دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴

دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴

گزینه‌ی انقلابی در برابر جابه‌جایی ضدانقلابی حکومت اسلامی در ایران – عباس منصوران

در درون جنگ ارتجاعی میان دولت‌ها، چشم‌انداز زندگی آزاد می‌تواند آفریده شود. در گستره‌ی ایران، تجربه‌ی کموناردها و به‌پا خاسته‌گان روژاوا در شمال  و شرق سوریه، از ۲۰۱۲ تاکنون، که با خلق شوراگرایی و دفاع حماسی در برابر داعش و جهادیست‌های سیاهی و فاشیسم ترکیه و سوریه، الگویی سترگ از خودمدیریتی پدید آورده‌اند، می‌تواند به‌ویژه در کردستان، گیلان، مازندران، سیستان و بلوچستان و برخی مناطق دیگر، بازآفرینی شود.

امپریالیسم جهانی، از دیرباز، در پی خلق «سایکس–پیکو» و «لوزان» دیگری برای بازترسیم مناسبات قدرت در خاورمیانه بوده است. جنگ جاری جهانی، متمرکز بر اوکراین و خاورمیانه، تنها بخشی از نبرد قدرت‌های جهانی برای تسلط بر بازارها، منابع، و کار ارزان بوده و می‌باشد. 

نیاز حیاتی نئولیبرالیسم  نظم و بی نظمی سرمایه به بازسازی ساختارهای انباشت و مهار بحران، جنگ جاری جهانی متمرکز در اوکراین و خاورمیانه، و ستیز قدرت‌ها بر سر بازتوزیع جغرافیای منابع و بازارها، تنها جلوه‌ای از نبرد گرگ‌هاست. دیپلماسی اشغال‌گرانه‌ی جنگ جهانی اول، با مشارکت فرانسه، بریتانیا و روسیه‌ی تزاری، زمینه‌ساز خلق دولت‌–ملت‌های ساختگی، از جمله اسرائیل، در بستر چهارپارگی کردستان و خاورمیانه شد. اکنون، همان دیپلماسی در پوششی نو، بازتولید می‌شود.

همانگونه که جهادیست‌های القاعده و داعش، با پشتیبانی ارتش ترکیه، امیران قطر، و شیوخ نفت، در ظاهری نو با کت و کراوات ظاهر می‌شوند؛ و در حالی که ابزار سرکوب‌گر نظم سرمایه‌اند، از «حقوق بشر» و «جامعه‌ی مدنی» دم می‌زنند، به همین نام و نیرنگ گزینه‌ای برای ایران پسا حکومت اسلامی در حال رونمایی است. «حقوق بشری» که حقوق انسانی را انکار می‌کند، و «جامعه‌ی مدنی»‌ای که به ستون سوم نظم دولت–ملت و ابزار سرکوب ساختاری بدل شده، اکنون در خدمت برده‌داری مدرن همراستا با بازترسیم مرزها و دولت–ملت‌های منطقه، پاسخی است به الزامات انباشت سرمایه و مهار بحران‌های ساختاری نظام جهانی.

حکومت اسلامی، به‌مثابه نیروی نیابتی سرمایه‌ی جهانی، که طی دهه‌ها با سرکوب داخلی و توسعه‌طلبی خارجی و تروریسم حکومتی منافع امپراتوری‌های متعارض را پیش می‌برد، با دست‌یابی به سلاح‌های موشکی و اتمی، اکنون دیگر نه مشروعیت دارد، نه کارآمدی، و نه تأمین‌کننده‌ی منافع بلوک‌های جهانی یا هستی اسرائیل است. این حکومت تبه‌کار، که رهبرانش در فساد و تباهی مزمن غوطه‌ورند، با ماجراجویی هسته‌ای و سلاح‌های ممنوعه، زندگی ۹۰ میلیون انسان و اکوسیستم ایران و منطقه را به پرتگاه کشانده است. خطر تولید یا استفاده از بمب‌های «کثیف» – از درهم آمیختن اورانیوم و پلوتونیوم و پرتوزا – و شلیک، بیش از هر زمان دیگری، تهدید کننده شده است.

نزدیک به پنجاه سال سلطه‌ی کشتار، شکنجه و سرکوب از سوی باندهای حاکم، در برابر نیم قرن مقاومت خونین و بی‌وقفه‌ی زنان، کارگران، دانشجویان، ستم‌بران، دادخواهان، بازنشسته‌گان، مادران آزادی و نیروهای پیشرو جامعه در خیابان‌ها، و در پی جنبش‌های سراسری سال‌های ۹۶، ۹۸، و فوران انقلاب ژن، ژیان، آزادی از شهریور ۱۴۰۱ تاکنون، جامعه را به آستانه‌ی تعیین تکلیف نهایی با حکومت اسلامی رسانده است.

در این بزنگاه، اسرائیل، با اتکا به پروژه‌ی بقا و ایدئولوژی نژادپرستانه‌ی خود و تکیه بر نهادهای جهانی و سیاست‌های تهاجمی، تلاش کرده است که دستاوردهای جنبش مردمی ایران را مصادره به مطلوب کند. جنگ ۷ اکتبر ۲۰۲۵ را به فرصتی برای بازدارندگی استراتژیک و چرخش موازنه‌ی قدرت و زمینه‌سازی برای جابه‌جایی دلخواه خویش در ایران بدل کرده است، و تهاجم ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ به مراکز نظامی و اتمی حکومت اسلامی، گامی در مسیر حذف نیابتی‌های رژیم از لبنان، سوریه، یمن، عراق و غزه بوده است.

اما این جنگ، گرچه ممکن است به سقوط رژیم بیانجامد، به خودی خود به آزادی جامعه نمی‌انجامد. سناریوی آشنای عراق، لیبی و سوریه، این‌بار در ایران، با چهره‌هایی نو و مأموریتی تکراری بازسازی می‌شود. رسانه‌های مسلط، با طنین پروپاگاندا، تکرار ۱۳۵۷ را در نمایشی نوین بازآفرینی می‌کنند.

در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، اسرائیل تهاجم تاریخی خویش را به مراکز اتمی، پایگاه‌های استراتژیک نظامی و فرماندهی سرکوب حکومت اسلامی آغاز کرد. این یورش، ادامه‌ی دومینوی فروپاشی نیابتی‌های حکومت اسلامی در منطقه است؛ از حزب‌الله لبنان تا حشدالشعبی، علویون، فاطمیون، زینبیون، اسد سوریه، حماس، جهاد اسلامی، حوثی‌ها، و جوخه‌های ترور در هر گوشه از جهان. در جنگ جاری، بی‌اثر ساختن این بازوهای اختاپوس جهانسوز، هدف این استراتژی نظامی او برکناری آن و آماده سازی گزینه‌ی دلخواه آن است.

این جنگ ارتجاعی بین حکومت‌ها، حتی اگر در ابتدا با هدف بازدارندگی آغاز شده باشد، سرانجامی جز فروپاشی رژیم اسلامی در ایران ندارد. پرسش اساسی اما آن است که: آیا این جنگ به آزادی جامعه خواهد انجامید؟ یا سناریوی ارتجاعی و از پیش طراحی‌شده‌ای، تنها به جابه‌جایی قدرت و استمرار مناسبات استثماری و طبقاتی خواهد انجامید؟ رسانه‌های مسلط با شیپور پروپاگاندای براندازی، صحنه‌ی نمایشی تازه اما با مضمون تکراری ۱۳۵۷ را بازسازی کرده‌اند. سناریوی عراق، لیبی، سوریه – این‌بار در ایران، با آرایشی متفاوت، اما با مأموریتی مشابه!

در این میان، حضور فعال و دخالت‌گر نیروی سوم – یعنی مردم، یعنی حکومت‌شوندگان – یگانه تضمین برای تحقق گزینه‌ی سوم، یعنی سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی و برپایی مناسباتی انقلابی، رهایی‌بخش و شورایی است. حفظ نظم موجود، به معنای حفظ مناسبات غارت‌گرانه، و ادامه‌ی بهره‌کشی گذشته و فلاکت و حال و آینده‌ی جامعه و عراقیزه شدن جامعه است. این استمرار به سود امپراتوری‌های مالی و سیاسی، و در جهت مهار بحران‌های ساختاری سرمایه‌داری جهانی است که زمین را به پرتگاه نابودی کشانده است.

این جنگ ارتجاعی، ویرانگر هستی و زیست‌بوم مردم خاورمیانه، به دست باندهای رهبری، سپاه پاسداران، رانت‌خواران، دلالان، لمپن‌ها و انگل‌های حکومتی به قیمت جان و زیست تولیدکنندگان واقعی – زنان، کارگران، تهی‌دستان، کودکان کار، کارگران مهاجران – به پیش می‌رود. نمایش‌های مذاکره و دیپلماسی مورد نظر کاخ سفید و ترامپ، تنها پوششی است برای آماده‌سازی ضربه‌ی نهایی به مرکز اتمی فردو، چینش و آرایش گزینه‌ی جایگزین مناسب برای آینده‌ی ایران است؛ گزینه‌ای که در گام نخست، طیف سلطنت‌طلبان را در بر می‌گیرد و همزمان، این دیپلماسی فرصتی برای تهاجم‌های کوبنده‌ی اسرائیل فراهم می‌آورد تا تسلیم وواگذاری هموار گردد.

این جنگ باید پایان یابد؛ نه با تسلیم به دشمن خارجی، بلکه با تسلیم رژیم اسلامی، تسلیم به اراده‌ی مردم. هر دقیقه‌ی ادامه‌ی آن، از میان خلق‌های ایران، فلسطین، اسرائیل و منطقه قربانیان و فاجعه‌ی بیشتری می‌گیرد.

زیر آتش بمب‌ها، از هر دو سو، باید هوشیار و همبسته بود؛ و فریب فراخوان‌های خیابانی از سوی فرصت‌طلبان در کمین را نخورد. زنان و ستمدیدگان شهر و روستا، با تجربه‌ی بهمن ۵۷ و استمرار آن در انقلاب زن، زندگی، آزادی، می‌دانند که چگونه با سازماندهی شوراها خیابان‌ها و مراکز استراتژیک را تسخیر کنند، به پاسداری از جامعه، به حفاظت از خویش، و به برپایی مناسبات و پیوندهای نوین همت گمارند.

شبکه‌های مردمی همیاری و شوراهای محلی، که در سال‌های گذشته در بحران‌ها و جنبش‌ها با تجربه‌های آغازین، در سراسر ایران جوانه زده‌‌اند، بنیان‌هایی حیاتی برای مدیریت بحران جنگ و گذار انقلابی‌اند.

تجربه‌های خودمدیریتی و نهادهای شورایی: بنیان‌های انقلاب

نهادهای مردمی همیاری و شوراهای محلی، که در سال‌های گذشته در بحران‌ها و جنبش‌ها با تجربه‌های آغازین، در سراسر ایران جوانه زده‌‌اند، بنیان‌هایی حیاتی برای مدیریت بحران جنگ و گذار انقلابی‌اند.

 نمونه‌هایی از این ساختارها:

کمیته‌های محلی امداد و درمان: این گروه‌ها در رخدادهای طبیعی (مانند زلزله‌های انزلی، بم، کرمانشاه، و سیل خوزستان) و در سرکوب‌های خیزش‌های ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱، به صورت مستقل و محلی برای رساندن دارو، امداد اولیه، مراقبت روانی و اسکان اضطراری فعالیت کردند.

شبکه‌های فرهنگیان و آموزگاران داوطلب: این شبکه‌ها در شرایط سرکوب و فقر آموزشی، به آموزش رایگان در مناطق حاشیه‌نشین و دورافتاده پرداختند.

صندوق‌های اعتباری محلی: در محله‌هایی مانند شین‌آباد، چابهار، مریوان و ورامین، با مشارکت زنان و کارگران محلی، برای تأمین دارو، غذا، درمان و معیشت اضطراری شکل گرفتند.

گروه‌های دفاع محلی کمیته‌های محلات: به‌ویژه در مناطق کُردنشین،‌نمونه بنکه‌های سال۵۷/ ۵۸، این گروه‌ها تجربه‌ی مقاومت و همبستگی در برابر سرکوب را از سال ۵۷ تا دی ۹۶ و آبان ۹۸ و انقلاب ۱۴۰۱ در خود انباشته‌اند.

شبکه‌های حمایت از کودکان کار، زنان سرپرست خانوار و مهاجران کار.

شبکه‌های حفاظت اکوسیستم و محیط زیست و منابع طبیعی محلی: از جمله گروه‌های مردمی در مناطق تالابی و جنگلی شمال، که در فقدان حفاظت دولتی، از آب، خاک، حیات‌وحش و جنگل‌ها نگهداری می‌کرده‌اند.

شبکه‌های همبستگی در امدادرسانی: شامل راه‌اندازی خودروهای امداد برای کمک به در راه‌ماندگان و جابه‌جایی افراد در مناطق جنگ‌زده.

این تجربه‌ها، مبنای شکل‌گیری شوراهای مستقل، کنگره‌های محلی، و ساختارهای خودمدیریت‌اند که در شرایط جنگی کنونی، باید گسترش و هم‌بندی یابند.

این جنگ، از هر دو سو، قربانیان اصلی‌اش را از میان زنان، کودکان، کارگران و تولیدکنندگان واقعی می‌گیرد. باید با سازماندهی شبکه‌های مردمی، از جنگ‌زدگان، آسیب‌دیدگان، پناه‌جویان و اکوسیستم، پشتیبانی کرد.

سازمانیابی:

کمیته‌های محلی برای مراقبت و نجات مجروحان و آسیب‌دیدگان

شبکه‌های درمانی و بهداشتی محلی

سازوکارهای پشتیبانی از کودکان، سالمندان و زنان آسیب‌دیده

شبکه‌های توزیع غذا، دارو و آموزش

صندوق‌های مشارکتی برای حمایت از بازماندگان و بازسازی محلی

در هر مکانی که امکان سازمان‌یابی فراهم شود، باید بدون درنگ، با اراده و آگاهی و خرد جمعی ، سازوکارهای شورایی، دفاع جمعی، و خودمدیریت  مشترک زنان و مردان را بنا نهاد. تنها این راه است که به آزادی می‌انجامد، نه تغییر چهره‌ی زندان.

حاکمیت‌ ارتجاعی، در تداوم سلطه‌ی خویش، جوامع را به گروگان گرفته‌ است. زنان و و فرودستان بیش از همه این گروگانان، باید خود برخیزند؛ با سازمان‌یابی شورایی و اراده‌ی آگاهانه برای به‌دست‌گیری سرنوشت خویش. این خودرهایی، به ویژه در کردستان، در رد ناسیونالیسم و حاکمیت حزبی، و در راستای مدیریت شورایی و مردمی، وظیفه‌ای سرنوشت‌ساز است.

حکومت شوندگان– از کرد، بلوچ، ترک، ترکمن، عرب، گیلک، لُر، آذری، فارس و… – نباید میان دو گزینه‌ی تباه، یکی را برگزینند. همبستگی نیروهای برخوردار از چشم‌انداز سوسیالیسم و خودمدیریتی کنفدرالیستی شورایی، یگانه گزینه‌ی واقعی برای ساخت فردایی نوین است.  شکل‌گیری دولت/ملت جدید، در هر لباسی – مشروطه، جمهوری، یا فدرال – چیزی جز تکرار اسارت تاریخی نخواهد بود، نمونه‌ی کردستان در عراق و دمشق به ویژه در سرزمین چون ایران، که با استبداد آسیایی درهم شکسته شده است. ملت‌ها، اتنیک‌ها، و خلق‌های ایران نباید میان استبداد و گزینه‌ی فرمایشی و سفارشی، یکی را برگزینند. چشم‌انداز رهایی، در پارادیم و افق جنبش ژن، ژیان، آزادی، در تحقق سرنگونی انقلابی و برقراری خودمدیریتی بر مبنای زندگی آزاد، کار و تولید اجتماعی است.

این پیروزی، در گرو همبستگی خواهرانه و برادرانه‌ی کارگران، زنان، زحمتکشان، همه‌ی ملیت‌ها و فرهنگ‌ها در شوراهای شهر و روستا و کنگره‌های شورایی است. کارگران انقلابی، همگرایی نیروهای آزادی‌خواه، احزاب پیشرو، جنبش‌های زنان، خلق‌های تحت ستم و تمامی هویت‌های سرکوب‌شده، راه پیروزی است.

عباس منصوران

۳۱ خرداد ۱۴۰۴(۲۱ ژوین ۲۰۲۶)

برچسب ها

  حکومت و مناسباتی که با سرکوب و انکار هویت میلیون‌ها کورد،‌ اتنیک‌های دیگر، استثمار طبقه‌ی   کارگر، زنان و لایه‌های فرودست جامعه به سود شرکت‌های غارتگر اقتدار گرفته است، دیگر نمی‌تواند در برابر روند ایجابی تاریخ،‌ با گلوله و زندان دوام آورد

اين نوشته را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذاريد

توجه: کامنت هایی که بيشتر از 900 کاراکتر باشند، منتشر نمی‌شوند.
هر کاربر مجاز است در زير هر پست فقط دو ديدگاه ارسال کند.

2 پاسخ

  1. با درود به سلمان فارسی
    تجربه شما در سازماندهی تظاهرات جلوی دانشگاه تهران برای دفاع از حماس زیر چتر امنیتی های رژیم تجربه ی خوبی است ، می شه از روش خودتون در برچسب زدن و ترور سیاسی استفاده کرد ، نه؟
    با ٱرزوی سلامتی

  2. کجایند برندگان سیاسی جایزه نوبل‌ ؟ یکی در پناه امپریالیست ها و رضا پهلوی، و شاگرد او یعنی نرگس محمدی که همچون یزد گرد سوم، با یورش دشمن، از تهران فرار کرد! حامی این ملت نه ج. ا و نه رژیم صهیونیستی است. حامی این ملت فقط نیروی سوم، یعنی خودِ ملت ایران هستند.
    با تشکیل شوراهای محلی در جهت خود گردانی و خود مدیریتی شهرها گام برداریم. تجربه ی “رژوا” کردستان سوریه که در آن واحد با داعش، نیروهای اسد و ترکیه در حال جنگ بودند بهترین الگو برای ماست.تجربه ویتنام قهرمان در برابر ژاپن، فرانسه و آمریکا نیز ارزشمند است.لطفن مقاله را از بُن جان مطالع کنید. نجات ما فقط در هم‌بستگی و شکافتن پوسته ی پوسیده و عادت کرده بدان ست. به عظمت و توانمندی خود باور داشته باشیم‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *