه به میدان نبرد واقعی منتقل شد.

نیروهای دفاعی اسرائیل ، مغرور از موفقیت‌های اخیر خود در منطقه، با استفاده از آخرین گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مورخ ۳۱ ماه مه ۲۰۲۵ و قطعنامه آن آژانش   مورخ ۱۲ ژوئن ۲۰۲۵  (هشدار به جمهوری اسلامی در مورد عدم پایبندی، که می‌تواند دوباره به قطعنامه فصل هفتم  منشور سازمان ملل منجر شود) یک کمپین گسترده هوایی، موشکی و ترور هدفمند علیه ایران راه‌اندازی کردند. رژیم اسلامی که پیش از این از پیامدهای موفقیت نظامی منطقه‌ای اسرائیل ضعیف شده بود، از تعریف گسترده دفاع مشروع (طبق ماده ۵۱ منشور سازمان ملل) برای تلافی از طریق حملات پهپادی و موشک‌های بالستیک به اسرائیل استفاده کرده است. حملات اسرائیل بسیار هدفمند بوده‌اند، اما مانند هر جنگی، تلفات غیرنظامی زیادی هم داشته. از جمله ترور هدفمند دانشمندان هسته‌ای ایران را نیز باید جزو تلفات غیرنظامی و شبه نظامی به حساب آورد. حملات جمهوری اسلامی بسیار کمتر موثر بوده و در زدن اهداف نظامی خاص به اندازه کافی موفق نبوده است. این درگیری می‌تواند آخرین ضربه‌ای باشد که کمر رژیم مذهبی ملاها در رژیم اسلامی را که از قبل با فروپاشی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روبرو است، خم کند. حاکمان رژیم اسلامی از این خطر قریب‌الوقوع و واقعی آگاه هستند و بنابراین دوباره از بهانه دشمن خارجی برای سرکوب هرگونه جنبش داخلی استفاده می‌کنند، در حالی که با این فروپاشی  رژیم  اسلامی به نظر نمی‌رسد اپوزیسیون و جامعه مدنی در ایران هنوز استراتژی ای برای گذار از حکومت ملاها یا برای پیامدهای این گذار داشته باشند. در این شرایط رژیم اسلامی دغلکار  که شهروندان ایرانی را به دلیل مخالفت با حجاب اجباری اسلامی  مورد خشونت قرار داد، کشت، و ناقص کرد که  جاه‌طلبی خود برای محو دولت اسرائیل یا اعلام مرگ بر آمریکا را در هر مناسبت ممکن با  تکان دادن ارزش‌های بنیادگرایانه اسلامی به عنوان همه چیز برای بقای خود شهروندان خود را فدا می کرد  در شرایط کنونی شکست، فریبکارانه می‌خواهد اعتبار ایستادگی در مقابل حمله خارجی را از ایران و ایرانیان و تمدن ایرانی هزینه کند. 

این فریبکاری از چشم مردم ایران که برای دفاع از رژیم ملاها به پا نخاسته‌اند، پنهان نمانده است. رژیمی که پس از ۴۰ سال تبلیغات، حداقل ۲۰ سال ژست تقابل و ۲ سال لشکرکشی، نه پناهگاهی ساخته، نه هیچ برنامه دفاع مدنی آماده کرده و نه ظرفیت یا توانایی اقتصادی برای کمک به زندگی روزمره شهروندان خود را در جنگ دارد، اکنون در مقابل نهادهای بین‌المللی برای محکوم کردن تجاوز اسرائیل زانو زده است.

جمهوری اسلامی با تکبر، ایران و ایرانیان را از هرگونه همبستگی بین‌المللی منزوی کرده است و دلخوشی اندکی که از محکومیت حملات اسرائیل از سوی کشورهای همسایه دارند، بیشتر به دلیل هراس آنهاست از گسترده شدن درگیری ها به سراسر منطقه است تا با همدردی با رژیم اسلامی.  انتظار همبستگی بیشتر از طرف سایر نقاط جهان همبیشتر شبیه یک شوخی است، نه تنها به این دلیل که اسرائیل هنوز می‌تواند با کارت قربانی نمایی خود بازی کند، بلکه به این دلیل که جمهوری اسلامی به غیر از در تجارت (که به دلیل سال‌ها تحریم خیلی هم  روان نیست)، تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد نابودی نظامی اسرائیل و ترویج اسلام شیعه رادیکال که به مردم و نمادهای یهودی و اسرائیلی حمله می‌کند، گذاشته است دیگر دوستی با اعتبار در دنیا ندارد که بخواهد به داد رژیم اسلامی برسد.

حماقت سوء مدیریت ملاها فراتر از ناکارامدی و فروپاشی  اقتصاد و جامعه ایران است، زیرا آنها  جنون رئیس جمهور ترامپ به خود شیفتگی تصویر شخصی اش  به عنوان یک سیاستمدار موفق و تعهدش به لابی یهودیان رادیکال در ایالات متحده را در محاسبات خود منظور نکرده بودند. ترامپ زمانی وارد میدان جنگ شد که اسرائیل گذرگاه امنی را تضمین کرده بود که متضمن اعلام موفقیت ترامپ بشود 

شاید سه سال پیش سوال مطرح این بود که آیا قیام مردمی رژیم ملاها را سرنگون می‌کند یا خیر، و تا چند ماه گذشته سوال این بود که آیا جنگی رخ خواهد داد یا خیر، اما اکنون سوال باید این باشد که چه ابزارهایی در دسترس مردم ایران است تا بتوانیم رژیم اسلامی را قادر به پذیرش شکست، هم در محو اسرائیل و هم در استفاده از غنی‌سازی در سطوحی که می‌تواند به عنوان عامل بازدارنده در نظر گرفته شود، کنیم 

ابزار اصلی، مجبور کردن ملاها و بازوی نظامی آنها می‌تواند یک همه‌پرسی برای صلح باشد. سوال همه‌پرسی باید به رسمیت شناختن دولت اسرائیل باشد، بله یا خیر. 

پس از رأی مثبت به رسمیت شناختن اسرائیل، تهدید وجودی علیه اسرائیل ازسمت ایران از بین می‌رود و بنابراین جامعه و سازمان‌های بین‌المللی آتش‌بس را تحمیل خواهند کرد. یک همه‌پرسی دوم می‌تواند در مورد ولایت فقیه باشد، بله یا خیر. رأی منفی به ولایت فقیه مستلزم تغییراتی در قانون اساسی است که می‌تواند راه را برای گذار مسالمت‌آمیز، قانون اساسی جدید برای یک جمهوری مبتنی بر منشور سازمان ملل، منشور حقوق بشر و پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، جدایی قوای مقننه و مجریه با یک قوه قضائیه مستقل با همکاری دادگاه‌های بین‌المللی لاهه و یک ارتش قوی که وظیفه حفظ امنیت مرزهای ایران را بر عهده دارد و در عین حال به حقوق اقلیت‌ها برای انتخاب قدرت‌های تفویض شده از طریق همه‌پرسی احترام می‌گذارد، باز کند.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *