
در حالیکه جهان درگیر یکی از خطرناکترین تقابلهای منطقهای میان یک قدرت هستهای و کشوری متهم به تلاش برای رسیدن به توان غنیسازی بالا است، گزارش تازهی مؤسسه سیپری از رکود در روند خلع سلاح جهانی و نوسازی زرادخانههای مرگ خبر میدهد. این همزمانی، بار دیگر تناقض بنیادین نظم هستهای جهانی را بهرخ میکشد: تهدید به نابودی جمعی همچنان حق انحصاری معدودی از دولتهاست، در حالیکه هزینههای انسانی، زیستمحیطی و اقتصادی این وضعیت، متوجه همهی ماست.
در هفتمین روز از جنگ آشکار میان اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران، تهدید فاجعهای منطقهای با ابعاد جهانی هر روز واقعیتر میشود. در حالیکه زیرساختهای غیرنظامی و تأسیسات حیاتی ایران در معرض حملات اسرائیل قرار گرفتهاند، گزارشها دربارهی آمادهباش نیروهای آمریکایی برای استفاده از بمبهای سنگرشکن (bunker buster) با قابلیت نفوذ در تأسیسات غنیسازی اورانیوم فردو در ایران، زنگ خطر یک فاجعهی انسانی و زیستمحیطی تمامعیار را بهصدا درآورده است. تهدیدی که نهفقط مردم ایران، بلکه کل منطقهی خاورمیانه و حتی فراتر از آن را در معرض عواقبی جبرانناپذیر قرار میدهد.
چنین حملاتی، اگر رخ دهند، نهفقط جان هزاران غیرنظامی را تهدید میکنند، بلکه میتوانند محیطزیست منطقه را برای سالها آلوده کنند و چرخهای از تنش و درگیری نظامی در سراسر خاورمیانه بهراه اندازند.
در این بستر بحرانی، بحث دربارهی تسلیحات هستهای تنها یک موضوع تئوریک نیست، بلکه مسئلهای حیاتی برای بقا و عدالت جهانی است.
در این میان، واقعیت سادهای که غالباً از گفتمانهای سیاسی حذف میشود، این است که تهدید ناشی از تسلیحات هستهای منحصر به یک دولت یا رژیم خاص نیست. آنچه امروز به شکل آشکار در خاورمیانه فوران کرده، تنها بازتابیست از تناقضی بنیادی در نظم جهانی: انحصار هستهای برخی دولتها با مجوز تهدید نظامی سایر کشورها. در این چارچوب، ادعای «امنیت» بهانهایست برای گسترش تسلیحات، و واژهی «بازدارندگی» پوششیست برای مسابقهی تسلیحاتی نوین.
اینهمه در حالیست که در قلب همین بحران، بودجهی نهادهای انسانی مانند دفتر کمکهای اضطراری سازمان ملل (UNOCHA) در حال کاهش است. در شرایطی که منابع باید برای پاسخگویی به بحرانهای انسانی بسیج شوند، میلیاردها دلار به سمت تولید و نگهداری ابزارهای نابودی سوق داده میشود. درک رابطهی این دو خبر بهظاهر بیربط، کلید فهم یکی از تضادهای عمیق در سیاست بینالمللی امروز است.
مروری کوتاه بر تلاشهای جهانی برای خلع سلاح هستهای
از زمان نخستین استفاده از سلاح هستهای در هیروشیما و ناگازاکی، جهان بارها در آستانهی فاجعهای مشابه قرار گرفته است. اما در کنار لحظات وحشت، حرکتهایی برای جلوگیری از گسترش این سلاحها نیز شکل گرفتهاند. پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) در سال ۱۹۶۸، با هدف محدود کردن دسترسی کشورها به این تسلیحات و گشودن راهی به سوی خلع سلاح کامل شکل گرفت. با این حال، این پیمان بهوضوح به دو دسته تقسیم شد: دارندگان سلاح و دیگران.
از آن زمان تا امروز، قدرتهای هستهای نهتنها به تعهدات خود برای خلع سلاح عمل نکردهاند، بلکه اغلب در حال نوسازی و گسترش زرادخانههای خود بودهاند. کنفرانسهایی مانند بازنگری NPT یا ابتکاراتی نظیر پیمان ممنوعیت کامل سلاحهای هستهای (TPNW) که در سال ۲۰۱۷ تصویب شد، گامی نمادین اما مهم در جهت مخالفت با مشروعیت هستهای بودهاند—هرچند که هیچیک از کشورهای دارای سلاح هستهای هنوز به TPNW نپیوستهاند.
در عین حال، قدرتهای منطقهای مانند هند، پاکستان، کره شمالی و اسرائیل نیز خارج از چارچوب NPT اقدام به توسعه تسلیحات هستهای کردهاند. نتیجه آن شده که جهان امروز، بهجای حرکت بهسوی خلع سلاح، در آستانهی یک رقابت تسلیحاتی جدید ایستاده—آنهم با توجیهاتی امنیتی که خود محصول وجود همین سلاحهاست.
خلع سلاح هستهای؛ برای همه
چگونه گزارش مؤسسه سیپری و خبر کاهش بودجه دفتر کمکهای اضطراری سازمان ملل بههم مربوط میشوند
دو خبر منتشرشده از خبرگزاریها که در نگاه اول ربطی به یکدیگر ندارند. ابتدا خبرگزاری آلمان (dpa) گزارش داد که مؤسسه صلح سیپری (SIPRI) در گزارش تازهی خود، بهشدت نسبت به خطر آغاز یک رقابت جدید تسلیحاتی هستهای هشدار داده است. بهگفتهی پژوهشگران مستقر در استکهلم، در حال حاضر ۱۲٬۲۴۱ کلاهک هستهای در سراسر جهان وجود دارد. از این تعداد، «۹۶۱۴ عدد در زرادخانههای نظامی برای استفادهی بالقوه نگهداری میشوند».
بهگفتهی سیپری، تعداد کل این سلاحهای کشتار جمعی خطرناک در سالهای اخیر تغییر چشمگیری نداشته است. در ایالات متحده و روسیه، بسیاری از آنها از چرخهی نظامی خارج شدهاند، اما در عوض، انواع جدیدتر و مدرنتری جایگزین آنها شدهاند. با این حال، تعداد سلاحهای آمادهی استفاده در سالهای اخیر رو به افزایش بوده است—و همین روند باعث شده تا پژوهشگران سیپری به این نتیجه برسند که مجموع ذخایر جهانی نیز احتمالاً در آینده افزایش خواهد یافت.
سیپری در مجموع ۹ کشور را ثبت کرده که دارای سلاح هستهای هستند. ایالات متحده و روسیه با داشتن به ترتیب ۵۳۲۸ و ۵۵۸۰ کلاهک، حدود ۹۰ درصد از کل زرادخانههای هستهای جهان را در اختیار دارند. علاوه بر اینها، بریتانیا با ۲۲۵، فرانسه با ۲۹۰، چین با ۵۰۰، هند با ۱۷۲، پاکستان با ۱۷۰، کره شمالی (براساس برآوردها) با ۵۰ و اسرائیل با ۹۰ کلاهک هستهای در فهرست قرار دارند. بهعبارت دیگر: سه کشور عضو ناتو در مجموع ۵۸۴۳ کلاهک هستهای دارند، در برابر ۵۵۸۰ عدد در اختیار روسیه—و بر اساس منطق ناتو، همین اختلاف بهظاهر اندک، بهانهایست برای «ضرورت فوری» تقویت تسلیحاتی گسترده در برابر «تهدید روسیه»…
نکتهی جالب دیگری که پژوهشگران سیپری به آن اشاره میکنند، این است که مالکیت سلاح هستهای هیچگونه تضمینی برای همزیستی صلحآمیز بههمراه ندارد. این موضوع بهتازگی بار دیگر در جریان شعلهور شدن درگیری دیرینه میان دو قدرت هستهای هند و پاکستان آشکار شد. همچنین، داشتن سلاح هستهای لزوماً امنیت بیشتری به همراه نمیآورد؛ چنانکه در روزهای اخیر میتوان در حملات اسرائیل—تنها دارندهی سلاح هستهای در منطقه خاورمیانه—علیه ایران دید.
گزارش تازهی سیپری اشارهای به هزینههای هنگفت مربوط به تحقیق و توسعه، تولید، نگهداری، تعمیر و استقرار سلاحهای هستهای ندارد. اما تنها کافیست بدانیم که اتحادیه اروپا—همراستا با ناتو—برای آیندهی نزدیک بودجهای معادل ۸۰۰ میلیارد یورو برای یک برنامه عظیم تسلیحاتی در نظر گرفته، تا ابعاد هدررفت منابع در این حوزه روشن شود. این ارقام نجومی از دل اسکناسهای تازهچاپشده به دست نمیآیند، بلکه درست در همان جاهایی غایباند که بشریت امروز و در آیندهی نزدیک بیش از هر زمان دیگر با چالشهای عظیمی روبهرو خواهد بود و به منابع نیاز دارد.
باید بهصراحت با هرگونه جنگ و حمله به تأسیسات غیر نظامی و هستهای در خاورمیانه مخالفت کرد، زیرا چنین اقداماتی نه تنها جان میلیونها انسان را به خطر میاندازد، بلکه صلح و ثبات منطقه را بیش از پیش به مخاطره میاندازد. تنها راهحل واقعی و پایدار، خلع سلاح هستهای همه کشورها و از جمله ایجاد منطقهای عاری از سلاحهای هستهای در خاورمیانه است.
یک پاسخ
منتقی