سه شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴

سه شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴

شبیه‌سازی‌ها از جنگ آمریکا و اسرائیل با ایران: تنها نتیجه‌ی قطعی، ویرانی فراگیر است – عادل عطار

در این یک‌چهارم قرن که از ابتدای هزاره‌ی سوم می‌گذرد، حمله به ایران بحثی همیشگی در میان لایه‌های ارشد نظامی، امنیتی و سیاست‌گذارانه در غرب و به‌ویژه در ایالات متحده‌ی آمریکا بوده است. در سال‌های ابتداییِ آنچه واشنگتن «جنگ علیه ترور» نامید، همزمان با عراق، ایران به عنوان یکی از گزینه‌ها برای حمله درنظرگرفته می‌شد. ایده‌ی حمله به ایران به‌ویژه با بازشدن پرونده‌ی هسته‌ای این کشور، هرچه بیشتر و بیشتر مطرح ‌شد.

وقتی ویکی‌لیکس کابل‌های محرمانه‌ی بیش از ۲۵۰ سفارت و کنسولگری ایالات متحده را در ۲۰۱۰ افشا و منتشر کرد، حمله به ایران یکی از نکته‌های پرتکرار بود. ایهود باراک، وزیر وقت دفاع اسرائیل، بهار ۲۰۰۹ به مقام‌های واشنگتن گفته بود جهان تنها شش تا ۱۸ ماه فرصت دارد تا از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای جلوگیری کند و پس از آن «هر راه‌حل نظامی دیگر تلفات جانبی غیرقابل قبولی دربرخواهد داشت». حمد بن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین در همان سال به آمریکایی‌ها گفت که برنامه‌ی هسته‌ای ایران باید متوقف شود و ادامه‌ی آن،‌ از حمله‌ی نظامی برای توقف‌اش خطرناک‌تر است. کابل محرمانه‌ی دیگری از سخنان شدیداللحن عبدالله بن عزیز، سلطان عربستان سعودی پرده برمی‌داشت که از واشنگتن بارها خواسته بود به ایران حمله کند: «سر مار را قطع کنید». اردن خواهان توقف برنامه‌ی هسته‌ای ایران به هر طریقی شد. امارات متحده عربی و مصر هم ایران را «تهدید وجودی» خواندند که بالاخره آنها را به جنگ خواهد کشاند. نتانیاهو و دیگر مقام‌های امنیتی اسرائیل ۲۰۱۰ را «سال حیاتی» برای برخورد با تهدید هسته‌ای ایران خوانده بودند. همه می‌خواستند نیروی نظامی مهیب ایالات متحده، نیروی در پس این جنگ با ایران باشد.

تا بامداد ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ که اسرائیل به ایران حمله کرد، این جنگ به راه نیفتاد. واشنگتن از آغاز در حال حمایت لجستیکی و دفاعی و تسلیحاتی و اطلاعاتی  از اسرائیل بوده و از ۲۲ ژوئن مستقیماً به نیروی تهاجمی پیوسته است. شاید تأخیر و تردیدش تا کنون هم ریشه در ارزیابی‌های واقعی نتیجه‌ی چنین جنگی در اندیشکده‌ها و نهادهای امنیتی داشته باشد. 

در این ۲۵ سال، بارها شبیه‌سازی‌ها نشان داده بود که سرنوشت جنگ علیه ایران، سرنوشتی تیره‌و‌تار است. شبیه‌سازی‌های نظامی محرمانه‌ی خود پنتاگون از حمله اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران پیش‌بینی کرده بودند که چنین حمله‌ای آمریکا را به جنگ منطقه‌ای خواهد کشاند و صدها سرباز آمریکایی را در جریان این اتفاق خواهد کشت. در ادامه‌ی این یادداشت، مروری خواهیم داشت بر برخی شبیه‌سازی‌هایی که از ۲۰۱۲ به این سو انجام شده‌اند و در آنها اسرائیل یا ایالات متحده، به تنهایی یا هر دو با یکدیگر، به ایران حمله می‌کنند. یک‌چیز در میان تمام آنها مشترک است: و استراتژی خروج جنگ علیه ایران برای هیچ‌کس مشخص نیست و چنین اقدامی ویرانه برجای خواهد گذاشت؛ و نه آن آرمان‌شهر خیالینی از آزادی و رفاه که مقام‌های اسرائیل و شماری از چهره‌های اپوزیسیون راست‌گرای حامی آنها تبلیغ‌اش را می‌کنند.

شبیه‌سازی سپتامبر ۲۰۱۲ ــ تل‌آویو.

موسسه‌ی مطالعات امنیت ملی اسرائیل سپتامبر ۲۰۱۲ حمله‌ی این کشور به تأسیسات هسته‌ای ایران را با تمرکز بر رویدادهای ۴۸ ساعت پس از این حمله شبیه‌سازی کرد. دو طرف را مقام‌های نظامی، معاون وزیرها و دیپلمات‌های اسرائیلی نمایندگی می‌کردند.

در حدود نیمه‌شب ۹ نوامبر (در زمان شبیه‌سازی)، سه موج از هواپیماهای اسرائیلی به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله می‌کنند و به گفته‌ی خود، این برنامه را سه سال به عقب می‌رانند. اسرائیل زمان حمله را از پیش با واشنگتن هماهنگ نکرده است و همزمان با پرواز جنگنده‌هایش، آمریکا را در جریان حمله قرار می‌دهد.

ایران در پاسخ به شلیک موشک‌های بالستیک شهاب-۳ به اهدافی در اسرائیل دست می‌زند و در عین حال به متحدانش یعنی حزب‌الله در لبنان و حماس در غزه، فشار می‌آورد تا آن‌ها نیز موشک‌هایی به سوی اسرائیل پرتاب کنند. اما این دو گروه تمایل به انجام اقدامی ندارند که واکنش تند و گسترده اسرائیل را موجب شود. در همین حال، ایالات متحده تلاش دارد تا از تشدید اوضاع جلوگیری کند و همزمان به اسرائیل اطمینان می‌دهد که از حمایت کامل، به‌ویژه در شورای امنیت سازمان ملل، برخوردار است. ایالات متحده حتی تمایل خود را برای بازگشت به میز مذاکره با تهران نشان می‌دهد و اعلام می‌کند که در صورت خویشتنداری ایران، حاضر است برخی از تحریم‌ها را کاهش دهد؛ به‌شرط آن‌که ایران به‌طور رسمی اعلام کند که برنامه‌ی هسته‌ای نظامی خود را متوقف کرده است. 

آمریکا تصمیم می‌گیرد تنها در صورتی فراتر از حمله به تاسیسات هسته ای دست به اقدام نظامی تما عیار علیه ایران بزند که ایران تنگه‌ی هرمز را ببندد یا به متحدان و منافع آمریکا در خلیج فارس حمله کند. به‌طور هم‌زمان، ایالات متحده ابتکارعمل‌هایی اقتصادی را برای کنترل افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی پیاده می‌کند.

روسیه، متحد ایران، وعده می‌دهد که به این کشور کمک، و از موضع آن در سطح بین‌المللی دفاع خواهد کرد. 

با این حال، ایران با دقت از حمله به اهداف آمریکایی خودداری می‌کند. اسرائیل تلاش دارد تا حملات را مهار کند و هرچه سریع‌تر وضعیت را به آرامش بازگرداند. جامعه‌ی بین‌المللی فلج شده است زیرا روسیه و آمریکا خود در تنش با یکدیگر هستند و مسکو سعی دارد از موقعیت پیش‌آمده برای دستیابی به اهداف راهبردی خود بهره‌برداری کند. در نتیجه، و در غیاب رهبری آمریکا، چین که به همه بازیگران مرتبط دسترسی دارد، به بازیگری کلیدی در عرصه بین‌المللی بدل می‌شود.

تا پایان بازی، اسرائیل برای دومین بار به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله می‌کند و ایران نیز ۱۰۰ موشک دیگر در دور دوم به سوی تل‌آویو، مرکز تحقیقات هسته‌ای نگب در دیمونا، و شهرهای مختلف دیگر شلیک می‌کند.

در پایان ۴۸ ساعت نخست، ایران همچنان به حمله به اسرائیل ادامه می‌دهد، هرچند نیروهای نیابتی‌اش این کار را با شدت کمتری دنبال می‌کنند. در این مرحله از شبیه‌سازی، بحران هنوز نشانه‌ای از نزدیکی به حل‌وفصل از خود نشان نمی‌دهد.

با کناره‌گیری حزب‌الله و حماس از درگیری شدید، اسرائیل تقریباً بدون آسیب جدی تا ۴۸ ساعت نخست از ماجرا بیرون آمد. همزمان ایران نتوانست از موقعیت خود به‌عنوان قربانی یک حمله استفاده کند تا تحریم‌ها علیه خود را لغو کند، و یا اعمال تحریم علیه اسرائیل را موجب شود. 

اما خود موسسه امنیتی اسرائیلی در مشاهده‌ی پایانی‌اش از این شبیه‌سازی می‌نویسد:

«اسرائیل در برنامه‌ریزی برای استراتژی خروج و طراحی سازوکاری برای مهار و کاهش پیامدهای منفی، نمی‌تواند بر جامعه بین‌المللی تکیه کند. بسیار محتمل است که تعمیق شکاف میان ایالات متحده و روسیه منجر به فلج شدن جامعه بین‌المللی شود. برخی از بازیگران در عرصه بین‌المللی مایل‌اند اسرائیل را در وضعیت «خونریزی» ببینند تا بهای حمله به ایران را بپردازد و اقدامات ممکن‌اش در آینده علیه دیگران مهار شود. اگر بحران طولانی شود، ممکن است پیامدهای ناخواسته‌ای در پی داشته باشد و خطر گسترش جنگ به سرتاسر منطقه‌ را افزایش دهد. تلاش‌های بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی برای پایان دادن به بحران ممکن است هزینه‌هایی برای اسرائیل در حوزه کنترل تسلیحات به همراه داشته باشد.»

مشخص نبود با افزایش تنش‌ها در روزهای بعدی، سرنوشت این جنگ به کجا خواهد کشید.

شبیه‌سازی سپتامبر ۲۰۱۲ ــ واشنگتن.

در سپتامبر ۲۰۱۲، مرکز سابان برای سیاست خاورمیانه در مؤسسه بروکینگز در واشنگتن به شبیه‌سازی یک‌روزه‌ای از جنگ میان ایالات متحده و ایران در تاریخ فرضی ژوئیه ۲۰۱۳ دست زد. 

شروع شبیه‌سازی این بود که تهران از مذاکرات هسته‌ای خارج شده و به پیشرفت در غنی‌سازی اورانیوم ادامه می‌دهد. تیم ایالات متحده را مقام‌های ارشد امنیتی سابق آمریکا تشکیل می‌دادند و تیم ایران را مقام‌های ارشد سابق امنیتی آمریکایی در ارتباط با پرونده‌ی ایران و نیز برخی از مقام‌هایی که ایرانی ــ آمریکایی بودند.

در این سناریو مجموعه‌ای از حمله‌های سایبری و فیزیکی مخفی علیه برنامه‌ی هسته‌ای ایران فرض می‌شود؛ از جمله ترور دانشمندان هسته‌ای و نیز انفجار بمب در تالاری اجتماعی در نزدیکی قم که ده‌ها نفر از کارکنان تأسیسات غنی‌سازی فردو را در حال استراحت می‌کُشد. در پاسخ، ایرانی‌ها دو دانشمند هسته‌ای ــ یکی اسرائیلی و یکی آمریکایی ــ را ترور می‌کنند. هرچند عملیات ترور دانشمند اسرائیلی بدون اشکال انجام می‌شود، عملیات ترور دانشمند آمریکایی شکست می‌خورد و به تخریب یک هتل در آروبا می‌انجامد که ۱۵۷ تن (ز جمله ۱۲۹ آمریکایی) را می‌کُشد. 

تیم آمریکایی بر سر پاسخ به این اتفاق اختلاف دارد. عده‌ای با استفاده‌ی نمادین از زور یا هر گونه پاسخ نظامی مخالف‌اند، و شماری خواهان حمله‌ای بزرگ هستند که آسیب گسترده‌ای به ایران وارد کند. در نهایت تیم آمریکایی گزینه‌ی کوچک‌تر و نمادین‌تر را برمی‌گزیند: شلیک چند ده موشک کروز به یک تأسیسات بزرگ اما ایزوله‌ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شرق ایران که آسیب زیادی به تاسیسات و نیروهای حاضر در آن وارد می‌کند. آمریکایی‌ها این اقدام را با پیامی از سوی رئیس‌جمهوری اوباما به آیت‌الله خامنه‌ای همراه می‌کنند. این پیام به ایران هشدار می‌دهد هرگونه اقدام تلافی‌جویانه با «عواقب شدید» از سوی آمریکا مواجه خواهد شد، اما در عین حال به تهران اطمینان می‌دهد که ایالات متحده به دنبال تغییر رژیم نیست و بار دیگر پیشنهاد مذاکره مستقیم برای پایان‌دادن به تمام اختلافات میان ایران و آمریکا را مطرح می‌کند.

ایران در عوض مذاکره‌ی مستقیم را نمی‌پذیرد؛ چند حمله‌ی تروریستی علیه اسرائیل و ایالات متحده ترتیب می‌دهد؛ نیمی از ذخایر اورانیوم غنی‌سازی‌شده‌اش را در سرتاسر کشور می‌پراکند تا به آمریکا پیام بدهد در صورت ادامه‌ی حمله، از ان‌پی‌تی خارج می‌شود و بمب اتم خواهد ساخت؛ و بالاخره با قایق‌های تندرو برای کشتی‌های آمریکایی در تنگه‌ی هرمز مزاحمت ایجاد می‌کند و در بخشی از این باریکه‌ی مهم مین‌ می‌گذارد. مین‌ها دو کشتی را منفجر می‌کنند.

در طرف مقابل، تیم آمریکایی حاضر است از همه اقدامات ایران چشم‌پوشی کند، به‌جز آن‌هایی که در تنگه هرمز انجام شده‌اند. آمریکایی‌ها از حملات تروریستی ایران ناراضی اند، اما چون این حملات خسارت زیادی به‌بار نیاوردند و در قیاس با آسیب حمله‌ی قبلی ایالات متحده ناچیز بودند، آن‌ها را می‌پذیرند. اسرائیلی‌ها نیز حاضرند حملات تروریستی علیه خود را تحمل کنند اما در عین حال واشنگتن را تشویق می‌کنند تا حمله‌ای بزرگ‌تر و هماهنگ به برنامه هسته‌ای ایران ترتیب دهد.

خیلی زود، گزینه‌های ایالات متحده به دو مسیر محدود می‌شود:

۱. یک کارزار بزرگ هوایی-دریایی برای بازگشایی تنگه هرمز از طریق نابود کردن کامل دارایی‌های هوایی، دریایی و دفاعی ساحلی ایران در داخل و اطراف تنگه، همراه با یک کارزار هوایی عظیم برای در هم کوبیدن برنامه هسته‌ای ایران؛

۲. همان عملیات تنبیهی برای از بین بردن توانمندی‌های ایران در اطراف تنگه، اما این بار همراه با یک اولتیماتوم ۲۴ ساعته به تهران که مطالبات ایالات متحده در خصوص برنامه هسته‌ای‌اش را بپذیرد؛ در غیر این صورت، آمریکا کارزار گسترده‌ای را برای نابودی کامل برنامه هسته‌ای ایران آغاز می‌کند. 

اگرچه اکثر اعضای تیم آمریکایی گزینه دوم (اولتیماتوم) را به گزینه نخست (حمله بلافاصله و کامل) ترجیح می‌دهند، همگی اذعان دارند که ممکن است ایران اصلاً نتواند بین آن‌ها تفاوتی قائل شود.

در سوی دیگر، تیم ایران در مرحله سوم شبیه‌سازی خود را برای دو سناریو آماده می‌کند: یا عقب‌نشینی آمریکا (که اعضای تیم آن را بعید می‌دانستند) یا جنگی گسترده. اگر همان‌طور که انتظار می‌رود، آمریکا گزینه جنگ را برگزیند، تیم ایران پاسخ‌های زیر را ترتیب می‌دهد:

۱. ایران از پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (NPT) خارج می‌شود و تلاش خواهد کرد تا هر چه سریع‌تر به سلاح هسته‌ای دست یابد؛ چه به‌عنوان اهرمی برای مذاکره جهت پایان‌دادن به جنگ با شرایطی مطلوب برای ایران، و چه برای دستیابی به بازدارندگی در برابر حملات بی‌پایان آمریکا و تلاش‌های آن برای سرنگونی حکومت.

۲. ایران با تمام توان وجود با آمریکا وارد جنگ خواهد شد؛ از جمله با حملات تروریستی و حملات متعارف به نیروهای آمریکایی در منطقه، اسرائیل و سایر متحدان آمریکا در نزدیکی ایران. همچنین، ایران تلاش خواهد کرد تا جمعیت‌های شیعه در کشورهایی مانند بحرین، کویت و عربستان سعودی را علیه متحدان آمریکا تحریک کند.

۳. ایران بلافاصله و به‌صورت مکرر اعلام خواهد کرد که تا «ابد» به جنگ ادامه خواهد داد و هرگز در برابر آمریکا تسلیم نخواهد شد.

یکی از درس‌های شبیه‌سازی، بنا به گزارش موسسه‌ی بروکینگز، امکان سوءتعبیر کامل میان ایالات متحده و ایران در خصوص اقدامات و نیت‌های یکدیگر بود. هر دو طرف در طول شبیه‌سازی سعی داشتند پیام‌هایی برای یکدیگر بفرستند، اما همواره پیام طرف مقابل را اشتباه برداشت می‌کردند. هر دو طرف کوشیدند کم‌ترین واکنش نظامی علنی ممکن را انتخاب کنند، با این امید که طرف مقابل این خویشتن‌داری را درک و از تشدید تنش خودداری کند. اما، برعکس، این امید محقق نشد. حتی حداقل کاری که هر طرف فکر می‌کرد می‌تواند انجام دهد، بیش از آن چیزی بود که طرف مقابل توان تحملش را داشت. برای نمونه، در مورد ایران، واکنش نظامی «حداقلی» که انتخاب شد (مین‌گذاری منجر به انفجار دو کشتی و مزاحمت قایق‌های سپاه)، در عمل بزرگ‌تر از آنچه در نظر گرفته شده بود، از آب درآمد. این امر نشان می‌داد که حاشیه‌ی خطا در روابط آمریکا و ایران روز‌به‌روز کاهش می‌یافت و تنش را به سمت جنگی تمام عیار می‌برد.

کنت پولاک، تحلیلگر و کارشناس سابق امور سیاسی و نظامی خاورمیانه در سازمان سیا، که اجرای این شبیه‌سازی را برعهده داشت، در مورد پایان آن می‌گوید:

«پایان بازی – و البته که پایان بازی همیشه نقطه‌ی بدی برای توقف است – واقعاً بد بود. آمریکایی‌ها در آستانه‌ی آغاز یک عملیات نظامی عظیم علیه ایران بودند. تنها پرسش این بود که آیا قرار است تمام سامانه‌های دفاع ساحلی، پدافند هوایی، سامانه‌های موشکی زمین‌به‌هوا، نیروی دریایی و غیره ایران را نابود کنند، یا اینکه افزون بر همه‌ی این‌ها، برنامه‌ی هسته‌ای ایران را هم هدف قرار دهند. تیم ایران از پیش این سناریو را بررسی کرده و تصمیم گرفته بود که اگر آمریکا چنین کند، آن‌ها – به گفته‌ی خودشان – تا ابد خواهند جنگید. و بنابراین، بازی با نخستین حرکات نظامی بزرگ آمریکا به پایان می‌رسد. و این تأسف‌برانگیز است، چرا که مشکل واقعی در جنگ با ایران، آن حرکات اولیه‌ی آمریکا نیست، بلکه آن چیزی‌ست که پس از آن خواهد آمد.»

شبیه‌سازی ۲۰۱۳ ــ واشنگتن.

در سال ۲۰۱۳، هری کازیانیس، یکی از کارشناسان ارشد در اندیشکده‌های محافظه‌کار و امنیتی ایالات متحده، مسئولیت شبیه‌سازی جنگ این کشور با ایران در یک مکان محرمانه در اندیشکه‌ای در واشنگتن را برعهده گرفت. او ۲۰۱۷ که بار دیگر تنش‌ها بین ایران و ایالات متحده و دورنمای تجاوز آمریکا قوت گرفته بود، برای مخالفت با هرگونه جنگی،‌ یکی از سه‌ سناریوی این شبیه‌سازی محرمانه ــ به گفته‌ی خودش، «شدیدترین» آنها ــ را افشا کرد.

فرض آغاز شبیه‌سازی بر این است که ۲۰۲۰ و پس از به وخامت گذاشتن روابط دو طرف در طی سال‌های پیش از آن، تهران و واشنگتن «بر سر یک صفحه‌ی شطرنج ژئوپولیتیکی، از لبنان تا افغانستان، در حال رقابت برای نفوذ هستند». تهران به‌شدت از افزایش حضور نیروی دریایی ایالات متحده در خلیج فارس و انجام مانورهای نظامی در آنجا نگران است و برای نشان دادن نارضایتی خود، مجموعه‌ای از موشک‌های میان‌برد را می‌آزماید که تا اعماق اقیانوس هند پرواز می‌کنند و هشدار می‌دهد که احتمالاً در ماه‌های آینده آزمایش یک موشک بالستیک قاره‌پیما نیز در راه است.

هنگامی که تهران می‌خواهد دومین موج آزمایش موشکی را انجام دهد، سامانه‌ی دفاعی آمریکا در منطقه آنها را در هوا ردگیری و نابود می‌کند. این کار به واکنش ایران می‌انجامد: مانورهای دریایی وسیعی در نزدیکی تنگه‌ی هرمز. تهران برای مانور یک منطقه‌ی ممنوعه‌ی دریایی در این آبراه حیاتی مشخص می‌کند که عملاً آن را به‌مدت یک هفته می‌بندد ــ نمایشی از قدرت نظامی فزاینده‌ی تهران و توانایی‌اش در به‌هم‌ریختن بازار نفت جهانی.

تنها در اولین روز بسته‌شدن تنگه، قیمت نفت ۱۰ درصد افزایش می‌یابد و پیش‌بینی‌ها به افزایش هر بشکه از آن به از ۱۰۰ دلار اشاره می‌کنند. اگر ایران یک‌ماه تنگه را ببندد، رشد اقتصادی جهان ممکن است تا یک درصد کاهش یابد و انسداد طولانی‌مدت‌تر، چه بسا رکودی جهانی را رقم خواهد زد.

در این شرایط، واشنگتن به تهران اولتیماتومی ۲۴ ساعته می‌دهد: یا فعالیت‌های دریایی خود را در اطراف تنگه متوقف کن یا منتظر حمله‌ی نظامی باش. تهران اما عقب‌نشینی نمی‌کند و حتی فعالیت‌های دریایی‌اش را در سراسر خلیج فارس افزایش می‌دهد.

جنگ میان آمریکا و ایران آغاز می‌شود. واشنگتن در گام اول، حمله‌ای سنگین با موشک‌های کروز از زیردریایی‌های تهاجمی اتمی خود در منطقه ترتیب می‌دهد و بیشتر ناوهای سطحی ایران در تنگه را نابود می‌کند. نفتکش‌ها دوباره آزادانه در منطقه حرکت می‌کنند. بازار نفت بهبود می‌یابد و دست‌کم برای چند ساعت، بسیاری از کارشناسان تصور می‌کنند که بحران پایان یافته است.

اما ایران با پرتاب انبوهی از موشک‌های ضد کشتی، به نماد قدرت نظامی آمریکا — تنها ناو هواپیمابر حاضر در منطقه — حمله می‌کند. بیش از ۱۰۰ موشک شلیک می‌شود، سامانه‌های دفاعی ناو از کار می‌افتند، و این کشتی ۱۰۰ هزار تُنی نابود می‌شود؛ با بیش از دو هزار کشته از میان ملوانان و خدمه‌ی پروازی ایالات متحده. دولت مستقر در تهران همچنین با زیردریایی‌های تهاجمی متعارف روسی‌اش علیه کشتی‌های سطحی آمریکا در خلیج فارس به حمله‌ی دیگری دست می‌زند و اگرچه دو زیردریایی خود را از دست می‌دهد، اما یک شناور جنگی آمریکایی را غرق می‌کند؛ حادثه‌ای با بیش از ۶۲ کشته.

از آنجا که بازی جنگی محدودیت زمانی پنج‌روزه داشت، پاسخ نهایی آمریکا در آن تمرین نمی‌شود. اما فردی که در نقش فرمانده‌ی نیروهای آمریکایی بازی می‌کرد و یکی از مقامات ارشد پنتاگون در آن زمان بود، بعدها گام بعدی را چنین به کازیانیس توضیح داد:

«من کشور را وارد جنگ تمام‌عیار می‌کردم، بدون هیچ تعارفی. این فرصت ما بود تا بالاخره از شر تهدید ایران در خاورمیانه و حتی جهان خلاص شویم. من یک کارزار هوایی عظیم به راه می‌انداختم تا سامانه‌های دفاع هوایی ایران را با جنگنده‌های رادارگریز نابود کنم، و سپس حمله‌ای گسترده به برنامه‌ی هسته‌ای ایران انجام می‌دادم. بسته به وضعیت و واکنش ایران، حتی حمله‌ی زمینی همه‌جانبه با هدف تغییر رژیم هم ممکن بود روی میز قرار گیرد».

شبیه‌سازی ژوئیه ۲۰۲۳ ــ تل‌آویو.

روزنامه‌ی اسرائیلی هاآرتص ژوئیه‌ی ۲۰۲۳ در گزارشی به شبیه‌سازی انجام‌گرفته‌ی تقابل نظامی ایران و اسرائیل در تل‌آویو پرداخت. در این شبیه‌سازی رهبران سیاسی و نظامی سابق اسرائیل، ایالات متحده و شماری از کشورهای اروپایی حضور داشتند.

در این شبیه‌سازی، آنچه تنش‌ها را به شدت افزایش می‌دهد، ترور سه دانشمند هسته‌ای در تهران است. جمهوری اسلامی در برابر این ترورها با افزایش غنی‌سازی به ۹۰ درصد پاسخ می‌دهد. ایالات متحده بر اساس معیار پذیرفته‌شده در دولت جو بایدن، غنی‌سازی ۹۰ درصدی را اقدامی در راستای ساختن سلاح اتمی تلقی می‌کند و به اسرائیل اجازه‌ی حمله‌ی مستقیم در خاک تهران علیه دو سایت هسته‌ای را می‌دهد.

حمله‌‌ی اسرائیل خسارت زیادی وارد می‌کند. موجی از دیپلماسی به راه می‌افتد تا از افزایش بیشتر تنش‌ها جلوگیری کند. اما ایرانی‌ها با پرتاب راکت و موشک از سوی حزب‌الله لبنان و شبه‌نظامیان شیعه‌ی عراق و سوریه به اسرائیل، به اهداف اسرائیلی و آمریکایی حمله می‌کند و به اولتیماتوم ۲۴ ساعته‌ی واشنگتن برای توقف این اقدامات وقعی نمی‌نهد.

از اینجا به بعد، تنها پنج روز طول می‌کشد که جنگی منطقه‌ای بین اسرائیل با ایران و حزب‌الله و شبه‌نظامیان موسوم به محور مقاومت درمی‌گیرد. آمریکا به اسرائیل در هدف‌ قراردادن سایت‌های هسته‌ای کمک می‌کند و با پاسخ‌های تهران به حمله‌ها، خود را عمیقاً گرفتار جنگ در خاورمیانه می‌یابد.

نه تهران و حزب‌الله، نه ایالات متحده و اسرائیل، هیچ‌یک از ابتدا خواهان جنگ تمام‌عیار نیستند اما به خاطر مارپیچ افزایش تنش و خشونت گرفتارش می‌شوند. هر کدام از طرفین تصور می‌کنند پاسخ‌های سنجیده و محدود به اقدام طرف مقابل نشان می‌دهند اما طرف مقابل پاسخ آنها را طور دیگری تفسیر می‌کند: پاسخی که باید آن را تلافی کرد. این تصوری است که هم‌اکنون ایران و اسرائیل دارند: ضرورت تلافی، به صورت سنجیده! اما همان‌طور که یکی از سازمان‌دهندگان شبیه‌سازی می‌گوید:.

«هیچ مکانیزم خوبی برای ارسال پیام از طریق نیروی نظامی وجود ندارد. پیام‌ها به‌شکل معوج و تحریف‌شده به طرف مقابل می‌رسند.»

تمام تلاش‌های جامعه‌‌ی جهانی برای تنش‌زدایی شکست می‌خورد. نتیجه‌ی نهایی این شبیه‌سازی، نه پیروزی برای ایران است و نه پیروزی برای اسرائیل. نتیجه‌ی نهایی این است: تمام منطقه در شعله‌های آتش فرو می‌خزد.

شبیه‌سازی نوامبر و دسامبر ۲۰۲۳ ــ آرلینگتون، تگزاس.

بولتَن دانشمندان اتمی که در سال جاری ساعت آخرالزمان را ۸۹ ثانیه تا نیمه‌شب قرار داد، در گزارشی به شبیه‌سازی جنگ ایران و اسرائیل در «مرکز آموزش سیاست‌گذاری منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای» می‌پردازد.

در این شبیه‌سازی که در پنج جلسه در نوامبر و دسامبر گذشته رخ داد، ۳۵ تن از جمله جمهوری‌خواهان و دموکرات‌های شاغل در کنگره، مقام‌های قوه مجریه آمریکا، پژوهشگران سرشناس دانشگاهی و متخصصان امنیت ملی و مسائل خاورمیانه در اندیشکده‌ها شرکت داشتند.

شبیه‌سازی مربوط به وضعیتی فرضی در ۲۰۲۷ است. ایران در حال نصب کلاهک‌های اتمی بر موشک‌های دوربرد است و اسرائیل به سراغ ایالات متحده می‌رود تا به او در هدف قرار دادن تأسیسات هسته‌ای و پایگاه‌های نظامی ایران یاری برساند. واشنگتن که نمی‌خواهد وارد جنگ بزرگی با ایران شود، از مشارکت مستقیم در حمله خودداری می‌کند و به اسرائیل موشک‌های هایپرسونیک پیشرفته‌اش را می‌دهد.

اسرائیل با موشک‌های آمریکایی به تأسیسات هسته‌ای و موشکی ایران حمله می‌کند و بلافاصله با تلافی‌جویی جمهوری اسلامی از طریق حمله‌ی موشکی ویرانگر حزب‌الله و حوثی‌ها مواجه می‌شود. شمار کشته‌های این حمله دست‌کم به اندازه‌ی حمله‌ی هفتم اکتبر حماس است. اسرائیل به نوبه‌ی خود علیه این شبه‌نظامیان دست به حمله می‌زند و دو هزار عرب را می‌کشد.

حالا که سیستم‌های پدافند هوایی اسرائیل در مواجهه با حزب‌الله و حوثی‌ها تضعیف شده‌اند و به حد کافی مجهز نیستند، جمهوری اسلامی مستقیماً به ساختمان‌های وزارت دفاع اسرائیل در تل‌آویو و تأسیسات اتمی این کشور حمله می‌برد و غیرنظامیان بیشتری کشته می‌شوند. همزمان جمهوری اسلامی از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (ان‌پی‌تی) خارج می‌شود. این نشانه‌ی حرکت ایران به سمت استفاده از تسلیحات اتمی است.

حمله‌ی قبلی اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران نتوانسته مانع نصب کلاهک‌های اتمی بر موشک‌های ایران شود. اسرائیل این اطلاعات را به واشنگتن ارائه می‌دهد و خواهان حمله مشترک دو کشور به ایران است. آمریکا بار دیگر دست رد بر سینه‌ی اسرائیل می‌زند و تنها می‌گوید به کمک به این کشور ادامه خواهد داد و از اسرائیل می‌خواهد تا حمله‌ها و افزایش تنش را متوقف کند، پیش از آنکه تقابل دو طرف به تقابل اتمی بینجامد.

نخست‌وزیر اسرائیل که می‌بیند حمله با موشک‌های متعارف به سایت‌های هسته‌ای ایران تأثیری نداشته، چاره را در استفاده از سلاح هسته‌ای می‌بیند؛ اما این‌بار هم قرار است «حمله سنجیده و محاسبه‌شده» برای بازدارندگی رخ دهد. اسرائیل سلاحی اتمی را به صورت نمایشی در صحرایی در ایران منفجر می‌کند که کشتاری صورت نگیرد و همزمان با سلاح‌های متعارف به تأسیسات هسته‌ای و موشکی ایران حمله می‌برد و از حمله‌ی سایبری علیه تأسیسات مخابرات نظامی غافل نمی‌ماند. به علاوه، اسرائیل در همین حین از طریق راه‌های ارتباطی غیررسمی و باواسطه به تهران پیام می‌فرستد که حمله‌ها را متوقف کند. تهران نمی‌پذیرد.

این بار اسرائیل که منزوی شده و حمایت آمریکا را هم ندارد، با ۵۰ سلاح هسته‌ای به ۲۵ هدف نظامی ایران حمله می‌کند ــ از جمله به سایت‌های پدافند هوایی با حضور سربازان روس. هدف فلج‌کردن نیروهای تهاجمی ایران و نیز تسهیل براندازی و سقوط رژیم در ایران است. این هدف‌ها متحقق نمی‌شوند چون ایران بلافاصله حمله‌ی اتمی خودش علیه یک پایگاه هوایی اسرائیل با حضور سربازان آمریکایی را انجام می‌دهد.

هرچند شبیه‌سازی اینجا به پایان می‌رسد، مشخص است که مبارزه‌جویی‌های ایران و اسرائیل برای به اصطلاح بازدارندگی و با تصور اینکه طرف مقابل از حمله‌ی متقابل بعدی منصرف خواهد شد، به فاجعه‌ای بزرگ می‌انجامد و حتی می‌تواند روسیه و ایالات متحده را هم به داخل خود بکشاند.

چه چیزهایی در این شبیه‌سازی‌ها مشترک‌اند؟

شرایط فعلی متفاوت از شرایط شبیه‌سازی‌هایی است که بررسی کردیم. جنگ هم‌اکنون آغاز شده‌است. دولت بشار اسد به‌عنوان متحد تهران دیگر وجود ندارد و اسرائیل پیش‌تر حزب‌الله لبنان و حماس و حتی انصارالله یمن را تضعیف کرده‌است. همزمان برنامه‌ی هسته‌ای ایران پیشرفت زیادی کرده و موشک‌هایش قدرتمندتر و بیشتر شده‌اند. اما می‌توان کماکان نکاتی را در این شبیه‌سازی مشترک یافت که برای موقعیت فعلی ما هم معنادار هستند.

یک. تنگه‌ی هرمز و مسأله‌ی نفت

  ظاهراً توافقی بر سر این نکته وجود دارد که ورود ایالات متحده به جنگ تمام عیار با ایران، مشروط به بستن تنگه‌ی هرمز از سوی تهران است؛ تهدیدی که مقام‌های جمهوری اسلامی در سالیان اخیر بارها آن را تکرار کرده‌اند. 

چنین کاری می‌تواند قیمت نفت را به‌شدت افزایش دهد و اقتصاد جهانی را با بحران مواجه کند.

دو. فقدان استراتژی خروج

در هیچ‌یک از شبیه‌سازی‌ها، اسرائیل و یا ایالات متحده به عنوان آغازگر جنگ گسترده، استراتژی مشخصی برای خروج از درگیری و پایان جنگ ندارند. حمله آغاز می‌شود، اما پیامدهای آن مهارناپذیر و پایانش نامشخص است.

سه.  فروریختن نظم بین‌المللی و ناتوانی نهادهای جهانی

اغلب شبیه‌سازی‌ها از فلج‌شدن جامعه بین‌المللی در برابر بحران سخن می‌گویند؛ خصوصاً به دلیل شکاف عمیق بین آمریکا و روسیه. شورای امنیت ناتوان می‌شود و نهادهای چندجانبه نقش مؤثری ندارند.

اسرائیل نیز در اکثر شبیه‌سازی‌ها، در مدیریت پیامدها تنها می‌ماند و حتی متحدانی چون آمریکا نیز نقش محدودی ایفا می‌کنند.

چهار. مارپیچ سوءتفاهم‌های استراتژیک

در تمامی شبیه‌سازی‌ها، طرفین تلاش می‌کنند پیام‌های محدودی از طریق اقدام نظامی ارسال کنند، اما این پیام‌ها معوج و اشتباه تفسیر می‌شوند. طرفین تصور می‌کنند در حال خویشتن‌داری‌اند، اما طرف مقابل آن را نشانه‌ی ضعف یا تهدید می‌بیند. 

هیچ‌یک از طرفین آغازگر جنگ، خواهان یک جنگ تمام‌عیار نیستند، اما سلسله‌ای از پاسخ‌ها و تلافی‌ها آن‌ها را به درگیری تمام‌عیار می‌کشاند. به علاوه، در اغلب مدل‌ها جنگ از یک ضربه‌ی اولیه فراتر می‌رود و به درگیری‌هایی در لبنان، سوریه، عراق، یمن و حتی خلیج فارس کشیده می‌شود. محور مقاومت هم وارد میدان می‌شود، اگرچه گاه با تأخیر یا احتیاط.

پنج.  آسیب‌پذیری شدید تأسیسات حیاتی و غیرنظامیان

مراکز هسته‌ای، پدافند هوایی، شهرهای پرجمعیت و زیرساخت‌های نفت و انرژی، در اکثر سناریوها هدف مستقیم‌اند. تلفات انسانی گسترده، به‌ویژه میان غیرنظامیان، تقریباً قطعی است.

شش. ان‌پی‌تی

ایران با ادامه‌ی تنش‌ها از ان‌پی‌تی خارج می‌شود. از سوی دیگر، سلاح هسته‌ای اسرائیل برایش بازدارندگی واقعی ایجاد نکرده است. بمباران آمریکا علیه تأسیسات اتمی ایران و دورنمای استفاده از سلاح هسته‌ای،‌ می‌تواند نظام منع اشاعه تسلیحات مبتنی بر ان‌پی‌تی را متلاشی کند و مسابقه‌ی تسلیحات هسته‌ای در منطقه و یا حتی فراتر از آن به راه بیندازد.

برچسب ها

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *