بیانیه گروه ۷ که با سبک «اورولیایی، Orwellian» نوشته شده، حملات نظامی اسرائیل به ایران را «دفاع از خود» توصیف میکند. منظور از «بیانیه اورولیایی» بیانیهای است که به شیوهای فریبکارانه و تحریفشده، واقعیتها را وارونه جلوه میدهد و با استفاده از زبانی دوپهلو، تجاوزگری را عادیسازی میکند—همانطور که در رمان «۱۹۸۴» جورج اورول دیدهایم، جایی که زبان برای کنترل و سرکوب مردم دستکاری میشود. در این بیانیه، گروه ۷ به جای محکوم کردن تشدید درگیریهای اسرائیل، با فراخوانهای مبهم برای «کاهش تنش» پوشش سیاسی برای نقضهای مکرر اسرائیل علیه قوانین بینالمللی فراهم میکند و عملاً مصونیت اسرائیل را تحت پوشش بیطرفی به رسمیت میشناسد.
نکته قابل توجه این است که در این بیانیه هیچ اشارهای به استفاده اسرائیل از گرسنگی بهعنوان سلاح علیه ۲,۳ میلیون فلسطینی در غزه نشده است؛ همچنین به نقض آتشبس توسط اسرائیل در لبنان یا سالها بمباران سوریه اشارهای نشده است. در عمل، گروه ۷ اکنون بهطور کامل با جنگهای بیپایان نتانیاهو همراه شده است.
شاید برای برخی تعجبآور باشد که ماهیت غیرنظامی برنامه هستهای ایران همین هفته توسط رئیس جامعه اطلاعاتی ایالات متحده تأیید شد. تولسی گبرد در شهادت خود در کنگره صراحتاً اعلام کرد که «ایران در حال ساخت سلاح هستهای نیست.» همین ارزیابی در همان روز توسط مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گفتوگو با شبکه سیانان تأیید شد. او اظهار داشت که هیچ «تلاش سیستماتیکی برای دستیابی به سلاح هستهای» در ایران مشاهده نمیشود.
با این حال، بیانیه گروه ۷ نه بر اساس ارزیابی عینی، بلکه بر مبنای ژستهای سیاسی تنظیم شده است — که نمود دیگری از برتریجویی غربیها برای حفظ هژمونی بر فناوری هستهای و جلوگیری از پیشرفت کشورهای غیرغربی است. این جانبداری در حمایت ضمنی واشنگتن و اروپا از حملات اسرائیل به تأسیسات ایرانی، که تحت معاهدات بینالمللی محافظت میشوند، به شکل خطرناکی برجسته شده است. این حملات نقض آشکار ماده ۵۶ پروتکل الحاقی اول کنوانسیونهای ژنو محسوب میشوند، که هدفگیری تأسیسات انرژی هستهای را ممنوع میکند.
حمله به یک تأسیسات فعال غنیسازی اورانیوم یا مخزن سوخت مصرف شده خطر بسیار جدیای دارد. چنین عملی میتواند مقادیر عظیمی از تشعشعات رادیواکتیو را آزاد کند که به مرگ غیرنظامیان منجر شده و منابع آب زیرزمینی، زمینهای کشاورزی و اکوسیستمهای گسترده را برای نسلها آلوده سازد. این اثر معادل یک حمله هستهای خواهد بود، صرفنظر از شیوه انجام آن. با این حال، پایتختهای غربی که بهحق نسبت به خطرات مشابه در نیروگاه زاپروژیا در اوکراین هشدار میدهند، به شکل پارادوکسیال، حملات اسرائیل را تحت پوشش اصطلاح مبهم «دفاع از خود» توجیه میکنند.
شبح نشت فاجعهبار احتمالا توضیح میدهد که چرا اسرائیل تاکنون از بمباران تأسیسات غنیسازی عمیقاً مدفون شده فردو در ایران، جایی که اورانیوم تا ۶۰ درصد غنیسازی میشود، خودداری کرده است. پیامدهای زیستمحیطی، دیپلماتیک و منطقهای چنین اقدامی غیرقابل محاسبه خواهد بود. در حالی که نتانیاهو خواهان نابودی این تأسیسات است، به نظر میرسد ترجیح میدهد این ریسک را به ایالات متحده واگذار کند و امیدوار باشد که دولت ترامپ بیشتر آماده و قادر به پذیرش پیامدهای آن باشد.
هدف قرار دادن زیرساختهای هستهای، چه غیرنظامی و چه غیر، یک سابقه خطرناک ایجاد میکند. این کار درسهای حادثه چرنوبیل و فوکوشیما را نادیده میگیرد، تابوی جهانی علیه هدف قرار دادن تأسیسات هستهای را میشکند و ریاکاری رهبران غربی را که از گسترش سلاح هستهای انتقاد میکنند اما متحدان خود را در معرض خطر فاجعه هستهای تحمل میکنند، آشکار میسازد.
این نابینایی اخلاقی نه جدید است و نه تصادفی؛ ریشه در همان اصل امپریالیستی دارد که تجارت برده را تغذیه کرد، ملتهای بومی را نابود ساخت، قحطیهای استعماری را مهندسی کرد، هولوکاست را رقم زد و دو بار بمب اتمی را بر اهداف غیرنظامی رها کرد. همان «تمدن» بهاصطلاح غربی است که سلاحها، اطلاعات ماهوارهای و پوشش دیپلماتیک را برای اسرائیل فراهم میکند تا در ایران به فاجعه هستهای نزدیک شود و کودکان غزه را به گرسنگی بکشاند. این همدستی همین هفته توسط صدر اعظم آلمان، فریدریش مرز، آشکار شد، کسی که صراحتاً اعتراف کرد اسرائیل «کار کثیف را برای ما انجام میدهد.»
برای ترغیب واشنگتن به پیوستن به یک جنگ جدید آمریکایی ـ اسرائیلی که توسط نتانیاهو طراحی شده، عوامل نتانیاهو در ایالات متحده—که با دستورکار «اسرائیل اول» پیش میروند—تمام تلاش خود را میکنند تا ترامپ را متقاعد کنند که سختترین مرحله از دیدگاه شیطانی نتانیاهو را کامل کند. استدلال آنها این است که اسرائیل دفاع ایران را به اندازهای فلج کرده که مشارکت آمریکا در منطقه، کمریسک برای نیروها و منافع ایالات متحده خواهد بود.
در این نمایش ساختگی و از پیش برنامهریزی شده، خود نتانیاهو وارد میشود، استادی ماهر در دستکاری که آسیبپذیریهای روانی ترامپ را بهتر از مشاورانش میشناسد. یک تماس تلفنی، آکنده از تعریف و وعدههای بزرگ تاریخی، ممکن است تمام چیزی باشد که لازم است.
با تحریک نفس آسیبپذیر ترامپ، با گفتن اینکه او به عنوان «نجاتدهنده اسرائیل» به یاد خواهد ماند، میتوان او را کشاند تا سربازان آمریکایی را به جنگ دیگری در خاورمیانه که برای اسرائیل طراحی شده، بفرستد.
دقیقاً مانند سال ۲۰۰۳، زمانی که نئوکانهای یهودی «اسرائیل اول» و از جمله دروغهای نتانیاهو در سال ۲۰۰۲ در برابر کنگره، رئیسجمهور سادهدل آمریکا را با خیالپردازی تغییر رژیم در عراق که قرار بود موجی از دمکراسی را در خاورمیانه به پا کند، فریب دادند. بیش از دو دهه بعد، منطقه و تا حد قابل توجهی ایالات متحده، هنوز بهای کشیده شدن به یک جنگ خارجی فاجعهبار که بر پایه دروغ، غرور و وفاداری کورکورانه به منافع استراتژیک اسرائیل بنا شده، را میپردازد.
آیا او وارد میشود یا نه؟ پیشبینی تصمیمات ترامپ همیشه سخت بوده است، نه بهخاطر نابغه استراتژیک یا نقشهای بزرگ، بلکه به دلیل ترکیب انفجاری از رنجش، خودبزرگبینی و تصمیمگیریهای ناگهانیاش. مثلاً جنگهای تجاری او با تعرفههای گسترده آغاز شد و به انبوهی از معافیتهای گیجکننده تبدیل شد؛ سیاستهای سختگیرانهاش در مهاجرت به مذاکراتی درباره معافیت صنایع کشاورزی و مهماننوازی کشیده شد. همین الگوی ناپایدار در سیاست خارجیاش دیده میشود: تهدیدهای پر سر و صدا، تغییر جهتهای ناگهانی و تشدید خصومت هر زمان که چاپلوسی با خط خبری فاکس نیوز برخورد کند. پستهای بیپروا و اظهارات بیملاحظهاش درباره ایران هم از این قاعده مستثنا نیستند، آنها تنها آخرین شعلههای بینظمی در مسیر طولانی سردرگمی هستند.
این ترکیب انفجاری – استراتژی بیاخلاق اسرائیل همراه با یک رئیسجمهور آمریکا که مستعد تصمیمگیریهای آنی است، مسیری نگرانکننده برای تشدید بحران میسازد. این خطر را دارد که آرزوی شیطانی نتانیاهو برای «بازسازی خاورمیانه» را محقق کند، شعاری که پیشتر منجر به جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ شد.
بیست سال بعد، عراق هنوز زخمی است؛ مشارکت آمریکا در جنگ جدید علیه ایران، فصل دیگری از هرج و مرج در «خاورمیانه جدید» نتانیاهو خواهد بود.
رهبران غربی از درسهای ویرانگر تاریخ عبرت نگرفتهاند. بارها و بارها همان اشتباهات ناشی از غرور قدرت را تکرار میکنند، اما این بار، بهای آن بسیار سنگینتر است. با حمایت بیقید و شرط از اسرائیل، آنها صرفاً چشم بر واقعیت نمیبندند؛ بلکه سیاستهای نسلکشی نتانیاهو و برتریطلبی یهودیان اسرائیل را تأیید و پشتیبانی میکنند.
همدستی رهبران غربی صرفاً منفعل نیست. آنها به حامیان فعال تبدیل شدهاند، همنویسندگان نسلکشی در حال وقوع در غزه و حامیان آشکار فاجعه هستهای قریبالوقوع در ایران. با وجود دههها شواهد که نشان میدهد غرور امپریالیستی باعث هرج و مرج و ویرانی میشود، از آفریقا تا ویتنام، از عراق تا لیبی و فراتر از آن، این رهبران همچنان توهم «حق با قدرت است» را میپذیرند، کشتار زنده و مستقیم اسرائیل در غزه را تطهیر میکنند و راه را برای وقوع فاجعه هستهای در ایران هموار میکنند.
*****
جمال کنج نویسنده کتاب «فرزندان فاجعه: سفر از اردوگاه پناهندگان فلسطینی تا آمریکا» و کتابهای دیگر است. او بهطور مرتب درباره مسائل جهان عرب برای نشریات ملی و بینالمللی مینویسد
منبع: https://www.counterpunch.org/2025/06/19/netanyahus-new-holocaust-from-livestream-genocide-in-gaza-to-the-war-on-iran/